فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با ابرهه گر لشکری از فیل بسازند
یاران علی، فوج ابابیل بسازند...✌️
#رهبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امامزمانی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشین....
#اللﮩـمعجللولیـڪالفـرج•༺⃟
میخواستم بزرگ بشم، درس بخونم، مهندس بشم، خاکمو آباد کنم، زن بگیرم، مادر و پدرم و ببرم کربلا، دخترم و بزرگ کنم، ببرمش پارک، توی راه مدرسه با هم حرف بزنیم، خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم،خوب نشد..!
باید میرفتم از مادرم، پدرم، خاکم، ناموسم، دخترم، دفاع کنم، رفتم که دروغ نباشه، احترام کم نشه، همدیگرو درک کنیم، ریا از بین بره، دیگه توهین نباشه، محتاج کسی نباشیم.
فرازی از وصیتنامه شهید کاظم مهدیزاده🌷
مصباحالهدیچراغجبههیمقاومت1🚩🏴
امامزمانی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشین.... #اللﮩـمعجللولیـڪالفـرج•༺⃟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 گفت دانایی که گرگی خیره سر..
هست پنهان در نهاد هر بشر..
لاجرم جاریست پیکار سترک..
روز و شب ما بین انسان و گرگ..
زورو بازو چاره این کار نیست..
صاحب اندیشه داند چاره چیست..
🌷 #شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
جان فدا
#جانفدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزند شهيد سليماني: همه سليماني ها فداي يک تار موي آقا
#جانفدا
کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیرد_۲۰۲۲_۱۲_۲۵_۰۸_۱۰_۰۸_۸۶۸.mp3
3.03M
"کسی در سن هجده سالگی پهلو نمیگیره
حاجسیدمجید بنی فاطمه
# فاطمیه
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
#
مصباحالهدیچراغجبههیمقاومت1🚩🏴
🌹 گفت دانایی که گرگی خیره سر.. هست پنهان در نهاد هر بشر.. لاجرم جاریست پیکار سترک.. روز و شب ما بی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ پیامبر اکرم (صلوات الله علیه ) فرمودند:
عیسی (علیه السلام ) در گردنه ای به نام افیق در سرزمین مقدس فرود می آید وارد بیت المقدس می شود در حالی که مردم برای نماز صبح صف کشیده باشند.
پس امام ( حضرت مهدی عج ) عقب می رود ولی عیسی (علیه السلام) او را جلو می اندازد و خود به او اقتدا کرده پشت سرش طبق شریعت محمدی نماز می خواند و می فرماید:
شما اهل بیتی هستید که احدی نمی تواند بر شما پیشی بگیرد
📚 منتخب الاثر ص۳۱۶
📚 الزام الناصب ص۵۳
📚 یوم الخلاص ص۳۴۴
🌸#ولادت با سعادت پیامبر بزرگ خدا
زائر آسمانها
روح قدسی و رفیع
#حضرت_مسیح بن مریم (علیه السلام)
بر موحدان پاک اندیش و روشن بین
مبارک باد.
یکی ازپیامبران اولوالعزم و بزرگ، حضرت عیسی (علیهالسلام) است که نام مبارکش در قرآن ۲۵ بار به عنوان عیسی، و ۱۳ بار به عنوان مسیح آمده است
🕊شهادت یک بسیجی طرح امنیت در سراوان
روابط عمومی قرارگاه قدس جنوب شرق:
🔹بسیجی طرح امنیت «ناصر شهرکی» که در تاریخ سوم مردادماه سال جاری در منطقه صفر مرزی سراوان مجروح شده بود، بر اثر شدت جراحات وارده به مقام رفیع شهادت نائل آمد.
🔹پیکر مطهر این شهید والامقام فردا دوشنبه ۵ دی ساعت ۱۴ عصر در گلزار شهدای جزینک شهرستان زابل تشییع خواهد شد
حمله سایبری به پیامرسانهای ایرانی خنثی شد
مدیرعامل شرکت ارتباطات زیرساخت:
🔹در ساعت اوج استفاده مردم از پیامرسانهای داخلی، حملات شدید منع خدمت توزیعشده (DDoS) از خارج کشور جهت جلوگیری از سرویسدهی مناسب پیامرسانها آغاز شد و با سرویس DDoS mitigation که ساخته جوانان ایرانی است، جلوی حمله گرفته شد.
