eitaa logo
مطلع عشق
282 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
2.mp3
1.74M
۱۲ 🌺 انتخاب همسر مهمه ولی نه اونقدر که میگن....😒 خییییلی مهم!!!👌 استاد پناهیان ❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
🌹🍂🍃🌷🍂🍃🌻🍂🍃 1⃣🌸 پایش و زدایش ظاهر بدن انسان از آلودگی ها (تطهیر جسمی) : ✳️ تطهیر جسمی همان پاکی و
🌺💐✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم✨💐🌺 🌷📝 موضوع : توضیح ارکان پنج گانه 👈 بهداشت و پیشگیری و درمان در طب سنتی اسلامی 🌸 در جلسه قبل در مورد تطهیر جسمی، مطالبی رو بیان کردم، قرار بود امروز تطهیر معدی رو شروع کنم، اما بخاطر آگاه کردن از بعضی مشکلات و تکمیل کردن بحث تطهیر جسمی اول توضیحاتی تکمیلی در اون مورد می دهم و بعد بحث تطهیر معدی رو ان شاءالله شروع می کنم. 🔰💐 🌺🍂🍃🌼🍂🍃🌸🍂🍃 🌸 در جلسه قبل گفتیم که حمام کردن در حمام های قدیمی کلا یک روش 👈 درمانی بود. موجب می شد 👈 منافذ پوست باز شود و 👈 عرق که انتهای هضم چهارم است از بدن ترخیص شود و بدن 👈 نفسی بکشد. حرارت مختلف در این حمام ها بسیار متناسب مزاج های مختلف بود، که موجب نضج اخلاط غلیظ بود و مسهل اخلاط رقیق و به همین خاطر بسیار شادی افزا بود. افرادی که حمام های قدیمی را تجربه کرده اند می دانند وقتی از حمام بیرون می آمدند چقدر سرحال بودند. ✅👏💐 ⚠️ اما متأسفانه الان حمام ها خیلی ناصحیح بنا شده، همین دوش ها عوارض دارد، سعی کنید هیچ وقت ایستاده دوش نگیرید. وقتی وارد حمام می شوید و به بدن خود آب گرم می زنید در نتیجه بدن و پوست و پیازچه ها و سوراخهای پوستی منبسط می شوند و وقتی می ایستید چون خون رسانی به مغز ضعیف می شود و پوست نیز منبسط است ریزش مو اتفاق می افتد. کسانی که ریزش مو دارند یکی از سفارشات مهم همین نشسته حمام کردن است 👈 چون وقتی نشسته اید پاهایتان جمع است خون در عکس العمل خود با قوت بیشتری به مغز بر می گردد و پیازچه های مو را تقویت می کند، پس اگر این نکته را رعایت کنند جواب خوبی خواهند گرفت. 🌺 بزرگواران در بحث تطهیر جسمی به موارد مختلف از جمله: مسواک، ناخن، مو، البسه و … برمی خوریم، که بحث در مورد آن ها زیاد است، ولی این را بر عهده خودتان می گذارم و تنها در مورد مسواک یک نکته پر اهمیت و توضیحی بدهم و دیگر بحث تطیر جسمی را به اتمام می رسانم. 🌷 ✳️🌺 معصومین علیهم السلام تأکید زیادی بر زدن مسواک کرده اند و می فرمایند مسواک زدن لثه را تقویت و معده را قوی و حافظه را تقویت می کند. خوب مسواک شاید لثه را تقویت کند اما چه ربطی به معده دارد؟ چه ربطی به حافظه دارد؟⁉️🤔🙁 ربطش در تغییر و استعمار لغت ها و استعمار فرهنگی و طبی ماست. تا می گویی مسواک این مسواک های پلاستیکی و الیافی در ذهن ما متبادر می شود. چرا؟ چون اینقدر روی ذهن ما کار کرده اند که این اسمش مسواک است و زدنش بعد از هر غذا واجب است و حتما باید خمیر دندان هم بزنید. در حالیکه اگر احادیث را خوب بررسی کنیم، منظور روایت از مسواک، چوب درخت مسواک یا بنام چوب اراک است. بله این چوب هم دندان را تمیز می کند، هم لثه راقوی، هم دهان را خوشبو، هم معده را ضدعفونی و تقویت و هم چون موادش در دهان پخش می شود از طریق رگهای دهان جذب مغز می شود در نتیجه تقویت حافظه هم می کند. اما اصطکاک مسواک های پلاستیکی و الیافی این خواص را ندارد و موجب ضعف لثه هاست. همینطور مصرف خمیر دندان که با وجود مواد مضری مثل فلوراید واقعا مصرفش بسیار مضر است. حتی برخی دندان پزشک ها هم می گویند خمیر دندان زیاد نزنید. البته برخی نظر دارند چوب درخت زیتون هم اگر کوبیده بشود، می توان بجای چوب اراک به دندان زد. البته در بحث اوقات مسواک زدن هم نظرات مختلف هست، اما در کل بهترین موقع همان بعد از هر وعده غذائیست. 🔰✅💐 یکشنبه ، چهارشنبه در👇 ❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
☘ مردی در آینه #قسمت سوم 💢 تازه کار؟! 🍃مشاهدات اولیه صحنه جنایت .... نوجوانی با موهای نیمه ژولی
☘ مردی در آینه چهارم 💢تماس های شخصی 🍃 پیدا کردن یه آدم ... اونم از روی رنگ رژش ... توی دبیرستان به این بزرگی بی فایده است ... عین پیدا کردن یه قطره آب وسط دریاست ...  با بی حوصلگی چرخیدم سمتش ... هنوز سرم گیج بود و دل و رده ام بهم می پیچید ... - یه بار گفتم تکرارشم نمی کنم ... بهانه هم قبول نمی کنم ...  و رفتم سمت دفتر دبیرستان ... معاون مدیر اونجا بود اما اثری از خودش نبود ... یعنی قتل یه دانش آموز دبیرستانی توی ساعت درسی، از نظر مدیر چیز مهمی نبود؟ ... یا چیزی اون دانش آموز رو از بقیه مستثنی می کرد؟ ...  معاون پشت سرم راه افتاده بود ...  - کارآگاه مندیپ ... اگه به چیزی یا کمکی نیاز دارید من در خدمت شمام ... محکم توی صورتش نگاه کردم ... حالت چهره اش تمام نظریاتم رو تقویت می کرد ... چرا مدیر اینجا نیست؟ ...  بدون اینکه بهش توجه کنم در رو باز کردم و رفتم داخل ... منشی از جاش بلند شد و اومد سمتم ... اما قبل از اینکه چیزی بگه ... من وسط اتاق مدیر ایستاده بودم ...  محکم و با حالتی کاملا تهاجمی اولین حمله رو شروع کردم...  - چه کسی پای تلفنه ... که صحبت باهاش از قتل یه دانش آموز توی ساعت درسی ... توی مدرسه ای که تو مدیرش هستی مهمتره؟ ... واست مهم نیست؟ ... یا به هر دلیلی از مرگ اون دانش آموز خوشحالی؟ ...  خشکش زد ... هنوز تلفن توی دستش بود ...  چند قدم جلوتر رفتم ... حالا دیگه دقیقا جلوی میزش ایستاده بودم ... کمی خم شدم و هر دو دستم رو گذاشتم روی میز ... و محکم توی چشم هاش زل زدم ...  - ازت پرسیدم کی پشت خطه؟ ...  فریاد دومم بی نتیجه بود ... سریع به خودش اومد و تلفن رو گذاشت ...  - شما همیشه و با همه اینطور پرخاشگر برخورد می کنید؟...  از جاش بلند شد و رفت سمت در ... و در رو پشت سر منشیش بست ...  - یادم نمیاد جواب سوالم رو گرفته باشم؟ ... چند لحظه صبر کرد ... سعی می کرد به خودش و شرایط مسلط بشه ... اما چه نیازی به این کار داشت؟ ... - تلفن فوری و شخصی بود ... و اگه قصد دارید این بار سوال کنید چه کار شخصی ای می تونه از پیگیری یه قتل توی دبیرستان من مهم تر باشه ... باید یادآوری کنم برای پاسخ به چنین سوال هایی و سرکشی توی امور شخصی من و دبیرستانم ... باید دلیلی داشته باشید که این سوال ها با تحقیق درباره قتل رابطه داره ... که در این صورت، لازم می دونم یه تماس شخصی دیگه بگیرم ... البته این بار با وکیلم... دلیلی وجود داره که تماس های کاری من به این قتل مربوط باشه؟ ... ❣ @Mattla_eshgh
