فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
هیچکس قفل
بدون کلید نمیسازد.
اگر قفلی
در زندگیت می بینی،،،
شک نکن اون
قفل کلیدی هم داره...
کلید خیلی از
قفلهای زندگی!!!
سه چیز است.
صبر . آرامش و توکل
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هيچ چيز در اين زندگی
آنقدر سخت نيست كه هيچ وقت حل نشود!
هيچ چيز آنقدر تلخ نيست كه رَد نشود!
هيچ چيز آنقدر بد نيست كه خوب نشود!
گنبد نمکی بوشهر
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣به خدا اعتماد کن ...🌿
و هیچ وقت نا امید نشو
همه چیز در بهترین زمان ممکن برات اتفاق می افته صبور باش ...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 در كائنات فرقی
بين موجودات نيست
يكی يوز پلنگ يكی حلزون.
🔸 درسته كه يوزپلنگ تند ميدوئه
اما حلزون هم ميتونه روی لبه تيز تيغ راه بره.
🔸حسرت زندگی و داشته ها و توانمندی های كسی رو نخور. به خودت نگاه كن ، تو منحصر به فردی.
👌 دير يا زود مهم نيست
برد و افتخار واسه اونيه كه خودش رو ميشناسه، مسير رو رها نميكنه و تا انتها پیش میره...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من وفادارترین آدمارو دیدم که خیانت کردن،
باهوش ترین افراد رو دیدم که فریب خوردن ،
صادق ترین آدم ها رو دیدم که دروغ گفتن،
مهربون ترین آدمها رو دیدم که دل شکستن،
قوی ترین آدم ها رو دیدم که کم آوردن ،
بالغ ترین افراد رو دیدم که بچه گونه رفتار کردن.
و از همه ی اینها متوجه شدم هیچ بد و خوب مطلقی وجود نداره،
همه ممکنه اشتباه کنن و هیچ چیز از هیچکس بعید نیست.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مجلهی بانوان ایلای
پدر منصور: «ـ لعيا رو فرستادم كه روي دوستت كار كنه و از زير زبونش حرف بكشه. مي دونستم به زودي مي خو
تازه به خودش مياد. به زحمت مي گه:
ـ تـرنـم!
صداي مهران رو مي شنوم. مهران:
ـ امير يه دفعه اي چي ش...
مهران هم با ديدن من حرف تو دهنش مي مونه با . چشماي گرد شده نگام مي كنه .نمي دونم چند دقيقه گذشته، امير و مهران مات و مبهوت به
من زل زدن و با ناباوري بهم نگاه مي كنند. نگاهي به نريمان و پيمان مي ندازم. اونا هم منتظر حركتي از جانب من هستن. آهي مي كشم و
دستمو جلوي صورت امير مي برم و تكون مي دم.
ـ امير چته؟! منم، ترنم، دوست ماندانا.
امير با حركت دست من تازه به خودش مياد و با لكنت مي گه:
ـ تـرنـم تـو كـه مـرده بـودي!
شونه اي بالا مي ندازم.
ـ حالا كه مي بيني زنده ام.
چنگي به موهاش مي زنه و دوباره با دقت براندازم مي كنه. امير:
ـ آخه چطور ممكنه؟ !
لبخند تلخي مي زنم و مي گم:
ـ تو اين روزا عزرائيلم بنده رو جواب كرده.
انگار اصلا صداي من رو نشنيده؛ چون همون جور ادامه مي ده:
ـ اما، آخه ... تو ... دره ... ماشين ماندانا...
دستش رو بالا مياره و بازوم رو لمس مي كنه.
ـ امير من ترنمم. اون كسي كه توي ماشين بود من نبودم، من زنده ام.
دستش رو جلوي دهنش مي گيره و نفس عميقي مي كشه:
ـ ترنم واقعا خودتي؟!
چشمامو مي بندم و به نشونه ي تائيد باز مي كنم. امير:
ـ يعني بايد باور كنم تو زنده اي؟
مي خندم.
ـ اگه دوست داشتي آره، باور كن.
خنده ام ادامه داره. شايد از هزار تا زهرخند به اين دنيا هم بدتره. يه خنده ي تلخ كه توش پر از حسرته. نه داداش باور نكن، من خيلي وقته مردم،اين ادعاي زنده بودن رو دوست ندارم. اشك گوشه ي چشمش جمع مي شه. نگاهش رو از من مي گيره و مي گه:
ـ ترنم باورم نمي شه كه زنده اي، كه سالمي، كه نفس مي كشي!
زنده نيستم امير، زنده نيستم. روحم رو كشتن، جسمم رو داغون كردن. فقط نمي دونم با چه جوني دارم تو اين هواي آلوده نفس مي كشم! فقط
اين رو نمي دونم !امير:
ـ ترنم باور كنم نمردي؟ زنده اي، نفس مي كشي، ته دره نرفتي! يعني باور كنم؟!
اين همه ناباوري برام عجيبه. هر چند نبايد عجيب باشه س. ري تكون مي دم و هيچي نمي گم. امير:
ـ ولي ... ولي ...
