eitaa logo
موعود(عج)12
1.8هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
11.7هزار ویدیو
18 فایل
﷽ 🔶احادیث.روایات مهدوی 🔶بشارت نزدیکی ظهور 🔶سخن بزرگان در مورد منجی(عج) 🔶️اخبار سیاسی روز 🔶️اخبار جبهه مقاومت 🔶️اخبار سرزمین‌های اشغالی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👈کپی با ذکر صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
92 اون شب، حالت فوق العاده اعلام شده بود... چون اونا قصد رفتن نداشتن و تا فرداشبش اونجا موندند... تلاش های جزئی برای پراکنده کردن مردم صورت گرفت اما چون اونا وارد فاز وحشیانه و توحش نشدند و برنامشون اجتماع آرام بود، دستور اومد که برخورد و تنش ایجاد نکنید... فقط چند بار از بلندگوهای وزارت کشور اعلام شد که «لطفا متفرق بشید» و «نظم عمومی را به هم نزنید» و «اجتماع نکنید»... اما کسی گوش نمیداد... وزارت کشور، هر از یک ساعت، آمار و اخبار آراء را اعلام میکرد... ضمن اینکه نمایندگان هر کاندید هم در تمام شعب اخذ و شمارش آراء حضور داشتند و نظارت جدی صورت میگرفت... مثل همیشه... همیشه همینطوری بوده... اما هربار از سوی عده ای، جوری دم از انتخابات آزاد میزنند که انگار نظام در آراء مردم دست میبره! حالا خوبه که خودشون هم وقتی سر کار بودند و همین منصب ها را داشتند، به همین رویه عمل میکردند و میدونند که رویه نظام و اخذ رای و... عوض نشده! اما نمیدونم حالا چی شده که شدند «شکاک الناس!» شدند «الذی یوسوس فی صدور الناس!» 40 ساعت بعد... در طول اون چهل ساعت، انواع غذا... از چلو جوجه گرفته تا چلو ماهی و انواع نوشیدنی و دسر پخش کردند... حتی نماز جماعت خوندند... عفت و فائزه هم بودند... از اون دو تا چشم برنمیداشتم... تا اینکه بوی شکست نامزدشون میومد... این بوی شکست، بعد از شمارش و اعلام آراء تهران قطعی تر شد... همهمه افتاد... داشت کم کم شلوغ میشد... داد و بیدادها و شعارها شروع شد... دیگه داشتند تحرکات بدی میکردند... با بچه ها در ارتباط بودم... ابوالفضل گفت: «حاجی! اینا دارن از خونه میان بیرون! دارن سوار دو سه تا ون میشن... سر و وضعشون خیلی بد نیست... اما خیلی هم جالب نیست...» گفتم: «میدونم... دارن میان اینجا... از زهره و رامین چشم برندار!» بیسیم زدم واسه عبداللهی... گفتم: «اعلام وضعیت!» گفت: «رصد سوژه... تعقیب و مراقبت... قربان! اینا مسلح اند... ندا سر جاش بند نمیشه... ممکنه نتونم کنترلش کنم... اجازه میدید زمین گیرش کنم؟!» گفتم: «حالا فعلا شما مواظبش باش! اما به محض تحرک خرابکارانه بهم اطلاع بده تا اعلام دستور کنم.» تعداد نیروهای انتظامی و ضد شورش هم چند برابر شده بود... مدام از همه جا اعلام وضعیت غیر عادی میشد... فقط منحصر به اون خیابون نبود... دوباره میکروفن را دادند به فائزه... فائزه گفت: «ما اینبار از حق خودمون کوتاه نمیاییم... باید تکلیفمون برای همیشه با نظام مشخص بشه... ما میخواهیم کسی رییس جمهور بشه که از صندوق ها بیرون اومده باشه... نه کسی که نظام......» صحبتش به خاطر فشار جمعیت و شلوغ پلوغ شدن بیش از حد نیمه تموم موند... سوت و کف و شعار و تکبیر همه فضا را پر کرده بود... اما بدبختی ما فقط این چیزا نبود... انگار نه انگار که مملکت صاحاب داره ... قانون و مامور و ریز و درشت داره... حالا وسط اون بلش بوش، عده ای لباس شخصی هم شدن کاسه داغ تر از آش! همونایی که وقتی میری مجلسشون که چند تا قطره اشک بریزی، باید بدون زن و بچه بری ... از بس فضا سنگینه و ممکنه کار به بصیرت افزایی با فحش خارمادر و گور به گوری دادن به این و اون توام بشه!! با لباس شخصی و موتور و چفیه ریختند و زدند و شعار دادن و به اسم نظام و تبعیت از آقا تمومش کردند! واقعا متاسف شدم... دوس داشتم به جای عفت و فائزه، خدمت چند تا از اونا برسم ... باید یکی بهشون با زبون خودشون حالی بکنه که نباید غلط زیادی بکنن و گزک و آتو بدهند به دست دشمن! متوجه عفت شدم ... خبری از فائزه نبود... چند نفر داشتن تلاش میکردن عفت را از صحنه و اون خیابون دورش کنند... دیگه وقتش بود... همه چیز بر علیه عفت کامل بود... مثل سایه افتادم دنبالشون... رفتند سراغ ماشینشون که توی یه خیابون فرعی پارک کرده بودند ... تا یه کمی از جمعیت دور شدیم و موقعیت را مناسب دیدم، بسم الله گفتم و رفتم سراغشون... دو سه نفر مرد بودند... به اولی ضربه زدم و زمینگیرش کردم... دومی تا اومد اسلحه بیرون بیاره، زدمش و مجبور شدم مچ دستشو بشکنم... اما نفر سوم... خیلی نامرد بود... با چاقو افتاد به جونم... وسط درگیری میشنیدم که مدام ابوالفضل و عبداللهی اعلام موقعیت و کسب دستور میکردند... اوضاع هممون یهویی بهم ریخته بود... اون نامرد هم جوری با چاقو به جونم افتاده بود که اگر غافل میشدم، تیکه تیکم کرده بود... ابوالفضل میگفت: «حاجی! پیاده شدند... دارن میرن قاطی جمعیت... چه غلطی بکنم؟... حاجی حرف بزن!» عبداللهی میگفت: «ندا و دوستاش دارن علنا به جون مردم و بچه حزب اللهی ها میفتند... خیلی حرفه ای میزنن... قربان! زمینگیرش کنم؟» ادامه دارد... @hadadpour
