eitaa logo
موعود(عج)12
1.7هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
11هزار ویدیو
18 فایل
﷽ 🔶احادیث.روایات مهدوی 🔶بشارت نزدیکی ظهور 🔶سخن بزرگان در مورد منجی(عج) 🔶️اخبار سیاسی روز 🔶️اخبار جبهه مقاومت 🔶️اخبار سرزمین‌های اشغالی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 👈کپی با ذکر صلوات
مشاهده در ایتا
دانلود
مهدوی ✳️ یکی از پرسش هایی که ذهن بیشتر انسان ها را به خود مشغول کرده، آن است که امام زمان(ع) چگونه نظام های سیاسی گوناگون را که دارای افکار و توانایی های مختلفی هستند، از میان برمی دارد و نظام واحد جهانی تشکیل می دهد؟ سیستم و برنامه حکومتی آن حضرت(عج) چگونه است که در آن ظلم و ستمی در جهان نخواهد بود؛ فسادی صورت نمی گیرد و گرسنه ای یافت نمی شود؟ 👇👇👇👇👇
جواب تفصیلی هر چند در روایات بسیاری جنگ های پس از ظهور حضرت مهدی(ع) به نیروهای رزمی ای نسبت داده شده است که از سراسر جهان به یاری حضرت می شتابند اما پیروز شدن بر تمام جهان با توجه به پیشرفت علم و صنایع نظامی قبل از ظهور حضرت کاری دشوار و محال است مگر آنکه به رهبری شخصی که از سوی خداوند یاری می شود، انجام گیرد. امدادهای الهی گاهی در قدرتی است که خداوند به حضرت داده است و با انجام کراماتی حضرت مشکلات را از سر راه بر می دارد و یا به وسیله رعب و ترسی است که خداوند در دل دشمن ایجاد می کند و یا اینکه خداوند ملائکه را به یاری حضرت می فرستد. در برخی از روایات سخن از نیروهایی است که دارای خصوصیات فرشتگان هستند و منتظر حضرتند تا او را یاری کنند و از تابوت و اشیایی که در آن است نیز به عنوان وسیله ای دیگر برای نصرت و یاری حضرت مهدی(ع) نام برده شده است.   فرشتگان و جنیان امام علی(ع) می فرماید: ... خداوند حضرت مهدی(ع) را با فرشتگان و جن و شیعیان مخلص یاری می کند. امام صادق (ع) می فرماید: گویا هم اکنون حضرت قائم را در پشت شهر نجف می بینم، هنگامی که بر آن نقطه از جهان دست یافته است. او بر اسبی سیاه که خال های سفیدی دارد و میان چشمانش پاره ای سفیدی می درخشد سوار می شود (و شهرهای جهان را می گشاید) هیچ شهری در جهان بر جای نمی ماند جز آنکه مردمش می پندارند مهدی(ع) در میان آنان و در شهرشان می باشد. آن گاه که او پرچم رسول خدا را به اهتزاز در آورد سیزده هزار و سیزده فرشته که سال های منتظر ظهورش بوده اند به زیر پرچمش گرد می آیند و آماده نبرد می شوند، همان فرشتگانی که با نوح پیامبر در کشتی با ابراهیم خلیل در آتش و با عیسی هنگام عروج به آسمان همراه بودند. @Mawud12 هم چنین چهار هزار فرشته به یاری حضرت می شتابند آن فرشتگانی که بر سرزمین کربلا فرود آمده بودند تا در رکاب حسین(ع) بجنگند ولی اذن این کار را نیافتند و به آسمان رفتند و چون با اذن جهاد برگشتند امام حسین(ع) را شهید یافتند و در اندوه از دست دادن این فیض بزرگ همواره ناراحت و اندوهگینند و تا روز رستاخیز گرداگرد ضریح امام حسین(ع) می چرخند و اشک می ریزند. در تفسیر آیه شریفه "امر خدا فرا رسید، پس درباره آن شتاب نکنید" امام صادق(ع) می فرماید: این امر الله امر ماست یعنی خداوند برای قیام مهدی(ع) فرمان داده است که برای آن شتاب نکنیم زیرا خداوند صاحب امر ما را با سه لشکر از فرشتگان مومنان و رعب پشتیبانی می کند و ما به حقمان می رسیم. حضرت رضا(ع) می فرماید: هنگامی که حضرت قائم قیام کند خداوند به فرشتگان دستور می دهد تا بر مومنان سلام دهند و در مجالس آنان شرکت کنند و اگر یکی از مومنان با حضرت کاری داشت امام برخی از فرشتگان را مامور می کند که آن شخص را به دوش گیرند و نزدش بیاورند و هر گاه نیازش برطرف شد او راه به جایگاه نخستینش بازگردانند. برخی از مومنان بر روی ابرها حرکت می کنند و برخی دیگر به همراه فرشتگان در آسمان پرواز می کنند و گروهی دیگر به همراه فرشتگان راه می روند و گروهی نیز بر فرشتگان سبقت می گیرند. برخی از مومنان را فرشتگان به عنوان قاضی قرار می دهند و مومن نزد خداوند با ارزش تر از فرشته است به گونه ای که برخی از مومنان را حضرت بر صدهزار فرشته به عنوان قاضی می گمارد. شاید قضاوت این مومنان در میان فرشتگان برای رفع اختلاف آنان رد مسائل علمی و موضوعات باشد و این گونه اختلافات آنان در مسائل علمی و موضوعات باشد و این گونه اختلافات با عصمت فرشتگان منافاتی ندارد. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
