مجلهی بانوان ایلای
سبحان کمی رو به کیمیا چرخید و گفت ____ بریم یکم با هم بگردیم __ نه سبحان بهتره برم خونه من قرار
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
کیمیا با محبت گفت باشه داداشی
مطمئن باش تو قبول میشی
لیاقتت بالاتر از اینهاست
زینب خانوم بغض کرد و گفت
____ خیالم از همتون راحت شد الا رضای بیچاره
نمیدونم تو چه وضعی هستش
حسین دیگه طاقت ندارم تو رو خدا این هفته بریم ملاقاتش
حسین گفت
_آره نظر منم همینه بهتره بریم
ملاقاتش
اگه فکر کنه ما کلاً بیخیالش شدیم دلش میشکنه
کیمیا گفت
_من فردا با بابام میرم سر مزار مامانم
ولی دلم میخواست منم میومدم رضا رو میدیدم
راستی داداش یه روزم بریم بهزیستی ماهان رو ببینیم
دلم واقعاً براش تنگ شده
خیلی وقته نرفتیم به دیدنش
زهرا گفت
_ تو این روزا خیلی کار داری میخوای منو ایلیا فردا برم بهش سر بزنم
کیمیا با خوشحالی گفت
____ واقعاً این کارو میکنی
حسین قبل از زهرا خندید و گفت
____چرا نکنه اینا دنبال فرصتن فقط در برن
زهرا با اعتراض گفت
____ داداش
حسین خندید و میون خنده گفت
____ مگه دروغ میگن هی به بهانه راهنمایی رانندگی تمرین بازار کافی شاپ و هر بهانهای با ایلیا خانتون میرید دور دور
من به ندرت تو خونه میبینمت
زهرا با اخم گفت
__نیست خودتو گلی اصلاً همدیگرو نمیبینید
حالا درسته من خویشتن داری میکنم چیزی نمیگم ولی دلیل نمیشه شما سو استفاده کنی
فکر نکن من خبر ندارم هر روز خدا با گلی میری بیمارستان
شیفتی فکر کنم
امروز فردا به جای وکیل دکتر تحویل مملکت میدیم
زهرا بعد از گفتن این حرف بلند خندید
زینب خانم در حالی که رگههای اشک از یادآوری رضا تو چشمش بود گفت
_هیس ساکت باش
بابات خوابیده پاشید برید
پس تو چی مامان
_من خوابم نمیاد امشب خیلی دلم گرفته
کیمیا تو بمون کارت دارم...
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#رفتار_معنوی_اعضا
سلام یاسی جونم.
لطفا این پیاممو بزار کانال مرسی😍
چند وقت پیش همسرم با مادرشون بحثشون شد و حق هم با همسرم بود.چون مادرشوهرم خیلی پشت سر ما حرفای بدی زده بود که اشکمونو درآورد😭 ولی من بخشیدمش.همسرم ولی اهل بخشش نبود و کلا قید مادرشو زد منم مدام میگفتم عیبی نداره تو بگذر پدر مادر بدشم نعمته. وقتی از دست بدیمشون فقط حسرت میمونه برامون و خلاصه باعث شدم همسرم با مادرش اشتی کنه.شب که خوابیدیم خواب دیدم من و عشقم دعوت شدیم به روضه حضرت فاطمه زهرا😍 عجب خوابی بود.شاید خانم فاطمه ازمون راضی بوده😍مرسی از کانال زیباتون
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
8.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند لحظه #آرامش
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
اندیشه های شما بذرهای اهدافتان هستند ، همانگونه که هر درخت و گلی بذر مخصوص به خود را دارد و نمی توان انتظار محصول دیگری را داشت ، اتفاقات زندگی نیز از این امر مستثنی نیستند.
نمی توانید با افکار منفی انتظار شرایط مثبت و برآورده شدن آرزوهایتان را داشته باشید.
برای خلق یک زندگی عالی باید بذرهای باکیفیت و افکار و فرکانسهایی هماهنگ با آنچه می خواهید را در جهانتان بکارید تا محصول و نتایجی عالی دریافت نمایید.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
7.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چند لحظه #آرامش
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
در بنی اسرائیل عابدی بود روزگار دراز در عبادت به سر برده. در خواب به او نمودند که فلان رفیق تو در بهشت برین جای خواهد داشت عابد در طلب او برخاست تا بداند که چه کرده که در بهشت جای خواهد داشت؟ چون رسید از وی نه نماز شب دید نه روزه روز دید مگر همان واجبات. جوياي اين حال شد.
گفت: عبادتی علاوه بر واجبات نکردم اما یک خصلت در من است که چون در بلا و بیماری باشم نخواهم که در عافیت باشم. و اگر در آفتاب باشم نخواهم که در سایه باشم و به هرچه حکم خدا و قضای اوباشد رضا دهم و بر خواست او خواست خود و دوباره ي او نیفزایم.
عابد گفت: این صفت است که تو را به آن منزلت رسانیده است که خداوند به داوود فرمود:
ای داوود دوستان من را با اندوه دنیا چه کار؟ اندوه دنیا حلاوت مناجات را از دل ایشان ببرد. ای داوود؛
من از دوستان خویش آن دوست دارم که روحانی باشد، غم هیچ نخورند و دل در دنیا نبندند و امور خود را به کلی با من افکنند و به قضاي من رضا دهند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✍قسمت جالبی از متن کتاب "تسخیر شدگان" نوشته ''داستايوفسكى''
هر "پرهیزکاری" گذشته ای دارد
وهر "گناه کاری" آینده ای!
پس قضاوت نکن.
میدانم اگر:
قضاوت نادرستی در مورد کسی بکنم،
دنیا تمام تلاشش را میکند تا مرا در شرایط او قرار دهد...
تا به من ثابت کند.
در تاریکی همه ی ما شبیه یکدیگریم.
محتاط باشیم، در "سرزنش "
و"قضاوت کردن" دیگران
وقتی؛
نه از " دیروز او" خبر داریم،
نه از "فردای خودمان"
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حسین پناهی:
شرم می کنم با ترازوی کودک گرسنه
کنار خیابان، سیری ام را وزن کنم
ای کاش یک ماه نیز موظف بودیم
از اذان صبح تا غروب آفتاب
فقرا را سیر کنیم
نه این که گرسنگی و تشنگی کشیده
تا فقط رنج آن ها را درک نماییم
آری هزاران بار افسوس که
دیریست وا مانده ایم در ظاهر دین
دهانمان پر شده است
از غلظت تلفظ حرف <ض>
در کلمه "و لا الضالین"
ولی غافل ازآن که خود عمریست
در گمراهی به سر می بریم....
به راستی ما به کجا می رویم...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✍🏻 زیبا ترین متن دنیا
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک"
که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانه
یا "سنگی" در دامان یک کوه
یا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوس
شاید "خاکی" از گلدان
یا حتی "غباری" بر پنجره
اما مرا از این میان برگزیدند : برای" نهایت" برای" شرافت" برای" انسانیت"
و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : " نفس کشیدن " " دیدن " " شنیدن " " فهمیدن "
و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمید
من منتخب گشته ام : برای" قرب " برای" رجعت " برای" سعادت "
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده: به" انتخاب " به" تغییر " به" شوریدن " به" محبت "
وای بر من اگر قدر ندانم…
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