eitaa logo
دیدگاه_محمدحسین روحی
83 دنبال‌کننده
575 عکس
249 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
(دعایت زودتر مستجاب می شود!) سید بن طاووس رحمه الله می فرمایند : پس تا می‌توانی مواظب باش دیگری را در محبت و دعا بر امام زمانت مقدم نداری و هنگامی که خواستی برای آن مولای عظیم الشأن دعا کنی با تمام وجود دعا کن. مبادا فکر کنی او به دعای تو محتاج است، هرگز چنین نیست و هرکس چنین فکری کند بیمار است. اینکه می‌گویم برای او دعا کن، فقط برای این است که او حق بزرگی بر تو دارد و بسیار در حق تو احسان نموده است، و اگر قبل از دعا برای خودت برای او دعا کنی، ابواب اجابت زودتر به رویت گشوده می‌شود، زیرا تو با گناهت باب دعا را بر روی خود بسته‌ای، ولی هنگامی که برای آن مولایی دعا کنی که از خواص درگاه خداست، به احترام او باب اجابت به رویت گشوده می‌شود و آنگاه خود و همه کسانی که در حقشان دعا می‌کنی بر خوان و احسان او نشسته و مشمول رحمت، کرم و عنایت الهی می‌شوید. منبع: کتاب شریف نجم الثاقب جلد ۲ صفحه ۴۵۳ ۱۴۰۰/۴/۳۱
(مـردۍ نـزد امیـرالمــومنین (ع) آمـد و عرض کرد: از هفتاد فرسنگ دور به ایـنجا آمده ام تا هفت سوال از شما بپرسم: ) ۱- چه چیز «از آسمان عظیم تر» است؟ ۲- چه چیز «از زمین پهناورتر» است؟ ۳- چه چیز «از ڪودڪ یتیم ناتوان تر» است؟ ۴- چه چیز «از آتش داغ تر» است؟ ۵- چه چیز «از زمهریر سردتر» است؟ ۶- چه چیز «از دریا بی نیازتر» است؟ ۷- چه چیز «از سنگ سخت تر» است؟ حضرت امام علے علیه السلام فرمودند : ۱- «تهمت به ناحق»؛ از آسمان عظیم ترست. ۲- «حق»؛ از زمین وسیع تر است. ۳- «سخن چینی»؛ شخص نَمّام ازڪودڪ یتیم ضعیف تر است. ۴- «آز و طمع»؛ از آتش داغ تر است. ۵- «حاجت بردن به نزد بخیل»؛ از زمهریر سردتر است. ‌ ۶- بدن شخص با «قناعت»؛ از دریا بی نیازتر است. ۷- «قلب کافر»؛ از سنگ سخت تر است. آدرس: جامع الاخبار، فصل ۵. ۱۴۰۰/۵/۵
. (قابل توجه نمایندگان محترم مجلس) " طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی و ساماندهی پیام رسان های اجتماعی" این طرح هرچند پیشنهاد دهندگان آن هم از نقطه نظرات واحد برخوردار نیستند و هر کدام توضیحات متفاوتی دارند، که نشانگر ابهامات فراوان در اصل طرح است! سوال این است؛ طرحی که می تواند در جامعه چالش برانگیز شود،( که شده) چرا در این مقطع حساس زمانی مطرح می شود؟ زیرا پلتفرم های پُر کاربرد مانند اینستاگرام و واتس أپ و .. در فضای کسب و کار و حتی در بخش آموزش، در این شرائط کرونایی، یکی از ابزار کسب و کار و عرصه فعالیت اجتماعی و اقتصادی و آموزشی است و با مطرح شدن این طرح اسباب نگرانی کسبه و خانوادها فراهم گشته، مردم می گویند؛ مشاغلی که بخاطر کرونا یکروز دائر و یکروز تعطیل است، و آموزش های مَجازی در این پلتفرم ها، با تصویب طرح، تکلیفشان چه می شود؟! تردیدی نیست، استفاده از فضای مجازی باید تابع قوانین کشور باشد و با ایجاد نمایندگی در داخل ایران همانند بسیاری از کشورها، تابع قانون باشند و این طرح می توانست بدون جوّ سازی و چالش آفرینی و با تدبیر به صورت قانون تصویب و اجرایی شود که این گونه نشد. خلاصه کلام این که؛ مجموعه ابهام های یاد شده، نگرانی مردم و خانواده ها را زیاد کرده و ناخواسته فضای عمومی کشور را متشنّج ساخته و روان هموطنان را نا آرام و نگران کرده است. ۱۴۰۰/۵/۸
