⁉️به نظر شما بین دو بچه، چند سال باید فاصله باشه؟
✍️ از نظر تربیتی فاصلۀ بین بچهها باید به اندازهای باشه که بتونن #همبازی هم باشن و همدیگه رو درک کنن.
بچّهها با تفاوت سنّی بالا، نمیتونن همبازی هم باشن. به همین دلیل هم کار پدر و مادر بعد از بچه دوم، خیلی سخت میشه.
اگه فاصلۀ بین بچه اوّل و دوم، به اندازهای باشه که این دو تا وقت همدیگه رو پُر کنن، به شدّت تربیت آسون میشه و بجز اوایل به دنیا اومدن بچه دوم، توی وقت پدر و مادر، صرفهجویی میشه.
در غیر این صورت، هر دو بچّه به صورت مستقل، وقت پدر و مادر رو میگیرن، چون نمیتونن همبازی خوبی برا هم باشن. پس، فاصلۀ زیاد بین بچّهها، نه تنها کمکی به مسئلۀ تربیت نمیکنه؛ بلکه کار تربیت رو هم سختتر میکنه.
اگه بخوایم این فاصله رو به صورت عددی بیان کنیم، حدّاکثر فاصلۀ میان بچهها، نباید از سه یا سه سال و نیم، بیشتر بشه. هر اندازه فاصلۀ بچّهها از این عدد بیشتر بشه، وقت پدر و مادر برا تربیت اونا، بیشتر گرفته میشه.
ناگفته نمونه، فاصلهای که این جا گفته شد، برا شرایط عادیه. ممکنه مادر، مشکلاتی داشته باشه که بارداری تو همین فاصله هم براش مناسب نباشه که تشخیص این مسأله به عهدۀ متخصّصه.[یا اینکه ممکنه شرایط جمعیتی کشور ایجاب کنه، حداقل فاصله ممکن رو در نظر بگیریم]
📚 #کتاب_ایران_جوان_بمان ص 187
#جمعیت
#استاد_عباسی_ولدی
🔴 علی، آری؛ دنیا، نه
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم
حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمّدهادی امینی (فرزند علامه امینی) می گوید: «عشق و محبت بی کرانه و سرشار امیرالمؤمنین علی(ع) چنان وجود و قلب علامه امینی را مسخّر و منقاد و مطیع خود ساخته بود که جز وجود امیرالمؤمنین(ع)، در نظر او دنیا و مردم، مفهومی نداشت.
یک روز هشت تن از علمای بزرگ اهل تسنن بغداد خدمت آقا آمدند. هوا خیلی گرم بود. آن زمان مرحوم علامه به خاطرگرمی هوا در زیرزمین می نشست. بعد از تعارف ها، صحبت های زیادی شد.
هنگام رفتن گفتند: شما یازده جلد درباره امام علی بن ابی طالب(ع) نوشتی؛ قدردانی و تجلیل شیعه از شما این است که در منزل کهنه ای زندگی می کنی.
اگر یک جلد از این یازده جلد را درباره یکی از خلفا می نوشتی، کاخی از طلا برای شما می ساختیم، ولی ما هر چه نگاه می کنیم، می بینیم وضع شما به جای بهتر شدن، بدتر می شود.
شما الان یخچال ندارید، کولر ندارید، فرش ندارید، مبل ندارید، خلاصه وسایل راحتی تابستان و زمستان هیچ ندارید، چطور زندگی می کنید؟ ایشان تأملی کرد و بعد گفت: این اشکالاتی که بر من وارد می کنید، درست است.
این اشکالات را شما وقتی به من وارد می کنید، من به قلبم رجوع می کنم، قلبم به من می گوید: عوض یخچال، علی(ع) را دارم و علی مافوق تمامی این مواهب است. من علی دارم؛ چه غم دارم و از زندگانی خودم اصلاً ناراحت نیستم و شاکرم»
📚افتخارزاده، الغدیر و وحدت اسلامی، صص 43 و 44
30.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ شعرخوانی شهید مدافع حرم علی بیات همراه همرزمانش در وصف #امام_حسن_مجتبی(ع).
▪️انتشار به مناسبت شهادت امام حسن مجتبی (ع)
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمدرضا_بیات(علی)
مداحی_آنلاین_دلم_پا_بسته_اربابه_حسین_طاهری.mp3
3.75M
دلم پا بسته اربابه
همیشه مست اربابه
اگه روی لبمه یا حسن
اجازهاش دست اربابه
#شور🔊
#شهادت_امام_حسن(ع)💔
#حسین_طاهری🎙
🏴🏴🏴🏴🏴
▫️یک قدم از تو صد قدم از من▫️
استاد فاطمی نيا:
🟩 دیدار و ملاقات با #امام_زمان (عج) ارزش بسیار زيادی دارد، اما اینکه انسان همواره به دنبال آن باشد که کجا و چگونه میتوان امام زمان (عج) را ملاقات کرد، امری حاشیهای است.
✅ نکتهٔ مهم این است که انسان به گونهای زندگی کند که موجب ناراحتی امام زمان (عج) نشود و حضرت از او رضایت داشته باشند.
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✔️ دعای فرج اگر این ویژگیها رو داشته باشه؛ مستجاب میشه!
#استوری | #استاد_شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشمهایش .... 🇵🇸
#مولاجانم
🌱ای عشق! بیا که سینههامان شد چاک
«این النّبأ العظیم؟»، گشتیم هلاک...
🌱چشمی که تو را ندیده باشد کور است
خون شد دل ما، «متی ترانا و نراک»...
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
💫🌟🌙#داستــــــــــان شـــــــــب🌙🌟💫
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁
🍃
روزی مرد روستایی با پسرش از ده راه افتادند بروند شهر. مقداری راه که رفتند یک نعل پیدا کردند. مرد روستایی به پسرش گفت: نعل را بردار که به کار می خورد. پسر جواب داد: این نعل آهنی به زحمت برداشتنش نمی ارزد.
مرد خودش نعل را برداشت و توی جیبش گذاشت. وقتی به آبادی وسط راه رسیدند نعل را به یک نعل فروش فروختند و با پولش مقداری گیلاس خریدند و به راه خودشان ادامه دادند تا به صحرا رسیدند.
در صحرا آب نبود و پسر داشت از تشنگی هلاک می شد. مرد که جلوتر از پسرش می رفت یکی از گیلاسها را به زمین انداخت.
پسر دولا شد و گیلاس را از زمین برداشت. چند قدم دیگر که رفتند مرد روستایی دوباره یک دانه گیلاس به زمین انداخت و باز پسرش دانه گیلاس را برداشت و خورد.
خلاصه تا به آب و آبادی رسیدند هر چند قدمی که می رفتند مرد یک دانه از گیلاسها را به زمین انداخت و پسر هم آن را بر می داشت و می خورد. آخر کار مرد رو کرد به پسرش و گفت:
یادت هست که گفتم آن نعل را بردار، گفتی به زحمتش نمی ارزد؟
پسر گفت: بله یادم هست. پدر گفت: دیدی که من آن را برداشتم و با پولش گیلاس خریدم؛ اما یکجا ندادمت. برای اینکه مطلب خوب متوجه بشوی، گیلاسها سی و هفت دانه بود و تو سی و هفت بار به خودت زحمت دادی و آنها را از زمین برداشتی؛ اما یک بار به خودت زحمت ندادی که نعل را برداری بدان: هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید...
🍃
🌺🍃
✍🏻📚 هر شب یک داستان جذاب و خواندنی در کانال قم زیبا📚✍🏻
🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
http://eitaa.com/joinchat/1056899072C2528af41ae