eitaa logo
مصباح‌الهدی۲🚩🏴
196 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
7.5هزار ویدیو
66 فایل
لینک کانال @MesbaholHuda2 ارتباط با ادمین @yabnazahra313
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان انلاین زن ، زندگی، آزادی قسمت سی و هشتم: دخترها بالای در ایستادند و بعد از چند دقیقه درب چوبی بزرگ که با طرح های زیبا و آنتیک کنده کاری شده بود ،باز شد. خانمی که به نظر می رسید لباس خدمتکاران را به تن دارد ، پشت در به آنها لبخند میزد و با اشاره دست آنها را به داخل دعوت می کرد. الی همانطور که لبخند ژکوندی کنج لبش نشانده بود ،آهسته به طوریکه که دخترها بشنوند گفت: احتمالا این خانم زبون ما را نمی فهمه وگرنه اینجور با لال بازی مارا دعوت نمی کرد، خوش باشید دخترها... وارد ساختمان شدند ابتدا راهرویی بود که سمت چپش دری نیمه باز به چشم می خورد همان خانم با اشاره به اون اتاق می خواست چیزی بگوید که باز الی لب به سخن گشود: فک کنم میگه اتاق تعویض لباس هست. یکی یکی وارد اتاق شدند و بر عکس انتظارشان، اتاقی ساده که کف آن با سرامیک های کرم رنگ پوشیده شده بود، پنجره ای بزرگ در انتهای اتاق بود که پرده ای قهوه ای رنگ آن را پوشانده بود، میز بزرگ اداری با صندلی چرم سیاه رنگ به چشم میخورد. به محض ورود دخترها، زنی لاغر اندام که کت و شلوار مشکی رنگ و پیراهن سفید با یقهٔ دالبری پوشیده بود از پشت میز بلند شد. همانطور که از پشت عینک با شیشه های گرد کوچولو دخترها را نگاه میکرد... لبخندی به روی لب نشاند و در جواب سلام آهسته و کوتاه دخترها گفت: سلام، خوش آمدید خانم های زیبا و بعد یکی یکی روی چهرهٔ دخترها تمرکز کرد و سپس صندلی هایی که کنار دیوار ردیف شده بود را نشان داد و گفت: بفرمایید بنشینید دخترها که انگار ماتشون برده بود بدون هیچ حرفی روی صندلی ها نشیتند. ان خانم که فارسی را شیوا و روان صحبت میکرد جلوی ردیف دخترها چند قدم برداشت و یک باره ایستاد و گفت: من کریشا هستم، خوشحالم که بالاخره تونستید از ایران خارج بشید ،اما هنوز تا رسیدن به مقصد اصلی راهی در پیش دارید، الان هم ورود به اینجا قوانینی دارد که شما هم مستثنی نیستید البته باید بگویم تمام این قوانین برای حفظ امنیت خودتان است و سپس در کوچکی را در انتهای اتاق ،درست رو به روی پنجره نشان داد و گفت،یکی یکی وارد این اتاقک میشید، لباس های تنتون را در میارید لباسی که توی اتاق گذاشته شده را می پوشید و از در پشتی اتاق وارد اتاقکی دیگر که شبیه اتاقک آسانسور هست میشوید، داخل اون اتاقک یک دقیقه صبر می کنید و بعد که صدای بوق بلند شد از آن خارج میشوید. کریشا نگاهی به چهره متعجب دخترها انداخت و ادامه داد: اگر ساعت ،النگو ، دستبند یا هر چیز فلزی همراه دارید داخل همون اتاق اول از خودتون جدا کنید و تحویل من بدید ،بعدا به شما برمیگردونم... وبا زدن این حرف به سمت سحر آمد که اولین صندلی را برای نشستن انتخاب کرده بود و با اشاره به درب ،به او فهماند که اول او برود.. ادامه دارد.. 📝به قلم: ط_حسینی 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺
🍀🕊بسم الله الرحمن الرحیم 🕊🍀 الهی ✨ # هرآندم که یادت را به سراغمان می فرستی        ؛ ما را یاد آور میشوی که: ✨راه تویی، راهنماوراهبر تویی ✨ پس نه باید از راه ترسید نه از گمراهی و نه از بی کسی وقتی که در هر گام "تو" هستی 💌 الحمدلله علی کل حال @MesbaholHuda
8.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جوان مومن انقلابی باید:⬇️ ۱. کانون بحران ها را بشناسد، ۲.مدار برنامه ریزی را تغییر دهد و تحول ایجاد کند، ۳. قبل از حرکت، اول کمی ارتفاع بگیرد، ۴. در مواجهه با راه های بسته: الف) یا راه را باز کند، ب) یا راه جدید بسازد. ۵. جرات تفکر مدام داشته باشد. ۶. هم افق با مبانی حرکت کند. @MesbaholHuda
"عجب کشوری داشتیم، با انقلابشان آن را به چه روزی انداختند." عجب خونه خاله ای بوداااااا 🤔 هیتلر می اومد، روزولت می رفت! چرچیل می اومد، آدولف میرفت! کارتر می اومد، ریـگان میرفـت! دقیقا خونه خاله شـــون بــود! احمد شاه مونو میبررررردن! رضاخان برامون میاورررردن! رضاخان مونو میبرررررردن! محمدرضا شونو میاوررررردن! کارتر با فرح می‌رررررررفت ! شاه با زن کارتر می رررررفت! برای شاه، زنان غربی میاوردن! برا آمریکایی، زنان ایررررررانی! شاه را می فرستادن دست بوس ملکه انگلیس! خودشون می‌نشستند برامون قرادادهای آنچنانی مینووووووووووشتن! مثلا بحرین مونو میدادن به اعراب! رودخونه را میدادندافغانستان! 🗻 کوه هــا را می‌دادن ترکیــه ! و... تریاک برامون مــــیکاشــتن ! کاشت گندم ممنوع میکردن! جوونا را میبردن کاباررره‌! پزشک برامون وارد میکردن! میگفتن نفت بوگندیه، میبردنش! هروئــیــن برامــون میاوررررردن ! مترسک ها هم خاصیتی داشتند. ولی برخی شــاهان هــــیــچ. در عین حال میگن: شاه و غربیها خیلی خوب و مهربون بودن.حیف که اخوندا بیرونشون کردن و نگذاشتن بمونن، وضعمون بهتر بشه😂
🟢منتظر واقعی از شلوغی‌های آخرالزمان کلافه نمی‌شود! 👳‍♂: کسانی که سال‎ها «عَجِّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزَّمان» می‎گفتند، چرا از ظهور مشکلات و نابسامانی‌ها کلافه‎اند و تاب تحمّل آن را ندارند؟ این‌ها مقدّمه‎ی است. پس یا دعای بر تعجیل ظهور حضرت را پس بگیرند یا دست از بی‌‎تابی و بی‌‎قراری بردارند و به آنچه هست تن بدهند. ⚠️بعد از هر شلوغی، خلوتی متناسب با آن خواهد بود و هر چه شلوغی بیشتر باشد، خلوت بعد از آن بزرگ‌تر است. در شلوغی خیلی زیاد است، به نحوی که «یکفُرُ بَعضُهُم بِبَعضٍ وَ یَلعَنُ بَعضُهُم بَعضا»ً؛ گروهی گروه دیگر را تکفیر می‎کند و جمعی جمع دیگر را لعنت میکند. @MesbaholHuda
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💬 استاد دانشگاه کانادا؛ چه زمانی ایرانیان شکست می‌خورند؟! 🔹️ مسئولیت ایرانیان خارج از کشور در مقابل ایرانی‌هایی که با نیروی خارجی هم پیمان می شوند و قصد دارند جنگ را به داخل کشور بیاورند چیست؟ @MesbaholHuda
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷🌷افراد بهشتی چهار تا علامت دارن بهشتی هستیم؟؟ 🌺 نام استاد : دکتر رفیعی 💠 @MesbaholHuda
