مجلهی بانوان ایلای
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 به قلم #یاس ساعت بعد سبحان باید میرفت دیدن ایلیایی که قرار بود دو هفته دیگه به همرا
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
به قلم #یاس
سبحان که از دیدن ناراحتی ایلیا ناراحت شده بود خندید و گفت
____ فکرشو نکن رفیق زندگی همینه
باید همین طور بپذیریمش
یه روز فکر میکنی خوشبخته روزگاری ولی چند ثانیه بعدش میفهمی که نه این خبرا نیست
زندگی بیرحمتر از این حرفهاست
ایلیا کلافه دستی به موهاش کشید و گفت
____ ولی من دلم روشنه
سبحانم با لبخند گفت
_بالاخره یه طوری میشه دیگه
از خودت بگو مشکلی چیزی برای اقامتت نداری
ایلیا که هنوز هم ناراحتی از لحنش پیدا بود با حالت کلافهای گفت
____نه بابا بالاخره همرو حل کردم
__منو نگاه...
ایلیا به چشمهای دوستش نگاه کرد
سبحان با اعتراض گفت
__گندت بزنن ایلیا من از ترحم بدم میاد
تو چته
من از بچگی با این درد بزرگ شدم
نترس بادمجون بم آفت نداره
من تا بچهها بچههامو نبینم از این دنیا نمیرم
تازه به عشقم رسیدما
ایلیا همچنان نگاه میکرد که سبحان گفت
_ جون سبحان تعارف نکنا اگه پول مول کم و کسری داری بابت اجاره خونه و این حرفها حتماً بهم بگو
ایلیا با درماندگی گفت
__باشه رفیق میدونم معرفتت بیشتر از این حرفهاست
گفتگوی دو رفیق زیاد طول نکشید که با هم دوباره برگشتند
فردای اون روز طبق خواسته حسین باید منزل آقای احمدی میرفتند
کیمیا دستی به گونهاش کشید و به سبحان که با عشق نگاهش میکرد گفت
__ سبحان ببین مشکلی نیست همه چی مرتبه
سبحان خندید و گفت
__چرا انقدر استرس داری داری یک مهمونی ساده میریم
کیمیا دوباره به آینه چشم دوخت و گفت
__میدونم ولی میخوام همه چیز خوب باشه
سبحان نزدیک کیمیا شد
دستاشو به پهلوی کیمیا گذاشت و گفت
_تو همیشه زیبایی عزیزم
آروم باش
کیمیا به سمت سبحان برگشت
چشمای آبی دریاییش رو به چشمای سیاه سبحان دوخت و گفت
____ممنون که همیشه بهم اعتماد به نفس میدی
و سبحان با عشق پیشونی کیمیا رو ب،،،وس:"'ید
کمی ازش فاصله گرفت و چشماش بین چشمها و ل؛؛:"،،،بهای کیمیا دو دو میزد و نیاز خوستن رو میشد خیلی راحت در چشمهایش دید
و کیمیا برای فرار از این جو سنگین خندید و بالودگی گفت
_آخه من که مثل تو خوشگل و خوشتیپ نیستم آقا تا همیشه اعتماد به نفس داشته باشم
بعد رو پنجه پا بلند شد دستاشو رو شونه های پهن سبحان گذاشت و ب؛؛،وس؟"'های به پیشونی سبحان زد و گفت
_ ولی از وقتی تو در کنار منی من آرومم پسر شیطون کلاس....
پ
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
25.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر عشق صدا بود
به صدای خسته و عاشقش تا آخر گوش بدین (تعریف عشق)♥️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
💞ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
من تو را از یک شب
تو را از یک شعر طلبکارم
و تو مرا از یک رویا، از یک روز!
من به تو یک آغوش، یک رسیدن بدهکارم
و تو به من یک آمدن، یک ماندن!
من و تو از عشق "ما" را طلبکاریم
و به عشق هم را بدهکار!
روی دیوارهای این تقدیر
جا برای چوب خطِ تازه نیست
بیا بیابیم عشق را!
بیا بیابیم ما را♥️🌱
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانی از زندگی چه میخواهم
من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو.. بار دیگر تو 🕊
.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای خودت ارزش قائل باش:
من با هیچ کس تعارف ندارم!
آن کس که مرا ندارد،باخته!
