eitaa logo
مصباح‌الهدی‌چراغ‌جبهه‌ی‌مقاومت1🚩🏴
2.4هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
11.9هزار ویدیو
101 فایل
مکتوب علی یمین عرش الله ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاة⚘️ لینک کانال @MesbaholHuda1 ارتباط با ادمین👇 @Yaalimadad50 ادمین تبلیغات 👇 @Mesbah_mhdaviat
مشاهده در ایتا
دانلود
*به وقت رمان✋🏻🌹🌹* *رمان آنلاین* *زن زندگی آزادی* *قسمت یازدهم:11* ناگهان گوشی سحر زنگ خورد و سحر با شک و تردید دست داخل جیب مانتویش کرد و گوشی را بیرون آورد، چشمش به شماره روی گوشی خیره مانده بود که مأمور روبرویش، گوشی را از دست سحر گرفت و گفت: مگر جلو در گوشی هاتون را ندادین؟ سحر شانه ای بالا انداخت و با من و من گفت: از من نگرفتن... مامور پلیس اول نگاهی سرسری به گوشی انداخت و ناگهان نگاهی عجیب به سحر انداخت و گفت: از خارج کشور هست... در همین حین ماموری دیگه به آنها نزدیک شد و بدون آنکه بداند چه بحثی بین آنها است نگاه تندی به سحر انداخت و گفت: عه موش معرکه گیر هم که به دام افتاد، با اون میدان داری که میکردی فکر کردم زرنگ تر از این حرفایی و رو به مامور پشت میز گفت: اینو یک راست ببرین بازداشتگاه، خودم شاهد هنرمایی هاش بودم... سحر که به شانس بدش لعنت می گفت با لکنت گفت: ا... ا... اشتباه میکنید، منو چند تا اراذل دزدیدن چرا باور نمی کنید؟! در همین حین مامور پشت میز بلند شد و گفت: ببینم همین اراذل نیستن که الان از خارج کشور باهات تماس گرفتن؟! و سحر دوباره به بخت بدش لعنت گفت، آخه بعد از اینهمه انتظار، درست همین موقعی که گیر پلیس افتاده بود، جولیا هم میباست به او زنگ بزنه؟! سحر خوب می دانست الان به هر کسی هم قسم بخورد، محال است که پلیس باور کند این زنگ خارج کشور هیچ ربطی به اغتشاش نداره... سحر با خود فکر می کرد الان اینا فکر میکنن که سحر لیدر اغتشاشات هست که از خارج کشور دستور میگیره اما نمی دانستند... سحر غرق در افکارش بود که دو تا مامور زن پلیس، انگار یک فرد جانی را گرفته باشند، دو طرف او را گرفتند و به سمت دیگری از کلانتری راهنمایی کردند. ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
رمان انلاین زن زندگی آزادی قسمت دوازدهم: سحر با ترس و بهت اطراف را نگاه می کرد، او را وارد اتاقی کردند که هیچ کس نبود، داخل اتاق شد و قبل از اینکه در را ببندند، با پایش مانع بسته شدن در شد و گفت: میشه بگین منو چرا اینجا آوردین؟ چرا مثل بقیه بازجویی نکردین؟ لااقل به خانواده ام خبر بدین... یکی از مامورین پاکتی را به طرف سحر داد و گفت: این روسری را بپوش لااقل مامورین مرد که برا بازجویی میان، حرمت نگه دارین و مامور دیگر بی انکه جوابی به سوالات سحر بدهد در را بست و قبل از اینکه درب کامل بسته شود گفت: فعلا حرف نزن، برو یه گوشه بشین، عجب اعتماد به نفسی داری تو.. در اتاق بسته شد و صدای چرخش کلید نشان از زندانی شدن سحر میداد. دخترک نگاهی به اتاق کرد، اتاقی که تقریبا شش متری بود و کف آن با موکت کرم رنگی که جای جایش لکه های سیاه رنگ به چشم می خورد، پوشیده شده بود و پنجره ای بسیار کوچک نزدیک سقف تعبیه شده بود که از آن نور کم جانی وارد اتاق میشد. کمی جلو رفت و کلید برق را زد و لامپ صد وسط اتاق روشن شد.. سحر گوشه دیوار نشست و همانطور که آه کوتاهی می کشید به سقف خیره شد... یعنی قرار بود چه بلایی سرش بیاد؟ با خودش می گفت کاش امروز قلم پام میشکست و نمی آمدم راهپیمایی.... کاش لااقل مثل بچه آدم فقط ناظر بودم و جو گیر نمیشدم و میدان داری نمی کردم... و کاش که جولیا همین امروز زنگ نمیزد... و با یاد آوری اون تماس، پشتش شروع به لرزیدن کرد... یعنی واقعا چه چیزی انتظارش را می کشید؟! وااای اگر بابا بفهمه درجا سکته میکنه.... اگر بیاد و منو آزاد کنه، حتما یه زهر چشم درست حسابی ازم میگیره و شاید از همه چیز محروم بشم و مجبورم کنه با اولین خواستگار سر سفره عقد بنشینم، اونم تازه اگر خواستگاری وجود داشته باشه... هزاران فکر به مغز سحر خطور کرده بود و دقایق به کندی می گذشت... بعد از گذشت ساعتی، صدای چرخش کلید بلند شد، سحر که انگار در عالمی دیگر بود، مانند فنر از جاپرید و قبل از باز شدن درب، صاف سرجایش ایستاد. در اتاق باز شد، مامور پلیس که خانم و ناآشنا بود، سرش را داخل اتاق کرد و گفت: دنبال من بیا... سحر آب دهانش را به سختی قورت داد و سرش را به نشانه بله تکان داد و بی صدا به دنبال او راه افتاد.. 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥امپراطور دروغ .. اسرا پناهی ⭕️کلیپ روتا آخرش ببینید،شامل مستندات کامل و مفصله... ⭕️از اظهارات برادر و عموی اسرا و پزشک و مدیر مدرسه گرفته تا دروغ علی دایی که هیچ جوره ام کوتاه نیومد و دروغ رسانه های معاند درمورد خودکشی برادرش و اعدام پدرش... 🌍 🌐
سلام و درود خداوند بر شما، صبح پانزدهمین روز اسفند ماه سال ۱۴۰۱ شما بخیر رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا ۖ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. سوره ممتحنه/ آیه ۵ پروردگارا! ما را مایه گمراهی کافران قرار مده، و ما را ببخش، ای پروردگار ما که تو عزیز و حکیمی!» آمین یا رب العالمین
﷽ ـ🧎🏻🧎🏼‍♂️🧎🏻🧎🏼‍♂️🧎🏻 ↶ نماز شبهای بیض↷ ـ🧎🏻🧎🏼‍♂️🧎🏻🧎🏼‍♂️🧎🏻 شبهایِ سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم ماه‌های رجب، شعبان، رمضان 🟩 حضرت ﺻﺎﺩﻕ ﻋﻠﻴﻪﺍﻟﺴّﻼﻡ فرمودند: ❕به اﻳﻦ ﺍﻣﺖ ❗️سه ماه ﺩﺍﺩﻩ شد که به دیگر امت‌ها به مانند آن داده نشده ‼️و آن ﻣﺎﻩ ﺭﺟﺐ ﻭ ﺷﻌﺒﺎﻥ ﻭ ﺭﻣﻀﺎﻥ است. 🔹ﻭ 🔷ﺳﻪ ﺷﺐ به ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ که به ﺍﻣﺖﻫﺎﻯ ﺩﻳﮕﺮ دﺍﺩﻩ نشده ﺍﺳﺖ و آن ﺷﺐ ﺳﻴﺰﺩﻫﻢ، ﭼﻬﺎﺭﺩﻫﻢ ﻭ ﭘﺎﻧﺰﺩﻫﻢ از هر ماه است. 🔸ﻭ 🔶ﺳﻪ ﺳﻮﺭﻩ به ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ که ﻣﺜﻞ ﺁﻧﻬﺎ به ﺍﻣﺖﻫﺎﻯ ﭘﻴﺶ داﺩﻩ نشده ﺍﺳﺖ و 📖آن ﺳـﻮﺭﻩ «ﻳﺲ» ﻭ «ملک» ﻭ «توحید» است ﭘﺲ 🌀ﻫـﺮ کس میان این سه را ﺟﻤﻊ ﻛﻨﺪ بهترین چیزهائـی که به این امت داده شده را ﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩﻩ و گرد می‌آورد ⁉️ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪ که ﭼﮕﻮﻧﻪ میان این سه را ﺟﻤﻊ ﻛﻨﺪ؟ پس ﻓﺮﻣﻮﺩ: در هـر شب از شب‌های بیض این سه ماه ↯ ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ 🌠 ﺩﺭ ﺷﺐ ﺳﻴـ⓭ـﺰﺩﻫـﻢ ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ ◽️⓶ رکعت ﻧﻤﺎﺯ بگزارد 🔹⇦ در هـر رکعت: 🧎🏻⇇ حمـد ╬‌‌ سـوره یٰسٖٓ ╬‌‌ سـوره مُلک ╬‌‌ سـوره توحیـد ⇉ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ. ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ 🌠 ﺩﺭ ﺷﺐ ﭼﻬـ⓮ـﺎﺭﺩﻫـﻢ ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ ◽️⓸ ﺭکعت ﻧﻤﺎﺯ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ به ﺩﻭ ﺳﻼﻡ ◽️ ۲ نمازِ ⓶رکعتـی ♦️⇦ در هـر رکعت: 🧎🏻⇇ حمـد ╬‌‌ سـوره یٰسٖٓ ╬‌‌ سـوره مُلک ╬‌‌ سـوره توحیـد ⇉ را بخواند. ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ 🌠 ﺩﺭ ﺷﺐ ﭘـ⓯ـﺎﻧـﺰﺩﻫـﻢ ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ߊ‌ ◽️⓺ ﺭکعت ﻧﻤﺎﺯ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ به سه ﺳﻼﻡ ◽️ ۳ نمازِ ⓶رکعتـی 🔸⇦ در هـر رکعت: 🧎🏻⇇ حمـد ╬‌‌ سـوره یٰسٖٓ ╬‌‌ سـوره مُلک ╬‌‌ سـوره توحیـد ⇉ را بخواند. ـ↡↡↡↡↡↡↡↡ ﺟﻤﻴﻊِ ﻓﻀﻴﻠﺖ ﺍﻳﻦ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺭﺍ که گفته شد ، ﺑﻴﺎﺑﺪ و هـر گناهـی از او به جـز شرک آمرزیده می‌شود. ↲📚 اقبال‌الاعمال، صفحه ۱۵۴ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌸خـود این فریضه را بجای آورید و با اشتراک گذاشتن این پیام فرصت عاقبت بخیری به دیگران بدهید و در ثوابش با دیگران شریک باشید. ┅┅┅┅┅┅ 📢 دوستان امشب شب سیزدهم ماه شعبان هست اگـر در توانتان هست این نماز را فراموش نکنید. ┅┅┅┅┅┅ در ضمن میتوانید نمازها را نشسته و از روی قرآن یا صفحه موبایل بخوانید. ┅┅┅┅┅┅
🌸🌿 🌸🌿 🌸زمـانی کـه نیکی هـا را بـرای دیگران آرزومـندی نیکی ها به سوی تو بازمیگردند ایـن قـانـون طبیعت اسـت....🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 ‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳🌹🌳 🌺 بچه‌ها شنونده‌های خوبی نیستند، اما مقلدهای خیلی خوبی هستند !👦 🔸️ داد بزنید= داد می‌زنند 🔹️ لج کنید= لج می‌کنند 🔸️ اول سلام کنید= اول سلام می‌کنند 🔹️ احترام بگذارید= احترام می‌گذارند ✅ تغییر را از خودمان آغاز کنیم 🌳🌹🌳🌹🌳🌹🌳🌹
✴️🪴 -ای‌دنیایِ‌حرام! ازمن‌دورشو،آیابرایِ‌من‌خودنمایی‌میکنی؟ یا‌شیفته‌من‌شده‌ای‌تا‌روزی‌دردلِ‌من‌جای‌گیری؟ هرگز‌مباد..💛 🪴 ☀️✨☀️✨☀️✨☀️
🌸صلوات سبب رفع عذاب قبر🌸 ✍صلوات سبب رفع عذاب قبر است: 🔹چنانچه زنی دختری داشت آن دختر وفات نمود و مادرش در خواب دید که به عذاب الیم و عقاب عظیم گرفتار است و با اندوه بسیار از خواب بیدار شد و زاری آغاز نمود چند روز به حال فرزندش اشک میبارید و مینالید تا این که بار دیگر آن دختر را در خواب دید. خوشحال و شادمان و در روضه فردوس خرامان اشک میریخت و به او گفت: ای دختر آن چه بود که من میدیدم و این چه صورت است که مشاهده میکنم؟ 🔸جواب داد: ای مادر! به جهت گناهان خود در عذاب بودم چنانچه دیدی و در این روز ها عزیزی به کنار قبر ما گذشت و چند نوبت صلوات فرستاد و ثواب آنها را به اهل گورستان بخشید و حق تعالی به برکت آن صلوات عذاب را از اهل گورستان برداشت. 🌸پیامبر اکرم (ص) نیز فرمودند: بسیار بر من صلوات بفرستید. زیرا که صلوات فرستادن بر من نور است در قبور، و نور است در صراط، و نور است در بهشت. 📚 بحارالانوار، ج۹۴ 🌤🌤 ~~~~~~~~~ @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
