#خاطره_بیماران
امروز یه روز فوق العاده بود.😇
پسر یکی از بیماران دیابتی مون که مدت هاست در بخش جراحی عروق بستری و تحت درمان هستند، در مسابقات بین المللی کشتی آزاد مدال نقره رو کسب کردند. امروز ما افتخار این رو داشتیم که میزبان ایشون و مدال و حکم قهرمانیشون باشیم که باعث شد کلی دل پدرشون شاد و از لحاظ روحی بهتر بشن 😍🥰
این عکس هم گرفته شد تا همیشه خاطره این روز و خوشحالی مون به یادگار بموونه 🥳
#خدایا_شکرت❤️
#خاطره_بیماران
پرستار میگه بیمار کارتن خوابه ها؛ عصارو بدی بهش دیگه برنمیگردوونه ...
میگم: با کتف و پای پلاتین شده که نمیتونم همینجوری رهاش کنم توی خیابوون...
به بیمار میگم برات نامه بگیرم بری کمپ یا خانه سبز؛ با وحشت میگه نه نه من نمیرم اونجا؛ برام اسنپ بگیر میرم خونه خواهرم...
پرستار میگه: دو روز دیگه دوباره خواهرش میندازدش بیرون و آواره خیابون میشه
با غم میگم: تلفن هم نداره که پیداش کنم و کمکش...😔
پ.ن: دلم میخواست یه تلفن یا جی پی اس به تمام کارتن خوابای بیمارستانمون وصل میکردم که موقع هایی که ترخیص میشن و بعد یه مدت آواره، پیداشون میکردم و حمایتشون میکردم که دوباره حالشون خوب خوب بشه.
راستش ما مددکارها آدم های قدرتمندی هستیم که گرفتار چارچوب های اداری میشیم و جز جاگذاشتن قلبمون توی گوشه گوشه زخم های این شهر کاری از دستمون برنمیااااد...🫠
🌺
#خاطره_بیماران
یکی از سختی های کار با بیماران قطع عضو اینه که نمیدونی در مقابل همه ناامیدی هایی که بیان میکنند چه چیزی رو عنوان کنی که یه ذره از نگرانی هاشون کم بشه...
#پول ... تنها چیزی که بعد توکل به خدا و چشم داشتن به دستان شفابخش پزشک؛ میتونه گره از نگرانی ها و ناامیدی بیماران باز کنه...
ما در #مددکاری_گروهی سعی میکنیم که با برگزاری جلسات حمایت متقابل؛ پویایی گروه رو به سمتی ببریم که با بحث و شنیدن تجربیات سایر بیماران و خانواده هاشون؛ درد و ناامیدی بیماران تسکین پیدا کنه و بتونن با استفاده از رویکرد پذیرش و تعهد (act) به صورت موثرتری با این موضوع کنار آمده و ناامیدی را کنار گذاشته و با قدرت بیشتری زندگی را ادامه دهند...
به راستی که اگر قرار بود با هر سقوطی زندگی معنی خود را از دست دهد؛ هیچوقت هیچ دانه ای به لانه مورچه ای نمیرسید...🌱
#مددکاری_گروهی
#بیماران_من❤️
#داستان_بیماران
دومین مراجع من با رویکرد cbt
یه پسر ۱۶ ساله که به دلیل مشکلاتش در طی یک ماه گذشته ۲ بار پناه میبره به شربت لین و کارش میکشه به بستری شدن در بیمارستان
اورژانس اجتماعی با توجه به نظر روانپزشک که میگه پسر افکار فعال خودکشی نداره اقدامی انجام نداده
ولی آیا منم باید دست روی دست بزارم؟!
پ.ن: بعد دومین جلسه مشاوره مون این برگه رو نوشتم و دادم دستش. براش کاربرگ" افکار چگونه احساسات را به وجود می آورند؟" رو هم چاپ کردم. امیدوارم جلسه بعد دست پر بیاد... 😇
.
16.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
Be the best version of you
بهترین نسخه خودت باش🌱
.