eitaa logo
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
146 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
28 فایل
﷽ آقا ترا به حرمت مولا یمان علی🥺 آقا ترا به حرمت زهرا ظهور کن🥹 آخر کجایی ای گل خوشبوی فاطمه🥀 برگرد و شهر را پر امواج نور کن💖 #لینک‌کانال‌دیگر‌ما @naghash110 جهت تبادل @Ya_hay_1 (آمار مهم نیست) کپی باذکرصلوات برای ظهورمولا🌺
مشاهده در ایتا
دانلود
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
برای آل یاسین وضو واجبه «پرسش خود را در مجموعه سؤال و جواب‌های برگزیده‌ جست و جو کنید» slide سوالات روز چرا باید خدا را بپرستیم؟ مصداق اهل بیت در آیه تطهیر معرفی کتاب: همسرداری امکانات مالی اهل بیت هدیه دادن در سیره ائمه اطهار تخم مرغ برای چشم زخم وسواس در نظافت و پاکی برخورد با خطاهای پنهانی کودک و نوجوان دوستی با جنس مخالف احکام دین برای همه است؟ ولخرجی همسر جلوگیری از جر و بحث در خانواده چرا دنیا پر از مشکلات است استفاده درمانی از آیات قرآن آیا رنگ مشکی مکروه است؟ نجاست سگ همه‌پرسی و فهم مردم در قرآن بنای قبور در سیره پیامبر اکرم کارشناسان برخط پاسخگوی 507 پاسخگوی 756 پاسخگوی 828 پاسخگوی 159 پاسخگوی 375 پاسخگوی 393 پاسخگویی 652 پاسخگویی 775 سوالات برگزیده حکمت خداوند «حکمت» و «حکیم بودن» یکی از صفات خداوند تبارک وتعالی است که در آیات قرآن کریم به این وصف از اوصاف حق، بارها اشاره شده است.(۱) اما علاوه بر دلایل نقلی (آیات و روایات) بر اثبات حکمت الهی، دلایل عقلی نیز می‌تواند این وصف را به اثبات برساند. چرا که پس از اثبات واجب الوجود، بی‌نیازی و اطلاق ذات او، اثبات کننده صفات متعددی ازجمله «حکیم بودن» خداوند خواهد بود. با این مقدمه به سراغ سؤال یاد شده رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم: نکته اول: حکمت، در لغت به معنای «منع» است و حاکم را نیز از آن جهت حاکم می‌گوید که دیگران را از تعدی و تجاوز منع می‌کند.(۲) اما هنگامی که این وصف را در خصوص خداوند در نظر بگیریم، معنای آن کمی دقیق‌تر و متفاوت‌تر خواهد شد. بدین معنا که «حکمت» و «حکیم» هم می‌تواند به عنوان «صفت ذات» خداوند معرفی شده و هم اینکه «صفت فعل» الهی به حساب بیاید. در نتیجه در اینجا با دو مفهوم از واژه حکمت، روبرو هستیم: 1-آنگاه که حکمت الهی صفت ذات باشد، به این معنا خواهد بود که در ذات خداوند، جهل راه ندارد و بهترین‌ها را می‌داند و (به هنگام خلق افعال) انجام خواهد داد. 2-آنگاه که حکمت الهی صفت فعل باشد، یا منظور از آن استواری خلقی است که انجام داده (اعم از افعال تکوینی یا اوامر و نواهی تشریعی) و یا منظور هدفمند بودن فعل الهی است. در ادامه به هر دو معنا از حکمت اشاره کرده و دلایل آن را تقدیم می‌کنیم: نکته دوم: اگر «حکمت» صفت ذات الهی و به معنای عدم تحقق جهل در مرتبه ذات باشد، دلایل این امر، همان دلایل فلسفی برای عدم راهیابی نقص و کاستی در ذات واجب الوجود خواهد بود. چرا که «جهل» نیز مصداقی از نقص است که در مقابل علم و آگاهی قرار می‌گیرد و در جای خود به اثبات رسیده که محال است واجب الوجود، جاهل باشد. برهان این مسئله به صورت مختصر این گونه است که وجود برای « واجب الوجود»، ضرورت داشته و صفات او نیز عین ذات او، واجب است. درنتیجه هیچ گونه صفت «امکانی» در ذات وی راه نداشته و اصطلاحاً « واجب الوجود، واجب الوجود من جمیع جهات» است.(۳) بنابراین، قاعده فوق به ما می‌گوید که هر صفتی که برای واجب الوجود بالذات، محال و ممتنع نباشد، حتماً و ضرورتاً در ذات او وجود دارد که این، به معنی واجب بودن آن صفت خداوند است.(۴) لذا بر اساس این قاعده می‌توان گفت، هر چیزی که برای وجود، کمال باشد، تحقق آن برای خداوند متعال، ضروری است.(۵) نکته سوم: اگر «حکمت» صفت فعل و به معنای استواری و هدفمند بودن افعال و خلقت خداوند باشد، در این صورت دلیل آن کاملاً روشن است. چرا که عبث بودن و سست بودن فعل یک فاعل، نوعی نقص است و این نقص یا از جانب «علم» او، یا از جانب «قدرت» او و یا از ناحیه «خیرخواهی» او برخاسته است. به عبارت دیگر، کسی کاری را ناقص و سست انجام می‌دهد که یا «نمی داند» چگونه باید این کار را کامل انجام داد، یا با وجود علم، «توانایی» انجام درست آن کار را نداشته باشد و یا با وجود علم و قدرت، هم چنان برای انجام کار درست، انگیزه‌ای نداشته و به اصطلاح، نسبت به انجام درست آن، «خیرخواه» نباشد. ازاین رو نقص در فعل، زاییده نقص در علم، قدرت و یا خیرخواهی فاعل است. در حالی که فرض ما آن است که خداوند مطلق است و این اطلاق در تمام صفات او جاری است، در وجود او هیچ نقص و کمبودی راه ندارد، هر آنچه از او ایجاد می‌شود، بهترین و کامل‌ترین خواهد بود. ممکن نیست که در همان شرایط و اوضاع و شاخص‌های دیگر وجودی، موجودی بهتر و کامل‌تر از آنچه به وجود آمده، تحقق بیابد؛ این همان حقیقتی است که در قالب «نظام احسن» بودن عالم بیان می‌گردد؛ و این همان معنای «حکمت» در فعل الهی است؛ یعنی فعل مستقیم خداوند خالی از هرگونه کاستی و نقص خواهد بود. نتیجه: ازآنچه بیان شد روشن می‌شود که: اولاً، حکمت الهی، ممکن است صفت ذات باشد که در این صورت به معنای راه نداشتن جهل به ذات است؛ همچنین حکمت ممکن است صفت فعل باشد. در این صورت منظور از حکمت غایتمندی و هدفمندی فعل الهی و خلقت اوست.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
دوم اینکه، دلیل حکیم بودن خداوند در مرتبه ذات، همان براهین فلسفی در اثبات واجب الوجود بودن خداوند از جمیع جهات است که ورود هرگونه نقص و جهت امکانی به ذات حق را محال می‌سازد. سوم اینکه، دلیل حکیم بودن خداوند در مرتبه فعل، به این حقیقت بازمی گردد که کار ناقص از نقص در علم، قدرت و خیرخواهی سرچشمه می‌گیرد (یا نمی‌داند، یا نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد) و چون این سه خصوصیت در خداوند به صورت مطلق وجود دارد، در نتیجه امکان تحقق کار ناقص و عبث از ناحیه حضرت حق وجود ندارد. پی نوشت‌ها: 1. نظیر سوره نور، آیه ۱۸؛ سوره نساء، آیه ۲۶؛ سوره انفال، آیه ۷۱ و.... 2. ر.ک ابن فارس، احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۳۶۱، ذیل واژه حکم. 3. سبزواری، ملا هادی، شرح المنظومه، ت صحیح و تعلیق حسن حسن زاده آملی، تهران، نشر ناب، ۱۳۷۹، ج۱، ص۳۷۷. 4. صدرالمتالهین محمد بن ابراهیم، الحکمه ال متعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، بیروت،‌دار احیاء تراث، چ ۳، ۱۹۸۱ م، ج۱، ص۱۲۲. 5. میر داماد، محمدباقر، کتاب القبسات، به اهتمام مهدی محقق، تهران، بی‌نا، ۱۳۶۷ ش، ص۳۱۶. بی‌توجهی به همسر در دیدگاه اسلام هدف از ازدواج، رسیدن انسان به آرامش است؛(۱) بنابراین زن و مرد بسیار توصیه‌شده‌اند از انجام اموری که منجر به برهم خوردن آرامش در زندگی زناشویی می‌شود، پرهیز نمایند. گاهی رفتار خود ما به‌گونه‌ای است که آرامش را در زندگی تخریب می‌کند و گاه رفتار طرف مقابل، آرامش زندگی را به چالش می‌کشد. در هر یک از این دو حالت هم زن و¬هم مرد موظف‌اند تا برای ترمیم زندگی تلاش کنند چراکه بی‌توجهی به مشکلات کوچک، مصائب بزرگ‌تری را رقم خواهد زد. اینکه زن و مرد یکدیگر را با سایر افراد مقایسه می‌کنند ممکن است ریشه‌اش در ویژگی‌های شخص مقایسه کننده باشد یا حتی به شخصیت شخص مقایسه شونده بازگردد؛ یعنی وقتی همسرتان شمارا با زنان دیگر مقایسه می‌کند نمی‌توان صد درصد گفت که ریشه این قیاس به خود ایشان برمی‌گردد، بلکه ممکن است علت این رفتار به شما هم برگردد، پس باید بررسی دقیقی نمود و ریشه‌اش را یافت؛ اما به‌طورکلی در رابطه با مقایسه کردن می‌توان به عوامل زیر اشاره نمود: ایده آل‌گرایی: برخی از افراد شخصیتشان به‌گونه‌ای است که اصلاً خودشان یا همسرشان را قبول ندارند، اما کافی است همان رفتار یا استعداد و توان را در دیگری ببینند. تصور می‌کنند که دیگران بااستعداد و پرتوان‌اند و خود یا همسرشان سراپا ناتوان. این ویژگی به خاطر شخصیت ایده آل‌گرایی یا کمال‌گرایی افراد است و ریشه در تربیت آن‌ها و حتی کودکی‌شان دارد. تعریف موفقیت: موفقیت ممکن است برای هرکسی تعریفی داشته باشد. مثلاً همسر شما زن موفق را زنی می‌داند که فلان استعداد را داشته باشد یا در فلان زمینه مهارت کسب کرده باشد. بر شما لازم است تا با تلاش خود تعریف ایشان را از موفقیت تغییر دهید. لازمه این کار این است که شما به استعدادهای درونی خود توجه بیشتری کنید و زمینه را برای بروز استعدادهای تان فراهم کنید. علاوه بر این اگر همسرتان امری را موفقیت تلقی می‌کنند و شما توان رسیدن به آن رادارید برایش زحمت بکشید. مثلاً خانمی توانایی پختن کیک دارد و-همسر¬شما این استعداد او را نوعی موفقیت می‌داند شما نیز اگر توانایی و شرایطش رادارید سعی کنید¬ همان استعداد را در وجود خودتان پرورش دهید. خودباوری: تا وقتی شما خودتان، خودتان را باور نداشته باشید طبیعتاً نمی‌توانید همسرتان را باورمند نمایید. باید با پرورش استعدادهای خود و کسب موفقیت ولو موفقیت‌های کوچک و جزئی هم به خودتان و هم به ایشان اثبات نمایید که کم از دیگران ندارید. ابتدای پرسش‌تان را با جمله «خیلی به همسرم وابسته هستم» شروع کردید و این خود نشان از عدم اعتماد به نفس شما دارد. باید اعتماد تخریب‌شده را ترمیم کنید و به خودتان بیایید. شما توانمندید فقط کافی است تلاش کنید و خودتان را باور نمایید. تکیه بر نقاط قوت: هر آنچه در آن موفق هستید و جزء نقاط مثبت و قوت شما محسوب می‌شود را بر زبان بیاورید. تعریف کردن از خود امر ممدوحی نیست اما اگر شما توانمندی‌های خود را مقابل همسرتان بر زبان‌آورید و گاهی لابه‌لای صحبت‌ها از توان و استعداد خود پرده بردارید ایشان متوجه نقاط قوت شما خواهند شد. حتی می‌توانید از یکدیگر بخواهید که هرکدام از شما نقاط قوت دیگری را روی کاغذ بنویسد و آن را نزد خود داشته باشید و چند روز یک‌بار آن‌ها را مرور کنید. تقویت رابطه کلامی: رابطه کلامی خود را با ایشان تقویت کنید و در رابطه با مسائل زندگی به گفتگو بپردازید. توصیه می‌شود از حیث گفتار با ایشان صمیمی‌تر شوید. می‌توانید به ایشان بگویید که در منزل قرار بگذاریم برای گفتگو در مورد مسائل مختلف زندگی روزی پانزده دقیقه با همدیگر حرف بزنیم.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
