eitaa logo
مطلع عشق
277 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
نت چرااینجوریه اینروزا؟ هی قطع و وصل میشه😒
یه مدته جُک نخوندیم جُک خونمون اومد پایین🙃😅
🔻مکالمات حکیم عمر خیام با نامزدش😄👌 🔹نامزدش: کجایی عزیزم؟ خیام : ماییم و می و مطرب و این کُنجِ خراب😊 جان و دل و جام و جامه در رهن شراب🍷 🔸نامزدش : شراب !؟😧 مگه تو نگفتی من نماز میخونم؟😒 خیام : می خوردن و شاد بودن آیین من است😋 فارغ بودن ز کفر و دین، آمین من است😌 . 🔹نامزدش : با کیا هستی حالا خبرِ مرگت؟😑 خیام : فصل گل و طرف جویبار و لب کِشت😚 با یک دو سه دلبری حوری سرشت😍 🔸نامزدش : آدرس بده ببینم!😡 بیام جف پا برم تو حلق این حوری موری ها👊 خیام : راه پنهانی میخانه نداند همه کس😝 جز من و زاهد و شیخ و دو سه رُسوای دگر😎 🔹نامزدش : آنقدر بخور با دوستات تا بترکی، سَقَط شی ایشالله !😒 خیام : گر می نخوری طعنه مزن مستان را😐 بنیاد مکن تو حیله و دستان را😉 🔸نامزدش: اصن برووووو بمیرررررر☹️ خیام : چون مُرده شوم خاکِ مرا گم سازید😇 احوال مرا عبرتِ مردم سازید😂
ﺳﻪ نفر ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﯾﮏ ﯾﺨﭽﺎﻟﻮ ﺑﺒﺮﻥ ﻃﺒﻘﻪ ﺷﯿﺸﻢ ﺗﻮ ﻃﺒﻘﻪ 5 ﯾﮑﯿﺸﻮﻥ ﻣﯿﮕﻪ : ﻣﻦ ﺑﺮﻡ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﭼﻘﺪﺭﻣﻮﻧﺪﻩ ﻣﯿﺮﻩ ﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﻪ: ﯾﮏ ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺏ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﯾﮏ ﺧﺒﺮ ﺑﺪ میگن اول خبر خوب بگو و بعد خبر بد. میگه : ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺏ اینکه : 1 ﻃﺒﻘﻪ ﻣﻮﻧﺪﻩ ☺️ ﺧﺒﺮ ﺑﺪ : ﺳﺎﺧﺘﻤﺎﻧﻮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ 😂 . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
رفیقم زنگ زده میگه یه ۱۵ میلیون دستی داری به من بدی؟ یا نمیدونه ۱۵ میلیون چقدره یا نمیدونه پول دستی چیه یا اشتباه زنگ زده به من اینقد بدم میاد وسط تماشای باب اسفنجی زنگ میزنن بهم 😅😂
خبببب اینم ازاین تا جکهای بعدی خدانگهدارتون🙃☺️ شبتون خوش وارام❤️
❣ازحسین بن علی (ع) هرچه بخواهی بدهد تو زرنگ باش واز اونسل علی (ع) دوست ، بخواه 😍 ❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
🔷🌷🔶🌹🔷🌻 🌸 حقنه یا تنقیه یا اماله : ⬅️ عبارت است از، وارد کردن ماده اسهال آور یا قابض یا مسکن و نظا