💠إنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَیرْحَمُ الرَّجُلَ لِشِدَّه حُبَّهِ لِوُلدِهِ. 🔹خداوند عزوجل، انسان را برای محبت بسیار به فرزندانش، مورد رحمت خود قرار می دهد. 📚مکارم الاخلاق، ص 219.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸 🌸🌸 آیا می دانید گناهان کبیره کدامند ؟ 📗عبید بن زراره میگوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: گناهان کبیره کدام اند؟ آن حضرت فرمود: گناهان کبیره در نوشتار امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام هفت چیز است؛ «کفر به خداوند، کشتن انسان، عاق پدر و مادر شدن، ربا گرفتن، خوردن مال یتیم به ناحق، فرار از جهاد و تعرب بعد از هجرت.» عرض کردم: شما ترک نماز را از گناهان کبیره به حساب نیاوردید.!! حضرت فرمود: اولین چیزی که از گناهان کبیره برایت گفتم چه بود؟ عرض کردم: کفر به خداوند. حضرت فرمود: همانا تارک نماز کافر است 📚بحار الانوار، ج84 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج @Mawud12
سؤال: چرا آن حضرت مانند نياکان خود ظاهر نمي شود تا يا مظفر و پيروز شود و يا در راه خدا کشته و شهيد گردد؟ پاسخ: ظهور آن حضرت براي اتمام نور الله و تحقق مطلق هدف دعوت انبيا و صلح و صفا و عدل و داد و امنيت عمومي در زير پرچم اسلام و يکتا پرستي و اجراي احکام قرآن مجيد در سراسر گيتي است. و پر واضح است که مجري اين برنامه بايد در شرايطي قيام کند که موفقيت و پيروزي او صد در صد حتمي باشد چنانکه توضيح داده شد مانعي از نزول امداد غيبي و نصرت آسماني از نظر حکمت الهي در ميان نباشد. و اگر به صورت ديگر که منتهي به تحقق اين هدف نگردد ظهور نمايد نقض غرض خواهد شد و باز هم بايد بشر در انتظار حصول وعده هاي الهي بماند. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
✨پیامبر خدا صلى الله عليه وآله: خداوند بزرگ، به عبادت‌پيشه، نزد فرشتگان افتخار میکند میفرمايد: بنده‌ام را بنگريد براى من خواسته‌هاى نفس خود را كنار نهاده است.
💠پیامبر اکرم(ص) بی اعتنایی به نان و خرده نان بی برکتی و خشم خدا را بدنبال دارد. بیایید قدر نعمت های خدا را بدانیم تا بی برکتی دامن جامعه و زندگیمان را نگیرید. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
عرض اعمال: 💠بر اساس روايات، اعمال شيعيان در روزهاى دوشنبه و پنج شنبه بر امام زمان (عج) عرضه مى شود. در اين صورت لازم است انسان، مراقب باشد عملى را مرتكب نشود كه حين عرضه اعمال، باعث شرمندگى او نزد امام (عليه السلام) شود و آن وجود مقدس را برنجاند. از امام مهــــــدى (عج) روايت شده كه: "اعمال امت در هر دوشنبه و پنج شنبه بر پيغمبر (صل الله عليه و اله) عرضه مى شود، پس به آن آگاه مى گردد. همچنين بر ائمه (عليه السلام) عرضه مى شود و به آن علم پيدا مى كنند." 📙 روايات در باب عرضه اعمال به حضرات ائمه (عليه السلام) به حد تواتر است، ولى مضامين آن ها از نظر كيفيت و وقت عرضه متفاوت است: هر بامداد، هر پنج شنبه و دوشنبه، هر شب پنج شنبه، اول هر ماه. و به روايتى نيمه شعبان، همه اعمال دوران سال بر حضرات معصومين (عليه السلام) عرضه مى گردد. 📚 الفبای مهدویت؛ مجتبی تونه ای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴فوری 🔴فوری فقط چندماه صبر تا پیروزی بزرگ ان شاالله 🔴به همه گروهها و دوستان بفرستید تا دراین مسیر عظیم تاثیرگذارباشید.
