eitaa logo
مجله‌ی بانوان ایلای
8هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
6.1هزار ویدیو
2 فایل
💥ِانَّ مَعَ العُسرِیُسرا💥 کپی برداری از روایت های منتشر سده در کانال حرام میباشد نویسنده راضی نیست و در صورت مشاهده پیگرد قانونی و الهی دارد⚖ ⭕️رزرو تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
مجله‌ی بانوان ایلای
#ترنم انتظار نداشتي كه بشينم و مردنش رو تماشا كنم؟ پيمان: ـ اما راه هاي بهتري هم بود. هميشه بدتري
ـ گمشو بيرون. نريمان: ـ پيماني چطور مي توني با من، با پسر عمه ات، با كسي كه از برادر بهت نزديك تره اين كار رو كني؟ پيمان: ـ تو با چرت و پرتات فقط وقتم رو مي گيري. نريمان: ـ تو كه با اين جا وايستادن بيشتر داري وقت تلف مي كني. صداي پر حرص پيمان رو مي شنوم. پيمان: ـ بيا پايين. نريمان: ـ نميام. ـ... نريمان: ـ دستمو ول كن مرتيكه. ـ... نريمان: ـ ولم كن. نمي خوام بيام. اگه ولم نكني جيغ مي زنم، ترنم از خواب بيدار مي شه بعد آبروت پيشش مي ره. فكرشو كن ترنم تو رو اين جوري ببينه كه دستم رو گرفتي و مي خواي بكشي بيرون؛ اما زورت نمي رسه. پيمان: ـ مطمئن باش همه ي اين رفتارات رو گزارش مي كنم. نريمان: ـ هر كاري دلت مي خواد بكن. دايي عزيزم هوام رو داره. سرادار جونم كه مثل تو نيست. قربونش برم ماهه، ماه. صداي بسته شدن در رو مي شنوم. پيمان: ـ حالت رو مي گيرم. وايستا و تماشا كن. نريمان: ـ حالا نمي شه نشسته تماشا كنم؟پيمان ماشين رو راه مي ندازه و جواب نريمان رو نمي ده. نريمان: ـ خب بابا. حالا ببين چه حرصي مي خوره؟ ـ... نريمان: ـ قهر كردي عمويي؟ ـ... نريمان: ـ شكلات بدم آشتي مي كني؟ ـ... نريمان: ـ چه نازي هم مي كنه واسه ي من. خوبه دختر نشدي. ـ... نريمان: ـ اين ترنم هم بيدار نمي شه يه خرده باهاش حرف بزنم. از بس ساكت يه جا نشستم دلم پوسيد. صداي پوزخند پيمان رو مي شنوم. نريمان: ـ بگم غلط كردم مشكل حل مي شه؟ پيمان: ـ نه، فقط با خفه شدنت مشكل حل مي شه. نريمان: ـ شرمنده، اين يه مورد رو نيستم. پيمان: ـ ديگه هيچ وقت اجازه نمي دم با من تو يه ماموريت باشي. نريمان: ـ هر دفعه همين رو مي گي. پيمان: ـ همه اش تقصير توي نره خره. چرا هميشه خودت رو به من مي ندازي؟ تو نمي خواي آدم شي؟ نريمان: من چي كار كنم، بابات من رو با تو مي فرسته. پيمان: ـ آره جون خودت. نريمان: ـ جون تو راست مي گم. پيمان: ـ بي خودي از جون من مايه نذار. من كه مي دونم هر بار مي ري كلي تو گوش بابا مي خوني تا راضي مي شه تو رو يه جوري تو گروه من جا كنه. نريمان: ـ خوبه تا الان سردار بود. ترفيع مقام دادي شد بابا. پيمان: ـ دوست دارم با دستاي خودم خفت كنم. نريمان: ـ مي بينم كه پيشرفت كردي. قاتل هم كه شدي! بايد با دايي صحبت كنم، اين جوري نمي شه وضعت بحرانيه! پيمان: ـ وقتي همه ي خراب كاري هات رو گزارش كردم اون موقع مي فهمي وضع كي بحرانيه! نريمان: ـ تا سردار جون رو دارم غم ندارم. يه خرده خودم رو مظلوم كنم كار حله. پيمان: ـ من موندم چه غلطي مي كني كه بابا اين قدر هوات رو داره! حالا من بدبخت سه ساعت مي رم التماسش مي كنم اين سرخر رو با من نفرستين مياد در جوابم مي گه مسئله ي كار و روابط خونوادگي از هم جدا هستن. نريمان: ـ بالاخره بايد هواي داماد آينده شو داشته باشه دي . گه فكر كنم مي ترسه دخترش بترشه. پيمان: ـ مطمئن باش اين حرفت رو به گوش پرنيا مي رسونم. نريمان: ـ برسون برادر من. كي حرف تو رو باور مي كنه؟ من همه رو انكار مي كنم..... ادامه دارد... 🍃🍃🍃🍂🍃
📚👇 دو شیر از باغ وحشی می‌گریزند و هر کدام راهی را در پیش می‌گیرند ، یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه می‌برد ، اما به محض آن‌که بر اثر فشار گرسنگی رهگذری را می‌خورد به دام می‌افتد! ولی شیر دوم موفق می‌شود چند ماهی در آزادی به سر ببرد و هنگامی هم که گیر می‌افتد و به باغ وحش بازگردانده می‌شود حسابی چاق و چله است!؟ شیر نخست که در آتش کنجکاوی می‌سوخت از او پرسید : کجا پنهان شده بودی که این همه مدت گیر نیفتادی؟! شیر دوم پاسخ می‌دهد : توی یکی از ادارات دولتی!! هر سه روز در میان یکی از کارمندان اداره را می‌خوردم و کسی هم متوجه نمی‌شد ، پس چطور شد که گیر افتادی؟! شیر دوم پاسخ می‌دهد : اشتباها آبدارچی را خوردم چون تنها کسی بود که کاری انجام میداد و غیبت او را متوجه شدند! 👤پیتر اوانز 📚توسعه یا چپاول ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 قرار نیست آدمیزاد همیشه خوب باشد! همدیگر را درک کنید! گاهی آدم بی دلیل بد است! اینقدر روی این سوال پافشاری نکنید که چرا حالت بد است؟! چرا امروز بی حوصله ای؟! خب اگر خودش دلیل حال بد اش را میدانست که چاره ای پیدا میکرد! بعضی حال ها را آدم نمیفهمد چرایش را نمیداند شاید بعدا بفهمد اما در حال حاضر حوصله جواب دادن به هیچ سوالی را ندارد! به خدا اگر کمی یکدیگر را درک کنیم زمین جای قشنگتری برای زندگی میشود! 🎙"مرتضی‌خدام 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