🔹چتر مقابله با این حملات شامل تمام سرویسهای داخلی خواهد شد./تسنیم
🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 روایت تکان دهنده یک کارشناس از ۳۰ گیگ فیلم مستهجن، روی تلفن یک پسر بچه ۷ساله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبرانقلاب: حاج قاسم دنبال دیده شدن نبود و از دیده شدن فرار میکرد، حالا جوری شده که همه دنیا او رو میبینند. کار رو برای خدا میکرد، تظاهر نداشت، لاف زنی نداشت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کدام تفکر به درد مردم ایران میخورد؟
❗️تفکر آرمان ها یا توماج ها!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نظر امام خمینی(ره) در مورد اعدام های اخیر.
🔻ناصر کنعانی حمله خشونت آمیز و نژادپرستانه در پاریس را محکوم کرد
🔹سخنگوی وزارت امور خارجه ضمن ابراز همدردی با خانوادههای قربانیان گفت: ایران شدیدا نگران به خطر افتادن جان مردم بخصوص مسلمانان، اقلیتها و مهاجران است و همچنین بر ضرورت خویشتنداری پلیس فرانسه در برخورد با تجمعات مسالمت آمیز معترضان تأکید میکند.
🔹تحقیقات بیطرفانه در خصوص حادثه پاریس میتواند به روشن شدن ابعاد آن کمک کند
🔸ابر گروه مرکز هدایت فضای مجازی بصیر 🔸
https://eitaa.com/joinchat/4197974043Cc847276a8b
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تیتر فعلا این باشه: بازم دستمون رو شد
🔹این روزها یکی پس از دیگری تیرهای ضدانقلاب به سنگ میخورد، اینقدری که دیگر تیری هم برایشان باقی نمانده و باید به امید اینکه فیلمی از دیدار مکرون با امیرعبداللهیان در اجلاس بغداد ۲ در اردن وجود نداشته باشد، شروع به دروغپردازی کنند.
🔹رسانه سعودی اینترنشنال بعد از برگزاری این اجلاس، اقدام به انتشار خبری با این مضمون کرده بود که مکرون در حاشیه این اجلاس حاضر به دیدار با وزیر خارجه کشورمان نشده و حتی با امیرعبداللهیان دست هم نداده (راست می گویند چون موقع شوخی به بازوی امیرعبداللهیان میزند) و جالبتر آنکه مسیح علینژاد هم این مطلب را ریتوئیت کرده است.
🔹حالا در فیلم بالا ادعای اینترنشنال و خوش و بش مکرون و امیرعبداللهیان در حاشیه اجلاس اردن را ببینید و خودتان قضاوت کنید.
🔸ابر گروه مرکز هدایت فضای مجازی بصیر 🔸
https://eitaa.com/joinchat/4197974043Cc847276a8b
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حجت الاسلام والمسلمین دانشمند:
موضوع:👇
❤️ مظلوم تر از امام زمان (عج)خداوند خلق نکرده
#دانشمند
#
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عاشق خدا باش تا خداهم با عشق برات خدایی کنه
عاشق خدا باش و با عشق براش بندگی کن تا خداهم به عشق تو خدایی کنه
عاشق خدا باش تا از همه ی آدما بی نیاز باشی عاشق خدا باش تا هیچوقت دلت نگیره چون خدا همه جوره هوای بنده هاشو داره عاشق خدا باش تا خدا برات زندگیتو قشنگ بچینه عاشق خدا باش تا سختی های زندگیت آسوده شه عاشق خدا باش تا خداهم دوست داشته باشه
عاشق خدا باش چون عشق دو طرفس اما مطمئن باش خدا بدونه هیچ چشم داشتی همیشه دوست داره
توام عاشق خدایی ؟؟
اگه عاشق خدایی این پست رو ببین و بنویس و بگو خدایا دوست دارم
#
4_6007814774929230634.mp3
3.26M
📱پادکست #استاد_رائفی_پور
#ویژه_فاطمیه
«هیچکس مثل حضرت زهراء سلام الله علیها حجت رو تموم نکرد...»
••🌸 #هـرچۍ_تـو_بخواے
✨ #پارت35
پسر جوانی کنار مزاری نشسته بود و تو حال خودش بود...
مزار داییم نزدیکش بود،نمیخواستم بخاطر من حسش بهم بریزه.از همونجا به داییم سلام کردم و فاتحه خوندم و برگشتم برم که کسی صدام کرد:
_خانم روشن
برگشتم سمت صدا.امین بود.با دستی که به گردنش آویزون بود و یه عصا.سرش پایین بود.گفت:
_سلام
-سلام...حالتون خوبه؟
-خداروشکر
-ان شاءالله خدا سلامتی بده...خداحافظ.
برگشتم که برم،دوباره صدام کرد.برگشتم سمتش.گفت:
_برادرتون به سلامت برگشتن؟
-بله.خداروشکر.سه روز پیش برگشتن.
