بعد مرگ حجلهام را سَر بازار نجف بگذارید
تا دمی یار بیاید و بخواند مَـرا فاتحهای . . .
در آرزویت جان و جوانیام رفت
ترسم بمیرم و باز باشم در آرزویت ...
- هوشنگ ابتهاج
با یه عده طـــلبه آمدند قم.
همه شهــــید شدند الا محــــسن.
خواب امام حسیــــــن'ع' رو دیده بود.
آقــــــا بهش گفته بود:
"کارهات رو بکن این بـــار دیگه بار آخــــره "
یه ســـــربند داده بود به یکےاز رفقاش،
گفته بود شهید که شدم ببندیدش به ســـــینه ام.
آخه از آقا خواســـتم بےســــر شهید شم.
با چند تا از فرماندهان رفته بود توی دیدگـــــاه.
گلوله 120خورده بود وسطـــــــشون
جنـــــازه اش که اومد،ســـــر نداشت.
سربند رو بستیم به سیـــنه اش..
روی سربند نوشته بود ؛
"أنا زائر الحســــــین ع"
#شهید_محسن_درودی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
اگر بدانند در دل ما چه جایگاهی دارند،
از شرمساری رفتارشان به گریه میافتند.
-غادة السمان.
بچهها!
پاۍآدمجایۍمیره کهدلشرفته
دلهارومواظبباشیم تاپاجاۍِبدنره.
#حاجحسینیکتا
تنها یک سوال در پس ذهنم باقیست:
تو با من چه کردی که اینگونه از عشق هراس دارم؟
اول مطمئن شید عشقه،
هوس نیست ، تنوع نیست
تنهایی نیست، فرار نیست، توهم نیست
بعد مطرحش کنید...