🔹 امام رضا علیه السلام 🔸 ـ في الدِّعاءِ للحُجّةِ ابنِ الحَسَنِ صلواتُ اللّهِ علَيهِ ـ: و لا تَبتَلِنا في أمرِهِ بالسَّأَمةِ و الكَسَلِ و الفَترَةِ و الفَشَلِ ، و اجعَلْنا مِمَّن تَنتَصِرُ بهِ لِدِينِكَ . ـ در دعا براى حجة بن الحسن صلوات اللّه عليه ـ گفت : در كار او ما را به دلتنگى و تنبلى و سستى و ضعف مبتلا مفرما و ما را از كسانى قرار ده كه به وسيله آنان دينت را يارى مى رسانى. 📚 بحار الأنوار ج ٥ ص ٣٣٥ ح ٩٥
✅مظلومیت امام زمان(عج) مرحوم مشهدی حسن یزدی که از صالحین و منتظران حضرت بقیة الله ارواحنافداه بوده است می گوید: تقریبأ در سال ۱۳۵۰ شمسی یک روز صبح زود به کوه خلج ( کوهی در قسمت قبله مشهد) رفتم و آنجا مشغول زیارت خواندن و توسل به امام زمان عجل الله شدم و حال خیلی خوبی داشتم و با آن حضرت مناجات می کردم‌ و می گفتم : آقاجان! ای کاش زودتر ظهور می کردید و من هم ظهور شما را درک می کردم. پس از توسل از کوه پایین آمدم و به منزل رفتم قدری استراحت کنم . نمی دانم درعالم رویا بود یا در خواب و بیداری دیدم در همان مکان روی کوه خلج هستم و آقا و مولایم صاحب الزمان عجل الله در حالی که دستهایشان را بر پشت گذاشته بودند، خیلی غریبانه و اندوهناک به طرف شهر مشهد نگاه می کردند. عمق نگاه حضرت مرا دیوانه کرده بود٬ چشم های زیبای او با من حرف می زد... گفتم: آقاجان تشریف بیاورید داخل شهر( منظورم ظهور حضرت بود) حضرت فرمودند: «من در این شهر غریبم !» گفتم : آقا! قربانتان بشوم٬ اگر کاری دارید من برای شما انجام دهم. فرمودند: « ما کارگران ( شیعیان ) زیادی داریم، ولی آنها حق ما را می خورند و اکثرأ یک قدم برای ما برنمی دارند و به یاد ما نیستند!!!» در این لحظه به خود آمدم ؛ خود را در خانه دیدم و در فراق آن امام مهربان و غریبم بسیار اشک ریختم. 📙ملاقات با امام عصر ص ۱۰۲ 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸 🌸🌸 صابونی ✳️روزی در مغازه عطاریم نشسته بودم که دو نفر برای خریدن سدر و کافور به دکان من وارد شدند. وقتی به طرز صحبت کردن و چهره هایشان دقت کردم، متوجه شدم که اهل بصره و بلکه از مردم معمولی نیستند به همین جهت از شهر و دیارشان پرسیدم؛ اما جوابی ندادند. من اصرار می کردم؛ ✳️ ولی جوابی نمی دادند. به هر حال من التماس نمودم، تا آن که آنها را به رسول مختار صلی الله علیه و آله و سلم و آل اطهار آن حضرت قسم دادم. ✳️مطلب که به این جا رسید، اظهار کردند: ✅ما از ملازمان درگاه حضرت حجت علیه السلام هستیم. یکی از جمع ما که در خدمت مولایمان بود، وفات کرده است؛ لذا حضرت ما را مأمور فرموده اند که سدر و کافورش را از تو بخریم. همین که این مطلب را شنیدم، دامان ایشان را رها نکردم و تضرع و اصرار زیادی نمودم که مرا هم با خود ببرید. گفتند: ✅این کار بسته به اجازه آن بزرگوار است و چون اجازه نفرموده اند، جرأت این جسارت را نداریم. گفتم: ✅مرا به محضر حضرتش برسانید، بعد همان جا، طلب رخصت کنید اگر اجازه فرمودند، شرفیاب می شوم والا از همان جا بر می گردم و در این صورت، همین که در خواست مرا اجابت کرده اید خدای تعالی به شما اجر و پاداش خواهد داد؛ اما باز هم امتناع کردند. ✳️بالاخره وقتی تضرع و اصرار را از حد گذراندم، به حال من ترحم نموده و منت گذاشتند و قبول کردند. ✅من هم با عجله تمام سدر و کافور را تحویل دادم و دکان را بستم و با ایشان به راه افتادم، تا آن که به ساحل دریا رسیدیم. آنها بدون این که لازم باشد به کشتی سوار شوند، بر روی آب راه افتادند؛ اما من ایستادم. متوجه من شدند و گفتند: ✅نترس؛ خدا را به حق حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف قسم بده که تو را حفظ کند. بسم الله بگو و روانه شو. ✳️این جمله را که شنیدم، خدای متعال را به حق حضرت حجت ارواحنا فداه قسم دادم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبالشان به راه افتادم تا آن که به وسط دریا رسیدیم. ناگاه ابرها به هم پیوستند و باران شروع به باریدن ✳️کرد. اتفاقاً من در وقت خروج از بصره، صابونی پخته و آن را برای خشک شدن در آفتاب، بر پشت بام گذاشته بودم. ✅وقتی باران را دیدم، به یاد صابونها افتادم و خاطرم پریشان شد. به محض این خطور ذهنی، پاهایم در آب فرو رفت؛ لذا مجبور به شنا کردن شدم تا خود را از غرق شدن، حفظ کنم؛ اما با همه این احوال از همراهان دور می ماندم. ✳️آنها وقتی متوجه من شدند و مرا به آن حالت دیدند، برگشتند و دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: از آن خطور ذهنی که به فکرت رسید، توبه کن و مجدداً خدای تعالی را به حضرت حجت