امير:
ـ آخه تو كه با ماشين ماندانا به ته دره رفته بودي! من خودم شناساييت كردم، خودت بودي، حتي طاه...
وسط حرفش مي پرم:
ـ همه اش نقشه ي برادر مسعود بود. اون شخص من نبودم.
مهران كم كم از حالت بهت خارج مي شه و لبخندي رو لباش مي شينه. مهران:
ـ باورم نمي شه!
امير هم ميون اون همه آشفتگي لبخندي مي زنه و با صداقتي كه از كلامش كاملا پيداست مي گه:
ـ من هم باورم نمي شه. ترنم باورم نمي شه كه جلوم وايستادي و داري باهام حرف مي زني. ماندانا داشت از نبود تو دق مي كرد ك. جا رفته بودي
ترنم؟ آخه كجا رفته بودي؟
با لحن غمگيني مي گم:
ـ من نرفتم امير، مثل هميشه با زور برده شدم.
امير:
ـ خيلي خوش حالم ترنم، خيلي خوش حالم كه الان اين جايي. خيلي خوش حالم برگشتي.
آهي مي كشم و لبخند تلخي مي زنم. نباش امير، خوش حال نباش. خيلي چيزا رو واسه ي اين زنده بودن از دست دادم. از امروز تا آخر عمرم فقط
مي تونم به پاك بودنم افتخار كنم؛ به پاك بودني كه هيچ كس باورش نداشت. پهلوم دوباره تير مي كشه. بر اثر ضربه هايي كه به پهلوم وارد شده يكي از كليه هام مشكل پيدا كرده. هر چند اين جور كه دكتر مي گفت اين درد ناشي از ضربه شصت هاي پدرمه و بعد به خاطر كتك هاي بيش از اندازه اي كه از منصور و دار و دسته اش خوردم وضعم بدتر شد. فقط مي تونم خدا رو شكر كنم كه كليه ام رو از دست ندادم. هر چند اي كاش يكي از كليه هام رو از دست مي دادم. اين درد قابل تحمل تر از درديه كه الان در سينه دارم. تازه متوجه مهران مي شم كه مشغول حرف زدن باپيمان و نريمان هست.
ـ امير من زياد حالم خوب نيست، اجازه مي دي برم داخل؟...
ادامه دارد...
🍃🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مخرب ترین عادت: نگرانی
🔸بزرگ ترین لذت: بخشش
🔸بزرگترین فقدان: فقدان اعتماد به نفس
🔸رضایت بخش ترین کار:کمک به دیگران
🔸زشت ترین ویژگی شخصیت:خودخواهی
🔸بزرگ ترین مایه طبیعی انسان: جوانی
🔸بزرگترین دلگرمی: تشویق
🔸موثرترین داروی خواب آور: آرامش فکر
🔸قوی ترین نیرو در زندگی: عشق
🔸خطرناک ترین مردمان: شایع پراکنان
🔸عجیب ترین کامپیوتر دنیا: مغز
🔸بدترین فقر : یأس
🔸مهلک ترین سلاح: زبان
🔸پرقدرت ترین جمله : من می توانم
🔸بزرگ ترین سرمایه : ایمان
🔸بی ارزش ترین احساس: ترحم به خود
🔸زیبا ترین آرایش: لبخند
🔸با ارزش ترین ثروت: عزت نفس
🔸قوی ترین کانال ارتباطی: عبادت
🔸مسری ترین روحیه : اشتیاق.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
5.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زندگی بوم سفیدیست🔖
من وتو نقاشهای این صفحهایم
زندگی رامیتوان زیبانگاشت
زندگی رامیتوان رنگی ڪشید
اندڪی رنگ محبت
بیشتررنگ عشق
سایه روشنهایی هم رنگ صفا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﺑﺎ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ !
ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ !
ﺑﺎﺭ ﺳﻮﻡ ﺑﺎ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﻏﺮﻭﺭﺕ ﻧﮕﻬﺶ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ !
ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺭ ﭼﻬﺎﺭﻡ …
… ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻪ ﻣﯿﺸﻪ ، ﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺎﺭﯼ ﺑﮑﻨﯽ !
ﭼﻮﻥ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺑﻤﻮﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﻣﻮﻗﺘﯿﻪ !
ﯾﻌﻨﯽ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺶ ﺑﺎ ﺗﻮ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﺑﺮﻩ
ﻣﯿﺮﻩ !
ﺑﻔﻬﻢ !
ﭘﺲ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﻭ ﮐﻨﺎﺭ ﻭ ﺑﻬﺶ ﺑﮕﻮ :
ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ
ﺑﯿﺸﺘﺮﺵ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺍﺭﺯﻩ ﺑﺎﻭﺭ کن...
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🌸🍃
گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز....