اگر این گفتگو به‌طور مستمر و هرروزه انجام شود کم‌کم باب صحبت در مورد مسائل مهم زندگی باز می‌شود و می‌توانید در رابطه با مقایسه کردن و آسیب‌های آن و حتی همین حس ناراحتی خود با ایشان صحبت کنید. البته روزهای اول موضوع را به سمت نصیحت و تذکر نبرید؛ بلکه تنها از محبت و عشق و عاطفه حرف بزنید تا این گفتگوی کوتاه برای ایشان دل‌چسب شود و در روزهای بعدی سایر موضوعات را وارد این گفتگو کنید. در مورد توقعاتش از شما با ایشان صحبت کنید. ببینید چه توقعی از شما دارند و بر اساس همان توقعات (منطقی) برنامه‌ریزی کنید و تلاش خود را برای عملی کردن آن‌ها مضاعف نمایید. ثابت کردن عشق: اگر انسان‌ها عشقی خالصانه و بدون توقع از یکدیگر دریافت کنند خواه‌ناخواه بازتاب این عشق، محبت و مهربانی و تعریف و تمجید خواهد بود؛ بنابراین برای اینکه همسرتان خوبی‌ها و استعدادهای شمارا ببینند باید عشق خالص خود را به ایشان ثابت نمایید. از طریق مهر و محبت و بذل عواطف و ابراز زبانی و عملی «دوستت دارم» این عشق را به او ثابت کنید. نیازهای بی‌پاسخ: گاهی برخی از حرف‌های مردان به همسرانشان به معنی این نیست که آن‌ها را دوست ندارند و یا توانمندی آن‌ها را نمی‌بینند، بلکه نشان‌دهنده نیازهای پاسخ داده نشده است. درواقع همسرتان هم شمارا دوست دارند و هم می‌دانند که هنرمندید و استعداد دارید منتها ممکن است مثلاً از حیث عاطفی یا جنسی کمبودهایی داشته باشند و این ادبیات شان بازتاب همان کمبودها باشد. لذا در برقراری رابطه عاطفی و توجه به نیازهای جنسی ایشان اهتمام بیشتری بورزید. یا به‌عنوان‌مثال ایشان نیاز به توجه و احترام فراوانی دارند و آن را به حد کافی از جانب شما دریافت نمی‌کنند به همین دلیل مقایسه‌ها نوعی رفتار اعتراض‌آمیز است نسبت به عملکرد شما. پذیرش انتقاد: گاهی مقایسه کردن‌ها منصفانه نیست، اما برخی از مواقع نقدی به رفتار¬شما وارد است و همسرتان با مقایسه کردن می‌خواهند رفتار شمارا نقد کنند. اگرچه روش نقدشان صحیح نیست، اما ممکن است اصل نقد بجا و درست باشد. پس انتقادپذیر باشید و هر جا احساس کردید اشتباه از شماست بپذیرید و درستش کنید. ممنوعیت مقابله‌به‌مثل: حواستان باشد برای رهایی از این مشکل سراغ انتقام گرفتن و مقابله‌به‌مثل نروید. اگرچه از رفتار ایشان ناراحت می‌شوید؛ اما چنانچه بخواهید مثل ایشان رفتار کنید و شما هم همسرتان را با سایر مردان مقایسه کنید این مشکل قابل‌حل تبدیل به یک معضل لاینحل خواهد شد. مراجعه به مشاور: اگر برایتان مقدور است حتماً از طریق مشاوره حضوری موضوع را دنبال کنید. تا وقتی همسرتان نسبت به عواقب این مقایسه کردن‌ها بی‌اطلاع باشند ممکن است به رفتار خود ادامه دهند؛ بنابراین اگر اهل منطق هستند بهتر است ایشان را راضی کنید و نزد مشاور متدین و متعهد بروید تا از زبان یک مشاور آسیب‌های این قیاس را بشنوند. نتیجه: مقایسه کردن همسرتان لزوماً به این معنا نیست که او به شما علاقه ندارد، بلکه گاهی ریشه این مقایسه‌ها کمال‌گرایی است و گاهی نیز ممکن است ریشه‌اش به نوع تربیت یا حتی مشکلاتی که در طول زندگی تحمل کرده‌اند بازگردد. مقایسه کردن می‌تواند نشان‌دهنده این امر باشد که همسر شما درخواست تغییر و اصلاح رفتار شمارا دارد؛ بنابراین از طریق برقراری ارتباط کلامی، توجه به استعدادهای خود، تلاش برای شکوفایی توانمندی‌های تان، باور نمودن خود، تکیه‌بر نقاط قوت، ابراز عشق و علاقه، توجه به نیازهای ایشان و درنهایت اگر موضوع حل نشد از طریق مراجعه به مشاوره حضوری مشکل خود را حل نمایید. سعی کنید با گفتگو با ایشان تعریف موفقیت را از نگاه ایشان دریابید و چنانچه تعریف او¬ از موفقیت منطقی است با تلاش بیشتر خود را به آن تعریف نزدیک نمایید. طبیعتاً مشکل شما با افزایش مهارت و آشنایی با شیوه حل تعارضات در زندگی مشترک، آموزش شیوه همسرداری، مراجعه به مشاور و همچنین بهره بردن از گذشت و عفو در کنار دعا و توسل از ائمه حل خواهد شد. پس به تلاشتان ادامه دهید. معرفی منابع برای مطالعه بیشتر: ۱. محمد پور، احمدرضا و همکاران، مدیریت تعارض همسران. ۲. محمدی هوشیار، علی، به همسرتان نگویید! سبک گفتگوی اسلامی در زندگی زناشویی. ۳. یونسی، سید جلال، مدیریت روابط زناشویی: آسیب‌ها و راه‌حل‌ها در روابط زناشویی. پی‌نوشت: ۱. سوره روم، آیه ۲۱. اخلاق و دین محصول انتخاب طبیعی «اخلاق تکاملی» نظریه‌ای فرا اخلاقی است که هدف آن نوعی داروینیزه کردن اخلاق است. یکی از نظریه‌های مطرح‌شده در این باب، نظریه ادوارد ویلسون(۱) زیست‌شناس برجسته آمریکایی معاصر است که معتقد است ریشه‌های اخلاق و فداکاری را می‌توان در خودگروی ژن‌ها جستجو کرد.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
از این منظر، اگر فرد به سبب داشتن جد مشترک، با دیگری دارای اشتراک ژنی باشد و همکاری و فداکاری بین آن‌ها سبب شود که شانس بقای ژن مشترکشان در نسل‌های بعدی بیشتر شود، آن‌ها فداکاری می‌کنند و از طریق فداکاری، ژن‌های مشترک آن‌ها باقی خواهد ماند. این ژن مسئول رفتار فداکارانه که عامل حفظ ژن‌های مشترک بوده، از طریق نسل‌های بعدی باقی می‌ماند، اما افراد فاقد این ژن، به سبب فداکار نبودن و همکاری نداشتن برای بقاء، به سبب قانون انتخاب طبیعی، حذف می‌شوند. ازاین‌رو، به باور او، «ما به لحاظ ژنتیکی تمایل داریم اخلاقی باشیم. این میراثی است از گذشته‌های دور، آنگاه‌که گونه‌های اخلاق‌گراتر و اخلاق گریز‌تر تحت‌فشار انتخاب طبیعی قرارگرفته‌اند.»(۲) با این مقدمه به سراغ سؤال شما رفته و پاسخ آن را در قالب چند نکته تقدیم می‌کنیم: نکته اول: در ابتدا باید به این نکته توجه داشت که مسئله «اخلاق تکاملی» در بهترین حالت تنها یک «فرضیه» بوده که گفتگوهای بسیاری در خصوص آن در محافل علمی جهان برقرار است. ازاین‌رو تا زمانی که شواهد کافی برای اثبات آن حاصل نشده و ازنظر علمی قوت لازم را نیابد، توان عرض‌اندام و مقابله در برابر مسلمات عقلی و دینی را نخواهد داشت. خصوصاً این‌که این مسئله بر مبنای فرضیه اثبات نشده دیگری (نظریه تکامل) بنیان شده و تمام اشکالات و ایرادات آن نظریه را نیز با خود به همراه دارد. درنتیجه بر تمام استدلال‌های اقامه‌شده در تبیین فرضیه اخلاق تکاملی، اشکال معروف «صرفاً داستان‌سرایی»(۳) وارد بوده و حتی با پیش‌فرض صحت نظریه تکامل نیز نقدهای اساسی ازنظر علمی، فلسفی و دینی بر آن وارد است. نکته دوم: تمرکز فرضیه اخلاق تکاملی، بر برخی از اوصاف اخلاقی نظیر ایثار و گذشت است و این فرضیه درصدد توجیه تکاملی این‌گونه اوصاف است. درحالی‌که «اخلاق» معنای وسیعی داشته و صفات اخلاقی نیز در این امور خلاصه نمی‌شود! درنتیجه در این فرضیه با یک «نگاه تقلیل گرایانه» مواجه هستیم که در آن «اخلاق» به «صفت اخلاقی» و آن‌هم به برخی از اوصاف اخلاقی فرو کاسته شده است. همچنین، فرضیه اخلاق تکاملی از تبیین بسیاری از رفتارهایی مانند بی‌احترامی به پرچم که ما آن‌ها را از جهت اخلاقی «بد» می‌دانیم، عاجز است؛ رفتارهایی که به‌هیچ‌وجه در پروسه تکاملی انسان و بقاء نوع او جای نداشته، ولی به‌صورت کاملاً جهان‌شمول، «بد» تلقی می‌شود؛ و یا حتی رفتارهایی که «خوب» تلقی می‌شوند، اما دقیقاً در مقابل پروسه حفظ بقاء نوع آدمی قرار می‌گیرد، نظیر «خوب» دانستن فداکاری و ایثار یک جنگلبان برای حفظ محیط‌زیست و گونه‌های در حال انقراض. نکته سوم: دلایلی که قائلان به اخلاق تکاملی عنوان می‌کنند، تنها به اخلاق محدود نمی‌شود و عملاً همه ابعاد علمی و عملی انسان را در بر خواهد گرفت. درواقع اگر قرار باشد که گزاره‌های اخلاقی هیچ مابازای خارجی غیر از نوع ارتقاء بیولوژیک انسان نداشته باشد، در این صورت این سؤال مطرح می‌شود که چرا گزاره‌های معمول و مسلم در دیگر علوم نظیر فیزیک، شیمی، ریاضیات، زیست‌شناسی و... چنین نباشد؟! اگر ویلسون و طرفداران او حاضرند بپذیرند که در جریان همه علوم دیگر نیز نوعی تبیین علّی تکاملی وجود دارد که از ارتقاء ژن‌ها حاصل می‌شود، در این صورت «سخن آن‌ها درنهایت، فرضیه خود آن‌ها را نیز نقض خواهد کرد؛ زیرا با این فرض، ما هیچ تفکر عقلانی مستقلی درصحنه جهان نداریم، در این صورت، حتی باورها و احکام بیولوژیست‌ها هم درباره بیولوژی تکاملی و لوازم آن، مستقل از عوامل بیولوژیکی نیست و باید به دنبال دلایلی باشیم که ضمانتی واقعی برای چنین باورهایی درون چارچوبی عقلانی فراهم آورد تا بتوانیم حقیقت را شناسایی کنیم. پس بهتر و سودمندتر آن است که به فرضیه «تفکر استقلالی» متمسک شویم تا فرضیه تأثیر علی تکاملی استقلالی!... به چه دلیل خلاقیت، اندیشه و هوشمندی انسان در حوزه‌هایی غیر از احکام اخلاقی (در احکام فیزیک، توپولوژی جبری، میدان‌های کوانتومی و...) هیچ حدومرزی نمی‌شناسد، اما در حیطه تفکر اخلاقی، باید در شیارهایی که از طریق تکامل برای خود حک کرده‌ایم، گرفتار آییم و برده‌وار از الگوهای تفکری تبعیت کنیم که به‌وسیله قلمروهای محدود تکامل‌یافته برایمان تعیین‌شده‌اند.»(۴) نکته چهارم: هرچند می‌پذیریم که پاره‌ای از قضایای اخلاقی، متأثر از شرایط و وضعیت زمان و مکان قابل‌تغییر هستند، ولی در اخلاق، قضایایی وجود دارد که به‌مثابه «اولیات منطقی» در علم منطق بوده و قضایایی است که بالذات مورد تصدیق و یقین عقل قرار می‌گیرند و انسان در حکم کردن به صحت این قضایا، احتیاج به چیزی جز تصور موضوع و محمول ندارد. صحت این قضایا آن‌چنان خود را بر انسان تحمیل می‌کنند که گویی امری فرازمانی و فرامکانی بوده و آدمی هیچ‌گاه نسبت به آن جاهل نبوده است. قضایایی نظیر «نیکو بودن عدل» و «بد بودن ظلم» ازجمله این قضایا به‌حساب می‌آید.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