پدرم می‌گفت : مردم دو دسته اند بخشنده و گیرنده گیرنده ها بهتر می‌خورند اما بخشندگان بهتر می‌خوابند ... ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
شخصی به دارالحکومه رفت و گفت: از كسي پولی طلب دارم. و پس نمی دهد. گفتند: آیا شاهد داري؟ گفت: خدا!... گفتند: کسی را معرفي کن؛ که قاضی او را بشناسد!! ‌‌‌‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌‌‌‌🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
باقلم موی خیالت یادگاری میکشم یک قفس بی پنجره با یک قناری میکشم بی تو باران می شود این بغض های لعنتی پشت پلکم انتظارت را بهاری میکشم لاله یِ لبهایِ تو ، گل بوسه را جان می دهد بوسه ها را لب به لب سرخ اناری میکشم رفتی از پیش دلم ، انگار چیزی کم شده مثل ساعت لحظه ها را بی قراری میکشم ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‎‌‌‎‌‌. ꧁🦚 @az_tanhaiy 🦚꧂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ○•° تو با تنهایی میتونی به همه چیزایی که میخوای برسی...❤ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 روایت کیمیا..... 🍃🍃🍂🍃
مجله‌ی بانوان ایلای
زهرا آروم خندید و گفت ما رو بیرون می‌کنی کیمیا رو میگی بمونه زینب خانوم با بی‌حوصلگی گفت _
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 به قلم فردای اون روز اول از همه همراه پدرش به مزار مادرش رفتند کیمیا پدرش نگاه می‌کرد ولی دکتر انگار در عالم دیگری بود و اصلاً متوجه حضور کیمیا نبود یک قبر کهنه و خیلی قدیمی که روی آن اسم مادر کیمیا تاریخ تولد و تاریخ فوتش نوشته شده بود حتی سنگ قبر هم نداشت روی قبر با سیمان بود و هیچکس نمی‌دانست عمق دردی که به دل دکتر نشسته بود کیمیا سلامی به مادرش داد و خیلی غمگین گفت _ مامان ببین کی اومده بابا اینجاست بالاخره همدیگرو پیدا کردیم از عشقتون برام گفته مامان کاش زنده بودی بابا خیلی مهربونه بغض مانع ادامه صحبت‌های کیمیا شد دکتر به قبر عشقش نگاه می‌کرد باورش نمی‌شد این قبر ساده قبر همان دختر با طراوتی بود که روزگاری بهترین روزهای عمرش را در کنار او بود کیمیا فاتحه‌ای برای مادرش خوند و قدم زنان از اونجا دور شد و دکتر اصلا نگران کیمیا نبود نشست و یک دل سیر با عشقش صحبت کرد گریه کرد تا بتواند از سنگینی غمی که توی دلش بود کم کند خیلی زود کارهای آزمایشات قبل از ازدواج کیمیا و سبحان انجام شد خوشبختانه هیچ مشکلی وجود نداشت برای عقد محضری طبق خواسته خود کیمیا و سبحان فقط دو خانواده بودند با اینکه حتی آقای محمدی هم از کیمیا خواسته بود که برای جشن ازدواجش دعوتش کنه ولی هیچکس رو دعوت نکردند و همه رو گذاشتن برای جشن عروسی کیمیا می‌خواست هرچه زودتر از این خرده کارها راحت بشه و به آزمون تخصصش برسه ولی مگه می‌شد خصوصاً که نامزد هم شده بود و سبحان هرر روز با یک بهانه‌ای حداقل یک ساعت از وقت کیمیا رو می‌گرفت کیمیا با اراده و برنامه‌ریزی قوی که داشت در عرض چند روز همه کارهایی که خودش می‌خواست را انجام داد با زهرا به دیدن ماهان رفت و از سلامتیش اطمینان خاطر پیدا کرد از آیدا خبر گرفت و با فهمیدن برگشتن زندگیش به روال عادی و طلاقش خوشحال شد گاهی دلش برای هستی سیندرلا طیبه خانم و کسایی که به نظرش انسان‌های خوبی بودن و حقشون نبود که در زندان باشند تنگ شده بود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️ ‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️ ‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️‌◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
15.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بخشی از خطبه همام 📚 نهج البلاغه ▫️ خُطبه مُتّقین یا خطبه هَمّام از خطبه‌های مشهور نهج البلاغه درباره صفات پرهیزکاران است. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَشْكُرُونَ ﴿۶۰﴾ 🔸 و آنان که بر خدا دروغ می‌بندند مگر چه گمان دارند به روز قیامت؟! البته خدا را با بندگان فضل و احسان بسیار است ولی اکثر مردم شکر نمی‌کنند. 💭 سوره: یونس 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88