علیه السلام قسم بده. من هم توبه کردم و دوباره خدا را به حق حضرت حجت علیه السلام قسم دادم و بر روی آب راهی شدم. ✳️بالاخره به ساحل دریا رسیدیم و از آن جا هم به طرف مقصد، مسیر را ادامه دادیم. مقداری که رفتیم در دامنه بیابان، چادری به چشم می خورد که نور آن، فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: ✅تمام مقصود در این خیمه است و با آنها تا نزدیک چادر رفتم و همان جا توقف کردیم. یک نفر از ایشان برای اجازه گرفتن وارد شد و درباره آوردن من با حضرت صحبت کرد، به طوری که سخن مولایم را شنیدم؛ ولی ایشان را چون داخل چادر بودند، نمی دیدم حضرت فرمودند: ⚠️« ردّوه فانه رجل صابونیّ »⚠️ یعنی او را به جای خود برگردانید و دست رد به سینه اش بگذارید؛ تقاضای او را اجابت نکنید و در شمار ملازمان ما ندانید؛ ⬅️زیرا او مردی است صابونی. این جمله حضرت، اشاره به خطور ذهنی من در مورد صابون بود؛ یعنی هنوز دل را از وابستگیهای دنیوی خالی نکرده است تا محبت محبوب واقعی را در آن جای دهد و شایستگی همنشینی با دوستان خدا را ندارد. ✅این سخن را که شنیدم و آن را بر طبق برهان عقلی و شرعی دیدم، دندان این طمع را کنده و چشم از این آرزو پوشیدم و دانستم تا زمانی که آیینه دل، به تیرگیهای دنیوی آلوده است، چهره محبوب در آن منعکس نمی شود و صورت مطلوب، در آن دیده نخواهد شد چه رسد به این که در خدمت و ملازمت آن حضرت باشد. تهیه و تنظیم در کانال موعود(عج)12 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
نسخه‌ي آن مکتوب اين است که به عينه نوشته مي شود: مسائل محمد بن عبدالله بن جعفر حميري بسم الله الرحمن الرحيم خداوند عمر مبارکت را طولاني گرداند و دوام عزت و تأييدات و سعادت و سلامتي حضرتت را افزون کند و نعمت‌هاي خود را بر وجود اقدست افزايش دهد و احسان و مواهب و فضل خود را نسبت به شخص شخيصت نمايد و مرا در هر پيش آمد سويي، فداي وجود مقدس تو گرداند و پيش از آن حضرت بميراند، مردم اشتياق دارند که به درجاتي برسند، من مي‌دانم که هر کس را شما بپذيريد قابليت دارد و آنکس را که از خود دور کنيد فرومايه است. بدبخت کسي که رانده شما باشد. من به خدا پناه مي برم که رانده درگاه وجود مبارکت باشم. خداوند حضرتت را مؤيد بدارد. جماعتي از شهر ما هستند که همه در معروفيت و شخصيت با هم برابرند و هر کس مقام و موقعيت خود را لازم مي‌شمارد. توقيع حضرتت چندي پيش به جمعي از اينان رسيد که به آنها امر فرموده بوديد به «ص» کمک کنند، در آن توقيع نام علي بن محمد بن حسين بن مالک معروف به «مالک بادوله» که داماد «ص» رحمة الله عليهم است ميان اسامي آنها نبود و او از اين حيث اندوهگين شده و از من خواسته که مراتب اندوه او را به عرض مقدست برسانم که اگر حذف نامش بواسطه‌ي گناهي بوده که از وي سرزده، بداند تا از آن گناه توبه کند و اگر جز آن بوده با اعلام آن، موجبات تسکين خاطرش را ان شاء الله فراهم آوري. جواب به ابوجعفر حميري : اين توقيع درجواب عريضه‌ي حميري از ناحيه‌ي مقدسه صادر گشت: «ما جواب کساني را داديم که با ما مکاتبه نموده بودند». مولف: حاصل جواب حضرت اين است که اين عده که نام‌هاي آنها در توقيع برده شده، نامه به من نوشته و سؤالاتي نموده بودند و من هم با ذکر اسامي آنها جواب دادم ولي علي بن محمد در ميان آنها با من مکاتبه نکرده بود لذا من هم نام او را نبردم و اين دليل بر تقصير و گناه او نيست. منبع: بحار‌الانوار علامه مجلسي، ج53، ص 151ـ170. همان، ج99، ص81، ح1. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)12
88 اون شب، طولانی ترین شب زندگی هممون تا اون موقع بود! شما تصور کنین: من دنبال عفت... ابوالفضل دنبال زهره توی باغ های اطراف تهران و میون یه مشت گرگ صفت... عبداللهی با تمام شجاعت و ایثارش پشت دیوار سفارت انگلیس و منتظر کوچکترین تحرک از طرف ندا... 233 هم ناجون و آسیب دیده با دو سه تا دنده شکسته روی تخت بیمارستان... با خودش که حرف زدم چیزی نگفت... اما پرستارش میگفت تنفسش مشکله و مشکل جدی تنفسی پیدا کرده... 💎بالاخره صبح شد...