حال اگر تصدیق این قضایا را معلول تأثیرات علّی بیولوژیکی و ارتقاء ژن‌ها بدانیم، باید بپذیریم که درگذشته‌ای دور، اقوامی از انسان‌ها وجود داشته‌اند که برخلاف ما، ظلم، دروغ، خیانت و جنایت برای ایشان جزو فضایل نیکو و مثبت اخلاقی بوده و از سوی دیگر، عدالت، صداقت، شجاعت و... را از رذایل اخلاقی می‌دانستند، اما به‌مرورزمان در تنازع بقاء ازمیان‌رفته و جای خود را به انسان‌هایی داده‌اند که دارای اندیشه اخلاقی شبیه ما هستند! اینجاست که بیشتر به جنبه‌های داستان سرایانه این فرضیه پی می‌بریم. نکته پنجم: یکی دیگر از حقایقی که در این فرضیه مورد غفلت و یا حتی انکار قرار می‌گیرد، مسئله «اختیار» و «نیت» در انجام فعل اخلاقی است. چراکه این زیست شناسان تنها به رفتارهای مشاهده‌پذیر اخلاقی اکتفاء کرده و عامل همه آن را نیز در نوعی تکامل علّی در سطح ژنوم، فرو کاسته‌اند. این در حالی است که «اختیار» دقیقاً در نقطه مقابل «جبر طبیعی» بوده و برخلاف طبیعت که رفتاری خطی و قابل پیش‌بینی دارد، نتیجه رفتار آدمی منوط به نوع انتخاب اوست که نمی‌توان آن را همواره معلول شرایط علّی پیشینی دانست. از سوی دیگر «نیت» نیز جزء لازم فعل اخلاقی است، چراکه اگر فعل اخلاقی با نیت اخلاقی همراه نباشد، ارزشی ندارد که از آن در سنت اسلامی به تلازم «حسن فعلی» و «حسن فاعلی» در تحقق فعل اخلاقی یاد می‌شود. درحالی‌که نقش نیت یا همان حسن فاعلی در فرضیه تکاملی، به‌شدت نادیده انگاشته شده است. نکته ششم: یکی از اشکالات علمی که به فرضیه اخلاق تکاملی شده است، مسئله «دوقلوهای تک تخمکی» است. توضیح مطلب آنکه با توجه به فرضیه اخلاق تکاملی، عامل اصلی اوصافی چون فداکاری، ایثار، گذشت و مانند آن، اشتراک ژنتیکی میان خویشاوندان است که انسان را در سطح ژنوم به سمت بقای خویشاوندانی که با آن‌ها ژنوم مشترک دارند، سوق می‌دهد. درحالی‌که «اگر فداکاری، همکاری و دیگر رفتارهای دیگر خواهانه فرد برای خویشاوندانی است که با آن‌ها دارای اشتراک ژنی بیشتری است، بنابراین رفتار دوقلوهای تک تخمکی باید به‌گونه‌ای باشد که فداکاری بیشتری برای همزاد خود داشته باشند تا برای فرزندانشان. این در صورتی است که مشاهدات خلاف این موضوع را به ما نشان می‌دهد».(۵) نتیجه: این‌ها تنها بخش کوچکی از نقدهای وارد بر این نظریه است و ازآنچه بیان شد روشن می‌شود که اگرچه ویلسون تلاش نموده است تا بر اساس نظریه تکامل، نسبت به تبیین پدیده‌های انسانی، ازجمله اخلاق مبادرت ورزد، اما استدلال‌های او با نقدهای شکلی و محتوایی جدی روبه‌رو بوده است. حتی اگر صحت نظریه تکامل که فرضیه اخلاق تکاملی بر آن استوار است را مسلم فرض کنیم، بازهم استدلال‌های اقامه‌شده از سوی ویلسون موجه نبوده و درنتیجه، راه و روش زندگی انسان و اوصاف اخلاقی او را نمی‌توان بر اساس انتخاب طبیعی توضیح داد. پی‌نوشت‌ها: ۱. Edward Osborne Wilson ۲. حاجی‌زاده، مسلم، زیست‌شناسی سازی اخلاق، تحلیل و نقد نظریه اخلاق تکاملی ادورد ویلسون، مجله اخلاق زیستی، دوره نهم،ش ۳۳، پاییز ۱۳۹۸. ۳.Just so story ۴. رامین، فرح، بررسی و نقد اخلاق تکاملی توصیفی و اخلاق تجربی، فلسفه دین، دوره ۱۲،ش ۴، زمستان ۱۳۹۴. ۵. حاجی‌زاده، مسلم، زیست‌شناسی سازی اخلاق، تحلیل و نقد نظریه اخلاق تکاملی ادورد ویلسون، مجله اخلاق زیستی، دوره نهم،ش ۳۳، پاییز ۱۳۹۸. عقیده مسیحیت درباره حضرت عیسی در بحث تثلیث مسئله تشبیه و یا حتی تجلی مطرح نیست. مسیحیان خدا را در قالب اَقانیم ثلاثه یعنی (خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس) تصویر می‌نمایند و غالباً از خدای پدر و خدای پسر سخن می‌گویند و از این اعتقاد آن‌ها به نظریه تثلیث یاد می‌شود. نظریه تثلیث در الهیات مسیحی آموزه‌ای بنیادین است که دیگر آموزه‌ها بر اساس آن توجیه و تفسیر می‌شوند. بر اساس نظریه تثلیث مسیحیان معتقد به خدای پسر هستند و معتقدند که حضرت عیسی پسر خداست و اما در این که پسر خدا بودن به چه معناست، تعریف‌ها و تفسیرهای متعددی ارائه شده است. اصولاً خود مسیحیان از پسر بودن حضرت عیسی(ع) دو معنای زیر را ارائه کرده‌اند که به اعتقاد ما هر دو آن‌ها با مشکل عقلی و نقلی مواجه هستند: ۱- از آنجا که آفرینش عیسی برخلاف روش معمولی و بدون داشتن پدر صورت گرفته و کارهای دوران زندگی او آمیخته با انواع معجزات و حوادث خارق العاده بوده، از این جهت می‌توان گفت عیسی مظهر و آینه تمام نمای خداست و به همین جهت خداوند از او تعبیر به پسر نموده است و یا چون خداوند عیسی را فوق العاده دوست می‌داشت از این جهت او را پسر خود خوانده است.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
اما این توجیه دارای دو ایراد زیر است: الف-با معتقدات عموم مسیحیان که در اعتقادنامه نیقیه بدین شرح مندرج است: «ما ایمان داریم به خدای واحد پدر، قادر مطلق، خالق همه چیزهای دیدنی و نادیدنی و به خداوند واحد، عیسی مسیح، پسر خدا، مولود از پدر، یگانه مولودی که از ذات پدر است; خدا از خدا، نور از نور، خدای حقیقی از خدای حقیقی، که مولود است نه مخلوق، از یک ذات هم ذات با پدر...»(۱) سازگار نخواهد بود؛ زیرا عبارات فوق، صریح در این است که عیسی مسیح پسر خداست همان طوری که نور از نور جدا می‌شود، عیسی هم از خدا جداشده و در رحم مریم قرار گرفته و ازآنجا برای هدایت و سعادت مردم پا به این عالم گذاشته است. ب- هرگاه آفرینش بدون پدر و یا زندگی آمیخته به انواع معجزات و امور خارق العاده، کافی در نامیدن کسی به پسر خدا باشد در این صورت این نام و نسبت هیچ گونه اختصاصی به عیسی ندارد؛ زیرا آدم هم بدون پدر و مادر آفریده شده و پیامبرانی مانند ابراهیم و موسی و نوح و... نیز سراسر زندگانی آن‌ها با انواع حوادث خارق العاده و معجزات آمیخته بوده است و همچنین خداوند همه آن‌ها را دوست داشته، پس باید آن‌ها نیز پسر خدا نامیده شوند بلکه کسی مثل حضرت آدم که بدون پدر و مادر آفریده شد، اولویت دارد در این که پسر خدا نامیده شود. ۲- توجیه دیگر این که می‌گویند: منظور از این که عیسی پسر خداست این است که خداوند در پیکر عیسی حلول کرده، همان سان که حرارت در آب حلول می‌کند. این توجیه نیز صحیح نیست زیرا خداوند نه می‌تواند جسم باشد و نه محدود به زمان و مکان؛ خداوندی که صرف وجود و غیر محدود به زمان و مکان است چگونه می‌تواند در بدن انسانی مانند عیسی که مانند همه افراد بشر غذا می‌خورد و می‌خوابید و راه می‌رفت و از لحاظ زمان و مکان محدود بود حلول کرده و محدودشده باشد؟! آب دریا با آنکه محدود است می‌شود در یک کاسه کوچک جا گیرد و اگر نمی‌شود، پس چگونه ممکن است وجود نامحدود خداوند در پیکر انسانی چون عیسی محدود و محصور گردد؟!(۲) علاوه بر اینکه براهین فلسفی متعددی بر یگانه بودن خدا ارائه شده که با وجود آنها احتمال وجود بیش از یک خدا نفی می‌شود و تثلیث در مقابل ادله عقلی قرار می‌گیرد. درنتیجه به اعتقاد ما موضوع پسر بودن حضرت عیسی برای خدا توجیهی معقول و منطقی ندارد و اعتقادی باطل است. پی نوشت‌ها: ۱. ر.ک جان بی‌ناس، تاریخ جامع ادیان، چ انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۸۸ ش، ص۶۳۴. ۲. ر.ک مکارم شیرازی، سبحانی، پاسخ به پرسش‌های مذهبی، چ نسل جوان، قم ۱۳۸۳، ص۱۵۰. نامگذاری ایام هفته به نام ائمه قرار گرفتن در مسیر اهل‌بیت و محضر معنوی معصومان کاری پسندیده و هدایت‌گر برای مؤمنان محسوب می‌گردد. شیوه‌های مختلفی برای این همراهی وجود دارد؛ ممکن است شخصی بامطالعه، کتابت و نشر احادیث و سیره معصومان:، شخصی با هدیه کردن ثواب اعمال و عبادات به ایشان و برخی نیز با خواندن عهد و زیارت‌نامه، بتواند خود را در محضر و مسیر معصومان قرار دهد. چنین شخصی تلاش می‌کند در همه روزها و ساعات حیاتش، نیکی‌های خود را افزایش و از بدی‌ها دوری کند. ایام هفته به نام امامان: در مورد اختصاص هرروز از هفته به یک یا چند تن از معصومان روایت مفصلی از امام هادی(ع) وجود دارد. این جریان مربوط به زمانی است که متوکل، امام هادی(ع) را به سامرا برده و در آنجا زندانی کرده بود. راوی برای آگاهی از شرایط حضرت، خود را با زحمت به ایشان می‌رساند و در میان گفتگو با امام، معنای یک روایت از پیامبر(ص) را از ایشان می‌پرسد: «از پیامبر(ص) روایتی شده که معنای آن را متوجه نشدم. فرمودند کدام روایت‌؟ گفتم: رسول خدا(ص) فرموده‌اند: روزها را دشمن ندارید تا با شما دشمنی نکنند. معنای این کلام چیست؟ حضرت در پاسخ فرمود‌ند: منظور از روزها، ما هستم؛ شنبه، نام پیامبر است. یک‌شنبه، کنایه از علی است. دوشنبه، حسن و حسین است. سه‌شنبه، علی بن حسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد است. چهارشنبه، موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و منم. پنجشنبه، فرزند من، حسن بن علی و جمعه، پسرِ پسرم است؛ اوست که جمعیت حق‌پرستان را گرد هم آورد و زمین را پس‌ازآنکه پر از بیداد شده از دادگری پر نماید. این است معنای ایام که با آن‌ها دشمنی نورزید تا در سرای آخرت با شما دشمنی نورزند...(۱) این روایت با تفاوت‌های جزئی، همراه با سند، در کتاب‌های حدیثی، دعایی و زیارات شیعه گزارش‌شده است؛ اما نخستین بار سید بن طاووس در کتاب «جَمالُ الاُسبوع» پس از ذکر این روایت، برای هر معصوم در روز اختصاصی ایشان، زیارت‌نامه‌ای نیز گزارش کرده است.(۲) در متن این زیارت‌نامه‌ها تصریح‌شده که مثلاً امروز که روز شنبه و متعلق به رسول خدا(ص) است، شخص زیارت کننده، مهمان حضرت است و توقع مهمان‌نوازی از آن حضرت را دارد.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