من هر کجای زمین که باشم ، حاملِ شادی و خوشبختی ام!
من چیزی کم ندارم که برایِ رفتنِ کسی بغضم بگیرد!
کسی که از دنیایِ من برود ، به خودش بد کرده،نه من!
اصلا خودم درها را برایش باز می کنم،
خدا مرا آنقدر خواستنی آفریده که پایِ هیچ نخواستنی نمی نشینم!
منی که هر لحظه می توانم آرزوی هر آدمی باشم،منی که برایِ دوست داشته نشدن ، نیامده ام...اگر کسی پیدا شد که مرا نخواست،این مشکلِ شخصیِ خودش است و من هرگز دخالتی نمی کنم!
من برایِ نخواستنِ آدم ها پایِ بدرقه ی خوبی دارم...
با من بودن لیاقت می خواهد،و گذشتن از من،حماقت!
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
─
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#پیشنهاد_مدیر👌
مشکلی که مردم با دعا دارند
#سخنرانی
دکتر الهی قمشه ای
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
مجلهی بانوان ایلای
❤️❤️ #ترنم باشه، خداحافظ. ديگه منتظر خداحافظيش نميشم و گوشي رو قطع مي كنم. سريع از رو تخت بلند مي
❤️❤️
#ترنم
-ديره سروش. حرمت هاي زيادي به همراه دل من شكسته شدن.
سروش - همه چيز
رو مثل اولش مي كنم.
-هيچي مثل اولش نميشه. مگه ميشه يه مرده رو زنده كرد كه از من انتظار داري دل مرده ي خودم رو زنده كنم؟
سروش - كمكت مي كنم همه چيز مثل سابق بشه. خوشبختت مي كنم ترنم.
-خوشبخت شدن رو از جانب تو تجربه كردم. از تو بهم زياد رسيده سروش. اون روزايي كه تو بغل نامزدت بودي، من داشتم از شدت خوشبختي زار زار گريه مي كردم.
سروش - من بد كردم. تو مثل هميشه خانومي كن و از من بگذر. تو با ذات خوبت يه فرصت بهم بده. فقط يه فرصت. هنوز يه چيزايي بينمون مونده ترنم. مثل من نباش .مثل من نكن. تو كه تا آخرين لحظه هم تسليم نشدي پس چرا الان كنار كشيدي؟ مگه هميشه به خاطر عشقت نمي جنگيدي؟
-من تا لحظه اي كه فكر مي كردم عاشقمي كنار نكشيده بودم وقتي فهميدم هيچ وقت عشقت نبودم، واسه هميشه از زندگيت بيرون رفتم.
زير لب زمزمه وار ادامه ميدم:
-هنوز هم جنگ من به خاطر عشقمه. اي كاش مي فهميدي سروش.
سروش - كي ميگه عاشق نبودم؟! من خريت كردم يه حرفي زدم. تو چرا جدي گرفتي؟
بازوهام رو از دستاش بيرون ميارم:
-شرمنده آقا. خريت شما باعث مرگ عشق من شد!
سروش - دوباره زندش مي كنم.
-سروش دنبال چي هستي؟
سروش - دنبال ترنم سابق!
-مرد! به خدا مرد. من ايني هستم كه تو الان داري مي بيني، نه ترنم چهار سال پيش!
يك دور مي چرخم و ميگم:
-به من نگاه كن، نه ظاهرم مثل سابقه، نه رفتارام .ديگه ترنمي نمونده كه بخواي مثل سابقش كني. فكر مي كني الان همه چيز درست ميشه؟
تويي كه با اون همه ادعاي عاشقي از ترس آبروت آلاگل رو ول كردي، مي خواي من رو خوشبخت كني؟! مني رو كه هيچ وقت يه حرف عاشقونه ي درست و حسابي بهم نزدي. چطور باورت كنم؟! تو به آلاگل، همه ي اون چيزايي رو دادي كه من لحظه به لحظه آرزوش رو داشتم.
اين نشونه ي چي مي تونه باشه؟ هان؟
غمگين نگاهم مي كنه.