هـر شــ🌙ــب 🍃🍂داستــــان‌هـــای                    پنـــــدآمــــــوز🍃🍂 ┄┅═✼✿‍✵🍃🌺🍃✵✿‍✼═┅┄ ✍موضوع: 🔶 زبانم لال اگر از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نشنیده باشم! ابومسلم می گوید: روزی با حسن بصری و انس بن مالک به در خانه ام سلمه (همسر رسول گرامی) رفتیم. انس کنار در خانه نشست. من با حسن بصری وارد منزل شدیم. حسن بصری سلام کرد و ام سلمه پاسخ داد. بعد پرسید: - توکیستی فرزندم؟ گفت: - من حسن بصری هستم. فرمود: - برای چه آمده ای؟ گفت: - آمده ام حدیثی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره علی بن ابی طالب (عليه‌السلام) برایم بگویی. ام سلمه فرمود: - به خدا قسم حدیثی به تو خواهم گفت که آن را با این دو گوشم از پیامبر خدا شنیده ام، کر شوم اگر دروغ بگویم! و با این دو چشمم دیدم، کور شوم اگر ندیده باشم! و قلبم آن را به خاطر سپرد، خداوند مهرش بزند اگر گواهی ندهد! و زبانم لال شود اگر از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نشنیده باشم که ایشان به علی بن ابی طالب (عليه‌السلام) فرمود: یا علی! هر کس روز قیامت در پیشگاه خداوند حاضر شود و ولایت تو را انکار کند، در صف مشرکان و بت پرستان قرار می گیرد. در این حال، حسن بصری گفت: - الله اکبر! شهادت می دهم که حقاً علی بن ابی طالب (عليه‌السلام) سرور من و سرور همه مؤمنان است. هنگامی که از منزل ام سلمه بیرون آمدیم، انس بن مالک به او گفت: - چرا تکبیر گفتی؟ حسن بصری حدیث ام سلم را نقل کرد سپس گفت: من از عظمت مقام علی (عليه‌السلام) تعجب کردم و تکبیر گفتم. در این وقت انس بن مالک خادم پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خدا اظهار داشت: - این حدیث را رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سه یا چهار بار فرموده است. 📚✍بحارالانوار جلد ۱ الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِڪَ الفــَرَج ‌✧✾════✾✰✾════✾✧ 🌹🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ‎‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐@MesbaholHuda
2_1152921504619890169.mp3
7.73M
⚫️بمناسبت هشتم شوال سالروز تخریب قبور ائمه ی بقیع(ع) 🔳کنار حرم پیغمبر زمین خاک حرم خاک مزار مادرم خاک 🔹بانوای: حاح محمود کریمی ☑️
4_5938006450969251868.mp3
13.28M
🔷بیانات صبح امروز رهبر معظم انقلاب در دیدار با کارگران. ✅
🔷آقای عبداللطیف‌ رشید رئیس‌ جمهور عراق و هیئت همراه عصر امروز (شنبه) با حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی دیدار و گفت‌وگو کردند. 🔵رهبر معظم انقلاب: 🔷پیشرفت، سعادت، استقلال و اعتلای عراق برای جمهوری اسلامی ایران بسیار مهم است. 🔷گسترش همکاری‌های دو جانبه و اجرایی شدن توافق‌های انجام شده به نفع هر دو کشور است. ⭕️ آمریکایی‌ها دوست عراق نیستند، آن‌ها با هیچ‌کس دوستی ندارند و حتی به دوستان اروپایی خود هم وفادار نیستند. حتی حضور یک آمریکایی هم در عراق زیاد است. ✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴توقیف قانونی خودرو در استان گلستان به دلیل کشف حجاب سرنشین/قفلی که بر چرخ های BMW نشست ‏⭕️ سرنشین یک دستگاه خودرو بعد از طی دو مرحله تذکر ضمن بی‌توجهی برای بار سوم، به اقدامات غیرقانونی خود ادامه داده و خودروی نامبرده در پارکینگ منزل مالک به وسیله قفل چرخ توقیف قانونی گردید. ✅