البته در روایتی که از امام هادی(ع) ارائه شد، نامی از حضرت زهرا(س) وجود ندارد، اما سید طاووس در روز یکشنبه، دو زیارت‌نامه نیز برای این حضرت گزارش می‌کند که مانند دیگر زیارات در آن، تصریحی به نام یک‌شنبه نشده است! بعدها دیگرانی مانند شیخ عباس قمی هم در کتاب شریف مفاتیح‌الجنان همانند سید، این زیارات را گزارش کرده‌اند و سبب شهرت نام‌گذاری ایام هفته به نام معصومان و زیارت مخصوص در این روز شده است. کلمات کلیدی: اعمال روز، ایام هفته. پی‌نوشت‌ها: ۱. ... قُلْتُ یا سَیدِی حَدِیثٌ رُوِی عَنِ النَّبِی(ص) لَا أَعْرِفُ مَا مَعْنَاهُ فَقَالَ وَ مَا هُوَ فَقُلْتُ قَوْلُهُ لَا تُعَادُوا الْأَیامَ فَتُعَادِیکُمْ مَا مَعْنَاهُ فَقَالَ نَعَمْ الْأَیامُ نَحْنُ مَا قَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ فَالسَّبْتُ اسْمُ رَسُولِ اللَّهِ۹ وَ الْأَحَدُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْإِثْنَینِ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ وَ الثَّلَاثَاءُ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ الْأَرْبِعَاءُ مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ وَ عَلِی بْنُ مُوسَی وَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی وَ أَنَا وَ الْخَمِیسُ ابْنِی الْحَسَنُ وَ الْجُمُعَهُ ابْنُ ابْنِی وَ إِلَیهِ تَجْتَمِعُ عِصَابَهُ الْحَقِّ وَ هُوَ الَّذِی یمْلَؤُهَا قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً وَ هَذَا مَعْنَی الْأَیامِ فَلَا تُعَادُوهُمْ فِی الدُّنْیا فَیعَادُوکُمْ فِی الْآخِرَهِ... ابن‌بابویه، محمد بن علی‌، معانی الأخبار، محقق / مصحح: غفاری، علی‌اکبر، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، چاپ اول، ۱۴۰۳ ق، ص۱۲۳. همراهی با ائمه در آخرت در ادعیه فراوانی این درخواست وارد شده كه: وَ احْشُرنا مَعَ أئِمَّتَنا: خدایا! ما را با ائمه محشور بگردان.(۱) در زیارت عاشورا همین نكته را یادآوری میكنیم: "اَللهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحیا مُحَمّدٍ و آلِ مُحَمّدٍ وَ مَماتی مَماتَ مُحَمّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد؛ خدایا! زندگی مرا مثل زندگی محمد و آل محمد قرار ده. مرگ مرا هم مانند درگذشت محمد و آل محمد قرار بده." هر یك از شیعیان در بهشت، به فراخور مقام و مرتبهای كه كسب كردهاند، در درجهای جای دارند. همراهی با ائمه نیز درجاتی دارد كه بستگی به اعمال صالح و ثوابهای بندگان دارد. هر چه این فضائل بیش‌تر باشد، هم‌نشینی هم بیش‌تر خواهد بود. این همراهی میتواند ابدی و همیشگی باشد و میتواند موقت باشد. بستگی به آن دارد كه آیا انسان در دنیا همیشه با آن‌ها بوده و یا ساعاتی از زندگی خود را با امام بوده است. نیز بستگی به آن دارد كه انسان فضایلی را كه امام داشتند، در حد و اندازه خود، آن‌ها را در وجود خود فراهم آورده یا بعضی را در خود ایجاد كرده است. قرآن مجید و ائمه معصومین عوامل مختلفی را برای هم‌نشینی با خود ذكر كردهاند، ازجمله قرآن مجید می‌فرماید: وَ مَنْ یطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسولَ فَأُولَئك مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِم مِّنَ النَّبِیینَ وَ الصدِّیقِینَ وَ الشهَدَاءِ وَ الصلِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئك رَفِیقاً؛ كسی كه خدا و پیامبر را اطاعت كند، (در روز رستاخیز) همنشین كسانی خواهد بود كه خدا نعمت خود را بر آن‌ها تمام كرده، از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان و آن‌ها خوب رفیقانی هستند. در مورد‌شان نزول این آیه گفته‌شده: یكی از صحابه پیامبر به نام ثوبان كه نسبت به حضرت محبت و علاقه شدیدی داشت، روزی باحال پریشان خدمتش رسید، پیامبر از سبب ناراحتی او سؤال نمود، عرض كرد: زمانی كه دور می‌شوم و شما را نمیبینم ناراحت می‌شوم، امروز در این فكر فرورفته بودم كه فردای قیامت اگر من اهل بهشت باشم، مسلماً در مقام و جایگاه شما نخواهم بود، بنابراین شما را هرگز نخواهم دید. اگر اهل بهشت نباشم كه تكلیفم روشن است؛ بنابراین در هر حال از درك حضور شما محروم خواهم شد، با این حال چرا افسرده نباشم؟! آیه‌های فوق نازل شد و به این‌گونه اشخاص بشارت داد كه افراد مطیع پروردگار در بهشت نیز هم‌نشین پیامبران و برگزیدگان خدا خواهند بود، سپس پیامبر فرمود: به خدا سوگند، ایمان مسلمانی كامل نمی‌شود مگر اینكه مرا از خود و پدر و مادر و همه بستگان بیش‌تر دوست بدارد و در برابر گفتار من تسلیم باشد.(۲) پی‌نوشت‌ها: ۱. بحارالانوار، ج ۹۵،(ص) ۲۹۸. ۲. تفسیر نمونه، ج ۳،(ص) ۴۶۰. دعا و توسل یا دارو و درمان؟ مقدمه: دعا و توسل سلاح مؤمن و ابزاری برای تقرب به خداوند مهربان است. هنگامی‌که قلب انسان متوجه خداوند و به‌تبع آن متوجه ائمه معصومین علیهم‌السلام می‌شود و این توجه در درخواست‌ها نمود پیداکرده و بر زبان جاری می‌گردد دعا شکل می‌گیرد. درخواست‌ها بهانه‌ای می‌شود برای حضور در محضر حضرت حق تا به‌واسطه آن، روح انسان به پرواز درآید؛ اما دعا و توسل شرایطی دارد که در ادامه بدان می‌پردازیم.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
توسل در زندگی: زندگی انسان در دنیا همواره با گرفتاری‌ها و مشکلاتی همراه است. جنس دنیا جنس سختی است و جدا کردن سختی از دنیا امری محال است بنابراین انسان دائماً در زندگی دنیا با گرفتاری‌ها روبرو می‌شود و فطرتاً خواهان رفع گرفتاری و رسیدن به آسایش و آرامش است. خداوند نظام خلقت را بر مبنای قانون سبب و مسببی یا همان علت و معلولی بناکرده است یعنی برای انجام هر امری خواه‌ناخواه پیش‌زمینه‌های مادی و معنوی لازم است و وقتی این پیش‌زمینه‌ها فراهم گردد، نتیجه حاصل می‌شود. به‌عنوان‌مثال برای درمان یک بیماری مراجعه به پزشک و مصرف دارو عاملی مادی و زمینه‌ساز بهبودی است و در کنار آن نیز توسل و دعا و درخواست از خداوند و حضرات معصومین علیهم‌السلام نیز به‌عنوان عامل معنوی، منجر به تسریع درنتیجه می‌شود. ما به همان نسبت که خود را از عوامل مادی و معنوی محروم کنیم، از رسیدن به خواسته‌ها محروم می‌شویم. همان‌طور که عرض شد زمینه مادی دعا همان تلاش و کوشش و رفع موانع است. اینکه انسان بنشیند و دست روی دست بگذارد و دعا کند طبیعتاً به خواسته‌اش نخواهد رسید، اما اگر کسی تمام تلاشش را مثلاً برای درمان بکار گرفت و هیچ راه مادی دیگری برای درمان وجود نداشت در این شرایط نیز می‌تواند متمسک به ابزار معنوی شود و از طریق توسل از خداوند شفا را طلب نماید. واسطه قرار دادن معصومین علیهم‌السلام: ازجمله آدابی که برای دعا ذکرشده است واسطه قرار دادن انسان‌های پاک و صالح میان خود و خداست. درواقع انسان به هنگام دعا برای زودتر رسیدن به حوائج خویش از ارواح طیبه‌ای که نزد خداوند عزیزند و جایگاه والایی دارند مدد می‌جوید و باواسطه قرار دادن آن‌ها مسیر استجابت را هموار می‌سازد. قرآن کریم در این رابطه می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَهَ وَجَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‌ای برای تقرب به او بجوئید! و درراه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید»(۱). ممنوعیت نگاه استقلالی: منظور از واسطه قرار دادن ارواح پاک میان خود و خدا این نیست که نگاه استقلالی به آن واسطه‌ها داشته باشیم. هرچند وجود مقدس حضرات معصومین علیهم‌السلام برای ما ارزشمندند، اما آن‌ها نیز بنده و عبد خدا هستند و تا اذن الهی نباشد آن‌ها نیز توان انجام کاری را ندارند. دعا باید مصداق «اُدْعُونی» باشد؛ یعنی درخواست فقط از خدا باشد حتی اگر انسان‌های شایسته را هم واسطه قرار می‌دهیم تنها به این دلیل است که این انسان‌ها نیز مسیر بندگی را پیموده‌اند. درواقع انسان دعاکننده باید مؤثر حقیقی را خداوند بداند و نه معصوم. تلاش در جهت حل مشکل: اگر کسی برای رفع بیماری از معالجه سرباز بزند و توجهی به درمان و روش‌های درمانی و مراجعه به پزشک و مصرف دارو نکند درواقع مسیر سلامت را برای خود مسدود کرده است. همین شخص اگر فقط به دارو و درمان توجه کند و شفا را از آن خدا نداند ممکن است حتی باوجود مراجعه به پزشک از شفای کامل برخوردار نگردد بنابراین اگرچه ما فاعل استقلالی در همهٔ امور را خداوند می‌دانیم؛ یعنی حتی همان شفا که در دارو قرارگرفته را لطف خدا می‌دانیم؛ اما این به معنای نفی تأثیر سایر اسباب نیست. اسباب و مسببات مؤثرند و تأثیرشان به اذن خداوند است و این خداست که چنین اثری را در دارو قرار می‌دهد. عدم کوتاهی در درمان: وظیفه شما این است که در درمان بیماری کوتاهی نکنید یعنی تا جایی که می‌توانید تلاش کنید و از طریق مراجعه به پزشک و به‌کارگیری روش‌های درمانی درصدد تأمین سلامت همسرتان برآیید. در کنار بهره بردن از درمان مادی، از توسل و درمان معنوی هم غافل نشوید. بارها دیده‌شده که افرادی راه درمان مادی را طی کرده‌اند اما به نتیجه نرسیده‌اند و از طریق توسلات اعجازی رخ‌داده و بیمارشان شفا یافته است؛ بنابراین توسل به امام رضا علیه‌السلام و درخواست شفا از ایشان ارزشمند است منتها نتیجهٔ کار را به خدا و حکمت او بسپارید و هرگز از درگاه الهی ناامید نشوید. محال نبودن معجزه: اینکه یک امری از راهی غیر از راه اسباب و مسببات مادی اتفاق بیافتد محال نیست. به‌عنوان‌مثال در جنگ بدر، شرایط جنگ برای مسلمانان سخت شد و با دقت در اسباب مادی همه نتیجه گرفتند که این جنگ منجر به شکست مسلمانان می‌شود. در قرآن آمده است: «وَلَقَدْ نَصَرَکمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّهٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکمْ تَشْکرُونَ؛ و خدا شمارا در جنگ بدر یاری کرد باآنکه ضعیف بودید. پس پرهیزکار شوید، باشد که شکر نعمت‌های او به‌جای آرید»(۲).
