فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴سردار رادان
فرمانده کل نیروی انتظامی: از هفته آینده افرادی که #کشف_حجاب کنند ابتدا #تذکر میگیرند؛ سپس به #محاکم_قضایی معرفی میشوند
🔹"افرادی که در مراکز عمومی کشف حجاب کنند بار اول تذکر میگیرند و در مرحلۀ بعد به دادگاه معرفی میشوند.
🔹خودروهایی که در آنها کشف حجاب شده، بار اول تذکر میگیرند و بار دوم خودرو توقیف میشود.
🔹تمام صنفهایی که کارمندان آنها کشف حجاب کنند، یکبار اخطار میگیرند و بعد پلمب میشوند/"فارس
#خلاف_قانون….
🌷حاج حسین میخواست بره فاو، ماشین رو برداشت و رفت. ساعتی بعد دیدم پیاده داره برمیگرده! گفتم: چی شده؟ چرا نرفتی؟ ماشینت کو؟ حاجی گفت: داشتم رانندگی میکردم که اطلاعیه ای از رادیو پخش شد؛ مثل اینکه....
🌷....مثل اینکه مراجع تقلید فرمودند؛ رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی حرامه، منم یک دستم قطع شده و رانندگی کردنم خلاف قانونه!! تا این حکم شرعی رو شنیدم ماشین رو زدم کنار جاده و برگشتم یه راننده پیدا کنم که منو ببره فاو....
🌹خاطره ای به یاد جانباز شهید فرمانده حاج حسین خرازی
اینجوری مسئول، شهید میشه!!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#شهید_حاج_حسین_خرازی
مصباحالهدی۲🚩🏴
#خلاف_قانون…. 🌷حاج حسین میخواست بره فاو، ماشین رو برداشت و رفت. ساعتی بعد دیدم پیاده داره برمیگرد
# این تعهد در برابر قانون اصلیترین مسیر رفع فساد و اجرای عدالت است.
چه بسا امثال ما به بخشی از بیقانونیها معترض هستیم؛ ولی هر جا توانستهایم و تشخیص دادهایم از قانون سرپبچی کردهایم. چه بسا چشمهایی دور زدنهای پنهان و آشکار ما را دیدهاند و جنسی از استبداد درون ما شکل گرفته و آثارش را. در جای جای زندگی آشکار کرده است.
عدهای هم که شاهد تخلف ما بودهاند بیصدا آموختهاند که میشود قانون را دور زد و احساس برندگی داشت. میشود قانون را دور زد و محترم بود. میشود قانون را دور زد و مقدس و متشرع بود. میشود درون حکومت، حکومت شخصی بر پا کرد و با آن منافقانه مبارزه کرد و هر جا لازم بود به صلح و معامله رسید.
گاهی اثر پروانهای تخلفهای یواشکی ما از قانون، سرمایه شورشهای اجتماعی بزرگ است.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ
الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ
وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹🟠 دوربین مخفی/ میشه برای یک افطاری ساده کمک کنید؟
15.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥💠تصاویری از علت پلمب رستوران رضا رشیدپور؛ برهنگی، رقص مختلط و...!
🔹 پیگیریها حاکی است که علت اصلی پلمب رستوران رضا رشیدپور در جزیره کیش، برهنگی و بیحجابی شدید، رقص مختلط، پخش موسیقیهای غیرمجاز و ... بوده است.
🔹 بر اساس این گزارش، مراجع نظارتی، مستندات کامل تخلفات رستوران رشیدپور را جمعآوری کردهاند و گفته میشود علاوه بر رقص و عدم رعایت شئونات اسلامی، تخلفات اعلامنشده دیگری نیز در مستندات وجود دارد که تقدیم مراجع قضایی شده است!
🔹یک منبع آگاه گفت که شهرت احتمالی رضا رشیدپور، مانع رسیدگی قضایی و برخورد محکم قانونی با تخلفات رستوران او نخواهد شد و بهزودی قرار است این پرونده در دستگاه قضایی مورد رسیدگی جدی قرار گیرد./برنا
🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردار رادان: از شنبه ۲۶ فروردین افرادی که کشف حجاب کنند با تجهیزات هوشمند شناسایی میشوند
🔹افرادی که در مراکز عمومی کشف حجاب کنند بار اول تذکر میگیرند و در مرحلۀ بعد به دادگاه معرفی میشوند. خودروهایی که در آنها کشف حجاب شده، بار اول تذکر میگیرند و بار دوم خودرو توقیف میشود.
🔹تمام صنفهایی که کارمندان آنها کشف حجاب کنند، اخطار میگیرند و بعد پلمب میشوند.
🆔
11.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌در مترو. تهران چه خبره⁉️
🔻برسد به دست آقایان مسئولین #شورای_شهر،شهرداری،مترو،بهره برداری مترو...
