فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
خدایا کمکم کن تا درهایی که به سویم می گشایی ندانسته نبندم ودرهایی که به رویم می بندیب با اصرار نگشایم..🤲😌
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
مجلهی بانوان ایلای
❤️❤️ #ترنم با اين حرف مهران لقمه تو گلوم ميپره و اون هم با خنده چايي رو به سمت من مي گيره. چپ چپ ن
❤️❤️
#ترنم
مهران - بهم اعتماد كن ترنم. موضوع چيه؟
-چرا براي دونستن اين همه اصرار مي كني؟
مهران - پس چيز ديگه اي هم هست كه من نمي دونم!
تازه مي فهمم كه خودم، خودم رو لو دادم!
نگاهم رو ازش مي گيرم و دوباره مشغول شستن ظرفا ميشم.
مهران - ترنم؟
با داد ميگم:
-چيه؟ ... آره موضوع ديگه اي هم در كاره. بنده ممكنه هيچ وقت نتونم مادر بشم ولي برام مهم نيست! الكي هم برام دل نسوزون. وقتي عشقم
رو از دست دادم بچه دار شدن و نشدنم چه فرقي به حال من داره؟
با تموم شدن حرفام، اشكام شروع به باريدن مي كنن ولي من بدون اين كه برگردم، ظرفا رو مي شورم و هيچي نميگم. مهران هم هيچي نميگه.
بعد از شستن ظرفا به عقب بر مي گردم و با قيافه ي بهت زده ي مهران رو به رو ميشم.
اشكام رو پاك مي كنم.
-بريم؟
مهران - ترنم تو چي گفتي؟
-مهران ميشه تمومش كني؟
مهران - آخه چطور ممكنه؟
-نمي دونم. من كه دكتر نيستم.
سكوت مي كنه و هيچي نميگه.
-مهران؟!
سرش رو با ناراحتي به عنوان چيه تكون ميده.
-ميشه به ماندانا چيزي نگي؟ مي ترسم حالش بدتر بشه.
آهي مي كشه و ميگه:
-اين حرفا چيه ترنم؟ حتي اگه حال ماندانا خوب هم بود تا خودت نمي خواستي من بهش چيزي نمي گفتم.
-ممنونم.
لبخندي مي زنه و ميگه:
-خواهش مي كنم خانم خانما.
-يه چيز ديگه؟مهران - ديگه چيه؟
-اگه ميشه براي من دل نسوزن. از ترحم متنفرم!
اخماش تو هم ميره و با يه لحن بامزه اي ميگه:
-اون كسي كه بايد براش دل سوزونده بشه من هستم نه جنابعالي!
مي خندم و ميگم:
-اون وقت چرا؟
مهران - چون يك ساعته من رو اين جا علاف كردي و از كار و زندگيم انداختي!
-ايــــش! خوبه خودت من رو به حرف گرفتي.
از پشت ميز بلند ميشه و ميگه:
-رو حرف بزرگترت حرف نزن. راه بيفت. اون اشكاتم پاك كن فعلا پستونك ندارم، موقع برگشت برات مي خرم!
-مهــــران!
با شوخي و خنده از خونه بيرون ميريم و به سمت خونه ي امير و ماندانا حركت مي كنيم.
مهران - ترنم؟!
-هوم؟
مهران - ماندانا و امير تنها خونه هستن. امير هم مي خواد باهام به شركت بياد .مامان بعد از ظهر مياد. من قبل از اومدن مامان ميام دنبالت تا با
هم بريم يه خورده لباس بخري.
-بي خيال مهران. تا همين الان هم كلي شرمنده ي تو و نريمان شدم ا. ز اون جايي كه فعلا بيكار و بيعار مي گردم، پولي ندارم كه بخوام خرج
لباس كنم!
با عصبانيت ميگه:
-هيچ خوشم نمياد اين حرفا رو بشنوم. هر وقت بهت اس دادم مياي بيرون. شيرفهم شد؟
متعجب ازعصبانيت مهران سري به نشونه ي باشه تكون ميدم.
يهو با مسخرگي مي زنه زير خنده و ميگه:
-ايول جذبه! ديدي چه جوري از من حساب بردي؟
با دست به عقب هلش ميدم و زنگ خونه ي ماندانا رو مي زنم.
-خيلي مسخره اي!
مهران - فعلا كه جنابعالي از منِ مسخره حساب بردي!
-من فقط تعجب كردم. فكر نمي كردم كه هيچ وقت عصباني بشي...
ادامه دارد..
🍃🍃🍃🍂🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خودت باش...🌱
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
من
تمامِ غربتهای جهانم
تو
همهی خانهها و پناهها.♡
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
#سیاست_زنانه
اینجوری هم چشم بگو هم کار خودتو بکن😉
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
4_5982150721837990545.mp3
6.31M
#آهنگ
حرف های که زدم همش از رو علاقه بود...
یـاد بـگـیـریــم شـاد زنـدگــے کـنـیـم♡ـ٨ـﮩـ۸ـﮩ♡
@vlog_ir
حق نداری …
به کسی دل بدهی
الا من …
پیش روی تو دو راه است
فقط من یا من...🌱
@vlog_ir