🌸✨🌺✨🌼✨ ✳️♻️ روش انجام اماله یا تنقیه و یا حقنه : 👈 بدین صورت است که بیمار باید طوری بخوابد که سینه اش بر روی زمین قرار گیرد و دست ها و پاهایش (مانند شتری که بر زمین زانو می زند) خم می شود. 🌸👈 بوعلی در این باره می گوید: در هر حال اگر بیمار بر سینه و دست و پا بخوابد، حقنه بهتر به پیچ و خم و لایه های روده راه می یابد. (منظور وی مواد حقنه است) سپس لوله ای را وارد مقعد بیمار می کنند به گونه ای که در روده ها به بن بستی نرسد و به قدری داخل شود از روده ی مستقیم (راست روده) عبور نکند، آنگاه روده های او را با آب نمک ولرم و با فشار ملایم طوری شستشو می هند که فشار آب و شدت آن مواد حقنه را به دور دستها و بالاتر از جایی که باید برسد، وارد نکند و همچنین فشار آب به قدری کم نباشد که به جای لازم نرسد. ✅💐🔰 👈 این کار باعث شستشو و کنده شدن مواد زائد و رسوب کننده می شود. 🌷 استفاده از آب نمک ولرم یک روش عمومی است ولی در برخی بیماریهای خاص، بسته به نوع بیماری، از روغن و یا مواد دارویی مخصوص استفاده می کنند و آنها را به همراه فشار آب وارد بدن بیمار می کنند و روده ها را شستشو می دهند. 🌷 ⬅️ پس از انجام این عمل، بهتر است که بیمار مدتی بر روی پشت خود استراحت کند. 🌹 🏩 امروزه این روش به طور ساده توسط کیسه های مخصوص به نام «کیسه انما» صورت می گیرد به این صورت که کیسه ی محتوی آب نمک (۳۷ درجه) را آویزان می کنند و شخص در حالی که به پشت خوابیده و پاهایش را در امتداد دیوار دراز کرده است، محتویات کیسه را به خود اماله می کند. 💐 💠 یک تنقیه عالی (که کمتر از چند دقیقه رفع یبوست می کند) : 👈 گل ختمی ۰/۵ سیر (۸ مثقال) نیاز به گلبرگش هست و نیاز نیست آسیاب کنید (گل سفید ختمی بهتر است) و با آب سرد بشویید تا گرد و خاک روی آن شسته شود و در قابلمه بریزید. 👈 ۱/۸ سیر (دو مثقال) شکر سرخ نیز روی آن بریزید. 👈 ۵/۵ لیوان آب می ریزیم و اندازه آن را در قابلمه در نظر بگیرید ، و بعد دوباره ۵/۵ لیوان دیگه اضافه می کنیم و ملایم بجوشانید تا ۵/۵ لیوان بماند و بعد بصورت که نه گرم نه سرد یعنی ولرم باشد، در دستگاه تنقیه بریزید و در حمام از راه مقعد تنقیه کنید، سعی کنید پاها بالا به دیوار چسبیده و فاصله مقعد از دیوار حمام بیشتر از یک وجب نباشد، سعی کنید بعد از اینکه موارد را به خود اماله کردید، ۱۰ دقیقه خودتان را نگه دارید و بعد دفع کنید. ✅🌸 💠 یک تنقیه خوب دیگر بخصوص برای مزاج های سرد : 👈 ۱ تا ۲ قاشق نمک و ۱ قاشق روغن زیتون بکر را در دو لیوان آب جوش بریزید و هم بزنید و بعد از ولرم شدن آن را اماله کنید. ✅💐👏👏 روزهای زوج در👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8
❤️🌹❤️🌹
هوالعــــــــــشق یڪےازچشمانم رامیبندم وباچشم دیگردرچهارچوب ڪوچڪ پشت دوربین عڪاسےام دقیق میشوم... هاله لبخندلبهایم رامیپوشاند؛سوژه ام راپیدا ڪردم پسری باپیرهن شونیزسرمه ای ڪه یڪ چفیه مشڪےنیمےازبخش یقه وشانه اش راپوشانده. شلوارپارچه ای مشڪےویڪ ڪتاب قطوروبه ظاهرسنگین ڪه دردست داشت حتم داشتم مورد مناسبـےبرای صفحه اول نشریه مان باموضوع"تاثیرطلاب ودانشجودرجامعه"خواهدبود صدامیزنم:ببخشید آقا یڪ لحظه... عڪس العملـےنشان نمیدهےوهمانطورسربه زیربه جلوپیش میروی. باچندقدم بلند وسریع دنبالت مےآیم ودوباره صدامیزنم: ببخشیییید...