#مطالبه_از_مسئولین
🔺 قاتل کیان پیرفلک در آستانه ی اعدام است،
⁉️ و مادرِ کودک با هشتگ نه به اعدام دست به کار شده است‼️
🔻این فقط در یک صورت میتواند اتفاق بیفتد و آن هم اینکه مادر هم دست قاتلین بوده باشد❗
🔻رصد صفحه ی مادر کیان نشان میدهد او از سالها قبل تمامی صفحات وطن فروشها و صفحه ی اسرائیل به فارسی و صفحات مشابه را دنبال کرده و تحت تاثیر آنها بوده است❗
🔻شب حادثه با وجود هشدار ها در بد ترین شرایط همسر را مجاب کرده تردد خارج از منزل داشته باشند❗
🔻رسیده اند به محل حادثه و نیروهای نظامی فریاد زده اند که از آن سو در حال تیراندازی اند و اینها بی اعتنا رفته اند❗
🔻بعد هم در مراسم تدفین نعره میزده که فرزندم را خودشان به رگبار بسته اند❗
🔻اولین قاتل کیان پیرفلک همین عروسکِ خیمه شب بازیِ جدید است....‼️
✍️آقای تحلیلگر
🇮🇷
🌹به وقت رمان🌹
رمان انلاین
زن ، زندگی، آزادی
قسمت بیست و ششم:
سحر صبحانه ای را که مادرش آماده کرده بود با طمأنیه خورد،لقمه ای از مربای هویجی که دست پخت مادرش بود دردهان گذاشت و همانطور که چشمانش را میبست سعی می کرد عطر هل داخل مربا و مزه اعجاب انگیز مربارا به جان بسپرد، چون معلوم نبود تا چه موقع نمی تواند ، این دستپخت خوشمزه را بچشد.
قاشق را داخل مربا آلبولو زد و لقمه ای هم از پنیر جدا کرد.
مادر که با دقت حرکات سحر را میپایید، با تعجب گفت: سحر ، مامان امروزت چت شده؟ انگار خیلی گرسنه ای؟ بقیه وقتا باید التماست می کردم یه لقمه نون خشک بخوری و...
سحر با خنده پرید وسط حرف مادر و گفت: نکنه برا خوراکی ها دلت میسوزه؟ می خوای نخورم؟
مادر با دستپاچگی گفت: نه...نه...منظورم این نبود که..
سحر هورتی از چایی گرفت و از جایش بلند شد و همانطور که استکان دستش را داخل ظرفشویی می گذاشت گفت: شوخی کردم مامان،ولی خداییش تا امروز نمی دونستم چقدر مرباهات خوشمزه ان...اصلا معرکه ان..
و با زدن این حرف به سمت اتاقش راه افتاد.
داخل اتاق شد، شانه ای به موهاش زد و با کلیپس صورتی رنگش موهایش را بالای سرش ثابت کرد.
نگاهی به تک تک وسائل اتاقش انداخت و خاطره ها در ذهنش زنده شد.
به سمت کمد لباسش رفت و درکمد را باز کرد، کمد لباس خالی تر از همیشه به نظر می رسید.
مانتو شیری رنگ و شلوار مشکی را برداشت تا بپوشد.
شال کرم رنگ با ریز گلهای زرد را روی سرش انداخت، چادرش هم که مدتی بود می پوشید روی سر انداخت.
داخل آیینه که پشت در کمد لباس بود ، به خود نگاهی انداخت ،تار مویی را که از زیر شال بیرون زده بود ، زیر شال فرستاد.
برگشت و آخرین نگاه را به کل اتاق انداخت و کوله روی میز را برداشت و درحالیکه بغض گلویش را فشار میداد ، از اتاق خارج شد .
مادرش داخل آشپزخانه ، مشغول شستن ظرفها بود، پشت سر او قرارگرفت و دستانش را دور او حلقه کرد، مادر را محکم به خودش فشار داد و تمام عطر تن او را به مشام کشید ، انگار میخواست این عطر را در وجودش ذخیره کند که در سالهای غربتش یادآور عزیزترین موجود روی زمین باشد،از پشت گردن مادر،سرش را جلو آورد و بوسه ای از گونه مادرش گرفت وگفت: کاری نداری مامان؟
مادر در حالیکه آب از دست هایش میچکید به طرف او برگشت و گفت: چقدر تغییر کردی سحر!! مگه قراره کجا بری که اینقد با بغض حرف میزنی؟!
سحر لبخندی ساختگی زد وگفت: من یه ساعت بخوام از شما جدا شم ،دلم میگیره
مادر لبخندی زد و گفت: خیلی خوب زبون نریز، الان که میری و برمی گردی ،اگه قرار باشه عروس بشی و مثل خواهرت بری شهر غربت چکار می کردی؟ بعد روی صندلی نشست وگفت: کی میای سحرجان؟
سحر خیره به نگاه مهربان مادرش گفت: اول خیاطی، بعدم میزم خونه رها، اونجا احتمالا اونجا کارم خیلی طول بکشه، رها هم تنهاست ،امشب را پیشش میمونم و صبح زود میام.
مادر که انگارهنوزهم ته ته دلش راضی به موندن سحر توخونه رها نبود، آهی کشید وگفت: برو اما قول بده اگر کارت خیلی طول نکشید ، امشب بیای خونه...
سحر زیر لب چشمی گفت و همتنطور که دستش را به نشانه خداحافظی تکان میداد از ساختمان خانه بیرون رفت.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