💎 با خودم فکر کردم که اگر من بتونم عفت را یه جوری گیر بندازم و دستگیر کنم میتونم با تمرکز بیشتری به بقیه بچه ها کمک کنم... اما نمیشد... با اینکه مدارکمون درباره خیانت عفت به کشور و نظام از همه جهت، چه اخلاقی و چه سیاسی کامل بود و دستمون پر بود... اما نمیشد... اخبار و رسانه های داخلی و خارجی اعلام کردند که مثل همیشه، رهبر انقلاب، اولین کسی بودند که سر صندوق حاضر شدند و رای دادند... و مثل همیشه، همه را به شرکت در انتخابات دعوت کردند... حتی خاکستری ها و قشر خفته که اصولا هیچ چیز این نظام و انقلاب براشون مهم نیست... ملت مثل همیشه از خونه هاشون ریختند بیرون و رفتند که رای خودشون را توی صندوق ها بندازند... ما سه نفر هم هر کدوممون درگیر سوژه های خودمون... ابوالفضل اعلام کرد که مکانش را عوض کرده و الان به طرف حرکت در محدوده میدون انقلاب هستند... عبداللهی ندا را به زور رصد کرده بود و داشت با فاصله معقول، تعقیبش میکرد... منم پاشدم رفتم حسینیه... حضرات داشتند رای میدادند و هر از گاهی هم شعار و شلوغ کاری... اما در کنترل بود... شاهد مشکل خاصی نبودیم... ظهر شد... همینجوری اونا میچرخیدند و سوژه ها هم میچرخوندنمون... جو تهران اصلا ملتهب نبود... شعار و شعار نویسی و اینا بود اما بحران نداشتیم... واحدهای دیگه هم مشغول بودند... استعلام از ستاد هم گرفتم و اونا هم مشکل جدی نداشتند... میگفتند که حتی به یکی دو تا از صندوق ها توسط افراد ناشناس حمله شده اما سریعا دفع شده و تحت تعقیب هستند! مثل فرفره همه جا بودم... رد عفت را از طریق مباشر داشتم... یه بسکوییت خریدم تا ضعف نکنم... دیدم مشکل ضعفم بالاتر از این قصه هاست... یه نون لواش خریدم و همینجوری ذره ذره میخوردم تا زود تموم نشه... در همون حین، خانم گلم تماس گرفت... «سلام بت من... چطوری امنیت ملی؟» گفتم: «قربون خودت و صدات و تیکه هات و بچه هات! چطوری؟ بابات چطوره؟» گفت: «بابامم خوبه... میخوام بدونم کی جرات داره غیبتش کنه؟ راستی محمد جان!» گفتم: «جوووونم!» گفت: «حالا به کی رای بدیم؟ یا نه... اینجوری بگم بهتره... به کی رای بدیم تا تو زودتر برگردی خونه و پیش زن و بچت زندگی کنی و منتظر خبر بدی نباشم؟!» با یه کمی حالت طنز گفتم: « با تشکر از شما که این موقعیتو در اختیارم قرار دادی! ... ههههه .... اما از شوخی که بگذریم، سوال خیلی خوبی بود... بنظرم به انقلاب رای بده! به نظام رای بده! به امنیت رای بده! امنیت، رایگان و سهل الوصول نیست... هیچ کدوم از کاندیداها در طول کل این انتخابات ها و تبلیغاتشون از اول انقلاب تا حالا شعاری برای حفظ امنیت و برنامه برای امنیت «روانی» و امنیت «اقتصادی» و امنیت «سیاسی» و امنیت «فرهنگی» نداده اند! دقت کن... با محوریت امنیت منظورمه... وگرنه هر کسی اومده جوری حرف زده که انگار نسخه علاج اقتصاد و فرهنگ بیمارمون توی جیب کوچیکشه... حالا یا سوادش نداشتند که احتمالا همینه... یا اصلا براشون موضوعیت نداشته و ترجیح دادند شعارهای عوام پسندتر بدن! ببین گلم! به کسی رای بده که بدونیم حداقل از جانب اون دچار خلل امنیتی نمیشیم... خیالمون راحت باشه که بعدا شاخ نمیشه... به کسی رای بده که نه سر از سازش در بیاریم و نه سر بچه های مقاومت و حزب الله قمار بزنه و نه سر از جریانات انحرافاتی... آخوند و غیر آخوندش فرقی نمیکنه... چون متاسفانه یا خوشبختانه خیلی قرار نیست کار تخصصی مطابق با رشته تحصیلیش و لباسش بکنه... نه اگر آخوند باشه تا حالا خیلی خوش به حالمون شده از رئسای جمهور قبلی... و نه اگر آخوند نباشه قراره اسلام و مسلمین به خطر بیفته... به یکی رای بده که بتونیم بعدش کم دردسر زندگی کنیم... نه کسی که چون نتونستیم رد صلاحیتش کنیم، حالا مجبوریم هشت سال تحملش کنیم...» ادامه دارد... آیدی نویسنده @hadadpour
89 عصر روز انتخابات بود... بوی خوبی از بعضی ستادهای انتخاباتی نمیومد... بعضیا از پشت خنجر خوردند و حتی اعضای ستاد انتخاباتشون هم به اونا رای ندادند... بعضیا هم داشتند پیامک تبریک و شادباش بخاطر پیروزی قطعی نامزدشون در انتخابات میدادند... بعضی از خبابونا هم شاهد پیاده روی تعداد قابل توجهی از مردم، بدون هیچ شعار و تنش خاصی بود! این پیاده روی خیلی به چشم میومد... چون مدام داشت جمعیتشون زیادتر میشد... سر و تهش هم دقیقا مشخص نبود... به این روش میگن «اعتراض آرام» یا «اعتراض خاموش»! اما اون موقع از عصر روز انتخابات، یه کم گیج کننده بود... با اینکه هنوز نه پیروزش مشخص بود و نه شکست خوردش! اما حضور مردم، فوق العاده بود و رکورد دوره های قبل را شکسته بود... من اخبار بقیه شهرها نداشتم اما بچه ها میگفتن همه نیروهای امنیتی در تمام شهرهای داخلی و خارجی که داره انتخابات در اونا برگزار میشه، روند خوبی ارزیابی میکردند... مشکل حادی گزارش نشده بود و ملت مثل بچه آدم داشت زندگیشو میکرد! ما هنوز درگیر سوژه های خودمون بودیم... 