93 خیلی وحشیانه داشت با چاقوش بازی میکرد... اما سردرگمی بچه ها و منتظر دستور من بودنشون بیشتر روی اعصابم بود و اذیتم میکرد... با لگد زدم تو دستش و مچش درد گرفت و بالاخره چاقوش از دستش افتاد... یقه به یقه شدیم... هیکلش یه سر و گردن از من بزرگتر بود... آدمایی که یه سر و گردن از شخص بزرگتر هستند، نقطه ضعفشون برای زمینگیری، نیم تنه پایینشون هست... چرا که خیلی تسلطی هم بر نیم تنه پایینشون نسبت به بالا تنه ندارند! زدمش... جوری هم زدمش که بتونم بهش تسلط داشته باشم... میدیدم که عفت داره از ماشین پیاده میشه... سوییچ نداشت وگرنه صد دفعه در رفته بود... از جلوی چشمام کنار رفت... مشغول اون گوریل بودم... با بدبختی بیهوشش کردم... سرشو جوری زدم به جدول کنار خیابون که تا دو سه روز خواب بود... از نفس افتاده بودم... مبارزه سختی بود... دو سه نفرشون نقش زمین بودند... قبل از اینکه بخوام برم دنبال عفت، به ابوالفضل و عبداللهی پیام دادم... نفس نفس میزدم... خیلی توان تفکیک و دستور نداشتم... مخصوصا اینکه دو سه روز بود کلا ضعیف شده بودم و مدام ضعف میکردم... به بچه ها دستور دادم که طبق صلاحدیدشون عمل کنند... همینجوری زانو زده بودم کف خیابون و با بیسیمم حرف میزدم... تلاش میکردم نفس بگیرم و بتونم سر پا بشم... یهو یه تکون شدید خوردم... تیز بود... خیلی تیز بود... حداقل یک سانت... نه... بیشتر... نوک یه چیز تیز رفت توی کمرم... کلیه نه... بغل کلیه... بین کلیه و ستون فقراتم... دیگه نفسم بالا نیومد... بدنم داغ شد... دست راستمو بردم پشت کمرم... نمیتونستم تکون بخورم... اونی که زد، هم تکون نمیخورد... دستمو بردم پشت کمرم و میخواستم چاقو را از کمرم بیارم بیرون... که دستم خورد به دستش... دستشو گرفتم... میخواست چاقو را توی کمرم بچرخونه که نذاشتم... جوری فشار دادم دستشو که جیغش در اومد... تا حالا چیزی تو کمرتون فرو رفته؟! اولین مشکلی که آدم پیدا میکنه، تنفسه... تنفسش مشکل میشه... اگه تیزی فرو بره تو کمر، دیگه نفس بالا نمیاد... اگه زود بهش نرسی و نتونی با عزرائیل بجنگی، یا خون بالا میاری... یا در بهترین حالتش، اینقدر نفس کشیدنت سخت میشه که ممکنه از خفگی بمیری! ... البته دور از جون شماها... خلاصه داغون میشه آدم... مخصوصا اگر حریفت، بلد باشه که کجا را بزنه که زمینگیرت بکنه... عجله ای هم نداشته باشه و تنها کار خودشو کشتن تو بدونه! واقعا مشکل تنفسی پیدا کردم... اسم علمیش نمیدونم... اما دقیقا جایی زد که احساس میکردم قفسه سینم توان انبساط و انقباض نداره... تو همون لحظه، دستشو گرفتم... میدونستم که اگه ولش کنم، هم میمیرم... و هم دیگه هیچوقت دست بچه ها بهش نمیرسه... نباید ولش میکردم... حتی به قیمت ضربات متعدد و اربا اربا کردن بدنم... اون جاسوسه عفریته خائن را نباید ول میکردم... وقتی از پشت سرت ضربه میخوری، اولین احساسی که بهت دست میده اینه که طرف چقدر نامرده! ... اما حرف از نامردی گذشته بود... طرف جاسوس بود... از بس فشار دادم، دستشو داشتم میشکستم... کشیدمش به طرف جلو... دیدمش... چهره به چهره شدیم... اما من چندان توان حرف زدن نداشتم... برای اینکه خوردش کنم و اعتماد به نفسش نابود بشه، به زور و به صورت کتابی و کلمه به کلمه گفتم: «مشتاق دیدار بودیم عفت خانوم! جسارتا شما به دستور قانون و با داشتن ادله محکمه پسند، از همین حالا به جرم های مختلفی مانند جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی و کلی چیزای اثبات شده دیگه بازداشت هستید! تا قبل از اتمام مراحل بازجویی، قادر به گرفتن وکیل نیستید مگر با مجوز قاضی پرونده... ضمنا هرگونه سخنی تا قبل از صدور حکم، میتواند بر علیه شما در دادگاه استفاده شود!» داشت میمرد از دست درد... چون طوری داشتم دستشو فشار میدادم که کف دستش مثل مقوا کاملا دولا شده بود... اما اونم کثافت و حرفه ای... گفت: «خوشبختم که با شما رخ به رخ شدم... اما من جای شما باشم، اول چاقو را در میارم بعدش برای مردم خط و نشون میکشم... بعدش هم یه نگا دور و برم مینداختم ببینم کجام... اگه جام خوب بود، حرف میزدم... تو حتی دیگه فرصت نمیکنی بیمارستان را ببینی چه برسه به اینکه منو بازجویی کنی! ولم کن کثافت... ولم کن گفتم...» بیسیم زدم برای واحد سیار... خیلی دیر گرفت... دیگه داشت جلوی چشمام سیاهی میرفت... عفت هم داشت تقلا میکرد و هر لحظه ممکن بود دستش از دستم جدا بشه... زدمش... جوری که بیهوش بشه و فعلا بخوابه کف خیابون... تا منم مجبور نباشم اینقدر تکون بخورم و خون بیشتری ازم بره... بیسیم زدم... گفتم: «واحد سیار! فرعی سوم جنوبی هستم... چهار نفر کف خیابون بیهوش کردم... اگر زودتر نرسید، یه جنازه هم میفته روی دستتون... واحد سیار! تو را به امام حسین زود باش... خودم به درک... اگه شورشیا بریزن اینجا، عفت گم میشه... عفت هم که گم بشه، دیگه ............» دیگه متوجه نشدم... صدام قطع شد...
