eitaa logo
مجله‌ی بانوان ایلای
8.1هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
6.1هزار ویدیو
1 فایل
💥ِانَّ مَعَ العُسرِیُسرا💥 کپی برداری از روایت های منتشر سده در کانال حرام میباشد نویسنده راضی نیست و در صورت مشاهده پیگرد قانونی و الهی دارد⚖ ⭕️رزرو تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 📖داستان مراقب چشمانت باش جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا نیافریده است. وقتی نامزد شدیم، بسیاری را دیدم که مثل او بودند. وقتی ازدواج کردیم، خیلی‌ها را از او زیباتر یافتم. چند سالی را که را با هم زندگی کردیم، دریافتم که همه زن‌ها از همسرم بهتراند.» حکیم گفت: «آیا دوست داری بدانی از همه این‌ها تلخ‌تر و ناگوارتر چیست؟» جوان گفت: «آری.» حکیم گفت: «اگر با تمام زن‌های دنیا ازدواج کنی، احساس خواهی کرد که سگ‌های ولگرد محله شما از آن‌ها زیباترند.» جوان با تعجب پرسید: «چرا چنین سخنی می‌گویی؟» حکیم گفت: «چون مشکل در همسر تو نیست. مشکل اینجا است که وقتی انسان قلبی طمع‌کار و چشمانی هیز داشته باشد و از شرم خداوند خالی باشد، محال است که چشمانش را به جز خاک گور چیزی دیگر پر کند. آیا دوست داری دوباره همسرت زیباترین زن دنیا باشد؟» جوان گفت: «آری.» حکیم گفت: «مراقب چشمانت باش. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
تو مانند گل، قشنگ و لطیف و پاک هستی وقتی که تو را می‌بینم ملالی در قلب خودم احساس می‌کنم مثل اینکه باید دست‌هایم را بر سرت بگذارم و دعاکنان بگویم که خدا تو را همینطور پاک و لطیف و زیبا نگه دارد ... ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 هیچکس قفل بدون کلید نمیسازد. اگر قفلی در زندگیت می بینی،،، شک نکن اون قفل کلیدی هم داره... کلید خیلی از قفلهای زندگی!!! سه چیز است. صبر . آرامش و توکل ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هيچ چيز در اين زندگی آنقدر سخت نيست كه هيچ وقت حل نشود! هيچ چيز آنقدر تلخ نيست كه رَد نشود! هيچ چيز آنقدر بد نيست كه خوب نشود! گنبد نمکی بوشهر ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣به خدا اعتماد کن ...🌿 و هیچ وقت نا امید نشو همه چیز در بهترین زمان ممکن برات اتفاق می افته صبور باش ... ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 در كائنات فرقی بين موجودات نيست يكی يوز پلنگ يكی حلزون. 🔸 درسته كه يوزپلنگ تند ميدوئه اما حلزون هم ميتونه روی لبه تيز تيغ راه بره. 🔸حسرت زندگی و داشته ها و توانمندی های كسی رو نخور. به خودت نگاه كن ، تو منحصر به فردی. 👌 دير يا زود مهم نيست برد و افتخار واسه اونيه كه خودش رو ميشناسه، مسير رو رها نميكنه و تا انتها پیش میره... ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من وفادارترین آدمارو دیدم که خیانت کردن، باهوش ترین افراد رو دیدم که فریب خوردن ، صادق ترین آدم ها رو دیدم که دروغ گفتن، مهربون ترین آدمها رو دیدم که دل شکستن، قوی ترین آدم ها رو دیدم که کم آوردن ، بالغ ترین افراد رو دیدم که بچه گونه رفتار کردن. و از همه ی اینها متوجه شدم هیچ بد و خوب مطلقی وجود نداره، همه ممکنه اشتباه کنن و هیچ چیز از هیچکس بعید نیست. ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مجله‌ی بانوان ایلای
پدر منصور: «ـ لعيا رو فرستادم كه روي دوستت كار كنه و از زير زبونش حرف بكشه. مي دونستم به زودي مي خو
تازه به خودش مياد. به زحمت مي گه: ـ تـرنـم! صداي مهران رو مي شنوم. مهران: ـ امير يه دفعه اي چي ش... مهران هم با ديدن من حرف تو دهنش مي مونه با . چشماي گرد شده نگام مي كنه .نمي دونم چند دقيقه گذشته، امير و مهران مات و مبهوت به من زل زدن و با ناباوري بهم نگاه مي كنند. نگاهي به نريمان و پيمان مي ندازم. اونا هم منتظر حركتي از جانب من هستن. آهي مي كشم و دستمو جلوي صورت امير مي برم و تكون مي دم. ـ امير چته؟! منم، ترنم، دوست ماندانا. امير با حركت دست من تازه به خودش مياد و با لكنت مي گه: ـ تـرنـم تـو كـه مـرده بـودي! شونه اي بالا مي ندازم. ـ حالا كه مي بيني زنده ام. چنگي به موهاش مي زنه و دوباره با دقت براندازم مي كنه. امير: ـ آخه چطور ممكنه؟ ! لبخند تلخي مي زنم و مي گم: ـ تو اين روزا عزرائيلم بنده رو جواب كرده. انگار اصلا صداي من رو نشنيده؛ چون همون جور ادامه مي ده: ـ اما، آخه ... تو ... دره ... ماشين ماندانا... دستش رو بالا مياره و بازوم رو لمس مي كنه. ـ امير من ترنمم. اون كسي كه توي ماشين بود من نبودم، من زنده ام. دستش رو جلوي دهنش مي گيره و نفس عميقي مي كشه: ـ ترنم واقعا خودتي؟! چشمامو مي بندم و به نشونه ي تائيد باز مي كنم. امير: ـ يعني بايد باور كنم تو زنده اي؟ مي خندم. ـ اگه دوست داشتي آره، باور كن. خنده ام ادامه داره. شايد از هزار تا زهرخند به اين دنيا هم بدتره. يه خنده ي تلخ كه توش پر از حسرته. نه داداش باور نكن، من خيلي وقته مردم،اين ادعاي زنده بودن رو دوست ندارم. اشك گوشه ي چشمش جمع مي شه. نگاهش رو از من مي گيره و مي گه: ـ ترنم باورم نمي شه كه زنده اي، كه سالمي، كه نفس مي كشي! زنده نيستم امير، زنده نيستم. روحم رو كشتن، جسمم رو داغون كردن. فقط نمي دونم با چه جوني دارم تو اين هواي آلوده نفس مي كشم! فقط اين رو نمي دونم !امير: ـ ترنم باور كنم نمردي؟ زنده اي، نفس مي كشي، ته دره نرفتي! يعني باور كنم؟! اين همه ناباوري برام عجيبه. هر چند نبايد عجيب باشه س. ري تكون مي دم و هيچي نمي گم. امير: ـ ولي ... ولي ... امير: ـ آخه تو كه با ماشين ماندانا به ته دره رفته بودي! من خودم شناساييت كردم، خودت بودي، حتي طاه... وسط حرفش مي پرم: ـ همه اش نقشه ي برادر مسعود بود. اون شخص من نبودم. مهران كم كم از حالت بهت خارج مي شه و لبخندي رو لباش مي شينه. مهران: ـ باورم نمي شه! امير هم ميون اون همه آشفتگي لبخندي مي زنه و با صداقتي كه از كلامش كاملا پيداست مي گه: ـ من هم باورم نمي شه. ترنم باورم نمي شه كه جلوم وايستادي و داري باهام حرف مي زني. ماندانا داشت از نبود تو دق مي كرد ك. جا رفته بودي ترنم؟ آخه كجا رفته بودي؟ با لحن غمگيني مي گم: ـ من نرفتم امير، مثل هميشه با زور برده شدم. امير: ـ خيلي خوش حالم ترنم، خيلي خوش حالم كه الان اين جايي. خيلي خوش حالم برگشتي. آهي مي كشم و لبخند تلخي مي زنم. نباش امير، خوش حال نباش. خيلي چيزا رو واسه ي اين زنده بودن از دست دادم. از امروز تا آخر عمرم فقط مي تونم به پاك بودنم افتخار كنم؛ به پاك بودني كه هيچ كس باورش نداشت. پهلوم دوباره تير مي كشه. بر اثر ضربه هايي كه به پهلوم وارد شده يكي از كليه هام مشكل پيدا كرده. هر چند اين جور كه دكتر مي گفت اين درد ناشي از ضربه شصت هاي پدرمه و بعد به خاطر كتك هاي بيش از اندازه اي كه از منصور و دار و دسته اش خوردم وضعم بدتر شد. فقط مي تونم خدا رو شكر كنم كه كليه ام رو از دست ندادم. هر چند اي كاش يكي از كليه هام رو از دست مي دادم. اين درد قابل تحمل تر از درديه كه الان در سينه دارم. تازه متوجه مهران مي شم كه مشغول حرف زدن باپيمان و نريمان هست. ـ امير من زياد حالم خوب نيست، اجازه مي دي برم داخل؟... ادامه دارد... 🍃🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مخرب ترین عادت: نگرانی 🔸بزرگ ترین لذت: بخشش 🔸بزرگترین فقدان: فقدان اعتماد به نفس 🔸رضایت بخش ترین کار:کمک به دیگران 🔸زشت ترین ویژگی شخصیت:خودخواهی 🔸بزرگ ترین مایه طبیعی انسان: جوانی 🔸بزرگترین دلگرمی: تشویق 🔸موثرترین داروی خواب آور: آرامش فکر 🔸قوی ترین نیرو در زندگی: عشق 🔸خطرناک ترین مردمان: شایع پراکنان 🔸عجیب ترین کامپیوتر دنیا: مغز 🔸بدترین فقر : یأس 🔸مهلک ترین سلاح: زبان 🔸پرقدرت ترین جمله : من می توانم 🔸بزرگ ترین سرمایه : ایمان 🔸بی ارزش ترین احساس: ترحم به خود 🔸زیبا ترین آرایش: لبخند 🔸با ارزش ترین ثروت: عزت نفس 🔸قوی ترین کانال ارتباطی: عبادت 🔸مسری ترین روحیه : اشتیاق. ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی بوم سفیدیست🔖 من وتو نقاش‌های این صفحه‌ایم زندگی رامیتوان زیبانگاشت زندگی رامیتوان رنگی ڪشید اندڪی رنگ محبت بیشتررنگ عشق سایه روشن‌هایی هم رنگ صفا ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ! ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ! ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﺑﺎ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ ! ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺭ ﭼﻬﺎﺭﻡ … … ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻪ ﻣﯿﺸﻪ ، ﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﮑﻨﯽ ! ﭼﻮﻥ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﻮﻗﺘﯿﻪ ! ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺶ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺑﺮﻩ ﻣﯿﺮﻩ ! ﺑﻔﻬﻢ ! ﭘﺲ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ : ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ﺑﯿﺸﺘﺮﺵ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺍﺭﺯﻩ ﺑﺎﻭﺭ کن... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88