233 که در بیمارستان بود... بیسیمش فعال بود و هر از گاهی میتونستم باهاش ارتباط بگیرم... حالش چندان تعریفی نداشت اما معلوم بود که داره گزارش ها را رصد میکنه... منم بخاطر اینکه اذیت نشه، دسترسیش را مسدود نکرده بودم و میتونست گزارش های بچه ها را بشنوه! ابوالفضل که مثل سایه دنبال زهره بود و لحظه به لحظه گزارش میداد... ابوالفضل گفت: «زهره و رویا و حدودا بیست نفر دیگه در یکی از آپارتمان های نزدیک ستاد انتخاباتی خیابون پاسداران جمع شدن و نمیشه بهشون نفوذ کرد... اما ظاهر زن هایی که اینجا جمع شدند، اصلا ظاهر سیاسی و شورشی نیست... بیشتر توی همون مایه های افسانه و رویا و مانکن و مدل و اون حرفا هستند!!» فکرم مشغول اونجا شد... با خودم گفتم ینی اونا قراره کی وارد عمل بشن؟! چرا اون تیپی ها را نزدیک ستاد خیابون پاسداران جمع کردن؟! ما ردی از خیابون پاسداران در طول این پرونده نداشتیم! چون عبداللهی نبودش و درگیر مورد خودش بود، فورا دادم بچه های اداره تا استعلام کنن و ببینن اون خونه مال کیه و پرونده اش چطوریه؟ چند دقیقه بعدش از اداره ثبت استعلام کردند و فهمیدیم که اون خونه متعلق به رامین تاجزاده است! اصلا نمیشد حرفی از زن و فحشا و مدل و مدلینگ و مزون وسط باشه اما پای رامین تاجزاده وسط نیاد! حتی ابوالفضل تونست با هزار مکافات بفهمه که رامین تاجزاده هم اون موقع در خونه بوده و اصلا خودش مشغول سازماندهی نیروهاش بوده! اما هنوز تا اون موقع نمیدونستیم اونا دقیقا کین و چرا اونجا جمع شدن و کارشون قراره چی باشه؟! گفتم عبداللهی... اون لحظه، شرایط اون از همه ما سخت تر بود... گفت: «ماشینو پارک کردم و دارم دنبالشون راه میرم... حدودا سه ساعت هست که داریم راه میریم... چند کیلومتر راه رفته بودند...» ظاهرا عبداللهی توی همون پیاده روی مشکوک بود و داشت ندا را تعقیب میکرد... میگفت: «ندا خیلی عوضیه... تمام آدمای دور و برش مشکوکن... عکس دو سه تاشون را برای واحد تشخیص هویت فرستادم و گفتن که از اراذل سابقه دار و خشن و بعضا فراری هستند... ضمن اینکه هر کی میاد باهاش دست میده و باهاش روبوسی میکنه! قربان! اگر دست از پا خطا کرد و به جون مردم افتاد، قول نمیدم بتونم زنده شکارش کنم...» گفتم: «خانم عبداللهی! بنظرت برنامشون چیه؟ تا کی میخوان اداه بدن و راه برن؟!» عبداللهی گفت: «مشخص نیست... خیلی مرموزه این حرکت... تا حالا سابقه چنین حرکتی در عصر روز انتخابات نداشتیم!» گفتم: «مسیرشون کدوم طرفه؟!» گفت: «به نظر میرسه دارن میرن خیابون فاطمی!» اصلا خوشم نیومد... خیابون فاطمی... نرسیده به میدون جهاد... این آدرس وزارت کشوره! بعدا مشخص شد که «کمپین ملی صیانت از آراء» تشکیل داده بودند و مثلا میخواستند خودشون از آراء خودشون صیانت و محافظت کنند! دقیقا همون چیزی که بیست و ششم اردیبهشتش در شبکه های سلطنت طلب بهایی توی گوش مردم خوندند! چون از شش ماه قبلش در فضای مجازی و اینستاگرام میگفتن میخوایم بیست و ششم اردیبهشت برای مخالفت و حتی براندازی نظام بیاییم توی خیابونا ... اما به علت عدم استقبال مردم و مسخره شدن توسط مردم موفق نشدند این کار را انجام بدن... بخاطر جبران آبروی از دست رفتشون، مثلا خواستند اینجوری یه حالی از نظام و مردم بگیرند! به عبداللهی گفتم چشم ازش برندار... حتی پلک نزن تا یه وقت از جلوی چشمات محو نشه... مواظب اطرافت هم باش... معمولا اینا اطرافشون حداقل تا شعاع دویست متر، آدم میذارن که مواظبشون باشه! ادامه دارد... آیدی نویسنده @hadadpour
90 شب شد... تهران اون شب قصد آرامش و خواب و شب مهتاب و حبیبم کجاست و این چیزا نداشت! مذهبی و غیر مذهبی... انقلابی و غیر انقلابی... کوچیک و بزرگ... همه و همه منتظر اتمام زمان اخد رای و آغاز شمارش آراء و نتیجه و این حرفا بودند! علی رغم تلاش های حضرت آقا مبنی بر عدم ایجاد فضای دو قطبی در کشور، عده ای فضای دیگری را داشتند رقم میزدند... همیشه حداکثر دو قطب موجود در انتخابات را «چپ و راست» تشکیل میداد و هر کسی زیر علم حزب و اعتقادش سینه میزد! اما اون سال، تبلیغات عوامل داخلی و خارجی دشمن، علی الخصوص چند هزار نیرویی که وارد کشور کرده بودند در صدد تشکیل فضایی تحت عنوان «موافق نظام و مخالف نظام» بودند! ینی اینبار فتنه اکبر، در قالب موافق و مخالف نظام داشت جلوه میکرد! هر چیزی که ما داشتیم، اونا از چند ماه قبلش تلاش کرده بودند که برای خودشون بتراشن و داشته باشند! مثلا ما آخوند و عالم و مرجع داشتیم... اونا هم آخوند و عالم و مرجع و موسسه داشتند و حتی کفن پوش و قرآن به دست، میتینگ هم گذاشتند! تازه، علما و آخوندها و مراجع اونا پاشدن اومدن کف خیابون اما مال ما.... حالا بگذریم... ما خانواده شهید و رزمنده و جانباز داشتیم... اونا هم خانواده های شهدا را علم کردند و حتی قبل از انتخابات رو کردند