eitaa logo
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
437 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
105 فایل
༺﷽༻ 💛🌻دݪگرم خُدٰایـےاَم،ڪھ بٰا تَمام بَدۍ هٰایَم باز هَوٰادٰار دِلم اسٺ...❥ ツ اَلـّٰلـھُـمَ الـࢪزُقـنـٰا شَـــہــ💔ـٰادَٺ:) ڪُپـۍ؟! وٰاجِبہ مُؤمِن✌🏻 اࢪٺباط با ادمیݩ⬅: @Fatemeh_884
مشاهده در ایتا
دانلود
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یاعلی✋🏻💚 ⁷روز مانده تا عید غدیرخم🌸💚 ✨🌹 🌼@MazhabiiiTor🌼
زینب اصرار داشت همراه من بیاد دکتر اما بالاخره من راضیش کردم تنها برم بعداز ۷-۸نفر نوبتم شد دکتر بعداز معاینه چشمم با دستگاه مخصوص گفت چشمم ضعیف شده به مدت طولانی نباید کتاب بخونم گریه کنم وقتی بهش گفتم کاراته کار میکنم گفت یه ضربه به چشمت بخوره قرینه چشمت پاره میشه و کور میشی ناراحت بودم خیلی شدید مستقیم رفتم بهشت زهرا قطعه سرداران بی پلاک سر مزار شهید گمنامی که همیشه پیشش میرفتم بعداز یک ساعت رفتم مزاری ک به یاد شهید همت بود تا عکسش دیدم بازم اشکام جاری شد اون لحظه برام مهم نبود ک چشمام اذیت بشن کلی گریه کردم داداش کمکم کن من از نابینا شدن میترسم تا دم دمای غروب مزارشهدا بودم روزها از پی هم میگذشتن و من به فعالیتم تو بسیج و ادامه دادن ورزش کاراته بودم تقریبا پنج ماهی از اون روزای ک دکتر گفت با فشار ب چشمت یقینا نابینا میشی میگذره فردا مسابقه دارم حریفم یه دختر شیرازیه بعد از اماده شدن وارد میدان شدیم اول مسابقه بهش گفتم به چشمم ضربه نزن اما ..... نویسنده: بانو....ش 🌼@MazhabiiiTor🌼
وسطای مسابقه امتیازها طوری بود که من برنده مسابقه بودم اومدم با پا بکوبم به کتف حریف که اون با نامردی با مشت کوبید به چشمم فقط فهمیدم چشمم جایی را نمیبینه وقتی به هوش اومدم دیدم یه سرم به دستمه و چشمم بسته شده زینب پیشم بود دکتر وارد اتاق شد دکتر: چه کردی با خودت خانم معروفی مگه نگفتم ضربه مساوی نابینایی -دکتر بهش گفتم ب چشمم ضربه نزن اما نامردی کرد -من باید برم جنوب دکتر:دختر خوب گرد وخاک برات سمه -اما من باید برم جنوب دکتر: تو چقدر لجبازی دختر برو بیا کور شدی دست من نیستا اسممو نوشتم ۱۵روز دیگه میریم راهیان نور کور بشم به درک من باید برم جنوب ...... من منتظر رفتن به شلمچه بودم اونجا محجبه شدم اونجا حاج ابراهیم بهم نماز یاد بالاحره رفتم شلمچه با هق هق گفتم :کجایی داداش کجایی؟ خواهرت بهت احتیاج داره یهو صدای حاج ابراهیم شنیدم گفت : غصه چی رو میخوری ؟ نترس خواهرمن سرمو به عقب برگردوندم واقعا خود حاجی بود اومدم بلند بشم برم سمتش بی هوش شدم وقتی به هوش اومدم فقط مسئول کاروان کنارم بود مسئول خواهران :حنانه جان خوبی؟ -نه مسئول خواهران : دکتر اینجا گفت بخاطر چشمت باید بریم اهواز بیمارستان یه ذره که بهتر شدی بگو اطلاع بدم با ماشین بیان دنبالمون من فقط گریه میکردم بعد از نیم ساعت با همون خانم و دوتا آقا منو بردن یه بیمارستان تو اهواز که مخصوص چشم بود دکترا چندین بار چشمم معاینه کردند بعد از ۵-۶ساعت گفتن چشمش صحیح و سالمه توراه گریه میکردم منو ببرید شلمچه بالاخره دلشون سوخت رفتیم شلمچه با گریه و زاری صدا میزدم : کجایی فرمانده کجایی حاج ابراهیم همت دوباره بی هوش شدم خبر شفا گرفتنم از حاج ابراهیم همت مثل بمب ترکید حنانه حاج ابراهیم همت را دیده بود بازگشت من از راه پرگناه بزرگترین معجزه شهداست. شهید زنده است که منو از خواب غفلت بلندم میکنه سفرمون تموم شد اما با خودم عهد کردم برگشتم تهران حتما درمورد حاجی تحقیق کنم نویسنده: بانو....ش 🌼@MazhabiiiTor🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بےتوازگردش‌ایام‌دلم‌بیزاراست بےتواےمونسِ‌جان،دل‌زغمت‌میسوزد...🙃❤️ 💚 🌹✨ 🌼@MazhabiiiTor🌼
. . پیامبراکــرم(ص): اۍعمــار‌! اگر‌دیدۍ‌علۍ‌بہ‌راهۍ‌میره مردم‌بہ‌راه‌دیگر تــو‌با‌علۍ‌باش! و‌مردم‌و‌رهــا‌کن.. 💚🌸 🍃💦 🌼@MazhabiiiTor🌼
هیچڪس‌نمیتونه‌تورو‌به‌اندازه اون‌ڪسی‌که‌براش‌گریه‌ ڪردی.. دوست‌داشته‌باشه..! یاقتیل‌العبرات‌حسین(💔 🌸 ❤️ 🌹✨ 🌼@MazhabiiiTor🌼
7.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ می میرم برای ماتَمت حسین💔 دلتنگم برا محرمت حسین🖤 ¹⁸روز مانده تا محرم🖤✋🏻 🌺🌷 🌼@MazhabiiiTor🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا