eitaa logo
موعود(عج)12
1.8هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
12.5هزار ویدیو
18 فایل
﷽ 🔶احادیث.روایات مهدوی 🔶بشارت نزدیکی ظهور 🔶سخن بزرگان در مورد منجی(عج) 🔶️اخبار سیاسی روز 🔶️اخبار جبهه مقاومت 🔶️اخبار سرزمین‌های اشغالی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👈کپی با ذکر صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 مهدوی ⭐ امام زمان (عج ) خواندن کدام دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند ؟ ✔ جواب: امام زمان خواندن 2 دعا را در ماه مبارک رمضان سفارش کردند: 💠 1-دعای اللهم ادخل علی اهل القبور... : ✳ امام زمان (عج) در جریان تشرفی در ماه مبارک رمضان فرمودند: ✳ دعای اللهم ادخل علی اهل القبور السرور. ... را زیاد بخوانید زیرا در حقیقت این دعا برای فرج ماست و استجابت کامل آن در زمان ظهور خواهد بود. 📚 منبع: کتاب ملاقات با امام زمان ص 286 💠 از دیگر فضایل این دعا این است که شيخ كفعمى در مصباح و بلد الامين و شيخ شهيد در مجموعه خود از حضرت رسول صلى الله عليه و آله نقل كرده اند كه آن حضرت فرمود: 💠هر كه اين دعا را در ماه رمضان بعد از هر نماز واجبى بخواند حق تعالى بيامرزد گناهان او را تا روز قيامت و دعا اين است: اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ كُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اكْسُ كُلَّ عُرْيَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَيْنَ كُلِّ مَدِينٍ اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ كُلِّ مَكْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ كُلَّ غَرِيبٍ اللَّهُمَّ فُكَّ كُلَّ أَسِيرٍ اللَّهُمَّ أَصْلِحْ كُلَّ فَاسِدٍ مِنْ أُمُورِ الْمُسْلِمِينَ اللَّهُمَّ اشْفِ كُلَّ مَرِيضٍ اللَّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنَا بِغِنَاكَ اللَّهُمَّ غَيِّرْ سُوءَ حَالِنَا بِحُسْنِ حَالِكَ اللَّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّيْنَ وَ أَغْنِنَا مِنَ الْفَقْرِ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ✳ 2-دعای افتتاح: ✳امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف خطاب به شیعیان نوشتند: 💠 این دعا را در تمام شب های ماه رمضان بخوانید، زیرا فرشته ها به آن گوش می دهند و برای خواننده آن طلب آمرزش می کنند 📚 منبع: صحیفهٔ مهدیّه، بخش ۵، دعای ۸ 💠این دعا دارای مضامین و معانی بلندی است؛ و مخصوصا اطلاعات ارزشمندی در ارتباط با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در اختیار ما می گذارد، و نیز تصاویر زیبایی از عالم پس از ظهور ارائه میدهد. چه نیکوست که همراه با خواندن این دعا به ترجمه و معنای آن نیز توجه کنیم. 💠 برای خواندن دعای افتتاح به مفاتیح الجنان اعمال شب های ماه رمضان مراجعه کنید. 🍃ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرج🍃
هدایت شده از موعود(عج)12