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
در این شرایط مسلمانان به خداوند استغاثه کردند باوجودی که اصلاً از حیث شرایط ظاهری کسی پیروزی مسلمانان را باور نمی‌کرد، اما خداوند فرشتگان الهی را به کمک آن‌ها فرستاد: «إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکمْ فَاسْتَجَابَ لَکمْ أَنِّی مُمِدُّکمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِکهِ مُرْدِفِینَ؛ (به خاطر بیاورید) زمانی را (که از شدت ناراحتی در میدان بدر)، از پروردگارتان کمک می‌خواستید؛ و او خواسته شمارا پذیرفت (و گفت): من شمارا با یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم‌فرود می‌آیند، یاری می‌کنم.»(۳) بنابراین خداوند در بحرانی‌ترین شرایط از طریق امدادهای غیبی مسلمانان را نجات داد پس گاهی استثنائاتی رخ می‌دهد و مثلاً شخص بدون مراجعه به پزشک و دنبال کردن پروسهٔ درمان شفا می‌یابد، اما همین شفا هم حکمتی داشته و نمی‌تواند شامل حال همه شود که بگوییم از این به بعد کسی به پزشک مراجعه نکند و فقط توسل نماید، نه هرگز. نتیجه: زندگی انسان با بلا و سختی و مصیبت‌ها درهم‌پیچیده است. سختی، بخش اجتناب‌ناپذیر زندگی انسان است. گرفتاری‌هایی که در زندگی ما به وجود می‌آید فلسفه و دلایل مختلف و متعددی دارد. انسان مؤمن با بررسی ریشهٔ گرفتاری‌ها، برای حل آن دست از تلاش برنمی‌دارد؛ آنچه از گرفتاری‌ها که مربوط به وظایف و تکالیف خودش می‌شود را به‌درستی انجام می‌دهد و حل آنچه از حیطهٔ اختیار او خارج است را به خداوند می‌سپارد. ازجمله آداب باطنی دعا واسطه قرار دادن حضرات معصومین علیهم‌السلام است. با توجه به اینکه آن‌ها انسان‌های کاملی هستند، آداب عبودیت و بندگی را بهتر از ما می‌دانند، معرفت آن‌ها نیز به خدا بیشتر بوده و نزد خدا عزیزتر هستند؛ بنابراین واسطه قرار دادن آن‌ها میان خود و خدا امری ارزشمند تلقی می‌گردد. فراموش نکنیم که توسل ابزاری برای تقرب است پس اگر خواستیم تقرب خویش را به خداوند بیشتر نماییم لازم است توسل خود را افزون‌تر نموده و باواسطه قرار دادن انسان‌های مقرب از خداوند حوائج مادی و معنوی خویش را درخواست نماییم. برای رسیدن به حوائج باید از اسباب مادی و معنوی بهره برد، اما اگر خداوند بخواهد به اذن او می‌شود بدون بهره بردن از اسباب مادی و تنها از راه دعا و توسل به خواسته‌ها رسید، اما این شرایط یک قانون نیست بلکه از امور استثنائی است و برای هرکس که خدا بخواهد و مصلحت بداند انجام می‌گیرد پس شما می‌توانید به حرم آن بزرگوار بروید، ولی حصول نتیجه از این طریق که یک استثناست را به خدای متعال واگذار کنید که هر چه صلاح دانست پیش آید. ضمناً چه‌بسا رفتن به آنجا سبب شود راه درمان جدیدی کشف یا به ذهن پزشکی برسد. برای مطالعه بیشتر: ۱. ویژگی‌های دعا: آداب و شرایط دعا، اوقات و مکان‌های استجابت دعا و دعاهای مستجاب، محمدرضا رجایی. ۲. دعا و اسرار اجابت، حبیب‌الله فرحزاد. ۳. توسل به اهل‌بیت از منظر قرآن و سنت، سید مصطفی مناقب. کلمات کلیدی: دعا، توسل، واسطه قرار دادن اهل‌البیت، آداب دعا، شفا، حرم. پی‌نوشت‌ها: ۱. سوره مائده، آیه ۳۵. ۲. سوره آل‌عمران، آیه ۱۲۳. ۳. سوره انفال، آیه ۹. چرایی انتقال وحی توسط فرشتگان نکته اول: خداوند به هیچ‌کس و هیچ‌چیز نیاز ندارد و همه‌چیز وابسته به ذات اوست. بر اساس بینش توحیدی، جز ذات متعالی خداوند هیچ موجودی دارای وجود استقلالی نیست. بر این اساس، ربوبیت ذاتی و استقلالی مخصوص خداوند است و نسبت دادن این صفت به مخلوق فقط به‌عنوان این‌که مظهر و تجلی صفات خداوند هستند ممکن و جایز است. اینكه خداوند متعال، اموری را به دیگران (كه شامل فرشتگان و ملائکه الهی می‌گردد) محول كرده از باب واسطه بودن آنان در تدبیر است نه اینكه جایگاهی مستقل و ربوبیتی بالذات برای آنان فرض گردد؛ اما همه آنچه به‌عنوان كارهای فرشتگان برای ما تعریف‌شده، نوعی ساختار كامل ارتباط موجودات با یكدیگر و نظام‌مندی در هستی است كه به قدرت و اراده و علم خداوند منتهی می‌گردد و این بالاترین جلوه از شكوهمندی نظام آفرینش است. درعین‌حال چون قدرت و امكان انجام وظایف توسط آن‌ها از جانب ذات حق است، می‌توان به‌ طور قطع انجام همه این امور را مستقیماً به خداوند هم استناد داد.(۱) با این توضیحات مشخص می‌شود که فرشتگان كارگزاران الهی و مأمور اجرای امور عالم تكوین هستند و وظایف سنگینی ازجمله قبض روح، ثبت اعمال، حمل عرش و غیره بر عهده آن‌ها است كه یکی از آن موارد، حامل و رساننده وحی به پیامبران هست.(۲) نکته دوم: پدیده «وحی» از مهم‌ترین مباحث علوم قرآنی به شمار می‌رود؛ چراکه قرآنی که سخن خداوند و کتاب هدایت بشر است، از طریق «وحی» نازل‌شده است. علامه طباطبایی درباره «وحی» می‌نویسد: «وحی یك نوع تكلیم آسمانی (غیرمادی) است كه از راه حس و تفكر عقلی درك نمی‌شود. بلكه با درك و شعور دیگری است كه گاهی در برخی از افراد به‌حسب خواست خدائی پیدا می‌شود و دستورات غیبی یعنی نهان از حس و عقل را از وحی دریافت می‌كند.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
عهده‌دار این امر نیز، نبی نامیده می‌شود.»(۳) پیامبران در راستای ریاضت و موهبت‌های الهی، روح خود را چنان تعالی دادند كه میان ایشان و معارف و حقایق الهی تلاقی حاصل می‌شود و آن‌ها را واقعاً با چشم دل خودشان می‌بینند. آنان الهی بودن معارف دریافتی را از طریق علم حضوری و شهودی دریافت می‌کنند؛ و دریافت شهودی و حضوری خطا بردار نیست. ارتباط معارف وحیانی با خاستگاه الهی‌اش چنان برای پیامبران روشن و بی‌ابهام است كه هیچ‌گاه در وحی بودن آنچه دریافت می‌کنند به شك و خطا نمی‌افتند و کوچک‌ترین تردیدی در الهی بودن آنچه دریافت داشته‌اند، ندارند. نکته سوم: «وحی» به سه صورت انجام می‌گیرد: ۱. خواب و رؤیای صادقه. ۲. فرشته وحی. ۳. مستقیماً از جانب خداوند. و اما تفصیل این موارد: ۱. رؤیای صادقانه: امام باقر (علیه‌السلام) در این رابطه می‌فرماید: «نبی» كسی است كه به نبوت خود از طریق رؤیا آگاه شود و مانند رؤیای ابراهیم (علیه‌السلام) و رؤیای محمّد (صلّی الله علیه و آله) كه مقدمات نبوت خود را از قبل در خواب دید. این‌كه جبرئیل با پیام رسالت از جانب خداوند بر وی نازل شد.(۴) رؤیای صادق، راهی برای نزول وحی بر پیامبر است و چه‌بسا در خواب دانستنی‌ها به وی القاء می‌شد. امام علی (علیه‌السلام) در این زمینه می‌گوید: «خواب پیامبران وحی است.»(۵) ۲. نزول وحی به‌وسیله جبرئیل: فرشته‌ای كه بر پیامبر (صلّی الله علیه و آله) نازل می‌شد و وحی را به وی ابلاغ می‌كرد جبرئیل بود. جبرئیل كلام خدا را از راه گوش به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) القاء می‌كرد و پیامبر (صلّی الله علیه و آله) گاهی او را می‌دید و گاه هم او را نمی‌دید، ولی جبرئیل وحی را بر قلب او نازل می‌كرد. چنانكه می‌فرماید: «روح‌الامین آن را نازل كرده است، بر قلب (پاك) تو تا (مردم را) انذار كنی.»(۶) در قرآن كریم، درآیات متعدّدی نسبت به نزول قرآن از طریق جبرئیل تصریح‌شده است. ۳. وحی مستقیم و بدون واسطه: قسمتی از وحی به‌طور مستقیم و بدون وساطت فرشته انجام می‌گرفت. اصحاب پیامبر (صلّی الله علیه و آله) نقل كرده‌اند كه: هنگام وحی، فشار روحی شدیدی به پیامبر دست می‌داد، حالتی (شبیه بیهوشی) بر وی عارض می‌شد (یعنی همان‌گونه كه آدم بی‌هوش به اطراف خود توجهی ندارد حضرت نیز در هنگام نزول وحی به هیچ‌چیزی توجه نمی‌کرد و همچون افراد غش كرده به كسی جواب نمی‌داد)، سر او به زیر می‌افتاد، رنگ صورتش تغییر می‌كرد و عرق از روی او جاری می‌شد، حاضران در جلسه نیز تحت تأثیر این وضع قرار می‌گرفتند و براثر این منظره سرهای آنان نیز به زیر می‌افتاد. از امام صادق (علیه‌السلام) پرسیدند: «آن حالت مدهوش شدن كه به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به هنگام وحی دست می‌داد، چه بود؟ فرمود: این در هنگامی بود كه در میان او و خداوند هیچ‌کس واسطه نبود و خداوند مستقیماً بر او تجلی می‌كرد.»(۷) همچنین خداوند متعال می‌فرماید: «ما گفتار سنگینی را به تو القاء كردیم.»(۸) البته همیشه هنگام وحی مستقیمِ خداوند بر پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) چنین حالتی به ایشان دست نمی‌داد كه به‌عنوان نمونه به گفتگوی خداوند با پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در شب معراج می‌توان اشاره نمود. نکته چهارم: متخصصان علوم قرآنی و اندیشمندان مسلمان(۹) اتفاق‌نظر دارند كه الفاظ و معانی قرآن و همین‌طور نظم و ساختار آن‌ها كار خداست و پیامبر اكرم (صلی‌الله علیه و آله) هیچ نقشی در آن نداشته و کلمه‌ای كم یا زیاد نکرده است و تنها آن حضرت محل نزول وحی و ظرف نزول قرآن و رساننده بی‌کم‌وکاست آن به مردم است. مهم‌ترین شاهد آن، عدم توان از آوردن چنین معارفی، با خصائص و امكانات بشری است. چنانكه خود پیامبر در آیات متعدد با صراحت وحی را به خداوند نسبت داده، خود را فقط مأمور و واسطه انتقال وحی وصف می‌کند كه به تغییر در ماهیت وحی قادر نیست. خداوند در قرآن می‌فرماید: «بگو مرا نرسد كه آن را از پیش خود عوض كنم. جز آنچه را كه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم.»(۱۰) نتیجه: با توجه به اینکه وجود خداوند مستقل بوده و در انجام امور، نیازی به غیر نداشته، اما وسایل و وسایطی را در تدبیر عالم قرار داده که شکوه نظام‌مندی این عالم را به نمایش می‌گذارد. بااینکه استناد همه کارهای فرشتگان و ملائکه به خداوند برمی‌گردد، ولی خداوند، در اموری ازجمله وحی، گاهی فرشته را واسط قرار داده و از طریق ایشان ارسال پیام می‌کند و گاهی به‌صورت مستقیما با پیامبران سخن گفته یا وحی را به قلب آنان القا می‌فرماید. کلمات کلیدی: وحی، فرشته، جبرئیل، کلام خدا، قرآن. معرفی منابع مطالعاتی: کریمی، مصطفی، وحی شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۸۷ ش. پی‌نوشت‌ها: ۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان‌، ترجمه موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم‌، قم ۱۳۷۴ ش، ج۲۰، ص۲۹۸. ۲.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