ببخشیدباشمام باتردید مڪث میڪنے،مےایستےوسمت من سرمےگردانےاماهنوزنگاهت به زیراست آهسته میگویی: _ بله؟؟..بفرمایید دوربین رادر دستم تنظیم میڪنم.. _ یڪ لحظه به اینجا نگاه ڪنید(وبه لنز اشاره میڪنم) نگاهت هنوز زمین رامیڪاود _ ولـے....برای چه ڪاری؟ _ برای ڪارفرهنگے عڪس شماروی نشریه مامیاد. _ خب چرا ازجمع بچه ها نمیندازید..؟چراانفرادی؟ بارندی جواب میدهم: _ بین جمع، شما،طلبه جذاب تری بودید چشمهای به زیرت گرد وچهره ات درهم میشود. زیرلب آهسته چیزی میگویی ڪه دربین آن جملات"لاالله الا الله"رابخوبـےمیشنوم. سرمیگردانـےوبه سرعت دور میشوی،من مات تابه خود بجنبم تووارد ساختمان حوزه میشوی.. سوژه_عکاسی_ام_فرارکرد باحرص شالم رامرتب وزیرلب زمزمه میڪنم: چقدر بـےادب بود یڪ برخورد ڪوتاه وتنهاچیزی ڪه در ذهنم ازتو ماند،یڪ چهره جدی،مو و محاسن تیره بود http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8
روی پله بیرون ازمحوطه حوزه میشینم وافرادی ڪه اطرافم پرسه میزنندرارصد میڪنم ساعتـےاست ڪه ازظهرمیگذردوهوا بشدت گرم است. جلوی پایم قوطی فلزی افتاده ڪه هرزگاهےبااشاره پاتڪانش میدهم تاسرگرم شوم تقریبا ازهمه چیزوهمه ڪس عڪس گرفته ام فقط مانده... _ هنوز طلبه جذابتون رو پیدا نڪردید؟ رومیگردانم سمت صدای مردانه اشنایی ڪه باحالت تمسخرجمله ای راپرانده بود همان چهره جدی و پوشش ساده چفیه،ڪوله ڪه باعث میشد بقول یکی ازدوستانم نوربالابزنه. _ چطورمگه؟.مفتشـے..؟ اخم میڪنے،نگاهت رابه همان قوطےفلزی مقابل من میدوزی _ نعخیر خانوم!!..نه مفتشم نه عادت به دخالت دارم اونم تو ڪار یه نامحرم...ولـے.. _ ولےچے؟....دخالت نڪنید دیگه..وگرنه یهو خدامیندازتتون توجهنما _ عجب...خواهرمن حضور شمااینجاهمون جهنم ناخواسته اس عصبـےبلندمیشوم... _ ببینید مثلا برادر!خیلی دارید ازحدتون جلومیزنید!تاڪےقصدبه بےاحترامی دارید!!! _ بےاحترامی نیست!...یڪ هفتس مدام توی این محوطه میچرخیداینجا محیط مردونس _ نیومدم توڪه...جلو درم _ اها!یعنی اقایون جلوی درنمیان؟...یهوبه قوه الهےازڪلاس طی الارض میڪنن به منزلشون؟..یاشایدم رفقا یادگرفتن پروازڪنن ومابـےخبریم؟ نمیدانم چرا خنده ام میگیرد و سڪوت میڪنم... نفس عمیقی میڪشےوشمرده شمرده ادامه میدهی: _ صلاح نیست اینجا باشید!... بهتره تمومش ڪنید و برید. _ نخوام برم؟؟؟؟؟ _ الله اڪبرا...اگرنرید... صدایی بین حرفش میپرد: _ بابا ... رفتی یه تذکر بدیا!چه خبرته داداش! نگاه میڪنم،پسری باقدمتوسط وپوششی مثل تو ساده. حتمن رفیقت است.عین خودت پررو!! بی معطلےزیرلب یاعلی میگویی وبازهم دورمیشوی.. یڪ چیز دلم راتڪان میدهد.. .. http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8