حسد از هیچ ندارم مگر از پیرهنش که جز او کیست که برخورد ز سیمین بدنش خواجوی‌‌کرمانی -

هستم ز غمش چنان پریشان که مپرس زانسان شده‌ام بی سر و سامان که مپرس ای مرغ خیال سوی او کن گذری وانگه ز منش بپرس چندان که مپرس مولانا -

چه خارها که ز حسرت شکست در دل ریشم چو دیدمت که چو گل سر به سینه ی دگرانی هوشنگ‌ابتهاج -

[ ز آرمیدن ما اضطراب می بارد... ] صائب‌تبربزی -

مباد کز در #میخانه روی برتابی تو تاب توبه نداری به اشتباه مرو هوشنگ‌ابتهاج -

ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته‌ای حسن تو جلوه می‌کند وین همه پرده بسته‌ای خاطر عام برده‌ای خون خواص خورده‌ای ما همه صید کرده‌ای خود ز کمند جسته‌ای از دگری چه حاصلم تا ز تو مهر بگسلم هم تو که خسته‌ای دلم مرهم ریش خسته‌ای گر به جراحت و الم دل بشکستیم چه غم می‌شنوم که دم به دم پیش دل شکسته‌ای سعدی -

شبی گذشت با غم تو ، آن چنان شبی که کس به جز غم تو خلوت من و تو را ، به هم نزد (: حسین‌منزوی -

- دل را به یادگار به معشوق داده‌ایم... (: |سنایی| <#حضرت‌صدوبیست‌وهشت> -

مرحب هل میشه تا علی سوار بر دل‌دل میشه :) #مستی #هو‌:) |#ابوتراب|

- عشقم اگر علی‌ست سر دارَم آرزوست من سرگذشت میثم تمارم آرزوست... |@dorr_najjaf

بالای دار، از تو زنم جار، یا علی (:♥️

باز با گریه به آغوش تو برمیگردم چون غریبی که خودش را برساند به وطن