زمانی مرگ شیطان میرسد؟ بدست چه کسی کشته میشود؟ در کانال موعود(عج)12 بخوانید. @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 مرگ شیطان 📚روایتی از امام صادق(ع) در تفسیر عیاشی جلد دوم آمده است. مبنی بر اینکه از امام سوال کردند که یوم الوقت المعلوم چه روزی است؟، امام فرمودند: گمان می بری که روز قیامت است، این نیست. روزی است که خدا اجازه می دهد که ظاهر شود. مهدی(ع) در مسجد کوفه مستقر هستند که ابلیس وارد می شود دو زانو در برابر آقا می نشیند و امام از موی سر او را می گیرد و به قتل می رساند. این روایت را عیاشی، طبری در دلایل الامامه، تاویل الایات، تفسیر آیت الله صافی و کتاب مرحوم بحرانی و مرحوم مجلس در دو جای بحار این روایت را نقل می کنند. روایت سوم روایتی است از امام هادی(ع) که مرحوم صدوق از معان الاخبار نقل می کند. این روایت را حضرت عبدالعظیم(ع) از امام هادی(ع) نقل کرده اند. با این مضمون که در دوران حضرت مهدی(ع) شیطان سنگسار می شود. البته قبل از ظهور به وسیله لعن رجم می شود. این حدیث در تفسیر آیه 70 سوره صاد نیز آمده است. این روایت را نمی توان معارض قرار داد. چون صراحتی ندارد. رجم یعنی چه؟ اینکه یا به وسیله رجم کشته می شود، یا سر او بریده می شود، مفهوم روشنی ندارد. این روایت را مجمع البحرین، برهان بحرانی در دوجا و بحار الانوار نقل می کند. روایت دیگر روایتی است که مرحوم قمی نقل می کند، امام صادق(ع) فرمودند: پیامبر(ص) سر شیطان را در بیت المقدس می برد و قتل شیطان به دست پیامبر(ص) در بیت المقدس صورت می گیرد. دو روایت دیگر در این مورد است که پیامبر شیطان را می کشد. این روایت را برهان، بحار الانوار، نور الثقلین و معجم جلد 7 نقل می کند. روایت بعدی از امام رضا(ع) است. در این روایت اشاره نشده که شیطان به دست چه کسی کشته می شود. فقط بیانشان نسبت به یوم الوقت المعلوم است، امام این روز را روز ظهور می داند و پایان عمر شیطان در ظهور امام زمان(ع) است. امام می فرماید: تقیه کنید تا زمان وقت معلوم و او روز خروج مهدی(ع) است و از امام پرسیدند: مهدی کسیت؟ فرمودند: چهارمین فرزند من است، در دوران امام زمان دیگر ظلمی نیست و هر چه هست طهارت زمین است. این نشان می دهد که بعد از قتل شیطان زمین طاهر می شود. امام رضا(ع) در این روایت به جزئیات اشاره می کنند؛ چهارمین فرزند من است، غیبت می کند و با آمدن امام زمان(ع) دیگر ظلمی نیست. روایاتی که نقل شد مبنی بر اینکه قتل شیطان به دست پیامبر(ص) صورت می گیرد. به این معنی است که با ظهور امام عصر(ع) هنوز ظلم و بی عدالتی است و تازه بعد از رجعت پیامبر(ص) و کشتن شیطان عدالت گسترش پیدا می کند و این با دیگر روایات تعارض دارد. یعنی هنوز عدالت کاملا مستقر نشده است. این روایت نورانیت خاصی دارد و آثار صدق بر این روایت صادر است. این روایت نشان می دهد که یوم الوقت معلوم روز ظهور است. پس جریان قتل شیطان هم در ظهور است. در این روز با کشته شدن شیطان میزان و عدالت نصب می شود و ظلم از بین می رود. این روایت را کمال الدین، کفایت الاثر، اعلام الورا، غایت المرام بحرانی، منتخب الاثر صافی و معجم نقل کرده است. دوستان عزیز توجه فرمایید. روایات بدون ویرایش و کم و زیاد کردن تهیه شده که کسانی که اهل تحقیق هستند بهتر واکاوی و کنکاش کنند. خادم کانال. ارتباط با خادم کانال @Walandani   تهیه و تنظیم در کانال موعود(عج)12 @Mawud12
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 🍀🌸🍀🌸 🌸🍀 💀مدعیان دروغین💀 محمد حسین مشهدی ✳️سید محمد حسین مشهدی» اهل مشهد مقدس بوده است. در زمان «فرخ سیر» از سلاطین هند ابتدا دعوی مهدویت نمود و فرخ سیر با او بیعت کرد. سپس از نفوذ خود سوء استفاده کرد و پا بالاتر گذارده مذهبی به نام مذهب «خفشانیه» احداث نمود و حتی دعوی وحی و نبوت کرد. وی کتبی تالیف نمود که حاوی الفاظ مهمله و بی معناست. ✳️ نام مشهورترین کتاب او «قوزه مقدسه» است. ✳️مرحوم آیه الله مرعشی