-نمیدونستم برادر شما هم میخوان برن سوریه.ایشون مسئول گروه ما بودن.
تعجب کردم...
من فکر میکردم محمد فقط یه پاسدار معمولی باشه.گفتم:
_مزاحمتون نمیشم.خداحافظ
برگشتم و از اونجا رفتم.
سه ماه بعد مامانم گفت:
_یه خاستگار جدید اومده برات.نظرت چیه؟
-نظر منکه برای شما مهم نیست.همیشه خودتون قرار میذاشتین دیگه.حالا چی شده؟
-این یکی با محمد حرف زده.محمد گفت نظرتو بپرسم.
-حالا کی هست؟
-داداش حانیه.
چشمهام از تعجب گرد شد. داشتم شاخ در میاوردم.گفتم:
_حانیه؟!!!حانیه مهدی نژاد؟!دوستم؟!!!
مامان بالبخند گفت:
_بعله.حالا چی دستور میفرمایید؟
یه کم فکر کردم.گفتم:
_نمیدونم....چی بگم...غافلگیر شدم.
مامان خنده ای کرد و گفت:
_مبارکه.
گفتم:
_چی چی رو مبارکه؟!!!
-به محمد میگم یه قراری بذاره بیان خاستگاری.
-مامان! منکه نگفتم بیان.
-پاشو خودتو جمع کن.همین الان که قرار عقد نذاشتیم اینجوری هول کردی.
برای یک هفته بعد قرار گذاشته بودن.یک شب که محمد و خانواده ش اومده بودن خونه ی ما صحبت امین شد...
همه نشسته بودیم.دیدم فرصت خوبیه از محمد پرسیدم:
_آقای رضاپور اگه بخوان میتونن دوباره برن سوریه؟
-آره.
-زمانش براشون تعیین شده ست یا هر وقت خودشون بخوان میتونن برن؟
-هروقت اعلام آمادگی کنه براش برنامه ریزی میشه.الان هم داره کلاسهای مختلف اعزام رو شرکت میکنه.
-بازهم با گروه شما میرن؟
-از ناحیه ی ما اعزام میشه ولی ممکنه با من نباشه.
بابا گفت:_با سوریه رفتنش مشکلی نداری؟
-نه.
محمد گفت:
_زهرا،امین پسر خوبیه.اونقدر خوبه که حیفه غیر از شهادت از دنیا بره...روراست بهت بگم..(شمرده گفت) امین... موندنی... نیست....یقینا شهید ...میشه.
ته دلم خالی شد...
گرچه خودمم میدونستم ولی شنیدنش مخصوصا از محمد سخت تر بود.
محمد گفت:
_اگه بهش بله بگی باید آمادگی هرچیزی رو داشته باشی.زخمی شدن، قطع عضو، اسارت،بی خبری حتی شهادت. یعنی تو اوج جوانی ممکنه تنها بشی...در موردش خوب فکرکن.اگه قبول کردی نباید دیگه حتی بهش اعتراض کنی... متوجه شدی؟
منتظر جواب بود...
به مامان نگاه کردم،غم عجیبی تو چهره ش بود. به بابا نگاه کردم،با نگاهش بهم فهموند هرتصمیمی بگیرم ازم حمایت میکنه،مثل همیشه.
به مریم نگاه کردم،رنج کشیده بود ولی پشیمون نبود.
به محمد نگاه کردم،با نگرانی نگاهم میکرد. گفت:
_حتی اگه شک داری که بتونی تحمل کنی،قبول نکن.همین الان بگو نه.
چشمهای محمد نگرانی عجیبی داشت، دوست داشت قبول نکنم.سرمو انداختم پایین و گفتم:
_هربار که شما میری تا برگردی بابا بیشتر موهاش سفید میشه،مامان شکسته تر میشه، زنت هزار بار پیرتر میشه. منم نه روزی هزار بار،هر ساعت هزار بار میمیرم و زنده میشم. میدونم اگه با آقای رضاپور ازدواج کنم تمام این سختی ها دو برابر میشه،برای همه مون.برای بابا،مامان،حتی مریم هم غصه ی منو میخوره،حتی خودت داداش.گرچه واقعا دلم نمیخواد رنج هاتون رو بیشتر کنم، واقعا دلم نمیخواد غصه ی منم داشته باشین ولی اگه..
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
_ولی اگه از همه لحاظ تأییدشون کردید، من نمیخوام فقط بخاطر این موضوع بهشون جواب رد بدم...