سوره نمل، آیه ۱۰۲؛ سوره بقره، آیه ۹۷؛ سوره عبس، آیه ۱۶. ۳. طباطبائی، سید محمدحسین، قرآن در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، ۱۳۷۵، ص۸۵. ۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ ش، ج۱، ص۱۷۶؛ علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج۱۸، ص۲۶۶. ۵. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم، دارالثقافة، ۱۴۱۴ ق، ص۲۱۵؛ علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۱، ص۶۴. ۶. سوره شعراء، آیات ۱۹۴ – ۱۹۳. ۷. طاهری، حبیب‌الله، درس‌هایی از علوم قرآن، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۷، ج۱، ص۲۵۱ ۲۵۸. ۸. سوره مزمل، آیه ۵. ۹. خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه قرآن، انتشارات دوستان، [بی‌تا]، ج۲، ذیل واژه وحی. ۱۰. سوره یونس، آیه ۱۵. طول عمر حضرت نوح در ابتدا توجه داشته باشید که اطلاعات تاریخی ما درباره این گونه موضوعات، بسیار اندک است و تنها راه ما برای پاسخ دادن به این سؤالات، روایات است. عمر حضرت نوح خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلی قَوْمِهِ فَلَبِثَ فیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسینَ عاماً».(۱) یعنی: «به راستی، نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس در میان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ كرد». اما مفسران در تفسیر این آیه اختلاف دارند که آیا عدد ۹۵۰ سال، همه سنّ حضرت نوح است یا فقط مدّت نبوّت و فعالیت تبلیغی او در میان قومش بوده است. روایات نیز در این باره دو دسته‌اند: یک دسته روایات، عمر حضرت نوح را بسیار بیش از ۹۵۰ سال دانسته‌اند، هرچند اعداد متفاوتی در این روایات به چشم می‌خورد: ۱۴۵۰ سال، ۲۳۰۰ سال، ۲۴۵۰ سال یا ۲۸۰۰ سال.(۲) بخشی از این مقدار، مربوط به قبل از نبوت، بخشی مربوط به دوران نبوت و تبلیغ و بخشی نیز مربوط به بعد از طوفان و فرود آمدن از کشتی بوده است. طبق روایات دسته دوم، عمر نوح همان ۹۵۰ سال بوده؛ به این صورت که در ۴۸۰ سالگی به نبوت رسید، ۱۲۰ سال مردم را دعوت کرد و آن گاه خدای متعال او را مأمور به ساختن کشتی نمود و ۶۰۰ ساله بود که طوفان شروع شد و پس از طوفان نیز ۳۵۰ سال دیگر زیست.(۳) مضمون دستۀ دوم روایات تقریباً منطبق با گزارش تورات است؛ اما تعبیر «لَبِثَ فی قَومِهِ» ظهور در این دارد که نوح ۹۵۰ سال در میان قوم خود تلاش کرده، نه این‌که به این مقدار عمر کرده باشد. بر این اساس، از ظاهر آیه می‌توان این احتمال را تقویت کرد که عمر نوح (علیه‌السلام) بیش از ۹۵۰ سال بوده است. عمر فرزندان و قوم نوح حال اگر روایات دسته دوم را بپذیریم و عمر نوح را مجموعاً ۹۵۰ سال در نظر بگیریم، با توجه به فاصلۀ ۳۵۰ سال بین طوفان و وفات حضرت نوح (طبق روایات دستۀ دوم)، و با توجه به این‌که سه فرزند نوح به نام‌های سام، حام و یافث در کشتی همراه پدر بودند و بعد از پدر نیز زنده بوده‌اند و نوح سام را وصی خود قرار داد، می‌توان نتیجه گرفت که آنان نیز نسبت به مردم روزگار ما عمر طولانی داشته‌اند و دست کم ۴۰۰ سال زیسته‌اند. اما اگر به روایاتی اعتماد کنیم که طبق آن‌ها نوح بعد از طوفان، ۵۰۰ سال یا ۷۰۰ سال زیسته، ناچاریم بپذیریم که عمر فرزندان نوح در هنگام درگذشت پدر، بسیار بیش از این بوده (یعنی ۵۰۰ سال یا ۷۰۰ سال) و البته آنان بعد از پدر نیز سال‌ها زنده بوده‌اند. نیز طبق روایتی، بین نوح و آدم (علیه‌السلام) ۲۲۴۲ سال فاصله بوده(۴) و با توجه به این‌که نوح را دهمین یا نهمین فرزند از نسل آدم دانسته‌اند، فاصلۀ هر نسل به طور متوسط، ۲۲۰ تا ۲۵۰ سال بوده است. در روایتی نیز تصریح شده است که افراد قوم نوح ۳۰۰ سال عمر می‌کرده‌اند.(۵) شیخ صدوق برای دفع شگفتی از عمر طولانی حضرت مهدی (عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) روایاتی را گرد آورده که نشان می‌دهند برخی از پیامبران نیز عمری طولانی داشته‌اند. برای نمونه، طبق روایتی که امام صادق(ع) از رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) نقل کرده، عمر برخی از پیامبران چنین بوده است: حضرت آدم ابوالبشر ۹۳۰ سال، ابراهیم ۱۷۵ سال، اسماعیل ۱۲۰ سال، اسحاق ۱۸۰ سال، یعقوب ۱۲۰ سال، یوسف ۱۲۰ سال، موسی ۱۲۶ سال، هارون ۱۳۳ سال، داوود ۱۰۰ سال و فرزندش سلیمان ۷۱۲ سال.(۶) حال اگر همین مطالب را مبنایی برای محاسبۀ میانگین سن مردمان آن روزگاران بدانیم، می‌توانیم بگوییم عمر طولانی، اختصاصی به حضرت نوح نداشته و دیگر هم‌عصران او نیز عمری طولانی داشته‌اند؛ هرچند ممکن است طول عمرشان به اندازۀ نوح نبوده باشد. چنان‌كه نقل شده فرشته مرگ هنگام ستاندن جان نوح به او گفت: «ای كسی كه كه در بین فرزندان آدم از همه بیش‌تر عمر كردی! دنیا را چگونه یافتی؟». این نشان می‌دهد که عمر حضرت نوح استثنایی بوده است. خلاصه این‌که: آنچه با قطع می‌توان گفت، این است که حضرت نوح دست کم ۹۵۰ سال زیسته و بالاترین عدد برای عمر ایشان ۲۸۰۰ سال ذکر شده است. عمر دیگر افراد نیز در آن دوران، هرچند به اندازۀ عمر نوح نبوده، نسبت به زمان ما بسیار طولانی بوده است.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
کلیدواژه: نوح، عمر طولانی، مدت عمر. پی‌نوشت‌ها ۱ سوره عنکبوت، آیه ۱۴. ۲ مسعودی، اثبات الوصیة، قم، انتشارات انصاریان، چاپ سوم، ۱۴۲۳ ق، ج۱، ص۳۳. ۳ به لینک زیر مراجعه کنید: http://www.islamquest.net/fa/archive/fa97558 ۴ مسعودی، اثبات الوصیة، قم، انتشارات انصاریان، چاپ سوم، ۱۴۲۳ ق، ج۱، ص۳۳. ۵ همو، همان جا. نیز: صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، تهران، انتشارات اسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ ق، ج۲، ص۵۲۳، روایتی از امام صادق(ع). ۶ صدوق، همان جا، ص۵۲۳ ۵۲۴. کانال های برگزیده تاريخ قرآن فرجام شناسي (معاد) تربيت اخلاقي فرزند پروري مهارت هاي زندگي مشترک اخلاق فضاي مجازي کتب برگزیده ارتداد و آزادی عقیده اعتبار قرآن بررسیهای سندی وحی امیرالمؤمنین (ع) تغییر قالب تم مورد نظر را انتخاب کنید: پیش فرض فشرده آیکون بار روشن تیره سوال : سلام و خسته نباشید آیه ۱۳۰سوره صافات سلامُ علی اِل یاسین را میتوان سلامٌ علی آل یاسین خواند؟ پاسخ : سلام و عرض ادب در مورد قرائت آیه «سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏یاسین‏»(1) برخی از قراء معروف مانند نافع، ابن عامر و یعقوب این فراز را «سلام علی آل یاسین» قرائت کرده‌اند.(2) و روایاتی نیز وجود دارد که بر صحت چنین قرائتی دلالت دارد(3) و شواهد دیگری که در این زمینه وجود دارد می توان گفت «آل یاسین» علاوه بر «‏إِلْ‏ یاسین» از قرائات صحیح این فراز از سوره صافات است، اگرچه با نگارش ثبت ‌شده در مصحف‌های فعلى که منطبق با قرائت حفص از عاصم است، اختلاف اعراب دارد. البته ممکن است گفته شود قرائت صحیح همان قرائت مصحف فعلى است و از این آیه یک معناى ظاهر و موافق با سیاق برداشت می‌شود و آن سلام بر الیاس است که یکى از پیامبران الهى به شمار می‌رود و یک معناى باطنى نیز دارد که سلام بر آل یاسین؛ یعنى آل محمد(ع) است؛ و روایاتى که بر قرائت «آل یاسین» دلالت دارند، در واقع بیان ‏کننده این معناى باطنى هستند، نه قرائت لفظ «آل یاسین»؛ زیرا در بسیارى از آنها به قرائت آل یاسین تصریح نشده‏، و از معنایى که در آنها براى این آیه بیان شده، دلالت آنها بر این قرائت استفاده شده است، و چون آن معنا با این ‏وجه جمع(یعنی آن را «‏إِلْ‏ یاسین» قرائت کنیم ولی معنای باطنی آن را آل یاسین: اهل بیت پیامبر (ص) بدانیم) سازگار است؛ می شود همین وجه را صحیح دانست. پس اگر این وجه جمع و این معنا براى روایات پذیرفته شود، قرائت مصحف فعلى بدون معارض و قابل قبول است.(4) پی نوشت ها: 1. صافات(37)، آیه 130. 2.طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، 1372ش، ج 8، ص 712. 3. بحرانى، هاشم بن سلیمان‏، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، موسسه البعثه، 1415ق،، ج‏4، ص: 624؛ حسکانى، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، 1411ق، ج 2، ص 165- 170. 