هدایت شده از موعود(عج)12
✅ قـــــرار روزانه ✅دعای سلامتی امام زمان (عج) 🌴بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ِ << اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا >> دعای فرج امام زمان (عج): 🌴 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ِ << اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ > 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
✅تهران در آخرالزمان از امام جعفر صادق (ع) روایت شده است که به مفضل فرمودند: «بدان ای مفضل، در حوالی ری، کوه سیاهی است که در دامنۀ آن شهری بنا خواهد شد که آن را طهران می نامند، و آن دار الزوراء است که قصرهایش(خانه های مجلل) مثل خانه های بهشتی و زن هایش مثل حور العین است. بدان ای مفضل! آن زن ها لباس کفار می پوشند و خود را به شکل مستکبرانه ای در می آورند، بر زین ها سوار می شوند(مرکب های روز،…) به همسران خود تمکین نمی کنند، درآمد شوهرشان کفاف مخارج آن ها را نمی دهد؛… بدان درآخرالزمان اگر می خواهی دینت را حفظ کنی در این شهر سکونت نکنید، از آن جا فرار کنید و به قله کوه ها فرار کنید، از سوراخی به سوراخ دیگر، مانند فرار روباه با بچه هایش…. زیرا به ناگاه به حادثه ای چنان نابود و درهم کوبیده شود که کسانی که قبلا آن را دیده اند از آنجا گذر کنند تصور کنند مسیر را اشتباه آمده اند. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
توصیه مهم علامه امینی به خواندن زیارت عاشورا👇 فرزند آیت الله امینی قدس سره آقای دکتر محمد هادی امینی مینویسد: پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم آیت الله العظمی علامه امینی نجفی، پدر بزرگوارم و مولف کتاب الغدیر، یعنی در سال ۱۳۹۴ هجری قمری، شب جمعه ای قبل از اذان فجر، وی را در خواب دیدم. او را شاد و خرسند یافتم! جلو رفتم و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم: پدر جان! در آنجا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گردید؟ گفتند: چه میگویی؟ مجددا عرض کردم: آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر یا سایر تالیفات یا تاسیس و بنیاد کتابخانهی امیرالمومنین (ع)؟پاسخ دادند: نمیدانم چه میگویی؟ قدری واضحتر و روشنتر بگو! گفتم: آقا جان! شما اکنون از میان ما رخت بربسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید: در آنجا که هستید، کدامین عمل باعث نجات شما گردید؟ کدام عمل از میان صدها خدمات و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی؟ مرحوم علامه امینی درنگ و تاملی نمودند و سپس فرمودند: ✅«فقط زیارت اباعبدالله الحسین ع🌹 عرض کردم: شما میدانید که اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته شده است. چه کنم؟ فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین (ع) برپا میشود، شرکت کن! که ثواب زیارت امام حسین (ع) را به تو میدهند. سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور ساختم و اکنون نیز به تو توصیه میکنم که ✅ زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش مکن مرتبا زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فواید بسیاری است که موجب نجات و سعادت در دنیا و آخرت تو میباشد و امید دعا دارم فرزندم! فرزند مرحوم آیت الله امینی مینویسد: علامه امینی قدس سره با کثرت مشاغل و تالیف و مطالعه و تنظیم و رسیدگی به ساختمان کتابخانه ی امیرالمومنین (ع) در نجف اشرف مواظبت کامل بر خواندن زیارت عاشورا داشتند و سفارش به زیارت عاشورا مینمودند و بدین جهت من خودم نیز حدود سی سال است که در حال مواظب بر خواندن زیارت عاشورا میباشم.
