🍁
#داستان_پندآموز
روزی مرد آبروداری دیدم گریه میکرد. از وی علت را جویا شدم. او گفت: «از مرد خسیسی مبلغی قرض گرفتهام و از پرداخت آن عاجزم. هر روز به درِ خانهام میآید و مزاحم همسرم میشود.»
به او گفتم: چرا از او شکایت نمیکنی؟ گفت: به خدا اگر مسئلهی قرض نبود، خودم از خانه بیرون میآمدم و زیر گوشش میزدم ولی چون بدهکارم، اگر با او جر و بحث کنم و بگویم مزاحم خانهی من نشو، در گوشهای رفته و بلند داد میزند که بدهی خود را بده تا مرا دمِ درِ خانهات نبینی. هر کسی هم صدای داد و فریاد او را بشنود به او حق میدهد که بدنبال بدهیاش آمده است.
آری، به فرمایش حضرت علی(ع): «قرضِ زیاد، انسانِ خوشقول را بدقول میکند.» سعی کنیم، تا جایی که امکان دارد قرض نکنیم زیرا بدهی، تنها بدبختیِ انسان است که او را نزد همه خوار، زبانش را کوتاه و سرش را به زیر میافکند.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#حدیث_روز
امام صادق (عليه السلام) در پاسخ به ابوبصير که از آيه «خود و خانواده خود را از آتش ... نگه داريد»، پرسيد چگونه خانواده را بايد از آتش نگه داشت؟ فرمودند: آنها رابه انجام آن چه خدا فرمان داده است فرمان دهى و از آن چه خدا منعشان فرموده است، منع كنى. اگر از تو اطاعت كردند آنان را از آتش حفظ كرده اى و اگر نافرمانيت كردند تو وظيفه ات را انجام داده اى.
📚ميزان الحكمه ص 3704 ح 12710 به نقل از تحف العقول ص 237
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
منتظر کسی نباشید که از راه برسد و این حباب آسایش و شادکامی را برایتان به ارمغان بیاورد، رسیدن به آن تنها به دست خودتان میسر میشود.
مطمئن باشید هیچکس برای شما کاری نخواهد کرد. به عبارت دیگر، هیچکس نمیداند که برای شما آسایش و شادکامی چگونه معنا میشود. بنابراین مهار زندگیتان را در دست بگیرید و همانند گربه، قلمروی خودتان را بسازید. منطقهای که در آن آسایش، شادکامی و شکوفایی فردی شما جای گرفته باشد.
هر روز شادیهای کوچک را در خود پرورش دهید و هرگز این فرصت را از دست ندهید که اوقاتی خوش برای خودتان بسازید یا هدیهای کوچکی برای خودتان بگیرید، چرا که شما کاملا سزاوارش هستید! هیچوقت در این مسئله شک نکنید.
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
امروز داشتم که درخلوت خودم قدم میزدم، یکدفعه صدایی شنیدم که از پشت گوشی به کسی میگفت "نورِ من".
لبخندی بر روی لبانم آمد. نمیدانم چرا اینقدر به قلبم نشست. با خودم فکر میکردم چه قدر عمیق است این اسم.
🍃🎈🍃🎈🍃
"نورِ من" یعنی مهم نیست که چه قدر تاریک هستی، چه قدر تنها هستی، چه قدر ذهنت پر شده از افکار منفی، چه قدر دلت گرفته است و ناراحت هستی. همین که یادت بیاید که کسی هست صدایش بزنی "نورِ من" یعنی در کنار همه تاریکیهای وجودت، نوری و امیدیست که سپیده بزند.
و خوب که به آدمها نگاه کردم، دیدم شاید این روزها تنها دارایی آدمها امید است. که امید پیچش نور است در عمق تاریکی ... ✨♥️
👤 مهدی پورعباد
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
مجلهی بانوان ایلای
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞 به قلم #یاس حیاط زیبای آقای احمدی چنان خیره کننده بود که گلی با ذوق گفت __وای کی
💞🍃ᶫᵒᵛᵉᵧₒᵤഽ💞
به قلم #یاس
آقای احمدی رو به کیمیا و زینب خانم گفت
____ ایلای یعنی ماهرویی که توی ایل و فامیل تکه
کیمیا به همسر آقای احمدی خیره شد و گفت
_و چقدر هم این اسم به شما میاد خانم احمدی
شما واقعاً برازنده این اسم هستین
الای لبخندی زد و گفت
_شما لطف دارید
گلی گفت
_ این اسم ترکی هست درسته
خانم احمدی دستش رو دور شونه دخترش حلقه کرد و گفت
_ بله درسته ما ترک هستیم
زینب خانوم که میشد برق تحسین رو در چشمهاش دید گفت
_ چقدر زیبا و دلنشین
و ایلای دوباره تبسمی زد
سبحان که نزدیک کیمیا نشسته بود سرشو سمت مبل کیمیا خم کرد و گفت
__ فری جون میگم ما هم اسم دخترمون رو یه اسم ترکی بزاریم اسمهای قشنگی دارن
کیمیا نخودی خندید
صدای زنگ در بلند شد
خانمی که از مهمانها پذیرایی میکرد رو به الای خانوم گفت
_فاطمه خانوم هستن
و الای با خوشحالی پا شد و سمت در رفت
صدای تق و توق کفشهای پاشنه بلند زنی که نزدیک در بود میومد
کیمیا رو به گلی گفت
_ چقدر قشنگه نگاه کن گلی چه استایلی داره
و گلی آروم گفت
____ واقعاً تو اون کت و شلوار مشکی مثل ماه در شب تاریک میدرخشه
حقا که آقای احمدی حقشه همچین زنی داشته باشه
صدای مردی اومد که با صدای بلندی همراه خنده گفت
____الای تو رو خدا امشب این فاطمه رو اینجا نگه دار
انقدر غر زده که مغز منو خورده
و زنی با خنده گفت
_ مهدی من اینجا نمیمونم
صدای ونگ ونگ آیدین نمیذاره من بخوابم
پس بیخود دلتو صابون نزن
با ورود آقا مهدی و همسرش فاطمه خانوم همه مهمونها به رسم ادب پا شدند
آقا مهدی جلو اومد
اول از همه با حسن آقا دست داد و گفت تو رو خدا شرمندم نکنید بفرمایید خواهش میکنم
و بعد با سبحان و حسین هم دست داد و دقیقاً مثل آقا محمد رو به سبحان گفت
_ از دیدنتون خوشحالم شما حتماً همون عاشق پیشه معروف هستین
سبحان خنده دلنشینی کرد و گفت
_و شمام حتماً دوست و همکار آقای احمدی هستین که اینجور اخلاقتون شبیه همه
اونم دقیقاً همین حرفو به من زد
مردها با صدای بلند خندیدند
و الای دست رو شونه فاطمه خانوم حلقه کرد و رو به مهمانها گفت
_ایشون فاطمه جان خواهر و دوست نزدیک من هستند و همسر آقا مهدی
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️
◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️◍⃟🍃ꕥ࿐❤️