فارابی معتقد است که عقل میتواند به تنهایی حقیقت را درک کند، بدون اینکه برای پیدا کردن حقیقت به دین نیاز داشته باشد. او فرضیات و استدلالهای عقلی را برای رسیدن به حقیقت بکار میبرد و بر این باور است که عقل میتواند به تنهایی جواب سوالات را پیدا کند.
این گفته خود به خود از دیدگاه فارابی درست است، اما برای بهترین شکل ممکن شناخت حقیقت در علوم مختلف، به دین میتوان تکیه کرد. با همکاری با دین، میتوان به بهترین شکل ممکن به شناخت حقیقت دست یافت.
در اینجا، دین میتواند به دو روش منفعل (passive) و فعال (active) به عنوان ابزاری برای یافتن حقیقت، استفاده شود. روش منفعل به معنای پذیرش دین و دیدگاههای دینی به عنوان وسیلهای برای برطرف کردن سوالات و تردیدهای عقلی است. اما روش فعال، به معنای بررسی دین به صورت منطقی و با استفاده از تفکر و استدلال قوی است و به دنبال رسیدن به حقیقت با دیدگاههای دینی است.
بنابراین، عقل و دین هر دو میتوانند به دست یافتن به بهترین شکل ممکن شناخت حقیقت در برخی از زمینهها کمک کنند. به عنوان یک فلسفهمدار، فارابی با اخذ استدلالهای عقلی و با همکاری با دیدگاههای دینی، به دستیابی به حقیقت و سعادتمندی در دنیا و آخرت باور داشت.
در فلسفه اسلامی، ملاصدرا از دیدگاه او، زمان را به جزئیاتی ترین نقطه تجزیه و تحلیل شده دانست و از نظر او زمان، مجرد نشانگری از خود جوهر واقعی اشیاء است. به عبارت دیگر، زمان به عنوان مفهومی انتزاعی، تنها به عنوان مجرد نشانگری برای جریان و حرکت جوهر واقعی اشیاء مورد استفاده قرار میگیرد.
ملاصدرا با توجه به اینکه هر جوهری دارای حرکت خاص و زمان ویژهای است، در نتیجه این ذات جوهری است که تعیین کننده حرکت و زمان است. به عبارتی دیگر، هر جوهری با داشتن حرکت معین خود و گذشت زمان ویژه خود، به عنوان یک واقعیت جداشدنی و بسیار خاص محسوب میشود. به عنوان مثال، ملاصدرا میگوید که زمین با داشتن حرکت و گذشت زمان ویژه خود، به عنوان یک واقعیت مستقل و با جوهر خاص خود، وجود دارد.
به طور خلاصه، در دیدگاه ملاصدرا، حرکت و زمان، جدای از جوهر واقعی هر شیء فرض نمیشوند، بلکه هر شیء با داشتن جوهر خاص و حرکت و زمان ویژه خود برای خود واقعیتی جداگانه و بسیار خاص محسوب میشود.