بسم رب شهدا(سه دقیقه درقیامت)پارت پانزدهم❗️
ما باهم در وسط یک بیابان کویری وخشک وبی آب وعلف حرکت می کردیم.کمی جلوترچیزی را دیدم❗️
روبروی مایک میز قرار داشت که یک نفر پشت میز نشسته بود.آهسته آهسته به میز نزدیک شدیم❗️ به اطراف نگاه کردم.سمت چپ من در دور دست ها،چیزی شبیه سراب دیده می شد.اما آنچه می دیدم سراب نبود،شعله های🔥 آتش بود❗️
حرارتش را از راه دور حس می کردم.به سمت راست خیره شدم.در دور دست ها یک باغ بزرگ و زیبا،یا چیزی شبیه جنگل های🌴🌳🌲🎄شمال 🇮🇷ایران پیدا بود.نسیم خنکی از آن سو احساس می کردم.
به شخص پشت میز سلام کردم.با ادب جواب داد.منتظر بودم.می خواستم ببینم چه کار دارد.این دوجوان که در کنار من بودند،هیچ عکس العملی نشان ندادند.حالا من بودم و همان دو جوان که در کنارم قرار داشتند.جوان پشت میز یک کتاب بزرگ و قطور رادر مقابل من قرار داد❗️
🌺@MazhabiiiTor🌺
پیشنهاد خواندن👌
💟👈مذهبـے طوࢪ♡ツ
بسم رب شهدا(سه دقیقه درقیامت)پارت پانزدهم❗️ ما باهم در وسط یک بیابان کویری وخشک وبی آب وعلف حرکت می
خوب رفقا قسمت پایان عمل جراحی ازاین کتاب رو باهم خوندیم.
ان شاالله از فردا قسمت حسابرسی از این کتاب رو باهم می خونیم🙏
اگه خدا عاشقتون بشه؛
خـوب خریدارتـون میشـه ...!♥️
#شهید_حججی|•🌙•|
ⓙⓞⓘⓝ↴
❥︎|→🍃@MazhabiiiTor
{🍀}
حاجآقاپناهیانمیگفت:
اگردردیندارۍ
پختهشدید؛خامنخواهیدشد ...
ولۍاگرداغشدید
احتمالاسردخواهیدشد ...
ⓙⓞⓘⓝ↴
❥︎|→🍃@MazhabiiiTor
{🌈📖}
#معرفی_کتاب📚
با گذشت زماݩ آنقدرها هم همہ چیز حݪ نمےشوند.
بلڪھ خیلے چیزها هم از بین مےروند.
گذشت زمان ما را با تجربهتر مےڪند
ولی ما را از پای کودکی مان دور می سازد،
به ما مقام و پول مےبخشد ولےپیرترمان مےکند.
زمان با گذشتش خیلے چیزها را حل مےڪند ولیکن در عین حال خیلی چیزها را از بین مےبرد
#ڪتابیازدهویازدهدقیقه📚
ⓙⓞⓘⓝ↴
❥︎|→🍃@MazhabiiiTor
دلـی گـرفـته و چـشمے بـه راه دارم مـن
مـخواه بے تو بمـانم گـناه دارم مـن 💔
#دلتنگی_یعنی_حال_من
#حرم_امام_حسین(ع)
ⓙⓞⓘⓝ↴
❥︎|→🍃@MazhabiiiTor
فڪرشوبڪنبرۍگلزارشهدا ...
روۍقبراروبخونۍوبرسۍ
بهیهشهیدهمسنت
اونوقتهڪهمیخواۍ
سربهتنتنباشه ...💔
+بهاینمیگن{عذابدردناک}
ⓙⓞⓘⓝ↴
❥︎|→🍃@MazhabiiiTor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#رفیقانه😍🦋
بفرس واسه رفیقت...💦🌸
🌈💫@MazhabiiiTor💫🌈