می گوید: «حقیر آن را دیده ام بلکه از مطاوی آن ظاهر می شود که من محسن سقط شده می باشم و مادم حضرت صدیقه طاهره است! نامبرده خود را «نمود الله» معرفی می کرد و به راحتی توانست در سرزمین هندوستان – که مهد ظهور ادیان و گرایش های مختلف مذهبی است – شمار زیادی هوادار جذب کند. ✳️شوشتری می نویسد: «ادعای او این بود که من همان محسن، فرزند رسول مختارم که از شکم مادر سقط شده بودم. ✳️ یک هزار سال و کسری به حکم خدای جهان در بهشت جاودان به عبادت او مشغول و شادمان بوده ام. ✳️ در این اول که کار مردم به گمراهی و ضلالت و امر امت به فساد و جهالت کشید و چون بعد از خاتم النبیین پیغمبری دیگر مبعوث نمی گردید به من … که در نسب به آن حضرت می رسم، فرمان کبریائی رسید که خود را ظاهر سازم و همه مردم را به دین مبین دعوت نمایم.» 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸 🌸🍀 (ع) : ..... فَلَو أنَّ امرَأً مُسلِما ماتَ مِن بَعدِ هذا أسَفا ما كانَ بِهِ مَلوما ، بَل كانَ عِندي بِهِ جَديرا ، فَيا عَجَبا عَجَبا وَاللّهِ يُميثُ القَلبَ ويَجلِبُ الهَمَّ مِنِ اجتِماعِ هؤُلاءِ عَلى باطِلِهِم ، وتَفَرُّقِكِم عَن حَقِّكُم ! ..... 🔆 آگاه باشيد! من شما را شب و روز و نهان و آشكار به جهاد با اين گروه فراخواندم و به شما گفتم: «پيش از آن كه با شما بجنگند، به نبردشان برويد، كه به خدا سوگند، هيچ قومى داخل خانه هاى خود با دشمن نجنگيدند، مگر آن كه خوار شدند». شما هم كار را به يكديگر واگذاشتيد و به يارى نيامديد، تا شبيخون ها از هر سو بر شما پيش آمد و سرزمين هايتان را گرفتند. اينك، اين مردِ غامدى است كه لشكريانش وارد انبار شده و حسّان بن حسّان بكرى را كشته اند و سپاه شما را از پاسگاه هايشان كنار زده اند. به من خبر رسيده كه افراد آنان بر زن مسلمان يا زنِ اهل ذمّه وارد مى شدند و خلخال و گردنبند و دستبند و گوشواره از آنان مى كَندند، و آنان جز با گفتن «إنا للّه وإنا إليه راجعون» و ترحّم خواهى كارى نمى توانستند بكنند. سپس غارتگران با دست پُر برگشته اند ، نه فردى از آنان زخمى شده و نه خونى از ايشان ريخته شده است. 🔅«اگر پس از اين حادثه، مسلمانى از اندوه بميرد، جاى ملامت نيست ؛ بلكه در نزد من شايسته است! » شگفتا، شگفتا! دل را ذوب مى كند و اندوه مى آورد اين كه آن گروه در راه باطلشان هماهنگ اند و شما در راه حق خويش پراكنده ايد. ....... 📚 نهج البلاغه خطبه 27
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸 🌸🍀 شهادت ✅قصابی که به معنای واقعی مرد بود و ملقب شد به جوانمرد قصاب ✅عبدالحسین کیانی 32 سال پیش در این دنیا نفس میکشید و از نظر انسانی و اخلاقی فرد ممتازی بود و خود را مطیع دستگاه سید الشهدا علیه السلام دانسته و واقعا زیبا امتحان خود را پس داد. همیشه با وضو می رفت مغازه. هر گاه از او می پرسند: « عبدالحسین! چه خبر از وضع بازار؟ کسب و کار چطوره؟» او فقط میگفت الحمدلله … ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد… »‌ ✳️همیشه بیشتر از وزنه ای که توی کفه ترازو بود گوشت میگذاشت ، و می داد دست مشتری. همیشه کفه گوشت به کفه آن طرفی می چربید .‌ هیچ کس کفه های ترازوی عبدالحسین را مساوی ندیده بود. همیشه سمت گوشت سنگین تر بود هیچ وقت کسی نمیدید عبدالحسین پولی را که از مشتری هایش می گیرد، بشمارد. پول را که می گیرد، بدون اینکه حتی نگاهش کند، می انداخت توی دخل. این عادت همیشگی اش بود.