و میتینگش هم گذاشتند! ... تازه، بعضی از خانواده های رزمنده و شهدای ما معمولا بعد از انتخابات و مراسم های راهپیمایی پیداشون میشه اما مال اونا هنوز هیچی به هیچی نیست، پاشدن تو روی نظام وایسادن و میگن حقمون را از این انتخابات میگیریم! ما سران کشوری و لشکری داشتیم... اونا هم شب قبل از انتخابات در حسینیه...... همه سرانی که پشتشون بودند را با همون ماشین های ضد گلوله و شیشه های دودی حاضر کردند! بعضی سران ما فقط شاید چهرشون را بشه در مراسم عزاداری هایی که در بیت آقا برگزار میشه دید و حداکثر راهپیمایی 22 بهمن و تا حدودی هم نماز جمعه! ما هیچ چیزی از اونا بیشتر نداشتیم جز یک چیز! شده تا حالا فقط یه چیز از رقیبت بیشتر داشته باشی اما خیالت جمع و خاطرت راحت باشه که همون یه چیزو کسی دیگه نداره و حالا حالاها هم نمیتونه لنگشو پیدا کنه؟! ... فقط میشد همین حسو داشت... چون ما فقط «یک چیز» بیشتر از اونا داشتیم که اون «چیز» ینی «همه چیز» برای ما ! ... ما یه «آقا» داشته و داریم که اونا نداشتن و ندارن! و همین حضرت آقا برای ما ینی همه چیز! بگذریم... ابوالفضل اومد روی خطم و گفت: «حاجی! از وقتی من اینجام و آمار میگیرم، شاید حدود 40 نفر زن و دختر تو اون خونه جمع شده باشن... اما مرد و پسر هم داره میره بالا! حاجی! غلط نکنم مسائل منکراتی داره تشدید میشه ... چون این چیزی که من دارم میبینم، به پارتی سکس بیشتر شبیهه تا خونه تیمی و رابکاری سیاسی!» مدام با حرفایی که ابوالفضل از اونجا میزد، تپش قلب من بالا میگرفت... حسم داشت داد میزد که یه بی آبرویی بزرگی در راه هست و روز و شب و فردای انتخابات این آشغال ها چرا یه جا جمع شدن و دارن چیکار میکنن؟! با بچه های اداره مطرح کردم که به پلیس و نیروی انتظامی بگن تا بریزن جمعشون کنن... اما قبول نکردن و گفتن ممکنه سر و صدا بشه و بریزن تو خیابون و درگیری و ... خلاصه در اون موقعیت صلاح ندونستند! هر چند همون موقع، خداشاهده من معتقد بودم که دارن اشتباه میکنن و دودش تو چشممون خواهد رفت! به ابوالفضل گفتم: «داداش چاره ای نیست... موقعیتت را حفظ کن... برای ما در حال حاضر، زهره و رامین تاجزاده در اون خونه اولویت دارن و تحت هیچ شرایطی نباید گمشون کنیم!» من رفتم خیابون فاطمی... چون بنظرم میرسید عفت یا باید اونجا باشه یا باید قاعدتا بره حسینیه..... اما وقتی فهمیدم که تعدادی از کسانی که در حسینیه بودند را به خیابون فاطمی و محدوده وزارت کشور بردن، منم مطمئن شدم باید برم اونجا... خبر پایان زمان رای گیری اعلام شد... رفتم یه آب زدم به صورتم تا یه کم سر حال تر بشم و بتونم دقیق تر نگاه کنم... حدود یک ساعت بین مردم میگشتم... جو کم کم داشت از حالت سکوت و آرام خارج میشد و شعار میدادن... به روش خودم گشتم و گشتم... تا اینکه بالاخره دیدمش... عفتو دیدم... افتادم دنبالش... اون میرفت و منم ملک الموت دنبالش میرفتم... حلقه محافظین حرفه ای دور و برش بودند... با خودم گفتم نباید بره بالا و سخنرانی کنه... اگر بلندگو بدن دستش، معلوم نیست چی میخواد بگه و بعدش چی پیش بیاد! اونم این جمعیت... نزدیک وزارت کشور... در ساعات اولیه شمارش آراء... ادامه دارد... آیدی نویسنده @hadadpour
هدایت شده از موعود(عج)12
✅ قـــــرار روزانه ✅دعای سلامتی امام زمان (عج) 🌴بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ِ << اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلا >> دعای فرج امام زمان (عج): 🌴 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ِ << اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرینَ > 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اختیارات رهبری از زبان خودش ☝️☝️☝️☝️☝️ که نظام به خطر بیافتد من دخالت میکنم نه جای دیگر...... 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
عج من نظر الی شی ءٍ بشهوة سُلِب لذة العبادة اربعین صباحاً لانَّ فی کل طرفةٍ خطرة و ورائهاالشیطان. هرکس با شهوت به چیزی نگاه کند، لذت عبادت تا چهل روز از او گرفته میشود، زیرا در هر نگاهی وسوسه ای است و به دنبال آن است. ✍این روزها که دنیا پر شده است از فریب ها و نیرنگ ها و خطوات شیطان، بهتر است که به چشمانمان بیاموزیم که هر چیز و هر کس ارزش دیدن ندارد! 📚النعیم المقیم،ص۴۵۹
جان آقام ( عج ) . . . از عارفی پرسیدند... از کجا بفهمیم در خواب غفلتیم یا نه؟؟ او جواب داد: اگر برای امام زمانت کاری می کنی ی تبلیغی انجام میدهی و خلاصه قدمی بر می داری و به ظهور آن حضرت کمک میکنی، بدان که بیداری. و الّا اگر مجتهد هم باشی درخواب غفلتی!!!! برگرفته از کتاب: کیست مرا یاری کند، من مَهدی صاحب الزمانم. تالیف: محمد یوسفی