(سَکُّوی پَرِش) کاش در ایران اسلامى رسم می شد کسانی که سمت می گیرند یا مسئولیت می پذیرند، با آنها شرط شود که پذیرش سمت یا مسئولیت مقدمه جایگاه بعدی و به قول معروف سکّوی پَرِش برای آینده نباشد، تا با این محدودیت جلوی بی اعتمادی بیشتر مردم گرفته شود. البته این رویّه غلط که نشان از مفاسد اخلاقی است مختص به ایران نیست بلکه دنیا اسیر این سهم خواهی هاست! انسان با شخصیت و بی نیاز به شهرت، دنبال پست و مقام نمی رود بلکه اگر مسئولیتی به او پیشنهاد داده شود،اگر توان و شایستگی آن را دارد، می پذیرد و پس قبول سمت در حد توان خالصانه خدمت می کند. در آموزه های دینی ماست که اشخاص برای رسیدن به ریاست نباید دست و پا بزنند ولى اگر مسئولیتی به آنان محوّل و يا پیشنهاد شود إباى از پذیرش ندارند و در این صورت باید بخاطر خوب کار کردن از تمام توان و ظرفیت خود استفاده کنند. کسانی که مسئول ستاد انتخاباتی می شوند یا سمتی در ستادهای انتخاباتی می پذیرند بعضاً به شرطی کار را می پذیرند که سهمی در دولت یا یکی از قوای سه گانه و یا رده های پایین تر داشته باشند و این یعنی سهم خواهی. ۱۴۰۰/۵/۱۱
(پندهای لقمان حکیم) روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ! سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!! پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد : اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذايی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد. اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است. و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست. ۱۴۰۰/۵/۱۵
(بیماری و مرگ آخرالزمان) حضرت امام جعفر صادق (عليه‌السلام) قُدّامُ القائِمِ مَوتَتان: مَوتٌ احمرُ وَ موتٌ اَبيضُ حتّي يَذَهَبَ مِن كُلِّ سبعةٍ خمسةٌ! اَلموتُ الأحَمرُ السَيفُ و المَوتُ اَلأَبْيَضُ الطَاّعونُ. پيش از قيام حضرت، دو نوع مرگ‌و‌مير خواهد بود: يکی مرگ سرخ و ديگر مرگ سفيد آنچنان سهمگين و هولناک كه از هر هفت نفر پنج نفر از بين خواهند رفت! مرگ سرخ با جنگ واسلحه و مرگ سفيد بيماری همه‌گير است. آدرس: كمال‌الدين صدوق - ص ٦٥٥ ۱۴۰۰/۵/۱۵
سوال: ( منظور از توبه نصوح که در قرآن آمده چیست؟) پاسخ: نصوح نام مردی بود که شبیه زنان در صدا و قیافه بود به همین خاطر در حمام زنانه دلاکی و کیسه کشی می کرد تا میان زنان شهوت رانی کند. چندین بار توبه کرده بود اما توبه خود را شکسته بود. بالاخره آوازه ی او طوری در شهر پیچیده شد که دختر پادشاه هم خواست نصوح او را دلاکی کند. بعد دلاکی، دختر پادشاه متوجه شد گوهر قیمتی اش گم شده؛ دستور داد تمام کارگران را بگردند وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوا شدن فرار کرد به خزینه حمام و در یک لحظه به خداوند التماس کرد و گفت: «خدایا من تا حالا خیلی توبه کرده ام و توبه ام را شکسته ام اگر از این مهلکه نجاتم دهی قول می دهم دیگر