توصیه مهم علامه امینی به خواندن زیارت عاشورا👇 فرزند آیت الله امینی قدس سره آقای دکتر محمد هادی امینی مینویسد: پس از گذشت چهار سال از فوت مرحوم آیت الله العظمی علامه امینی نجفی، پدر بزرگوارم و مولف کتاب الغدیر، یعنی در سال ۱۳۹۴ هجری قمری، شب جمعه ای قبل از اذان فجر، وی را در خواب دیدم. او را شاد و خرسند یافتم! جلو رفتم و پس از سلام و دست بوسی عرض کردم: پدر جان! در آنجا چه عملی باعث سعادت و نجات شما گردید؟ گفتند: چه میگویی؟ مجددا عرض کردم: آقا جان! در آنجا که اقامت دارید، کدام عمل موجب نجات شما شد؟ کتاب الغدیر یا سایر تالیفات یا تاسیس و بنیاد کتابخانهی امیرالمومنین (ع)؟پاسخ دادند: نمیدانم چه میگویی؟ قدری واضحتر و روشنتر بگو! گفتم: آقا جان! شما اکنون از میان ما رخت بربسته اید و به جهان دیگر منتقل شده اید: در آنجا که هستید، کدامین عمل باعث نجات شما گردید؟ کدام عمل از میان صدها خدمات و کارهای بزرگ علمی و دینی و مذهبی؟ مرحوم علامه امینی درنگ و تاملی نمودند و سپس فرمودند: ✅«فقط زیارت اباعبدالله الحسین ع🌹 عرض کردم: شما میدانید که اکنون روابط بین ایران و عراق تیره و تار است و راه کربلا بسته شده است. چه کنم؟ فرمود: در مجالس و محافلی که جهت عزاداری امام حسین (ع) برپا میشود، شرکت کن! که ثواب زیارت امام حسین (ع) را به تو میدهند. سپس فرمودند: پسر جان! در گذشته بارها تو را یادآور ساختم و اکنون نیز به تو توصیه میکنم که ✅ زیارت عاشورا را هیچ وقت و به هیچ عنوان ترک و فراموش مکن مرتبا زیارت عاشورا را بخوان و بر خودت وظیفه بدان. این زیارت دارای آثار و برکات و فواید بسیاری است که موجب نجات و سعادت در دنیا و آخرت تو میباشد و امید دعا دارم فرزندم! فرزند مرحوم آیت الله امینی مینویسد: علامه امینی قدس سره با کثرت مشاغل و تالیف و مطالعه و تنظیم و رسیدگی به ساختمان کتابخانه ی امیرالمومنین (ع) در نجف اشرف مواظبت کامل بر خواندن زیارت عاشورا داشتند و سفارش به زیارت عاشورا مینمودند و بدین جهت من خودم نیز حدود سی سال است که در حال مواظب بر خواندن زیارت عاشورا میباشم.
جمعه صبحست به نرگس برسان اين پيغام سوخت بی عطر تو اين باغ، کمی زود بيا... سلام 🌼🍃 صبح زیبای آدینه تون بخیر با آرزوی روزی پر از خاطره های خوب
💢روایتها می گوید امام زمان در هنگام ظهور مخالفین را خواهد زد؛ مگر امام زمان دستگاه کشتار دارد؟ ✅کانال گذری بر ادیان این شبهه را مطرح کرده است: 💢آیا درست است که در بحارالانوار (ج52، ص340) آمده که امام زمان(عج) همه را با زور وادار به اسلام آوردن میکند و هر کس اسلام نیاورد را گردن میزند؟ ✅علمای شیعه تاکید می کنند که اولا در مسایل عقیدتی نمی توان به خبر واحد (روایتی که متواتر نیست) تکیه کرد. ثانیا روایتی که بر خلاف قرآن باشد قطعا یا جعلی است یا دستخوش تحریف قرار گرفته است و سخن معصومان(ع) به شمار نمی رود. روایتی که در بحار الانوار در صفحه مورد نظر نقل شده و می گوید مهدی(ع) همه را مجبور به مسلمان شدن می کند معتبر نیست زیرا: 1- این روایت ، خبر واحد(غیرمتواتر) و فاقد «سند معتبر» است از این رو در مسایل عقیدتی نمی توان به آن تکیه کرد. 2- این روایت با آیه «لا اکراه فی الدین» تعارض دارد بنابراین نمی توان به آن استناد کرد. دستکم یکی از معانی عبارت «لا اکراه فی الدین» اینست که هیچکس را نمی توان به پذیرش اسلام مجبور کرد. 3- از آیه 64 سوره مائده فهه می شود که دستکم یهودیان تا روز قیامت به عنوان یک قوم و یک دین باقی خواهند بود بنابراین این ادعا که مهدی(عج) پیروان همه ادیان را وادار به مسلمان شدن کند بر خلاف پیش بینی قرآن است. 4- مهدی(عج) از اهل بیت پیامبر(ص) است و از راه قرآن جدا نمی شود بلکه اجرا کننده ی راستین قرآن خواهد بود. قرآن به صراحت فرموده که دستوری درباره «دشمنی با غیرمسلمانان» ندارد مگر کسانی که با مسلمانان می جنگند یا آنان را از سرزمینشان بیرون می کنند. درباره سایر مردم جهان دستور قرآن اینست که با «عدل» و «احسان» رفتار کنیم. در این مورد به آیه های 8 و 9 سوره ممتحنه و آیه 90 سوره نحل مراجعه فرماییدبنابراین اگر یهودیان و مسیحیان به جنگ با مهدی(عج) برنخیزند آن حضرت با آنان رفتاری نیکو خواهد داشت زیرا دستور قرآن نیز همین است. 5- مهدی(عج) تبیین کننده و اجرا کننده سیره رسول الله(ص) است. سیره آن حضرت به نحوی بوده که هرگز پیروان ادیان دیگر را مجبور به مسلمان شدن نفرموده اند و جنگ هایی که در زمان آن حضرت رخ داد نیز برای «تحمیل اسلام به دیگران» نبود بلکه صرفا برای «دفع شر مهاجمان و متجاوزان» بود.
امام علی (ع): هرگاه كسی به نماز می ايستد، شيطان حسودانه به او می نگرد: زيرا كه می بيند رحمتِ خداوند او را فرا گرفته است. 📚 بحارالانوار/ج82/ص 207 التماس دعا
✅وصیت امام خمینی(ره) به ملت ایران و خواسته اش از مسئولین 🔹به ملت عزیز ایران توصیه می کنم که نعمتی که با جهاد عظیم خودتان و خون جوانان برومندتان به دست آوردید.همچون عزیزترین امور قدرش را بدانید و از آن حفاظت و پاسداری نمایید.و در راه آن که نعمتی عظیم،الهی و امانت بزرگ خداوندی است کوشش کنید و از مشکلاتی که در این صراط مستقیم پیش می آید،نهراسید که ( ) 🔸در مشکلات دولت جمهوری اسلامی با جان و دل شریک و در رفع آنها کوشا باشید.و دولت و مجلس را از خود بدانید و چون محبوبی گرامی از آن نگهداری کنید. به مجلس و دولت و دست اندرکاران توصیه می نمایم که قدر این ملت را بدانید و در خدمتگزاری به آنان خصوصاً ستمدیدگان که نور چشمان ما و اولیاء نعم همه هستند و جمهوری اسلامی ره آورد آنان و با فداکاری های آنان تحقق پیدا کرد و بقاء آن نیز مرهون خدمات آنان است. فروگزار نکنید و خود را از مردم و آنان را از خود بدانید و حکومت های طاغوتی را که چپاولگرانی بی فرهنگ و زورگویانی تهی مغز بودند و هستند را همیشه محکوم نمایید. 💬 📚 صحیفه نور، جلد ۲۱، صفحه ۱۸
⚡️این همه در اینترنت و کتابها میگردی دنبال اینکه آقای قاضی چی گفته آقای بهجت چی گفته، این همه این در و آن در میزنی، چی شد آخر؟ 👈تو هنوز جواب مادرت رو تلخ میدی!! 🔷میخوای بشی سالک!!؟؟
هدایت شده از موعود(عج)12
1_630622.mp3
4.16M
🎤سید قاسم موسوی قهّار رو به غروب می رود جمعه انتظار من رحم نمی کند خدا به صبر بی قرار من ندبه به ندبه بی اثرسمت سمات می رود کی به سمات می رسد ندبه ی انتظار من 🍃اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽برخی نشانه های ظهور در یک دقیقه‌... 💢در زمانی زندگی میکنیم که دقیقا آنچه در در مورد حوادث آمده در حال رخ دادن است... 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃
# چشم آدم 🍃 چند وقت پیش از آقا (آیت‌الله‌العظمی بهجت) پرسیدم: چطور می‌شود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را درک کرد؟» 🍃 گفتند: «زیاد قرآن بخوانید و به قرآن زیاد نگاه کنید.» 🍃 از وقتی این حرف را زدند، قرآن خواندن روزانه‌ام ترک نشده بود؛ اما امروز خیلی دلم گرفت. 🍃 با خودم گفتم: «توی این مدت، چرا نباید یک حس نزدیکی به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشم؟ بعد از جلسه، بدون اینکه حرفی بزنم، آقا برگشتند به من گفتند: «چشم آدم باید مواظب باشه. اگر کسی میخواد آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رو ببینه، باید مواظب چشمش باشه که گناه نکنه ✅ سرم را انداختم پایین حساب و کتاب چشم‌هایم خیلی وقت بود از دستم در رفته بود.
هدایت شده از موعود(عج)
👑بچه شیعه👇 بایـــد با گوشیش هم مدافع امام زمان (عج) باشه و هم مواظب باشه چه فیلم و عکس و صوتی هایی توی گوشیش داره که شرمنده آقا نشه.