# پنج راه درمان حسادت ❶ پناه بردن به خدا اگر می‌خواهید از حسد دیگران در امان باشید این آیه را بخوانید: 〖 فَاللَّهُ خَيْرٌ حافِظاً وَ هُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ〗 (64. یوسف) و قرائت سوره فلق اگر می‌خواهید خودتان مورد حسد واقع نشوید این آیه را قرائت کنید: 〖 وَ الَّذينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ〗(10. حشر) ❷ تقویت باورها و اعتقادات بعضی‌ها در دل یا در کلام می‌گویند چرا این افراد به مقام نبوت یا امامت و یا فقاهت رسیدند ولی ما به این مناصب نرسیدیم در جواب، این آیه را باید متذکر شویم: 〖 أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه〗 که همه این مقامات فضل خدا به آنان است و رجحان الهی است. اگر باور قوی باشد حسادت نمی‌آید حتماً این برتری‌ها وجود زمینه ای در این اشخاص است ❸ کتمان کردن همه‌چیز را نگویید قَالَ رسول‌الله صلی‌الله علیه واله: اسْتَعِينُوا عَلَى أُمُورِكُمْ بِالْكِتْمَانِ فَإِنَّ كُلَّ ذِي نِعْمَةٍ مَحْسُود (تحف العقول ص 48) از مخفی کردن امور خود کمک بگیرید تا موردحسادت واقع نشوید، سفره دل را همه‌جا باز نکنید که این مطلب باعث می‌شود موردحسادت واقع نشوید. ❹ تعریف کردن از کسی که به آن حسادت دارید این تمرین کردن از بین بردن حسادت است و خود نوعی مقابله به ضد است مانند آب ندادن به یک درخت که باگذشت زمان، باعث خشک شدن درخت می‌شود، با تعریف و تحسین ریشه حسادت را در وجود خودمان بخشکانیم. ❺ فکر به داشته‌های خود بعضی وقت‌ها باید دو طرف سکه را دید، ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه نکنید اگر تخت حکومت فرعون را می‌بینید باید غرق شدن او را در دریای نیل را هم باید ببینید. نباید از نعمت‌های موجود در زندگی خود چشم پوشید. 〖از بیانات حجت الاسلام رفیعی〗
هدایت شده از موعود(عج)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴مکاشفه آیت الله نائینی در مورد ایران و جواب امام زمان(ع) به ایشان.. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12
"عذاب شمر" علامه امینی می فرمودند: مدتها فکرمی‌کردم که خداوند چگونه شمر ملعون را عذاب می‌کند؟ و جزای آن تشنه لبی و جگر سوختگی حضرت سیدالشهداعلیه السلام را چگونه به او می‌دهد؟ تا اینکه شبی در عالم رویا دیدم که امیرالمؤمنین علیه السلام در مکانی خوش آب و هوا، روی صندلی نشسته و من هم خدمت آن جناب ایستاده‌ام، در کنار ایشان دو کوزه بود، فرمودند : این کوزه‌ها را بردار و برو از آنجا آب بیاور و اشاره به محلی کردند : که بسیار باصفا و با طراوت بود، استخری پرآب و درختانی بسیار شاداب در اطراف آن بود که صفا و شادابی محیط و گیاهان قابل بیان و وصف نیست. کوزه‌ها را برداشته و رو به آن محل نهادم آنها را پرآب نموده حرکت کردم تا به خدمت امیرالمومنین علی علیه السلام باز گردم. ناگهان دیدم هوا رو به گرمی نهاده و هر لحظه گرمی هوا و سوزندگی صحرا بیشتر می‌شد، دیدم از دور کسی به طرف من می‌آید و هرچه او به من نزدیکتر می‌شد هوا گرمتر می شد گویی همه این حرارت از آتش اوست، در خواب به من الهام شد که او شمر، قاتل حضرت سیدالشهداعلیه السلام است. وقتی به من رسید دیدم هوا به قدری گرم و سوزان شده است که دیگر قابل تحمل نیست، آن ملعون هم از شدت تشنگی به هلاکت نزدیک شده بود، رو به من نمود که از من آب بگیرد، من مانع شدم و گفتم: اگر هلاک هم شوم نمی گذارم از این آب قطره‌ای بنوشد. حمله شدیدی به من کرد و من ممانعت می نمودم، دیدم اکنون کوزه‌ها را از دست من می‌گیرد لذا آنها را به هم کوبیدم، کوزه‌ها شکسته و آب آنها به زمین ریخت چنان آب کوزه‌ها بخار شد که گویی قطره آبی در آنها نبوده است، او که از من ناامید شد رو به استخر نهاد، من بی‌اندازه ناراحت و مضطرب شدم که مبادا آن ملعون از آب استخر بیاشامد و سیراب گردد، به مجرد رسیدن او به استخر، آب استخر خشک شد چنان که گویی سالهاست یک قطره آب در آن نبوده است. درختان هم خشک شده بودند او از استخر مأیوس شد و از همان راه که آمده بود بازگشت. هرچه دورتر می‌شد، هوا رو به صافی و شادابی و درختان و آب استخر به طراوت اول بازگشتند. به حضور امیرالمؤمنین علیه السلام شرفیاب شدم، فرمودند: خداوند متعال این چنین آن ملعون را جزا و عقاب می‌دهد، اگر یک قطره آب آن استخر را می‌نوشید از هر زهری تلخ تر و هرعذابی برای او دردناک تر بود. بعد از این فرمایش از خواب بیدار شدم. 🍃اللهم عجل لولیک الفرج🍃 @Mawud12