سراغ این کار نیایم». در همین حال که سربازان می خواستند او را بگیرند کسی از بیرون حمام صدا زد بیایید که گوهر قیمتی پیدا شد. حال نوبت آن رسیده بود که نصوح به قول خود وفا کند. بعد این ماجرا درخواست های زیادی از دختر پادشاه و دیگر زنان برای دلاکی شد اما نصوح بهانه آورد که دستش علیل شده و نرفت و برای اینکه رسوا نشود به دل کوه پناه برد. شبی در خواب دید که شخصی به او گفت ای نصوح تو چگونه توبه کرده ای که گوشت و پوست تو از حرام روئیده شده است. همین که از خواب بیدار شد تصمیم گرفت سنگ های کوه را جابجا کند تا گوشت تنش را آب کند. بعد مدتی که مشغول کار بود چشمش به میشی افتاد که بی صاحب و گله بود از آن میش نگهداری کرد تا صاحبش پیدا شود آن میش زاد ولد کرد و زیاد شدند. کار بجایی رسید که نصوح درآن منطقه شهرکی ساخته بود و ثروتی به هم زده بود و آوازه ی او به پادشاه رسیده بود. پادشاه درخواست کرد که نصوح را ببیند اما نصوح از ترس رسوا شدن به پیش شاه نرفت؛ لذا شاه تصمیم گرفت خودش به نزد نصوح برود، اما قبل از رسیدن اجل مهلت نداد و از دنیا رفت. نصوح نیز در مراسم دفن او حاضر شد. پادشاه چون پسر نداشت نصوح را بهترین شخصی دیدند که به درد پادشاهی می خورد بعد مدتی دیگر با همان دختر پادشاه که دلاکی اش می کرد ازدواج کرد. شب زفاف که رسید ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت “چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را پیش تو یافته ام، مالم را به من برگردان.” نصوح گفت : درست است و دستور داد تا میش را به او بدهند. آن شخص گفت که چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى. نصوح گفت: درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند. آن شخص گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند.
. همسایگان آنچه در افغانستان اتفاق افتاده و موجب نگرانی همسایگان و مسلمانان جهان شده، از جهاتی قابل توجه است: ۱- حوادث افغانستان در بر دارنده پیام شکست راهبردی آمریکا در این کشور است. ۲- آمریکا طی ۲۰ سال اشغالگری نه تنها هیچ خدمتی به مردم افغان نداشت بلکه در این مدت، خسارات زیادی به این کشور وارد ساخت. ۳- افکار عمومی در جهان نسبت به طالبان، به دلیل عملکرد گذشته اش منفی است. ولی واقعیت این است که طالبان امروز با طالبان گذشته با استفاده از تجربیات گذشته، رفتارش عوض شده و موضع گیری این چند روز، گواه براین ادعاست. هرچند از لحاظ اعتقادی فرقی نکرده است. ۴- ایران طالبان را متحد استراتژیک خود و همه اقوام افغانستان نمی داند، هر چند طالبان بخشی از واقعیت آن کشور است، کما اینکه آن را تهدید و دشمن جمهوری اسلامی نمی شناسد. ایران منافع مشترک زیادی با افغانستان دارد(رود هیرمند، دریاچه هامون، ۹۴۵ کیلومتر مرز مشترک و...) لذا به عنوان یک همسایه با این ویژگی ها باید حوادث افغانستان را به لحظه و با دقت تمام دنبال کند. آمریکای شکست خورده در افغانستان هنوز دست و پا می زند تا منافع خود را حفظ کند و به اهدافش که کمتر کردن نفوذ ایران، روسیه، چین و غارت ذخائر، در این کشور و منطقه است و اگر دست نیابد سنگ اندازی کند، به این