4. بابائى، على اکبر، مکاتب تفسیرى، تهران، سمت، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1381ش، ج ‏2، ص 222 – 223. سوال : سلام. آیا زیارت آل یاسین و دعای کمیل سجده واجب دارند؟ پاسخ : با سلام آیت الله مکارم زیارت آل یاسین و دعای کمیل آیه ی سجده واجب ندارند سوال : سلام عذر میخواهم آیه 130 سوره صافات آل یاسین است یا الیاسین چون در قرآن های امروز الیاسین است اما کربلایی کاظم آن را به صورت آل یاسین می خواندند پاسخ : با سلام و عرض ادب از ارتباطتان با مرکز ملی پاسخگویی، بسیار خرسندیم. در این زمینه چند قول و احتمال وجود دارد: 1. «ال یاسین» ممکن است در اصل همان لغت «الیاس» بوده باشد، همان طور که «سینا و سینین» دو لغت براى یک معنا هستند. 2. یا این که جمع الیاس است و مقصود الیاس و پیروان مکتب او هستند. 3. و یا این که «یاسین» نام پدر الیاس یا نام پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) است. بنابراین مقصود خاندان یاسین یا خاندان پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) هستند که در این مورد روایاتى نیز حکایت شده است. البته ظاهر آیه‏ و قرینه‏ تکرار این جمله در آیات‏ قبل در مورد پیامبران دیگر، با معناى اول سازگارتراست ولى مانعى ندارد که یک لفظ چند معنا داشته باشد.(1) مطلب دیگر؛ آیه 130 سوره صافات، «سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏یاسینَ‏» است نه آل یاسین یعنی آل یاسین قرائت نمی شود. لازم به ذکر است آن قرائتی از قرآن کریم معتبر است که از ابتدای نزول قرآن تاکنون و نسل به نسل، بین مسلمانان رائج و مشهور بوده باشد؛ آن قرائت هم فقط همین قرائت قرآن موجود است یعنی قرائت حفص از عاصم، بیشترین تطبیق را دارد با قرائت رایج و مشهور؛ لذا همین قرائت موجود معتبر و معیار است و هر قرائتی غیر از این باشد، اعتبار ندارد. پی نوشت: 1. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، اسلامیه ـ تهران، ج 19، ص 145.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
سوال : سلام علیکم ممکنه درباره زیارت آل یاسین بگید و آثار و برکاتش و بگید پاسخ : سلام. زیارت آل‌یاسین از زیارت‌نامه‌های مشهور امام زمان(عج) است که با جملۀ «سلامٌ عَلی آلِ یاسین» آغاز می‌شود و حاوی ۲۳ سلام بر هر یک از عناوین خاص امام زمان(عج) است. این زیارت به بخش مهمی از اعتقادات اسلامی و شیعی از جمله توحید، نبوت حضرت محمد(ص)، امامت یکایک ائمه، حقانیت رجعت، مرگ، نکیر و منکر، قیامت، پل صراط، بهشت، جهنم و... اشاره کرده و ایمان به آنها را برای زائر ضروری خوانده است. ابوجعفر محمد بن عبدالله حمیری که شخصیتی والا و موثق است و در اواخر غیبت صغری می زیست، مکاتباتی با حضرت ولیعصر (عج) داشته است. این زیارت در یکی از توقیعات حضرت آمده است که فرمود: هرگاه قصد داشتید بوسیلۀ ما به خدا توجه کنید بگویید: سلام علی آل یاسین، السلام علیک یا داعی الله و ربانی آیاته ... (1) در این زیارتنامه ۱۲ بار واژه «حق» و ۱۲ مرتبه واژه «حجت» به کار رفته است. این زیارت به تصریح برخی از علما، جامع و کامل و بهترینِ زیارت‌های امام مهدی(عج) است و آن را در همه اوقات می‌توان قرائت کرد. پی نوشت: 1- احتجاج طبرسی، ج2، ص493. 2- المزار الکبیر، ص569. سوال : سوال دوم زیارت آل یاسین مربوط به کدام یک از ائمه میشود؟ پاسخ : با سلام و ادب. زیارت آل یاسین از زیارت هایی است که امام زمان علیه السلام آن را به صورت نامه در اختیار نائبین خود قرار داده اند تا در اختیار مردم قرار دهند. محتوای این حدیث نیز در موضوع زیارت حضرت حجت علیه السلام است. این زیارت در کتاب الاحتجاج(1) و المزار الکبیر(2) آمده است. پی نوشت: 1- طبرسی، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج‏2، ص: 493 2- مشهدی، المزار الکبیر (لابن المشهدی)، ص: 569 سوال : سلام حاج آقا صبحتون به خیر سوال داشتم خدمتتون زیارت آل یاسین تا کجا باید خوانده شود وآیا ضرورت داره دعای بعد از آن خوانده شود .باتشکر التماس دعا پاسخ : سلام علیکم دعای بعد از زیارت آل یاسین را هم بخوانید یعنی یک مجموعه است قسمت نخست زیارت و قسمت دوم دعا سوال : سلام. وقت شما بخیر آیا انتخاب اسم یاسین برای فرزند اشکال دارد؟ مرجع تقلید ایت الله خامنه ای پاسخ : سلام آیت الله خامنه ای انتخاب اسم یاسین برای فرزند اشکال ندارد سوال : سلام وقت بخیر آیا اسم های محمد طاها و محمد یاسین سنگین هستن؟ و نباید برای فرزند انتخاب کرد؟ پاسخ : سلام. تأکید روایات بر نام نیک نهادن بر فرزندان است. و بهترین نامها، نامهایی است که بر بندگی دلالت دارد و اسماء انبیاء و ائمه. و از نامهایی که معانی بدی دارد یا نام شیطان و نامهای مذموم نهی شده است. همچنین نامهایی که اسامی خاص خداوند است مثل الله، رحمان، حکم ... . (1) در روایتی از امام صادق علیه السلام میفرماید برای نامگذاری به محمد اجازه داده شده اما یاسین نام کیست؟ نام پیامبر ص است. (2) و برخی بزرگان از این روایت استفاده کرده اند که نامگذاری به دیگر نامهای پیامبر که برای تعظیم و تکریم ایشان است، مانند «نبی، رسول، بشیر، نذیر، طه، یاسین» کراهت دارد. (3) پی نوشت: 1- بحار الانوار، ج 101، باب 5 الأسماء و الکنی، ص 128-130. 2- کافی، ج6، ص20، حدیث 13. 3- مرآة العقول، ج21، ص35-36. سوال : با سلام. در زیارت آل یاسین در عبارتی در مورد پیامبرو آلش میفرماید: لاحبیب الا هو و اهله سوالم اینجاست که با توجه به این عبارت محبوب های خدا فقط اهل بیت هستند و انسانهای دیگر نمیتوانند محبوب خدا شوند؟ پاسخ : سلام بر شما. از آنجا که طبق نص آیات متعددی از قرآن و روایات گوناگون، افرادی چون محسنین، متوکلین، متقین، توابین، صابرین، مقسطین و متطهرین محبوب خداوند هستند، لذا عبارت مذکور در زیارت آل یاسین را باید به نوعی تأویل یا تفسیر نمود که با نصوص مذکور سازگار باشد؛ بدین صورت که مقصود از حبیب (= محبوب) در عبارت مذکور را محبوب ترین افراد نزد خداوند در نظر بگیریم، و یا اینکه مقصود از آنرا محبوبهای اصیل، معیار و الگو در نظر بگیریم که سایرین در صورت تبعیت از آنها محبوب خداوند خواهند بود. سالم و عاقبت بخیر باشید. سوال : سلام، بهترین و مجرب ترین راه توسل به امام زمان برای رسیدن به حاجات کدام نماز یا کدام دعا است پاسخ : سلام علیکم زیارت آل یاسین بخوانید مطابق آنچه نقل شده امام عصر علیه السلام برای وسیله قرار دادن ایشان نزد پروردگار زیارت آل یاسین را توصیه فرمودند . نماز استغاثه به امام زمان علیه السلام نیز بسیار مناسب می باشد سوال : سلام روزتون با گرمای نور خورشید اگر امکان دارد طریقه ختم صلوات و ختم سوره یاسین را بفرمایید. تشکر
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
پاسخ : سلام بر شما. در روایات طریقه خاصی برای ختم سوره یاسین و صلوات ذکر نشده است. صلوات را به هر تعداد که فرصت و حالش را داشته باشید می توانید در طول روز ختم کنید و طبق روایات، ثواب بسیاری بر آن مترتب است. همچنین در مورد سوره یاسین. سالم و عاقبت بخیر باسید. سوال : با سلام و احترام لطفا بفرمایید که ایا کلمه""ضمنه"" به غیر از زیارت شزیفه ال یاسین در دعاها و یا زیارات دیگری وارد شده است یانه؟ و اگر وارد شده است لطفا نام و ادرس دقیق انها را با ذکر منبع اعلام بفرمایید. با تشکر و سپاس فراوان حسن دولت ابادی 09106716373 h_nodo@yahoo.com پاسخ : سلام علیکم واژه " ضمنه " در منابع نرم افزاری - در غیر از زیارت آل یاسین - یافت نشد سوال : سلام برای قرآن خوندن و نماز شب و زیارت عاشورا وضو واجبه؟ پاسخ : سلام طبق نظر آیت الله خامنه ای برای نماز شب و هر نماز واجب و مستحبی باید وضو گرفته بشود ولی برای زیارت عاشورا و تلاوت قرآن اگر دست به آیات زده نشود داشتن وضو مستحب است و واجب نیست. سوال : سلام ببخشید میخواستم بپرسم برای خواندن زیارت ها مثل زیارت آل یاسین و عاشورا و دعا مثل دعای فرج و عهد و حدیث به خصوص حدیث کسا آیا 1باید وضو داشته باشیم یا نه بدون وضو مشکلی نیست 2حتمی باید رو به روی قبله باشیم یا نه مشکلی نیست؟ ممنون از شما پاسخ : سلام طبق سوال، داشتن وضو و رو به قبله بودن واجب نمی باشد. سوال : عرض سلام حبیب نجار که در سوره یاسین به آن اشاره شده کیست؟ پاسخ : سلام علیکم؛ با سپاس فراوان از ارتباط شما با مرکز ملی پاسخگویی به سؤالات دینی پرسشگر گرامی؛ در منابع از «حبیب نجار» با عناوین: «مؤمن آل یاسین»، «صاحب یاسین» و «صاحب آل یاسین» یاد شده است، ولی مشهور، «حبیب نجار» گفته‎اند. حدود ششصد سال قبل از پیغمبر خاتم (ص) مردی به نام «حبیب نجار» در کرانه شهر انطاکیه مى‌زیست و به عبادت در غار و یا چرانیدن گوسفندان مشغول بود. هنگامی که شنید پیامبران به سنگسار و شکنجه تهدید شده‌اند، به میان مردم آمد و به دفاع از آنان برخاست. «انطاکیه» قبل از ظهور حضرت مسیح (ع)، کشورى آباد و مرکز تجمع بت‌پرستان بود؛ حضرت مسیح (ع) پس از بعثت خویش، تصمیم گرفت مبلغینى به این کشور اعزام نماید، آن حضرت دو تن از حواریین خود به نام «پولس» و «برنابا» را به سرزمین انطاکیه روانه کرد. دو فرستاده حضرت عیسى (ع) در نزدیکى انطاکیه به پیر مردى چوپان به نام «حبیب نجار» برخورد کردند، با او به گفتگو پرداختند، پیرمرد پرسید: شما که هستید و از کجا آمده‌اید؟ «پولس و برنابا» گفتند: ما فرستادگان پیامبر خدا حضرت عیسى (ع) هستیم که به تازگى ظهور کرده است و آمده‌ایم تا مردم «انطاکیه» را به پرستش خدا و دین عیسى (ع) دعوت کنیم. پیرمرد گفت: این، ادعای بزرگی است و هرکس مى‌تواند مدعى آن باشد، آیا شما دلیل و معجزه‌اى براى اثبات گفتار و سخنان خود دارید؟ رسولان عیسى (ع) گفتند: آرى! معجزه ما این است که بیماران غیر قابل علاج را شفا مى‌دهیم و معالجه مى‌کنیم! پیرمرد گفت: مریضى دارم که سال‌هاست در بستر بیمارى افتاده و از این مرض رنج مى‌برد اگر شما او را شفا دهید، من اولین کسى خواهم بود که به شما ایمان مى‌آورم. مبلغین دین مسیح فرزند آن پیرمرد را شفا دادند و او موحد شد. این مرد آزاده به «حبیب نجار» معروف است. وی بدون چشم داشت به بهشت یا بیم از دوزخ به عبادت و اطاعت خدا کمر بست و با رشادتى وصف ناپذیر به حمایت از پیامبران الهى و تبلیغ دین خدا همت گماشت و در نهایت، جان خویش را بر سر این آرمان گذاشت و در زمره «شهداى مکرمین» به لقاءالله پیوست. رسول گرامى اسلام «مؤمن آل یاسین» را از جمله صدیقان شمرده است. 1 قرآن مجید، داستان وی را طى هشت آیه در سوره یس آیات 21 تا 28 بیان کرده است: «وَ جاءَ مِنْ أقْصَا الْمَدینَهِ رَجُلٌ یَسْعى قالَ یا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلینَ؛ و مردى از دورترین نقطه شهر با شتاب آمد و گفت: «اى قوم من، از فرستادگان خدا پیروى کنید.»2 در چگونگى قتل حبیب نجار اختلاف است؛ برخى گفته‌اند: او را سنگسار کردند.3 از عبداللّه بن مسعود نقل شده است که وى را لگدکوب کردند تا کشته شد. 4 اقوال دیگرى نیز در قتل وى نقل شده است. 5 پی‌نوشت: 1. «عن النبیّ (ص) قال: الصدّیقون ثلاثه حبیب النجّار مؤمن آل یس...» فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى‏، تفسیر صافى، ناشر مکتبه الصدر، 1415 ه،ج 4، ص250 2. یس: 20. 3. قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر قرطبی)، ناشر ناصر خسرو، 1364ش، ج 15، ص 19. 4. طوسى، محمد بن حسن، ‏التبیان فی تفسیر القرآن‏، ناشر دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا،‏ ج 8، ص 452. قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن (تفسیر قرطبی)، ناشر ناصر خسرو، 1364ش، ج 15، ص 19. 5. طوسى، محمد بن حسن، ‏التبیان فی تفسیر القرآن‏، ناشر دار إحیاء التراث العربی، بی‌تا،‏ ج 8، ص 452- 453.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
سوال : سلام علیکم میگن که با اسم قائم که برای حضرت مهدی عجل الله است باید بایستیم و قیام کنیم در زیارت آل یاسین یک کلمه قائم هست (القائم بقسطک) با گفتن این هم باید بایستیم؟؟ یا نه اسم امام منظورش نیست پاسخ : سلام طبق نظر آیت الله مکارم ایستادن موقع شنیدن نام مبارک قائم آل محمد صلی الله علیه و آله خوب است ولی واجب نیست.و هر جا که نام امام زمان علیه السلام باشد ایستادن خوب است. سوال : سلام وقت بخیر،من توی اینترنت درمورد سوره یاسین میخوندم ی مطلبی نوسته بود که سوره یاسین دارای موکل هستش.. با لباس سفید و عود و خوندن یاسین و تمرکز میشه حضور فرشتگان رو حس کرد..این ها راسته ؟مگه میشه با ایات قران فرشته ها رو تسخییر کرد ؟ پاسخ : بسمه تعالی با سلام و تشکر از سوال شما از مرکز ملی اولاً سوره یس یکی از بافضیلت‌ترین سوره‌های قرآن است، تا آنجا که قلب قرآن لقب گرفته است. سوره یس به سه اصل دین توحید، نبوت و معاد می‌پردازد و درباره زنده‌شدن مردگان و سخن‌گفتن اعضای بدن در قیامت سخن می‌گوید.احادیث درباره ثواب خواندن سوره یس:از رسول گرامی اسلام روایت شده قرائت کننده این سوره نزد خداوند شریف خوانده می شود و این سوره برای قاری خود شفاعت می کند.در فضیلت این سوره از حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده: هر کس سوره «یس» را قرائت نماید مانند آن است که ده بار قرآن را ختم نماید.ایشان همچنین فرمودند: هر کس سوره «یس» را برای رضای خدا بخواند خداوند او را خواهد بخشید و اجری همانند ۱۲ ختم قرآن به او خواهد داد و اگر برای مریض در شرف مرگی خوانده شود، به تعداد حروف این سوره ۱۰ فرشته نزد او به صف شده و برای او استغفار کرده و شاهد قبض روحش بوده و جنازه اش را تشییع می کنند و بر او نماز گزارده و شاهد دفنش هستند.در احادیث و روایات ذکر شده که اگر حاجات شما برآورده نمی شود سوره یاسین بخوانید زیرا با این کار حاجات معقول و مشروع شما برآورده خواهد شد. ثانیا فرشتگان الهی قابل تسخیر نیستند. سوال : ۲. آیا بر دختری که در خواب ملتحم میشه غسل جنابت بر اون واجب میشه؟ و اگه واجبه برای نماز نباید وضو بگیره؟ پاسخ : سلام اگر دختری در خواب محتلم شود باید غسل جنابت کند و برای نماز نیاز به وضو ندارد. سوال : باسلام من توسل یه هفته ای به امام رضاگرفتم که هروزبایدسوره یاسین روهفت باربخوانم ولی الان پریودشدم ایامیشه بخوانم یانه پاسخ : سلام علیکم لطفا نام مرجع تقلیدتان را ثبت بفرمایید تا بر اساس نظر ایشان پاسخ داده شود. به نظر مقام معظم رهبری: در فرض سؤال خواندن سوره یاسین در ایام حیض مانعی ندارد. سوال : اگر موی سر وبدن ،رنگی بشه رنگ ساختمانی ریخته روی آن،برای غسل و وضو مانع هست؟؟؟؟ شستن تمام موهای بدن در غسل واجبه؟؟؟ موهای بلند وکوتاه فرق نداره؟؟؟ رهبری پاسخ : سلام رنگ ساختمانی مانع است و برای وضو و غسل باید برطرف بشود.و شستن تمام موهای بدن در غسل لازم است. سوال : سلام و خسته نباشید آیه ۱۳۰سوره صافات سلامُ علی اِل یاسین را میتوان سلامٌ علی آل یاسین خواند؟ پاسخ : سلام و عرض ادب در مورد قرائت آیه «سَلامٌ عَلى‏ إِلْ‏یاسین‏»(1) برخی از قراء معروف مانند نافع، ابن عامر و یعقوب این فراز را «سلام علی آل یاسین» قرائت کرده‌اند.(2) و روایاتی نیز وجود دارد که بر صحت چنین قرائتی دلالت دارد(3) و شواهد دیگری که در این زمینه وجود دارد می توان گفت «آل یاسین» علاوه بر «‏إِلْ‏ یاسین» از قرائات صحیح این فراز از سوره صافات است، اگرچه با نگارش ثبت ‌شده در مصحف‌های فعلى که منطبق با قرائت حفص از عاصم است، اختلاف اعراب دارد. البته ممکن است گفته شود قرائت صحیح همان قرائت مصحف فعلى است و از این آیه یک معناى ظاهر و موافق با سیاق برداشت می‌شود و آن سلام بر الیاس است که یکى از پیامبران الهى به شمار می‌رود و یک معناى باطنى نیز دارد که سلام بر آل یاسین؛ یعنى آل محمد(ع) است؛ و روایاتى که بر قرائت «آل یاسین» دلالت دارند، در واقع بیان ‏کننده این معناى باطنى هستند، نه قرائت لفظ «آل یاسین»؛ زیرا در بسیارى از آنها به قرائت آل یاسین تصریح نشده‏، و از معنایى که در آنها براى این آیه بیان شده، دلالت آنها بر این قرائت استفاده شده است، و چون آن معنا با این ‏وجه جمع(یعنی آن را «‏إِلْ‏ یاسین» قرائت کنیم ولی معنای باطنی آن را آل یاسین: اهل بیت پیامبر (ص) بدانیم) سازگار است؛ می شود همین وجه را صحیح دانست. پس اگر این وجه جمع و این معنا براى روایات پذیرفته شود، قرائت مصحف فعلى بدون معارض و قابل قبول است.(4) پی نوشت ها: 1. صافات(37)، آیه 130. 2.طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، 1372ش، ج 8، ص 712. 3.
از‌مســــ‌جدکوفـــه🥀تاخیــمه‌اربابـ💝
🔻خودت را به خواندن «زیارت آل ‌یس» عادت بده، تا نگاه محبت‌آمیز امام زمان به خودت را حسّ کنی !🌱 #استاد
زیارت آل‌یاسین از زیارت‌نامه‌های مشهور امام زمان(عج) است که با جملۀ «سلامٌ عَلی آلِ یاسین» آغاز می‌شود و حاوی ۲۳ سلام بر هر یک از عناوین خاص امام زمان(عج) است. این زیارت به بخش مهمی از اعتقادات اسلامی و شیعی از جمله توحید، نبوت حضرت محمد(ص)، امامت یکایک ائمه، حقانیت رجعت، مرگ، نکیر و منکر، قیامت، پل صراط، بهشت، جهنم و... اشاره کرده و ایمان به آنها را برای زائر ضروری خوانده است. ابوجعفر محمد بن عبدالله حمیری که شخصیتی والا و موثق است و در اواخر غیبت صغری می زیست، مکاتباتی با حضرت ولیعصر (عج) داشته است. این زیارت در یکی از توقیعات حضرت آمده است که فرمود: هرگاه قصد داشتید بوسیلۀ ما به خدا توجه کنید بگویید: سلام علی آل یاسین، السلام علیک یا داعی الله و ربانی آیاته ... (1) در این زیارتنامه ۱۲ بار واژه «حق» و ۱۲ مرتبه واژه «حجت» به کار رفته است. این زیارت به تصریح برخی از علما، جامع و کامل و بهترینِ زیارت‌های امام مهدی(عج) است و آن را در همه اوقات می‌توان قرائت کرد. پی نوشت: 1- احتجاج طبرسی، ج2، ص493. 2- المزار الکبیر، ص569.
بی خبر در بزن و سرزده از راه برس مثل باران بهاری که نمی‌گوید کی...
صلواتی هدیه کنیم به آقاجانمون ؟
هدایت شده از hidika|!هیدیکا
دستش رو محکم گرفتم.. گفتم بحثُ عوض نکن! این سوختگیِ رویِ دستت چیه هادی؟! خندید.. سرشُ پایین انداخت گفت: یه شب شیطون اومد سراغم منم اینجوری ازش پذیرایی کردم :) +اینجوری شهید شدن..
برترین اعمال آن است که خود را به زحمت بر آن وارد کنی
امام علی علیه السلام بدان خدایی که گنجینه های آسمان ها و زمین به دست اوست به تو اجازه ی دعا داده واجبات آن را بر عهده گرفته و تورا فرمان داده که از او بخواهید تا به تو ببخشد و از او رحمت طلل کنی تا تورا رحمت آورد نهج البلاغهقسمتی از نامه ۳۱