eitaa logo
انّ الحسین‌مصباح‌الهدی 🚩🏴
2.2هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
12.8هزار ویدیو
105 فایل
مکتوب علی یمین عرش الله ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة⚘️ لینک کانال @MesbaholHuda
مشاهده در ایتا
دانلود
7.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴شدت جهالت مردم در آخرالزمان 🔴مسخ شدن مردم 🌤🌤 ~با انتشار لینک مارا حمایت بفرمایید🌷 @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚠️ هشدار های مهم استاد برجسته دانشگاه ، دکتر شاهین فرهنگ درباره آثار زیانبار گسترش بی حجابی !!! ✔️ضمناً توجه داشته باشید این حرف ها رو یه آیت اللّه یا مدیر حوزه علمیه نمی زنه ، بلکه این حرفای یه کسی هست که با معدل ممتاز از دانشگاه هاروارد آمریکا فارغ التحصیل شده و سخنران برتر موفقیت هم هست ، آخه بعضیا تا اسم آخوند و ملا میشنون سریع گارد می گیرن !!! 🙏 ایکاش آنقدر این ویدیو دست به دست بشه تا برسه به دست اون دختر بیگناه جامعه مون ، که شیاطین دارن با خدعه هاشون روزبه‌روز گمراه ترشون می کنند ! 📢 داداش ، خواهر ، شمایی که این ویدیو رو دیدی ، همین الآن یه لطفی بکن ، این ویدیو رو بفرست واسه گروه هایی که توشون عضوی. اجرت با بی بی دو عالم شفیعه محشر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها. 🌤🌤 ~با انتشار لینک مارا حمایت بفرمایید🌷 @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
# داستان کوتاه📔 🌹💚داود و حزقیل💚🌹 💚روزي حضرت داود (ع) قبل از پیامبری اش، از شهر بیرون آمد و به سوي کوهی حرکت نمود. در آن حال مشغول خواندن زبور بود. وقتی که زبور را می خواند، کوه و دشت و پرندگان و چرندگان با او هم آواز می شدند! داود به کوه رسـید. در بالاي کوه یکی از پیـامبران به نـام حزقیـل سـاکن بود، او از هم آهنگی سـنگ ها و کوه ها و حیوانات متوجه شد شخصی که می آید داودِ پیامبر است. داود از حزقیل اجازه خواست نزدش برود، او اجازه نداد. داود سخت گریست. خداوند به حزقیل وحی کرد به داود اجازه ملاقات بده و او را سرزنش مکن. حزقیل برخاست و دست داود را گرفت و بالاي کوه برد. داود (ع) گفت: اي حزقیل! آیا لحظه اي شده فکر گناه کنی؟ حزقیل گفت: نه. داود پرسید: هیچ دچار عجب و خودبینی شده اي؟ حزقیل گفت: نه! داود پرسید: هرگز دل به دنیا داده اي و از شهوت و لذتش خواسته اي؟ گفت: آري! گاهی چنین شده ام. پرسید: آنگاه که اندیشه ي دنیا به دلت راه یافت چه کردي؟ گفت: وقتی چنین شدم به این دره رفتم و عبرت گرفتم. حضـرت داود خود به آن دره رفت. در آنجـا تختی از آهن بود و جمجمه ي پوسـیده و اسـتخوان هـاي از میان رفته و لوحی از آهن که نوشته اي در آن بود. داود آن لوح را خواند. نوشته شده بود: من ازوي پسـر مسـلم هسـتم. هزار سال سـلطنت کردم. هزار شـهر ساختم. هزار دختر گرفتم. ولی در آخر، بستر من خاك شد و بالینم از سنگ و همنشین هایم کرمها و مار. هر کس از وضع من با خبر شد، فریب دنیا را نخورَد. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 9، ص 206 🌹 🌤🌤 ~با انتشار لینک مارا حمایت بفرمایید🌷 @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
6.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گرفتاری‌های زندگی مادی و معنوی 🌹استاد مسعود عالی 🌹 🌤🌤 ~با انتشار لینک مارا حمایت بفرمایید🌷 @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
🌤🌤 ~با انتشار لینک مارا حمایت بفرمایید🌷 @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اللهم اغفر ... که امانتت سیاه و کثیف شده اللهم اغفر ... که این "من" آن منی نیست که تحویلم دادی اللهم اغفر ... که ظالم بر خودم و عهد توام و ببخش جمیع تعدی هایم از حدود الهی تو را 🌤🌤 ~با انتشار لینک مارا حمایت بفرمایید🌷 @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─