☘مردی در آینه پنجم 💢 مسئله دارها  🍃دوباره داشتم کنترلم رو از دست می دادم ... دلم می خواست با مشت بزنم توی دهنش ... دستم رو مشت کرده بودم اما سعی می کردم خودم رو کنترل کنم ... برگشت پشت میزش ... - کارآگاه ...؟ ... - مندیپ ... توماس مندیپ ... - به نظر میاد شما کارتون رو خوب بلدید که با این شرایط ظاهری ... اداره پلیس به شما هنوز اجازه کار کردن میده ... اما باید بگم ... منم کارم رو خوب بلدم ... می دونید چی مدرسه ما رو یکی از آرام ترین و بهترین دبیرستان های ایالت کرده ... و باعث شده بالاترین امتیازها رو داشته باشیم؟...  من می تونم از چند صد متری افراد مسئله دار رو بشناسم ... و برام خیلی جالبه افسر پلیس واحد جنایی رو... این وقت از روز ... توی چنین شرایطی می بینم ...  چند لحظه سکوت کرد ... - پیشنهاد می کنم کارتون رو خارج از این دبیرستان شروع کنید ... چون من بچه های شرور رو قبول نمی کنم ... و همین طور که می بینید در تشخیص آدم های مسئله دار هم خیلی خوبم ...  هیچ چیز از آبرو و رتبه علمی دبیرستان واسم مهمتر نیست ... پس دوستانه ازتون خواهش کنم ... بدون وسط کشیدن پای دبیرستان، پرونده رو حل کنید ... البته ما از هیچ کمکی دریغ نمی کنیم ...  تمام سلول های بدنم گر گرفته بود ... انگار توی مغزم سرب داغ می کردن ... به هر زحمتی بود خودم رو کنترل کردم ... می دونستم می خواد من رو برای شروع یه درگیری تحریک کنه ... اما چرا؟ ... چی توی فکر و پشت این رفتار آرام بود؟ ... بدون گفتن کلمه ای از در خارج شدم ... معاون سریع پشت سرم می اومد ... چند قدمی که رفتم برگشتم سمتش ...  - می خوام همین الان کل چارت تحصیلی کریس تادئو رو ببینم ... با تمام نکات و جزئیات ... اسامی دوست هاش ... و هر کسی که توی این دبیرستان لعنتی باهاش حرف می زده...  پشت سر معاون ... توی مسیر چشمم به اولین پلیسی که افتاد رفتم سمتش ...  - سریع یه قیچی آهن بر با دستکش بیار ... از دفتر اصلی که اومدم بیرون حاضر باشه ...  پرونده کریس رو داد دستم ... به محض باز کردنش ... اولین نظریه ام تایید شد ... عکس روی پرونده ... عکس کریس تادئو نبود ... شاید چهره ها یکی بود ... اما این عکس، تیپ و شخصیت توی عکس ... متعلق به اون جنازه نبود ...  کریس تادئوی 16 ساله ای که به قتل رسیده ... با عکس توی پرونده اش خیلی فرق داشت ❣ @Mattla_eshgh