-اومدي با ازدواج با من، از من و خودت يه قرباني بسازي؟ بذار من روشنت كنم آقاي راستين ..من اون ترنم با آبروي سابق نيستم. از چهار سال قبل تا آخر عمر، كلي حرف پشت سر من بوده و در آينده هم خواهد بود. مي دوني چرا؟ چون كسايي مثل بنفشه و امثال اون همه جا، جار زدن كه من گناه كارم. انقدر اين حرف زبون به زبون چرخيده كه ديگه آبرويي براي من نمونده. اگه اومدي با من، آبروي از دست رفتت رو به دست بياري، بايد بگم مسيرت اشتباهه. بد بودن آدما زود پخش ميشه ولي وقتي بي گناهي آدما ثابت ميشه، هيشكي نميگه ببين بيچاره بي گناه بودبلكه ميان رو به روت اظهار دلسوزي مي كنن و از پشت بهت خنجر مي زنن و ميگن حتما يه كثافت كاري كرده كه كارش به اين جا كشيده .
سروش - تو هر جور باشي مي خوامت. خودم ازت حمايت مي كنم. هيچي برام مهم نيست. مي خوام تكيه گاهت باشم.
-احتياجي ندارم. الان ديگه به تكيه گاه احتياجي ندارم. مي خواي از چي حمايت كني؟ آبرويي ريخته شده، دلي شكسته شده، آرزويي به باد رفته،خونواده اي از هم پاشيده شده. الان كه ديگه كار از كار گذشته، سينه سپر كردي و حرف از تكيه گاه بودن مي زني؟!
شرمنده نگاهش رو از من مي گيره.برو دنبال زندگيت پسر. زندگي تو به من ربطي نداره فقط ميگم برو پي دلت .من چيزي ندارم كه بخوام بهت بدم. حرف چشمام رو ناديده بگير.
من به خيلي چيزا عادت كردم. از اين بيشتر خوارم نكن. با ترحمت بيشتر داغونم مي كني.
سروش سرش رو با ناراحتي تكون ميده و پشنش رو به من مي كنه.
سروش - اشتباهات زيادي كردم ترنم ولي همشون رو جبران مي كنم. بهت ثابت مي كنم. دوباره بر مي گردم.
با تموم شدن حرفش به سرعت از من دور ميشه.
-با چشمك يك ستاره عاشق شده بود،
با ساده ترين اشاره عاشق شده بود،
شب رفت و ستاره اش به فردا پيوست،
افسوس كه او دوباره عاشق شده بود...
به ديوار تكيه ميدم و رفتنش رو با چشماي بي تابم نگاه مي كنم.
-سروش رفتنت يه درده و موندنت هزار درد. دارم بين اين همه تضاد و ندونستن ديوونه ميشم.
چشمام رو مي بندم تا شايد براي يه لحظه هم كه شده مزه ي آرامش رو بچشم.
نمي دونم چقدر مي گذره كه با صداي بوق ماشيني از ترس تكون سختي مي خورم و چشمام رو باز مي كنم. با ديدن لب هاي خندونِ مهران،اخمام تو هم ميره .
-ترسيدم ديوونه.
مهران - بپر بالا كه مي خوام يه نهار توپ مهمونت كنم.
سوار ماشين ميشم و ميگم:
-مي بينم كه داري ناپرهيزي مي كني؟
ماشين رو به حركت در مياره و مي خنده.
مهران - چه كنيم كه ما مردا فداكار خلق شديم از روي دلسوزي هي واسه ي شما زنا ولخرجي كنيم!
-برو بابا! تو كه صبحونم به زور به خورد من ِبدبخت ميدي!
مهران - پس اون همه چيزي كه امروز تو شكمت خالي كردي چي بود؟
-دو، سه لقمه نون و پنير!
مهران - دو، سه لقمه نون و پنير رو داشتي دو لپي مي خوردي! تازه از بس پرخوري كرده بودي داشتي خفه هم مي شدي!
ادامه دارد..
🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
۱۰ پیشنهاد طلایی دکتر مهدی دوایی برای داشتن حالِ خوب...
۱- روزی یک ربع تمرین کنیم که حال دلمان را خوب کنیم و شاد باشیم و از زندگی لذت ببریم ، این کار به مرور باعث خوب شدن حال ما در زندگی میشود.
۲- هر خانواده باید تمرین کند که پروژه های مشترک زیادتری با هم داشته باشد و هرچقدر پروژه های مشتر خانواده با هم بیشتر باشد حال آن خانواده بهتر خواهد بود . پروژه های مشترک شامل گفتگو با هم ، غذا خوردن با هم ، کتاب خواندن با هم ، مهمانی و مسافرت رفتن با هم و .... است.