‌ ✳️اگر مشتری مبلغ ناچیزی گوشت میخواست عبدالحسین دریغ نمی کرد. می گفت: «برای هر مقدار پول، سنگ ترازویی هست» و البته همه می دانند که او همیشه بیشتر از حق مشتری گوشت می گذاشت توی ترازو. اصلاً گاهی اوقات که مشتری را می شناسد، نمی گذارد مشتری مبلغی را که گوشت می خواهد به زبان بیاورد. مقداری گوشت می پیچد توی کاغذ و می داد دستش.‌ ✳️مشتری هایش را می شناخت. آنهایی که وضع مادی خوبی نداشتند یا حدس می زند که نیازمند باشند یا اینکه عائله سنگینی دارند را دو برابر پولشان گوشت می داد. اصلاً گوشت را نمی گذاشت توی ترازو که طرف متوجه بشود داستان چیست. ‌ گاهی اوقات برای اینکه بقیه مشتری ها متوجه نشوند، وانمود می کند که پول گرفته است. گاهی هم پول را می گیرد و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره برمیگرداند به مشتری. گاهی هم پول را می گرفت و دستش را می برد سمت دخل و دوباره همان پول را می دهد دست مشتری و می گوید:«بفرما. مابقی پولت را بگیر». می خواست عزت نفس مشتری های نیازمندش را نشکند. عبدالحسین سال های سال اینگونه رفتار کرد.‌ ✅فردی یکی دوبار از رو به روی مغازه رد می شود که عبدالحسین صدایش می زند و می گوید: «تو گوشت می خوای اما پول نداری و خدا به دلت انداخته که این مغازه نسیه هم گوشت می ده… مرد انگار که کسی حرف دلش را زده باشد، گره های پیشانی اش باز می شود و می گوید: «خدا خیرت بدهد یک ماهه گوشت نخوردیم. میشه نیم کیلو گوشت بدی و این انگشتر عقیق رو هم بزاری گرو بمونه تا پولشو بدم؟» عبدالحسین بدون اینکه او را بشناسد، تکه ی بزرگی گوشت می پیچد توی کاغذ و انگشتر را هم می گذارد توی دست مرد. «اینو بزار دستت، برا نماز ثواب داره. هر وقت داشتی، پولشو بده»‌ مرد لبخند زنان گوشت را می گیرد و می رود. عبدالحسین زیر لب می گوید: ‌«خدایا! امیدوارم که هیچ وقت برا دادن پول گوشت نیاد، اینطوری گفتم فکر نکنه بهش صدقه دادم و خجالت بکشد»‌.‌‌ او فردی وارسته بود و خوب بلد بود در عاشقی قمار کند ✅پیرزنی می آید درب مغازه و صدا می زند: « عبدالحسین! مادر! این گوشت رو از فلانی خریدم، گوشت خوبی بهم داده؟» عبدالحسین گوشت را ورانداز می کند. یک تکه گوشت از لاشه آویزان در مغازه جدا می کند و می گذارد روی گوشت پیرزن و می گوید:« آره مادر! حالا دیگه گوشت خوبی شد». عادت همیشگی عبدالحسین همین است. هم دل مشتری را نمی ‌ شکند و هم دروغ نمی گوید. تازه این بماند که عصبانی شود و بگوید چرا از من خرید نکردی؟ ✅معمولاً با گفتن نام قصاب، تصویر یک آدم خشن در ذهن ها نقش می بندد. اما عبدالحسین تنها جایی خشمگین می شد که برای خدا بود همسر رئیس شهربانی آمده بود داخل مغازه اش و می گوید: «از این گوشت به من بده». عبدالحسین می گوید: «برو بیرون! مثل بقیه، سرنوبت… می گوید: «من زن رئیس شهربانی ام» و عبدالحسین که به معنای واقعی بجز خدا از هیچ کس نمی ترسد، پاسخ می دهد:«زن رئیس شهربانی باش. تو هم مثل بقیه.»‌ چند لحظه بعد دو مأمور شهربانی برای بردن عبدالحسین می آیند درب مغازه. او با مأمورها نمی رود ومی گوید: برید. کارم تموم شد، خودم میام.» کارش تمام می شود و می رود پیش رئیس شهربانی و می گوید: تو پشت میزت نشستی، برا قانون. منم تو مغازم برا قانون. اگه قرار به بی قانونیه، من از تو بهتر بلدم.» این را می گوید و از شهربانی می زند بیرون ✳️ایشان چهل و سه بهار را گذراند و در نهایت ۱۲ گلوله او را به وادی موعود رهسپار کرد و به دیار معشوق شتافت و شهید شد. شادی ارواح طیبه ی شهدا صلوات بر گفته از کانال دل دادگی 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