🔴رسیدن جان به گلو چگونه است؟ ✅رسیدن جان به گلو یكی از حالات انسان در دم مرگ است. قرآن از چنین تعبیری برای بیان وحشت زیاد انسان در هنگام مرگ استفاده می كند گویی كه در هنگام مرگ دشمن بر ایشان چیره شده و از هر لحاظ در تنگاتنگی قرار گرفته و راه پیش و پس بر او بسته است. (احزاب آیه 11). قرآن تبیین می كند كه در این زمان جان به تراقی می رسد. تراقی جمع ترقوه، استخوانی است كه گلو را از چپ و راست دربرگرفته و یا به معنای جلوی حلق و بالای سینه است. 📚مفردات راغب ص 166 و 363 🌤🌤 ~~~~~~~~~ @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
🔴 در تجربه ام افرادی را دیدم که به واسطه من گمراه شده بودند. من بدون اطلاع از عواقبی که نصیبم می شد بـرای آنان فیلم های مستهجن ارسال می کردم. در آن بیابان وحشتناک، هر کدام از آن ها باری بر دوشم می‌گذاشتند و... دیگر تحمل آن برایم سخت شده بود. حق الناس و حق الله بزرگی بر گردنم بود. در آن شرایط بسیار سخت، یکباره حس کردم از آن وادی وحشتناک به سوی زمین کشیده شدم. 📚 کتاب بازگشت 🌤🌤 ~~~~~~~~~ @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مصباح‌الهدی‌چراغ‌جبهه‌ی‌مقاومت1🚩🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🌺داستان زیبای حضرت موسی (ع) خدایا هر "گره ای" که به دست تو باز شد من به شانس نسبت دادم! هر "گره ای" که به دستم کور شد، مقصر تو را دانستم. خدای من، کمکم کن؛ تابفهمم تو کنارمی، نه روبروی من.. 🌳🌸🌳🌸🌳🌸🌳🌸
4_5782913468218738778.mp3
5.92M
‍ مولودی بسیار زیبا امام زمان عج پیشاپیش میلاد امام عصر علیه السلام، امام مهدی جان❤️علیه‌السلام بر همگی مبارک 🌺🌺🌺 ان شاءالله سرباز موثر حضرت در جهت زمینه سازی ظهور و ایجاد تمدن نوین اسلامی باشیم.... از اون سربازهاییکه مثل حاج قاسم عزیز در شدت و حدت روزگار، کوه تکان میخورد وایشان نه...! https://eitaa.com/joinchat/4197974043Cc847276a8b
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺✨🌺 🌺چقدر اين متن دلنشينه... 👌 ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﯾﻪ نفر ﻣﯿﺮنجی... ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﺨﺸﯿﺪیش... ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺗﻪ ﺩﻟﺖ میمونه... ﮐﯿﻨﻪ ﻧﯿﺴﺖ... ﯾﻪ ﺟﺎﯼ ﺯﺧمه... ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﻣﺜﻞ ﻗﺒﻞ ﺑﺸﻪ..! ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻼﺵ ﮐﻨﯽ و ﺧﻮﺩﺗﻮ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺑﮕﯽ ﻧـــﻪ... ﺑﯽ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺳﺖ! ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﯾﻦ ﻭﺳﻂ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯿﺶ ﺗﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ..! ﯾﻪ ﭼﯿﺰ سنگين مثل... "ﺣــــﺮﻣـــــﺖ" مواظب باشیم ناخواسته حرمت یکدیگررونشکنیم ❤️❤️ 🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀🌱 @majmaemahdiaran 🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥صحنه و صحنه پایان که یکی خروج از است و دیگری «مرده از زنده» که مرتبا درطول زندگی  برابر چشم شما تکرار می‌شود. 👌آیا نمی اندیشید.... حیات پس از زندگی 🌤🌤 ~~~~~~~~~ @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️🎥گرفتاری مرد صالح ... قالَ رَسولُ اللّٰه (ع) : مَن أحْزَن مُؤمنا ثمّ أعطاهُ الدُّنیا لم یَکُنْ ذلکَ کَفّارتَه و لم یُؤْجَرْ عَلَیهِ . 🌺پیامبر اکرم (ص) : هر که مؤمنی را اندوهناک سازد و سپس دنیا را به او بدهد، گناهش بخشوده نمی شود و در برابر آن پاداشی نمی بیند . 📙 گناهان کبیره ، ج 2 ، ص 304 . 🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀🌱 @majmaemahdiaran 🥀🌱🥀🌱🥀🌱🥀🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خودکشی ▪️بزرگترين حسرت زندگی تجربه‌گر نزدیک به مرگ 👤تجربه‌گر: آقای فرهاد پاپی ▪️سیاحت غرب🎥 🌤🌤 ~~~~~~~~~ @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گواهان حضور روح ▪️تایید حضور روح تجربه‌گر مرگ موقت در محل کار توسط همکاران 👤تجربه‌گر: آقای رحمان امیریوسفی حیات پس از زندگی 🌤🌤 ~~~~~~~~~ @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─
✍راه همنشین شدن با پیامبران در بهشت ...🌺🍃 روزى حضرت داود در مناجاتش از خداوند خواست همنشين او را در بهشت به وى معرفى كند، از جانب خداوند ندا رسيد كه فردا از دروازه شهر بيرون برو، اولين كسى كه با او برخورد کنی همنشين تو در بهشت است. روز بعد، حضرت داود به اتفاق پسرش سليمان از شهر خارج شد، پيرمردى را ديد كه پشته هيزمى از كوه پائين آورده تا بفروشد. پير مرد كه متى نام داشت، كنار دروازه فرياد زد كيست كه هيزم بخواهد؟ يك نفر پيدا شد و هيزمش را خريد. حضرت داود پيش او رفت و سلام كرد و گفت: آيا ممكن است امروز ما را مهمان كنى؟ پير مرد پاسخ داد: مهمان حبيب خداست، بفرمائيد، سپس پير مرد با پولى كه از فروش هيزم به دست آورده بود مقدارى گندم خريد، وقتى به خانه رسيدند پير مرد گندم را آرد كرد و سه عدد نان پخت و نان‌ها را جلوى مهمانانش گذاشت. وقتى شروع به خوردن كردند، پير مرد هر لقمه‌اى كه به دهان مى برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمدلله» مى‌گفت، وقتى ناهار مختصر آنها به اتمام رسيد، دستش را به طرف آسمان بلند كرد و گفت: خداوندا، هيزمى كه فروختم، درختش را تو كاشتى، آنها را تو خشك كردى، نيروى كندن هيزم را تو به من دادى، مشترى را تو فرستادى كه هيزمها را بخرد و گندمى را كه خورديم، بذرش را تو كاشتى، وسايل آرد كردن و نان پختن را نيز تو به من دادى، در برابر اين همه نعمت من چه كرده‌ام؟ پيرمرد اين حرفها را مى زد و گريه مى‌كرد. داود نگاه معنا دارى به پسرش ‍ كرد، يعنى همين است علت اينكه او با پيامبران محشور مى شود. 📚شهید عبدالحسین دستغیب – داستان‌های شگفت ص 30 و 31 حیات پس از زندگی 🌤🌤 ~~~~~~~~~ @majmaemahdiaran ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─