همه ساکت بودن.محمد گفت:
_مطمئنی؟؟
جو خیلی سنگین بود.فکری به سرم زد...
ادامه دارد...
کپے پارت هآے ࢪمان ممنو؏❌😊🖐🏾
•┈••✾•✨☘✨•✾••┈•
•┈••✾•✨☘✨•✾••┈•
••🌸 #هـرچۍ_تـو_بخواے
✨ #پارت36
فکری به سرم زد....
باحالت پشیمونی و گریه گفتم:
_با اجازه ی پدرومادرم و بزرگترها..
چند ثانیه مکث کردم،بعد با خنده گفتم:
_بله
همه زدن زیر خنده....
مامان گفت:
_خیلی پررویی زهرا.حیا رو خوردی...
مامان داشت صحبت میکرد محمد یه پرتقال برداشت.
فکرشو خوندم.سریع و محکم پرتاب کرد سمتم.سریع جا خالی دادم.
پرتقال پاشید رو دیوار.به رد پرتقال بدبخت نگاه کردم.
باتعجب و ترس به محمد گفتم:
_قصد جون منو کردی؟؟!! این اگه به من میخورد که ضربه مغزی میشدم.
محمد باخنده گفت:
_حقته،بچه پررو،خجالت هم نمیکشی.
به بابا نگاه کردم...
با لبخند نگاهم میکرد.واقعا خجالت کشیدم.سرمو انداختم پایین و رفتم تو اتاقم.
شب خاستگاری شد..
محمد و مریم زودتر اومدن.همه نشسته بودن و من با سینی چایی رفتم تو هال...
طبق معمول محمد سینی رو ازم گرفت و خودش پذیرایی کرد.
تو این فاصله من به مهمان ها نگاه میکردم.
حانیه،مادرش،پدرش و امین و عمه ی امین اومده بودن.
به حانیه نگاه کردم،درسته که خوشحال بود ولی چند سال پیر تر شده بود.
صحبت سر پدر و مادر امین بود و اینکه پیش خاله و شوهرخاله ش بزرگ شده. مامان و بابا و محمد خیلی تعجب کردن.
محمد به من نگاهی کرد.من فکر میکردم میدونه.
بعد از صحبت های اولیه قرار شد من با امین صحبت کنم.
اواخر دی ماه بود و نمیشد رفت تو حیاط.
به ناچار رفتیم اتاق من.
همون اول که وارد شد،اتاق رو بر انداز کرد...
ادامه دارد..
کپے پارت هآے ࢪمان ممنو؏❌😊🖐🏾
•┈••✾•✨☘✨•✾••┈•
•┈••✾•✨☘✨•✾••┈•
03 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05)(1).MP3
14.35M
👆👆👆👆👆
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه سوم
* ادامه داستان....
* واقعه دوم
* با اشاره حضرت عزرائیل برگشتم.
* درد را با تمام وجود حس کردم
* جان هایی که قبض می شد را می دیدم
*چرا فرشته مرگ را پیر می دیدم.
* دیوار ها را نمی دیدم ومسلط به محیط بیمارستان بودم
* نحوه متفاوت قبض روح افراد
* به حالت خلسه رفتم
* به هرچه توجه می کردم، کُنه آن را می دیدم
* احساس احاطه به همه چیز را داشتم
* معجزه بازگشت روح به تن را در هرشب جدی بگیریم
* معنای باز بودن چشم
* احساس ترس هنگام بازگشت دوباره به دنیا
* تا دلتنگ مادرم شدم ، خود را در خانه ام دیدم
* احساس می کردم بالای سرم بی کران است و به پایین تسط دارم
* حمدی که راننده برایم می خواند، را برایم ذخیره کردند.
* بادعا وقرآن مادرم، آرامش می گرفتم.
* ذره ذره مسیر را طی کردم تا به خانه پدرم رسیدم.
* در جا به جایی بلوک ها به پدرم کمک کردم.
* تصرف در عالم ماده، از مقامات شهدا
* دو نوع پرواز روح برای من
* بر من ثابت شد که وقایعی که می دیدم ،حتمی است.
* باقابلیت های بدن مثالی ام آشنا می شدم.
* حالتی شبیه اصحاب کهف را تجربه می کردم.
* واقعه سوم...
* اینقدر حقایق واقعی بود که هر بار گفتن آن، برایم سخت می شد.
* قهقهه ی شیطان را شنیدم
* در اتوبان دیدم که تا سقف ماشین زیر منجلاب است.
* راننده های ماشین کاملا بی خیال نسبت به کثافات.
⏰ مدت زمان : ۳۵:۱۵
#قبض_روح
#عزرائیل
#شیطان