۳- پروژه های دو به دو حال یک خانواده را خوب میکند. مثلا پدر و مادر با هم یا هرکدامشان با بچه ها پروژه های دو به دو داشته باشند.
۴- مسئولانه رفتار کردن به جای مقصر انگاشتن دیگران. یعنی به جای اینکه در یک اقدام دیگران را مقصر بدانیم از خودمان شروع کنیم و عیب ها و نقص های خودمان را بیابیم.
۵- دیدن پدیده از دید دیگری :یکی از بهترین راهها برای داشتن خانواده سالم حرف زدن است چرا که حرف زدن باعث میشود موضوع را از دید طرف مقابلمان ببینیم .
۶- همیشه عاشق باشید و کور ، رها کنید و ببخشید چون خداوند بخشنده است.
۷- فاصله بین هویت و شخصیت را کم کنید.
۸- پذیرای خودمان به همان صورتی که هستیم باشیم و از مدل وجودی مان لذت ببریم.
۹- مواظب داشته هایمان باشیم و از آنها لذت ببریم و اجازه ندهیم زمانی که آنها را از دست دادیم به حسرت تبدیل شود.
۱۰- پیدا کردن معنای زندگی و رسیدن به آرزوهایی که داریم.
در حال زندگی کنید و معنای زندگی را به چیزی بدهید که ترس از دست دادنش را نداشته باشید و قدر زندگیتان را بدانید.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
🔴 جوان پرهیزگار و بیدار
مردی از انصار می گوید : روز بسیار گرمی رسول خدا صلی الله علیه و آله در سایه درختی قرار داشتیم ، مردی آمد و پیراهن از بدن خارج کرد ، و شروع کرد روی ریگهای داغ غلطیدن . گاهی پشت و گاهی شکم ، و گاهی صورت بر آن ریگها می گذاشت و می گفت : ای نفس ! حرارت این ریگها را بچش که عذابی که نزد خداست از آنچه من به تو می چشانم عظیم تر است .
رسول خدا صلی الله علیه و آله این منظره را تماشا می کرد ، وقتی کار آن جوان تمام شد و لباس پوشید ، و رو به ما کرد که برود ، نبی اسلام با دست به جانب او اشاره فرمودند و از او خواستند که نزد حضرت بیاید ، وقتی نزدیک حضرت رسید به او فرمودند : ای بنده خدا ! کاری از تو دیدم که از کسی ندیدم ، علت این برنامه چیست ؟ عرضه داشت : خوف از خدا ، من با نفس خود این معامله را دارم تا از طغیان و شهوت حرام در امان بماند !
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند : از خدا ترسانی و حق ترس را رعایت کرده ای ، خداوند به وجود تو به اهل آسمانها مباهات می نماید ، سپس به اصحابش فرمودند : ای حاضرین ! نزدیک این دوستتان بیایید تا برای شما دعا کند ، همه نزدیک آمدند و او بدین صورت دعا کرد :
اَللّٰهُمَّ اجْمَعْ امْرَنا عَلَی الْهُدیٰ وَ اجْعَلِ التَّقْویٰ زادَنا وَ الْجَنَّهَ مَآبَنا .
خداوندا ! برنامه زندگی ما را بر هدایت متمرکز کن ، تقوا را زاد ما و بهشت را بازگشتگاه ما قرار بده
امالی صدوق : 340 ، المجلس الرابع و الخمسون ، حدیث 26 ؛ بحار الأنوار : 67 / 378 ، باب 59 ، حدیث 23
مجموعه ای از نکته ها و داستان های کتب استاد حسین انصاریان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
یاد بگیریم زندگی را فریاد نزنیم
زندگی را بشنویم ، بشناسیم
و زندگی را زندگی کنیم ...
زندگی موهبتی است الهی که هر روز
تکرار میشود بدون کهنه شدن ...
زندگی کلاس درسی است که هر روز
میاموزد که چگونه باید رفتار کرد
اگر توانستیم با مثلث ،
خالق و خود و مخلوقات ارتباط بگیریم
و آن را درست ترسیم نماییم
زندگی خود واقعی و زیبایش را نمایان خواهد کرد
زندگی را باید زندگی کرد
زندگیتون سرشار از عشق و آرامش
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