✳️چگونه می‌توان فهمید که آن کسی که قیام کرده، همان امام زمان است؟ ✅ برای شناخت آن حضرت در هنگام ظهور، راه‌های متعددی وجود دارد که همه در کنار هم می‌توانند مکمل یکدیگر باشند و ما را از دام مدعیان نجات دهند. برای نمونه چند راه را بیان می‌کنیم: 1⃣ ایمان به حضرت مهدی و شناخت آن حضرت؛ به این معنا که انسان باید تقوا و ایمان به خدا را در روح خود تقویت کند. مؤمن باید شناخت مناسبی درباره مقام امامت پیدا کرده، اطلاعات کافی در مورد صفات و ویژگی‌های معصومین و به طور خاص، ولی‌عصر به دست آورد. امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: «کسی آن را تصدیق می‌کند که قبل از وقوع ندای آسمانی، به آن ایمان داشته باشد». 2⃣ ظهور امام زمان همراه علایم و نشانه‌هایی است که در صورت تحقق آن نشانه‌‌ها، می‌توانیم علم پیدا کنیم که آن حضرت ظهور کرده است؛ برای مثال، خروج سفیانی و فرو‌رفتن لشگر او در سرزمین بیداء (مکانی بین مکه و مدینه) یکی از علایم ظهور و راه شناخت امام مهدی علیه‌السلام است. ✅ علایم حتمی ظهور عبارتند از: خروج سفیانی، خسف بیداء (فرو‌رفتن در سرزمین بیداء)، خروج یمانی، قتل نفس زکیه، ندای آسمانی. آن حضرت برای معرفی و شناساندن خود به مؤمنان، از امدادهای الهی مثل: نزول حضرت عیسی علیه‌السلام و فرو‌رفتن لشگر سفیانی در زمین بهره‌ می‌برد. 3⃣ حرکت امام و ظهور او، حقیقت پنهانی نیست که فقط عده کمی از آن آگاهی یابند و دیگران مطلع نشوند؛ بلکه یک حرکت جهانی است و همه از جریان ظهور مطلع می‌شوند؛ بنابراین هرگونه ادعا، آن هم در جلسات مخفیانه و میان گروهی خاص، نمی‌تواند به ظهور حضرت بینجامد و مسلماً ادعا کننده، دروغگو است. 4⃣ یکی دیگر از راه‌های شناسایی، مراجعه به علمای دین است که امام زمان، ما را به آنها ارجاع داده و فرموده‌ است: که در دوران غیبت از آنها اطاعت کنیم. مواضع علما برضد مدعیان دروغین می‌تواند دلیل روشنی باشد که فرد مدعی، دروغ‌گوست. ✅ موضع‌گیری علما، یکی از حجت‌ها و برهان‌های ما در شناسایی آن حضرت است. 5⃣ با ‌توجه به معصوم بودن امام زمان، صداقت بیان و نفوذ کلام آن حضرت، هماهنگ‌بودن دعوت او با فطرت انسان‌‌ها و …، مردم به‌سرعت به سمت او جذب شده، دعوت حضرتش را لبیک خواهند گفت. 6⃣ محل ظهور و نقطه شروع دعوت آن حضرت، از کنار خانه خداست؛ از‌این‌رو اگر فردی ادعا دارد که‌‌ همان مهدی موعود است، ولی دعوت خود را از جایی غیر از خانه خدا و کعبه آغاز کرد، دلیل دیگری بر کذب بودن ادعای او است. 7⃣ دعوت امام به دین پیامبر اعظم(ص) و اهل بیت علیهم‌السلام است و مردم را به اطاعت از قرآن و پیامبر خدا و اهل بیت دعوت می‌کند. اگر کسی ادعای مهدویت کرد و در دعوت خود به غیر مکتب اهلبیت علیهم‌السلام فراخواند و برخلاف احکام اسلام عمل کرد، ادعای او باطل است. ✅ بررسی روایات نشان می‌دهد که اگر شخصی مدعی امامت و مهدویت شد، شایسته است با سؤالاتی که کسی جز امام معصوم توان پاسخ‌گویی به آن را ندارد، مورد سنجش قرار گیرد. در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: 🍃«اذا ادّعی مدع فاسألوه عن تلک العظائم التی یجیب فیها مثله؛🍃 چنانچه کسی مدعی مهدویت شد، از او درباره مسائل بزرگی که همانند امام پاسخ آن را می‌دهد، سؤال کنید.» 📚 پی‌نوشت‌ها : ۱. کافی، کلینی، ج۸، ص۲۰۹. ۲. بحار‌الانوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۲۹۴. ۳. الغیبه، نعمانی، ص۱۷۳؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۵۲، ص۱۵۷. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
✅احاديث عن الامام المهدي(عجله الله تعالي فرجه الشريف) 🍃أنا صاحب الحق علامةُ ظهورِ أمري کثرة الهرج والمرج والفتن🍃 🔸ای شیعه ما من صاحب حقم. نشانه‌ي ظهورم زياد شدن هرج و مرج و آشوب و گرفتاري‌هاست. منابع: الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة / النص / 302 / 4 - فصل بعض معجزات الإمام المهدي ع 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
فکر کردم که قلم يار نشد ديدم شد لحظه ي فهم تو آغاز نفهميدم شد 🌹 ساقي شعر شدي جام شراب آوردي مثل هر بار مرا هم به حساب آوردي
مهدی جان❤️ تمام پنجره ها رو بہ آسمان باز اسٺ، ببار حضرٺ باران ڪہ فصل اعجاز اسٺ، ڪجا قدم زده اے تا ببوسم آنجا را، ڪہ بوسہ بر اثر پایٺ عین پرواز اسٺ؛ (اللهم عجل لولیک الفرج)
بهجت: به اعتقاد آیت الله بهجت همه علائم حتمی ظهور محقق شده است به جز سفیانی! 🌹اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🔹معرفی امام زمان(عج) در ادعیه و زیارات 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