🍃🌸🍃
مجلهی بانوان ایلای
🍃🍃🍃🌸🍃 گذری بر زندگی پر فراز و نشیب دختری ماه روی به نام #ایل_آی آخرین فرزند پاییز.... 🍃🌸
💞💞💞💞
#داستان_ایلآی
به قلم #یاس
به نام خداوندگار قلم
قلم در دست میگیرم و مینویسم
و از خدا میخواهم در این راه راهنمایم باشد و قطعاً اختیاردار قلم خداست اوست که مینویسد.🌱
دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری🍃
که امشب مینویسد زی نویسد باز فردا ری🍃
قلم را هم تراشد او رقاع و نسخ و غیر آن🍃
قلم گوید که تسلیمم تو دانی من کیم باری🍃
گهی رویش سیه دارد گهی در موی خود مالد🍃
گه او را سرنگون دارد گهی سازد بدو کاری🍃
به یک رقعه جهانی را قلم بکشد کند بیسر🍃
به یک رقعه قرانی را رهاند از بلا آری🍃
کر و فر قلم باشد به قدر حرمت کاتب🍃
اگر در دست سلطانی اگر در کف سالاری🍃
سرش را میشکافد او برای آنچ او داند🍃
که جالینوس به داند صلاح حال بیماری🍃
نیارد آن قلم گفتن به عقل خویش تحسینی🍃
نداند آن قلم کردن به طبع خویش انکاری🍃
اگر او را قلم خوانم و اگر او را علم خوانم🍃
در او هوش است و بیهوشی زهی بیهوش هشیاری🍃
نگنجد در خرد وصفش که او را جمع ضدین است🍃
چه بیترکیب ترکیبی عجب مجبور مختاری🍃
_از شعرم خوشت اومد ؟؟
_خوبه از مولاناست درسته؟؟
_ آره من عاشق اشعارشم
خیلی قشنگه مولانا جوری با خدا دوست بوده که انگار من با تو دوستم
نخند در همین حد صمیمی و راحت
_آره منم دوسش دارم کاش از اول میدونستم شعر و ادبیات مورد علاقه منه
البته نه که نه
نه که ندونم میدونستم ولی آدم تو اون دوران اوصولاً تو انتخاب رشته سعی میکنه رشتهای رو انتخاب کنه که بازار کاریش خوب باشه
خصوصاً ماها که وضعیت مالیمون خوب نبود
همیشه این مورد در نظر میگیریم
_آره بچههایی که از لحاظ مالی و حمایتی از سمت خانوادههاشون فول هستند معمولاً پی علاقهشون میرن
مهم اینه که الان فهمیدیم حالا تعریف کن مو به مو
__باشه رییس تویی
اول از حال و هوای خوب اون روزا میگم
از پنجره آشپزخانه به حیاتمون نگاه میکردم
از اون روزهای پاییزی زیبا که آسمون آبی داشت و تیکه ابرهای سفید مثل بالشتکهای کوچیک پخش شده بودند
فضای آبی دلنشین آسمون لبخند بیاختیاری روی لبام نشست
من متولد پاییزم شاید به خاطر همینه که پاییزو دوست دارم
شایدم این همه رنگهای زیبا و صدای هوهوی باده که دل من رو برده
هرچی که هست زیباست
گوشیمو برداشتم و آهنگ مورد علاقه محمد رو پلی کردم
دستمو بردم زیر موهام و تکونی بهشون دادم
بوی خوش شامپو تو دماغم پیچید
هنوز موهام نم داره و کف سرم یخ کرده
قوریو برداشتمو مثل هر روز یه قاشق چای یک دونه هل یه دونه میخک
آب جوشو باز کردم و قوریو گذاشتم روی کتری گل گلی خوشگلم
که حالتش منو یاد زنای تپل بامزه میاندازه
آهنگ شروع به خوندن کرد
و منم زیر لب مزمه میکردم
خیلی دوسش دارم
یادش بخیر اولین بار این آهنگ تو ماشین محمد شنیدم
چقد اون روز حس خوبی پیدا کردم
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌺🍃
چشم من پی تو گشته حیران
از همه به غیر تو گریزان
چشم تو شبی ستاره باران
آسمان شده خلاصه در آن
من از تمام دنیا شبی بریدم تو را که دیدم
میان چشم مستت چه ها ندیدم تورا که دیدم
غم تورا همان شب که دل سپردم به جان خریدم
قسم به جان تو من به جان رسیدم تو را که دیدم
.....
فرهادم که بردم از دل غم را
شیرینی ولی نمیزنی دلم را
آرامش کنار تو معنا شد
دنیایم کنار تو زیبا شد
من از تمام دنیا شبی بریدم تورا که دیدم
میان چشم مستت چه ها ندیدم تو را دیدم
غم تورا همان شب که دل سپردم به جان خریدم
قسم به جان تو من به جان رسیدم تورا که دیدم
🍀کپی برداری از داستان ایل آی پیگرد قانونی و الهی دارد❌
❤️پارت روزهای تعطیل در کانال دوستانه ها❤️
لینک دوستانه ها
https://eitaa.com/chslesh1402
لینک کانال
https://eitaa.com/Mgbaely
🌺
🍃🌺🍂
🍂🍃🌺🍂🍃🌺
❤️🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🌺🌺