ششم 💠چهره های دردسرساز  موهای ژل زده و نیمه بلند ... تی شرت مشکی ... و ...  حالت موها و چهره اش توی عکس ... دقیقا عین گنک های شر دبیرستانی بود ... با اون چهره های دردسرساز و خراب کار ...  سرم رو بالا آوردم و به معاون پوزخند زدم ... - اون مدیر فوق العاده تون که گفت بچه های شرور رو نمی پذیره ... تشخیصش در مورد شناخت مسئله دارها اغراق بیش از حد بود؟ ... یا این بچه به دلیل خیلی مخصوصی، استثناء پذیرش شده بوده؟ ...  چند لحظه صبر کرد ... حرف های زیادی پشت چشم هاش بود و از توی مغزش حرکت می کرد ... در نهایت فقط لبخند سنگینی زد ... - بابت برخوردهای آقای مدیر عذرمی خوام ... ذاتا فرد بدی نیست اما این دبیرستان از همه چیز واسش مهمتره ...  مکث کرد ... و دوباره ... - از همه چیز ... تاکیدش روی " از همه چیز" ... قابل تامل بود ... و با تاکید خود مدیر روی آبرو و اعتبار علمی دبیرستان همخونی داشت .... غیر مستقیم می خواست حرف بزنه؟ ... یا در شرایطی بود که با کمی فشار و هل دادن ... خیلی چیزها برای گفتن می تونست داشته باشه ...  - و چی شد که کریس رو قبول کردید؟ ... - قبل از اینکه آقای ... به عنوان مدیر اینجا انتخاب بشه ... کریس دانش آموز این دبیرستان بود ... و آقای مدیر هیچ دانش آموزی رو به راحتی و بی دلیل اخراج نمی کنه ... پرونده رو دادم دست خانمی که کنار دستگاه کپی و فکس ایستاده بود ...  - یه کپی می خوام ... از تمام صفحات ... چیزی جا نیوفته ...  و دوباره چرخیدم سمت معاون ... کپی گرفتن، بهانه چند لحظه ای بود که زمان بیشتری برای فکر روی سوال بعدی بخرم ...  - از وقتی مدیر جدید اومده چند تا دانش آموز رو اخراج کردید؟... با چه بهانه هایی؟ ...  حالت چهره اش عوض شد ... مطمئن شدم دلائل زیادی برای غیر مستقیم صحبت کردن داره ... لبخند رضایت کوچکی که چهره اش رو پر کرده بود و سعی در کنترلش داشت ... - این چیزها، چیزهایی نیست که در موردش حرف بزنیم ...  اومدم توی حرفش ...  - مشکلی نیست ... می تونم ازتون دعوت کنم برای پاسخ به سوالات به اداره پلیس بیاید ... یه دعوت کاملا دوستانه ...  حالت رضایت توی چهره اش بیشتر شد ...  - بدون میکروفن و دوربین؟ ...  - بدون میکروفن و دوربین ...  چرا باید از دعوت به اداره پلیس و بازجویی غیر مستقیم خوشحال بشه؟ ... یه آدم انسان دوسته که کمک به بشریت برای مبارزه با ظلم و جنایت بهش احساس یک نوع دوست و قهرمان رو میده؟ ... یا دنبال اهداف دیگه ای توی این گفت و گو می گرده؟ ...  حداقل توی چهره اش نشانی از ناراحتی برای مرگ کریس تادئو رو نداشت ❣ @Mattla_eshgh
☘مردی در آینه هفتم 💢به صحنه جرم وارد نشوید  قیچی آهن بر رو گرفتم و راه افتادم سمت پله ها ... اوبران از دور اومد طرفم ...  - پیداش نکردید، مگه نه؟ ... با تعجب زل زد بهم ... - از کجا فهمیدی؟ ...  - این مدرسه زیادی تمییزه ... زیادی ... با قیچی، قفل لاکر کریس رو شکست ... اولین چیزی رو که بعد از باز شدن اون در ... اصلا انتظار نداشتم ... مواجه شدن با بوی اسپری خوش بو کننده فضا بود ...  - واسه یه پسر دبیرستانی زیادی مرتبه ... گفتی زیادی اینجا تمییزه منظورت همین بود؟ ... چند لحظه به وسیله های توش خیره شدم و اونها رو بالا و پایین کردم ...  - نه ... در بیرونی لاکر تازه رنگ شده ... اما نه توی این چند ساعت ...  دسته کلیدم رو از جیبم در آوردم و خیلی سریع شروع کردم به تراشیدن رنگ روی در ... رنگ ها ورقه ورقه از روش کنده شد ... - چی کار می کنی توماس؟ ... و دستم رو محکم گرفت ...  - نظریه ام رو اثبات می کنم ... طبق گفته های مدیر و ظاهر این مدرسه ... هیچ خبری از گنگ های دبیرستانی نیست... اما به در لاکر نگاه کن ... قبلا روش با اسپری طرح کشیده بودن ... طرحی که قطعا کار خود مقتوله ... اما فکر می کنم خودشم پاکش کرده ...  طوری بهم نگاه می کرد که انگار هیچ چیز از حرف هام رو نمی فهمید ... - فکر می کنی از کادر مدرسه کسی توی قتل کریس تادئو نقش داشته؟ ...  قطعا مدیر و معاونش هر دو از مظنونین این پرونده بودن ... مدیری که من رو پیچوند و مودبانه تهدید کرد ... و داشت با آستانه تحملم بازی می کرد ... و نمی دونستم قتل اون دانش آموز براش مهم نبود یا به نحوی از این اتفاق خوشحال بود؟ ... و معاونی که پشت حالت هاش ... هزاران فکر و نظریه خوابیده بود ...  اما هنوز برای به زبان آوردن هر حدسی زود بود ... توی حیاط ... سمت پارکینگ ... دوباره چشمم به خون روی زمین افتاد ... جنازه رو برده بودن و حالا فقط  آثار جنازه بود روی زمینی که رنگ خون به خودش گرفته بود ...  پاهام از حرکت ایستاد ... و نگاهم روی اون خون ها خشک شد ... هیچ وقت به دیدن این صحنه ها عادت نکردم ... برعکس ... برای من، هیچ وقت دیدن جنازه های غرق خون... تکه تکه شده ... زخمی ... سوخته ... عادی نشد ...  - چرا خشکت زده؟ ...    صدای اوبران، من رو به خودم آورد ...  - هنوز گیجی از سرت نرفته؟ ... یا اینکه یه چیز جدید پیدا کردی؟ ...  نگاهم رو از لوید گرفتم ... اما درست قبل از اینکه دوباره حرکت کنم چشمم به دختری هم سن و سال مقتول افتاد... با فاصله از نوار زرده به "صحنه جرم وارد نشوید" ... ایستاده بود ... نمی تونستم چشم ازش بردارم ... نه به خاطر زیبا بودنش ...  اون تنها کسی بود که بین تمام آدم های اون روز ... با اندوه به صحنه جنایت نگاه می کرد ... ❣ @Mattla_eshgh
نمایشگاه گروهی عکس‌ «رهگذر» از روز شنبه ۶ بهمن ماه ۱۳۹۷ در گالری هامون شهرستان ساری برپا می گردد. در این نمایشگاه آثاری از نرجس خاتون اندرواژ-مریم رسولی -حامد پراکند-خاطره محمدی- -مونا سعادت نیا-حسین بهرامی ولشکلایی در معرض دید بازدید‌کنندگان قرار خواهد‌ گرفت. آیین گشایش : شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۷ -ساعت ۱۸ بازدید از این نمایشگاه تا ۲۰ بهمن ۹۷ ساعت ۱۸ الی ۲۲ میباشد. گالری هامون: ساری-انتهای خیابان شهدای محراب( کوی لسانی) - حاشیه رودخانه ی تجن. مشتاق زیارت دوستان در افتتاحیه و‌بازدید ازنمایشگاه هستیم. 🔸 @masoumehzoleikani
مطلع عشق
✅ ازدواج دبیرستانی #استاد_قرائتی #ازدواج_در_آغاز_احساس_نیاز کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
ریپلای به پستهای روز چهارشنبه(خانواده وازدواج)👆 شروع پستهای روز پنجشنبه(حجاب وعفاف)👇
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#شکرانه ۳ بعضی از آدمها، مثـل ستـ💫ـاره،توی نگاه اهل آسمون می درخشند! بطوریکه، خـداوند،در برابر ملائک به اونا مباهات میکنه❗️ باهم تمرین کنیم؛ شایـــد ما هم...👇 @ostad_shojae
هدایت شده از فایل صوتی شکرانه
شکر3.mp3
26.47M
💫 @ostad_shojae 💫