✳️ساوکوف جوان روسی اهل مسیحی در استان گیلان به دین اسلام مشرف شد. این جوان روسی گفت :دین اسلام بهترین راه زندگی انسان است. مشروح این خبر را در کانال موعود بخوانید..... @Mawud12
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸 🌸🍀 جوان روسی اهل مسیحیت با حضور در دفتر نماینده ولی‌فقیه در استان گیلان به دین اسلام مشرف شد. به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان ) آنتون ساوکوف جوان روسی مسیحی عصر امروز با حضور در دفتر نماینده ولی‌فقیه در استان گیلان و امام جمعه رشت به دین اسلام مشرف شد. نماینده ولی فقیه در گیلان در این مراسم با بیان اینکه ما کتابی به نام قرآن داریم که از سوی خدا نازل شده است گفت: هر چیزی که موجب سعادت انسان است خداوند از طریق این کتاب به پیامبر اسلام(ص) اعلام کرده است. آیت الله رسول فلاحتی با اشاره به ارزشمند بودن قرآن کریم در بین مسلمانان اظهار داشت: خداوند متعال در قرآن فرموده اگر کسی قبلاً مسلمان نبوده و بعد دین اسلام را اختیار کند لازم نیست قضای نماز، روزه و سایر عبادات در دوره غیرمسلمانی را به‌جای آورد. امام جمعه رشت با بیان اینکه اسلام به فرد مسلمان بسیار بها می‌دهد خاطرنشان کرد: خداوند آنقدر برای انسان ارزش قائل است؛ اسلام سراسر زیبا است و دوست دارد تا انسان زیبا زندگی کند. جوان مسیحی تازه به اسلام گرویده نیز در این آیین اظهار داشت: دین اسلام بهترین راه زندگی انسان است. آنتون ساوکوف افزود: برخی از بستگانم مخالف گرویدن و پذیرفتن دین اسلام از طرف من هستند اما من به کار خود اطمینان دارم چون اسلام دین کاملی است. این جوان تازه مسلمان شده در شهر سن پیترزبورگ روسیه با ملیکا علیزاده دانشجوی مقیم روسیه آشنا شد و به دین اسلام گروید. خطبه عقد محرمیت بین ملیکا علیزاده و “کیان” ساوکوف توسط امام جمعه رشت انجام شد. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
کمک امام زمان (عج) به مرد عاشق! مرد فقیری که گرفتار فقر و بیماری بود، با کمک امام زمان (عج) از مشکلات رهایی یافت و به دختر مورد علاقه اش رسید. ادامه را در کانال موعود(عج) بخوانید @Mawud12
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀 🍀🌸🍀🌸 🌸🍀 ✳️ماجرای کمک امام زمان (عج) به مرد عاشق! مرد فقیری که گرفتار فقر و بیماری بود، با کمک امام زمان (عج) از مشکلات رهایی یافت و به دختر مورد علاقه اش رسید. این داستان در مورد فردی است که عاشق دختر همسايه شده بود. او برای رسيدن به عشقش هر کاری می‌کند ولی در آخر متوسل به درگاه امام زمان (عج) می‌شود، که با عنایت حضرت صاحب الزمان (عج) از بیماری نجات یافت و به دختر مورد علاقه‌اش رسید. نکات بسيار تامل برانگيز در اين داستان وجود دارد. از جمله اينکه زيارت وجود مقدس حضرت می‌تواند نصيب هر کسی شود (و اين نيست که خاص عرفا يا خواص باشد) و ثانيا برای ديدار حضرت لازم نيست که حتما درخواست بسيار عارفانه‌ای داشته باشی. ظاهرا کيفيت درخواست مهم است نه نوع درخواست. اينکه هر چی می‌خواهی را خالصانه طلب کنی. ✳️شيخ باقر کاظمی مجاور در نجف حديث کرد که در نجف اشرف مرد مومنی بود که شيخ محمد حسن سريره نام داشت. او در سلک اهل علم، مرد با صداقتی بود. بيمار بود و در نهايت تنگدستی و فقر و احتياج زندگی می‌کرد. حتی قوت و غذای روزانه خود را