شخصی به دارالحکومه رفت و گفت:
از كسي پولی طلب دارم. و پس نمی دهد.
گفتند: آیا شاهد داري؟
گفت: خدا!...
گفتند: کسی را معرفي کن؛ که قاضی او را بشناسد!!
#عبید_زاكاني
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
باقلم موی خیالت یادگاری میکشم
یک قفس بی پنجره با یک قناری میکشم
بی تو باران می شود این بغض های لعنتی
پشت پلکم انتظارت را بهاری میکشم
لاله یِ لبهایِ تو ، گل بوسه را جان می دهد
بوسه ها را لب به لب سرخ اناری میکشم
رفتی از پیش دلم ، انگار چیزی کم شده
مثل ساعت لحظه ها را بی قراری میکشم
.
꧁🦚 @az_tanhaiy 🦚꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
○•° تو با تنهایی میتونی به همه چیزایی که میخوای برسی...❤
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
مجلهی بانوان ایلای
زهرا آروم خندید و گفت ما رو بیرون میکنی کیمیا رو میگی بمونه زینب خانوم با بیحوصلگی گفت _
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
به قلم #یاس
فردای اون روز اول از همه همراه پدرش به مزار مادرش رفتند
کیمیا پدرش نگاه میکرد
ولی دکتر انگار در عالم دیگری بود
و اصلاً متوجه حضور کیمیا نبود
یک قبر کهنه و خیلی قدیمی که روی آن اسم مادر کیمیا تاریخ تولد و تاریخ فوتش نوشته شده بود
حتی سنگ قبر هم نداشت
روی قبر با سیمان بود و هیچکس نمیدانست عمق دردی که به دل دکتر نشسته بود
کیمیا سلامی به مادرش داد و خیلی غمگین گفت
_ مامان ببین کی اومده
بابا اینجاست
بالاخره همدیگرو پیدا کردیم
از عشقتون برام گفته
مامان کاش زنده بودی بابا خیلی مهربونه
بغض مانع ادامه صحبتهای کیمیا شد
دکتر به قبر عشقش نگاه میکرد
باورش نمیشد این قبر ساده قبر همان دختر با طراوتی بود که روزگاری بهترین روزهای عمرش را در کنار او بود
کیمیا فاتحهای برای مادرش خوند و قدم زنان از اونجا دور شد
و دکتر اصلا نگران کیمیا نبود
نشست و یک دل سیر با عشقش صحبت کرد
گریه کرد تا بتواند از سنگینی غمی که توی دلش بود کم کند
خیلی زود کارهای آزمایشات قبل از ازدواج کیمیا و سبحان انجام شد
خوشبختانه هیچ مشکلی وجود نداشت
برای عقد محضری طبق خواسته خود کیمیا و سبحان فقط دو خانواده بودند
با اینکه حتی آقای محمدی هم از کیمیا خواسته بود که برای جشن ازدواجش دعوتش کنه ولی هیچکس رو دعوت نکردند و همه رو گذاشتن برای جشن عروسی
کیمیا میخواست هرچه زودتر از این خرده کارها راحت بشه و به آزمون تخصصش برسه
ولی مگه میشد
خصوصاً که نامزد هم شده بود و سبحان هرر روز با یک بهانهای حداقل یک ساعت از وقت کیمیا رو میگرفت
کیمیا با اراده و برنامهریزی قوی که داشت در عرض چند روز همه کارهایی که خودش میخواست را انجام داد
با زهرا به دیدن ماهان رفت و از سلامتیش اطمینان خاطر پیدا کرد
از آیدا خبر گرفت و با فهمیدن برگشتن زندگیش به روال عادی و طلاقش خوشحال شد
گاهی دلش برای هستی سیندرلا طیبه خانم و کسایی که به نظرش انسانهای خوبی بودن و حقشون نبود که در زندان باشند تنگ
شده بود
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
15.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ بخشی از خطبه همام
📚 نهج البلاغه
▫️ خُطبه مُتّقین یا خطبه هَمّام از خطبههای مشهور نهج البلاغه درباره صفات پرهیزکاران است.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ ﴿۶۰﴾
🔸 و آنان که بر خدا دروغ میبندند مگر چه گمان دارند به روز قیامت؟! البته خدا را با بندگان فضل و احسان بسیار است ولی اکثر مردم شکر نمیکنند.
💭 سوره: یونس
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88