✅معرفی امام زمان(عج) در ادعیه و زیارات ✳️به تعبیر گهربار امام باقر علیه السلام، تاویل ماء معین در آیه 30 سوره ملک امام مهدی(عج) است. اگر آب در زمین فرو رود، چه کسی برای شما آب می آورد. فرو رفتن آب کنایه از زمان غیبت می باشد که اگر امامتان از شما غایب گردد و ندانید کجاست چه کسی برای شما امام می فرستد که اخبار زمین وآسمان و حلال و حرام خدا را برای شما بیاورد. آب مایع بقای موجودات است و اگر نباشد حیات موجودات ممکن نیست. سید علی درچه ای 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)12
94 وقتی به هوش اومدم، روی تخت بیمارستان بودم... خیلی ازم خون رفته بود اما الحمدلله تونسته بودن مانع از خونریزی شدیدش بشن. لبام خشک شده بود... یکی از پرستارها میخواست برام آب بیاره که دیدم یکی از بچه های واحد سیار، اومد کنار تختم... گفتم: «کو عفت؟ کو اون سه نفر؟ چی شدن؟!» گفت: «قربان! عفت الان تحت الحفظ هست و داره مراحل درمانیش سپری میشه... اون دو سه نفر خیلی وضعشون بدتر هست... اما زنده هستند و دستگیر شدن ولی هنوز خبری از به هوش اومدن یا نیومدنشون ندارم!» با لحن آرومتری گفتم: «مطمئن باشم که الان عفت دستگیر شده؟!» گفت: «کاملا! حتی میتونید از همین جا توسط مونیتور رو به رو ببینیدش!» رفت و مونیتور را روشن کرد... دیدم که عفت روی تخت خوابیده ... دستبند بهش زدن و دو سه تا از واحد خواهران اداره اطرافش هستند. این از عفت... کارم تقریبا باهاش تموم بود... بقیش سپردم به ستاد فرماندهی... اما مشکلاتم که یکی و دو تا نبود... حدود دو ساعت بی جون و بی هوش روی تخت بودم و از بچه هام خبر نداشتم... فورا بیسیمم را گرفتم و تنظیمش کردم... اول ابوالفضل را گرفتم... گفتم: «ابوالفضل جان! اعلام موقعیت!» ابوالفضل وسط شلوغی و درگیری گفت: «حاجی اوضاع خیلی بده... تعداد زیادی از مردم عادی زخمی و مجروح شدند... این زنها و دخترایی که با رامین تاجزاده بودن، پراکنده شدند... شاید اینجا حدودا دو برابر شد تعدادشون... به طرف پلیس حمله میکنند... بیشتر شکل نوعی تحریک برای واکنش نشون دادن پلیس... ضمنا رامین تاجزاده را گم کردم اما چند متری زهره هستم... دستور چیه؟!» گفتم: «ابوالفضل جان! خسته نباشی... دستگیرش کن! تکرار میکنم: زهره را دستگیر کن... اون مایه شر هست... شرش از عفت بیشتر نباشه، کمتر هم نیست!» ابوالفضل که معلوم بود صدامو درست نشنیده، بهم گفت: «شوخیت گرفته حاجی؟! مگه میشه اینجا کسیو دستگیر کرد؟! از بس خر تو خره!» گفتم: «نمیدونم... یه کاریش بکن... احساس خیلی بدی بهش دارم...» درگیر عبداللهی بودم... هیچ کس ازش خبر نداشت... حتی دوربین های شهری هم نتونسته بودند پیجش کنند! تو همون موقعیت، ناگهان ابوالفضل با داد اومد پشت خطم و گفت: «حاجی... دارن میبرنش! دستگیرش کردند... ضد شورش ریخته و داره هر زن و مردی که به دستش برسه، دستگیر میکنه ... سوار ماشینون کردن! حاجی داره از دستم میپره... میرم دنبالش!» گفتم: «ابوالفضل! حتی اگر لازم شد خودتو معرفی کن... لازم شد نامه و استعلام بزنند... لازم شد حتی باهاشون درگیر شو... اما زهره نباید دست نیرو انتظامی بیفته!» دیگه هر کاری کردم نتونستم ابوالفضل را بگیرم... حتی نمیدونم جمله آخرمو شنید یا نه؟! فورا رفتم رو خط عبداللهی... «اعلام وضعیت! اعلام موقعیت!» اما هیچ خبری ازش نبود... نگرانش بودم... بیشتر نگرانش شدم... دوباره ابوالفضل اومد پشت خط... گفت: «حاجی تو را به امام حسین یه کاری کن! اینا را خیلی با دسپاچگی دارن میبرن... گمش کنم دیگه معلوم نیست چی بشه ها!» گفتم: «ابوالفضل برو دنبالشون! برو ببین کجا میبرنشون! مواظب باش کهریزک نبرن! تکرار میکنم: کهریزک نبرن!» گفت: «رفتم... فعلا... یا حسین!» دلم طاقت نمیاورد... از یه طرف، سوزش زیادی داشتم... اما معلوم بود که زخمم عمیق نبوده خدا را شکر... توان راه رفتن داشتم اما میدونستم که توان درگیری ندارم... درخواست کردم برم اتاق دوربین های شهری... از اون بیمارستان تا مرکز دوربین شهری اداره، خیلی راهی نبود... به رضایت خودم، با درد وحشتناکی که داشتم، مرخص شدم و سوار ماشین و رفتم اتاق دوربین! در راه مدام، عبداللهی را میگرفتم اما خبری ازش نبود و هیچ عکس العملی ازش نداشتیم... رسیدم اتاق دوربین... فورا گفتم برو موقعیت ابوالفضل... تصویر موقعیت ابوالفضل را میخوام... زود باشید لطفا... بازم رفتم رو خط عبداللهی: «عبداللهی لطفا اعلام موقعیت! عبداللهی گفتم نرو ... گفتم تو نیروی عملیات نیستی... عبداللهی اعلام وضعیت!» ادامه دارد...