نداشت و بيش تر اوقات به خارج نجف در بيابان نزد اعراف اطراف نجف می‌رفت تا اين که قُوت و آذوقه ای برايی خود تهيه کند امّا آنچه به دست می‌آورد او را کفايت نمی‌کرد. با همين حال, سخت دوست داشت با دختری از اهل نجف ازدواج کند که عاشق او شده بود و او را از خانواده‌اش خواستگاری کرده بود اما فاميل های آن زن، به سبب فقر و تهی‌دستی شيخ، به او جواب مثبت نداده بودند و او از جهت اين ابتلا در همّ و غمّ شديد بود. ✳️هنگامی که تهی دستی و بيماری او شدت يافت و از ازدواج با آن زن ناامید شد تصميم گرفت چهل شب چهارشنبه به مسجد کوفه رود تا بلکه حضرت صاحب الامر (عجل اللّه فرجه) را از ناحيه‌ای که نمی‌داند ببيند و مراد خود از او بگيرد. ✳️شيخ باقر می‌گويد: شيخ محمد گفت: «من چهل شب چهارشنبه مواظبت کردم بر رفتن به مسجد کوفه! هنگامی که شب آخر فرا رسيد شب زمستانی و تاريکی بود و باد تندی می‌وزيد و کمی هم باران می‌باريد و من هم در دکّه‌های درب ورودی مسجد کوفه يعنی دکّه شرقی مقابل در اول که هنگام ورود به مسجد طرف چپ است نشسته بودم و نمی‌توانستم به سبب خونی که در اثر سرفه از سينه‌ام می‌آمد به داخل مسجد روم و با من هم چيزی نبود که خود را از سرما حفظ کنم و اين وضعيت، سينه ام را تنگ کرده و بر غم و غصه من شدت بخشيده و دنيا در چشمم تيره شده بود و با خود فکر می‌کردم که اين 39 شب به پايان رسید و اين آخرين شب است و من کسی را نديدم و چيزی هم بر من ظاهر نشد و من گرفتار اين سختی عظيم هستم و اين همه سختی و مشقت و ترس را در اين چهل شب تحمل کردم که از نجف به مسجد کوفه آمدم و حاصل آن ياس و نااميدی از ملاقات و برآورده شدن حاجاتم بود. ✳️در همین زمان که در فکر بودم و کسی در مسجد نبود، آتشی روشن کردم تا قهوه‌ای را که از نجف با خود آورده بودم گرم کنم. زيرا عادت به آن داشتم و نمی‌توانستم آن را ترک کنم و قهوه هم بسيار کم بود. ناگهان شخصی را ديدم که از ناحيه در اول, به سوی من می آمد. هنگامی که او را از دور مشاهده کردم ناراحت شدم و با خود گفتم اين عرب بيابانی از اطراف مسجد نزد من آمده است تا قهوه مرا بنوشد و من بدون قهوه در اين شب تاريک  نمی‌توانم بمانم و اين امر هم بر اندوه من اضافه کرد. در اين بين که من در انديشه بودم او نزديک من آمد و به من را به اسم سلام کرد و در برابرم نشست و من متعجب شدم از اين که او اسم مرا می‌داند و گمان کردم از اعراب اطراف نجف است که من نزد او می‌روم . ✳️از او سوال کردم از کدام قبيله هستی؟ فرمود: «از بعضي از آنها.» من شروع کردم به شمردن طوايف اعراب اطراف نجف. او در پاسخ جواب می داد: «نه !!» و من هر طايفه‌ای را ذکر می‌کردم او می‌فرمود: «از آنها نيستم.» اين امر مرا خشمگين کرد و به او گفتم: «آری تو از طريطره هستی» و اين را به صورت استهزا گفتم و اين لفظی است که معنی ندارد. او از سخن من تبسّم کرد و فرمود: «چيزی بر تو نيست که من از کجا باشم اما چه چيز سبب شده که تو به اينجا آمده ای؟» من به او گفتم: «برای چه سوال می کنی؟» فرمود: «ضرری به تو نمی رسد اگر ما را خبر کنی.» من از حسن اخلاق و شيرينی طبع و گفتار او تعجب کردم و دلم ميل به او پيدا کرد و او هر مقدار سخن می‌گفت محبت من به او زيادتر حمی‌گشت. براي او سيگار از تتن درست کردم و به او دادم فرمود: «تو بکش من نمی کشم.» ادامه دارد👇👇👇👇