95 عبداللهی بالاخره جواب داد... با حالت دسپاچگی گفت: «دارن میبرنش... دارن میبرنش... ندا خورد زمین... هیچیش نیست... کسی با یه زمین خوردن ساده و معمولی ازش اینقدر خون نمیریزه... دو نفر بالای سرش بودند ... همون دو نفر دارن سوارش میکنن... دو نفر هم فیلم برداری میکردن... الان دارن سوار ماشینش میکنن...» گفتم: «عبداللهی لطفا آروم باش... با بچه های تقاطع کارگر هماهنگی میکنم... ماشینشون چیه؟ چند نفر سوار شدند؟!» فورا گفت: «یه پیکان سفید... یه راننده... دو نفری که سوارش کردند... ندا... جمعا چهار نفر...» گفتم: «باشه... آروم باش لطفا... میتونی یه زحمتی بکشی؟!» گفت: «بفرمایید... برم دنبالش؟!» گفتم: «نه... وقتی کسی در سطح ندای جاسوس آموزش دیده، وسط خیابون میخوره زمین و دو نفر هم میگی دوربین دستشون بوده، مشخصه که میخوان یه فتنه تازه برای نظام درست کنند! هر جا هستی یه کم از جمعیت فاصله بگیر تا بهت بگم!» یک دقیقه طول کشید... صداش معلوم بود که هنوز نتونسته روی هیجان و ترسش غلبه کنه... البته ترس که نه... چون اگر میترسید، تا چند قدمی یه جاسوس وحشی آموزش دیده نمیرفت... گفت: «بفرمایید قربان! شرایطم بد نیست!» گفتم: «احتمالا ندا کارش تمومه... دیگه مصرفی نداره که جلوی دوربین خودشون زمین میخوره و میگیرن دور و برش! هر چند به بچه های موقعیت کارگر جنوبی گفتم پیگیری کنند... شما فقط یه زحمتی برام بکش! من یکی از اون کسانی که دوربین داشتن و فیلم میگرفتن را میخوام! مفهومه؟!» گفت: «دوربینو میخواید یا صاحب دوربینو؟!» گفتم: «اگر هردوش باشه بهتره! فقط لطفا با حفظ احتیاط کامل!» به شجاعت و جسارتش پی نبرده بودم...کلا نظرم دربارش عوض شد ... گفت: «تلاشمو میکنم... اما اینجا جوش دست اوناست... منو لطفا با یکی از بچه های خودمون لینک کنید تا به محض شکارش، تحویلش بدم!» گفتم: «اون حله... الان جمعیتو میکشونن به طرف موقعیت خسروی... پلن 6... منتظر باش...» هماهنگ کردم... همه جمعیتو که نمیشد... اما از یه جایی به بعد را کشوندیم تو موقعیتی که عبداللهی منتظر شکارش بود... دوربین اتاق دوربین داشت موقعیت عبداللهی را نشون میداد... دیدم عبداللهی چادرش نداشت... مثل کسایی که بیست سال تو کار عملیات هستند، روسریشو پیچید دور صورتش!! نمیدیدم تو دستش چیه؟ اما ... یهو دیدیدم رفت زیر یه سمند که همون نزدیکی بود... نمیدونستم نقشش چیه؟ اما ... چاره ای نبود... صحنه ای دیدیم که خیلی برام تعجب آور بود... زن باشی و اهل ایذه و این همه حرفه ای؟!... الله اکبر... دیدم وسط فرار جمعیت... مثل تمساحی که یهو از آب میپره بیرون تا گاو وحشی که داره از کنار برکه رد میشه را شکار کنه... با دست چپش مچ پای یه نفری که داشت فرار میکرد را محکم گرفت... فکر کردم دارم فیلم جنگی فانتزی میبینم... یه کم غیر طبیعی به نظر میرسید اگر دوربین واقعی شهری نبود... آره... چسبید به مچ پای یه نفر و محکم زدش زمین... جوری زدش زمین که حتی سه چهار نفر پشت سرش هم نتونستند کنترلشون موقع فرار حفظ کنند و ما دیدیدم که چهار پنج نفر محکم خوردند زمین!! خب شتاب حرکت اون خیلی بود و از دست عبداللهی در رفت و یه متر اونطرف تر با صورت اومد زمین... اما عبداللهی مثل افعی از زیر ماشین پرید بیرون ... من که از هیجان، با وجود سوزش زیادی که در کمرم داشتم، از روی صندلیم بلند شده بودم و فقط میگفتم: الله اکبر... الله اکبر... و لا حول و لا قوه الا بالله... این چیکار میخواد بکنه؟! دیدم عبداللهی با سرعت رفت طرف همونی که دوربین گردنش بود... خم شد و دو تا پاهای اون بدبخت را گرفت ... تا قبل از اینکه بخواد به خودش بیاد... عبداللهی پاهاشو گرفت و کشید و دوید به طرف فرعی 5 ... اون بیچاره همینجوری روی زمین کشیده میشد و فرصت هیچ ابتکاری نداشت... عبداللهی فقط میدوید و اونو میکشوند رو زمین!! اون سه چهار نفری که با اون خورده بودند زمین... تا دیدن یه زن با صورت پوشیده... داره یکی را مثل گونی برنج روی زمین میکشونه و با خودش با سرعت میبره... وحشت کردن و فرار کردند!!!| کسانی که باهاشون هماهنگ کرده بودند فورا به عبداللهی پیوستند و دوربینو با صاب دوربین برداشتند و آوردند... بچه های موقعیت کارگر اومدن رو خطم... خدا شاهده حدس میزدم چی میخوان بگن... چون با هیچ محاسبه ای جور در نمیومد که ندا بدون هیچ دلیلی کله پا بشه!! بچه ها گفتن: «حاجی ندا را زدند... از زاویه نزدیک و پشت سر زدند... ماشین را هم ول کردن و در رفتن... الان جنازه ندا اینجاست... تو ماشین... دستور چیه؟!» ادامه دارد...
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فیلمی که هزاران بار باید دیده شود سخنانی از شهید محمد کیهانی در آخرین لحظات زندگی که با تیر وهابیون به شهادت رسید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از موعود(عج)12
✅ قـــــرار روزانه ✅دعای سلامتی امام زمان (عج) 🌴بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ِ << اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا >> دعای فرج امام زمان (عج): 🌴 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ِ << اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ > 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12