در فنجان برای او قهوه ریختم و به او دادم،او گرفت و کمی از آن نوشيد و باقی را به من داد و فرمود: «تو آن را بنوش.» من آن گرفتم و نوشيدم و تعجب کردم که او تمام فنجان را ننوشيده بود اما محبت من هر آن به او زياد می‌شد. به او گفتم: « ای برادر! خداوند تو را در اين شب به سوی من فرستاده تا انيس من باشی.» آيا با من نمی‌آيی که نزد قبر مسلم(ع) برويم و آنجا بنشينيم و با يکديگر صحبت کنيم؟» فرمود: «با تو می‌آيم اما جريان خودت را بگو.» من نیز جریان خود را به او گفتم: «من واقع را برای شما می‌گويم، من در نهايت فقر و نيازمندی هستم. از آن وقتی که خود را شناختم و با اين فقر مبتلا به سرفه هستم و سال هاست که خون از سينه ام بيرون می‌آيد و معالجه آن را نمی‌دانم و به دختری از اهل محلّه مان در نجف اشرف تعلق خاطر پيدا کرده‌ام و به سبب تنگدستی ميسر نشده است که او را بگيرم. گروهی از دوستان مرا مغرور کردند و به من گفتند که در حاجت‌های خود  به صاحب الزمان(عج) متوسل شو و به همین خاطر چهل شب چهارشنبه در مسجد کوفه بيتوته نما که او را خواهی ديد و حاجت تو را برآورده سازد و اين آخرين شب از چهل شب است و من در اين شب چيزی نديدم و در اين شب ها من تحمل مشقت های زيادی کردم و اين سبب آمدن من و اين خواسته ها و حوائج من می‌باشد.» ✳️آن شخص در حالی که من غافل بودم و توجه نداشتم به من فرمود: «اما سينه ات خوب شد و اما آن زن را به زودی می‌گيری و اما تهی دستی و فقر تو باقی می‌ماند تا از دنيا بروی.» من هيچ توجه به اين سخنان نداشتم و به او گفتم: «به کنار قبر مسلم نمی‌روی؟» فرمود: «برخيز»، برخاستم و متوجه جلوی خود بودم. هنگامی که وارد زمين مسجد شدم به من فرمود: «آيا نماز تحيت مسجد نمی خوانی؟» گفتم: «چرا می‌خوانم»، سپس او نزديک شاخص که در مسجد است ايستاد و من هم پشت سر او به فاصله ايستادم و تکبيرة الاحرام گفتم و مشغول قرائت سوره فاتحه شدم. من مشغول نماز بودم و سوره حمد را می‌خواندم. او نيز فاتحه را قرائت می‌نمود اما من قرائت احدی را همانند او از زيبايی نشنيده بودم. در آن هنگام با خود گفتم: «شايد اين شخص صاحب الزمان (عج) باشد و ياد سخنان او افتادم که دلالت بر آن می‌کرد.» هنگامی که اين مطلب در دلم خطور کرد, آن بزرگوار در حال نماز بود. ناگهان نور عظيمی او را احاطه کرد که ديگر شخص آن بزرگوار را به سبب آن نور نمی‌ديدم اما او همچنان نماز می‌خواند و من صدای او را می‌شنيدم. بدنم به لرزه افتاد و از ترس نمی‌توانستم نماز را قطع کنم. پس نماز را به صورتی که بود تمام کردم و نور از سطح زمين به بالا متوجه شد و من ندبه و گريه می‌کردم و از سوء ادبم با او در مسجد معذرت خواهی می‌نمودم. به او گفتم: «شما صادق الوعد هستيد و مرا وعده داديد که با من نزد قبر مسلم برويم»، در آن هنگام که با آن نور تکلم می‌گفتم ديدم آن نور به سمت حرم مسلم حرکت کرد و من نیز با او حرکت کردم. آن نور داخل حرم شد و در بالاي قُبّه قرار گرفت و همچنان بود و من گريه و ندبه می‌کردم تا فجر دميد و آن نور عروج کرد. هنگامی که صبح شد متوجه قول او شدم که فرمود: «سينه ات خوب شد.» ديدم سينه‌ام صحيح و سالم است و ديگر سرفه نمی‌کنم و يک هفته بيش نگذشت که خداوند گرفتن آن زن همسايه را آسان کرد و از جايی که گمان نمی‌کردم فراهم شد. اما فقر و تهی‌دستی‌ام همچنان باقی ماند همان‌طور که حضرت صاحب الزمان (صلوات اللّه و سلامه عليه و علي آبائه الطاهرين) خبر داده بود. منبع:امام مهدی، نظری منفرد، 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 ⬅️ لطفا کانال را به دوستان معرفی کنید @Mawud12