دلیل که هنوز نیروهای نظامی خود را در فرودگاه کابل نگه داشته است. از سویی در داخل کشور و احتمالاً با هدایت بیرونی، همان ها که با مقابله با داعش در عراق و سوریه مخالف بودند اکنون پیگیر مقابله با طالبان به عنوان یک گروه تروریستی شبیه داعش هستند، بی توجه به این که طالبان طی این چند سال با نیروهای آمریکا، دولت اشرف غنی دست نشانده آمریکا و داعش جنگیده و وعده داده دولت فراگیر تشکیل دهد و همه ی اقوام افغان را در حکومت شریک سازد. آنچه تردید ندارد جمهوری اسلامی ایران در پی حفظ منافع ملی است و از حقوق خود نمی گذرد و چشم پوشی ندارد. ۱۴۰۰/۵/۲۶
(آنچه در اسلام برای هنگام غذا خوردن سفارش شده:) امام حسن محتبی علیه السلام : فِي الْمَائِدَةِ اثْنَتَا عَشْرَةَ خَصْلَةً يَجِبُ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ أَنْ يَعْرِفَهَا أَرْبَعٌ مِنْهَا فَرْضٌ وَ أَرْبَعٌ سُنَّةٌ وَ أَرْبَعٌ تَأْدِيبٌ : فَأَمَّا الْفَرْضُ فَالْمَعْرِفَةُ وَ الرِّضَا وَ التَّسْمِيَةُ وَ الشُّكْرُ وَ أَمَّا السُّنَّةُ فَالْوُضُوءُ قَبْلَ الطَّعَامِ وَ الْجُلُوسُ عَلَى الْجَانِبِ الْأَيْسَرِ وَ الْأَكْلُ بِثَلَاثِ أَصَابِعَ وَ لَعْقُ الْأَصَابِعِ وَ أَمَّا التَّأْدِيبُ فَالْأَكْلُ مِمَّا يَلِيكَ وَ تَصْغِيرُ اللُّقْمَةِ وَ تَجْوِيدُ الْمَضْغِ وَ قِلَّةُ النَّظَرِ فِي وُجُوهِ النَّاسِ . « در هر سفره دوازده خصوصيت است كه لازم است هر مسلمانى آنها را بداند : چهار عدد آنها لازم است ، چهار عدد آنها مستحب ، و چهار عدد آنها از آداب است : اما آن چهار چيزى كه لازم است عبارتند از: ۱- آگاهی پیداکردن نسبت به حلال یا حرام بودن غذا. ۲- رضایتمندی و خرسندى نسبت به نعمت خدای متعال. ۳- بسم اللَّه گفتن. ۴- شكرگزارى. آن ها که مستحب است عبارتند از: ۱- شستن دستها قبل از غذا خوردن. ۲- تكيه بر طرف چپ بدن. ۳- با سه انگشت غذا خوردن. ۴- تميز كردن انگشتان. ادب غذا خوردن عبارت است از: ۱- غذا خوردن از آنچه نزد خود است. ۲- كوچك گرفتن لقمه. ۳- جويدن زياد. ۴- كمتر نگاه كردن به دیگران . ابن بابویه ، محمدبن علی؛ من لا يحضره الفقيه، ج ۳، ص ۳۵۹، ح ۴۲۷۰ . ۱۴۰۰/۶/۱۳
( چرا ماه صفر دومین ماه قمری، در بین مردم به بد یمنی مشهور است)؟ در چرایی بدیمنی ماه صفر دلایلی از جمله رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن (ع) و امام رضا (ع) در این ماه را ذکر می کنند، همچنین ابتدای ماه صفر با ورود کاروان اسرا به شهر شام مصادف است،آغاز جنگ صفین نیز در نخستین روز صفر بوده است. در برخی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان از انجام کارهای مهم در ماه صفر، پرهیز و برای دفع آفات و بلایای این ماه بسیار صدقه دهند. از دیگر عللی که مسلمانان از این ماه به عنوان ماهی نحس و بدیمن یاد می کنند قطع وحی در این ماه است. حضرت علی (ع) در این مورد فرموده است: با رحلت پیامبر (ص) چیزی قطع شد که با فوت هیچ احدی قطع نشد. در ماه صفر بزرگترین مصیبت وارده به امت اسلامی یعنی رحلت پیامبر اعظم (ص) رخ داده است؛ از این رو این ماه را ماه مصیبت و عزا می خوانند و شیعیان در این ماه بسیار محزون هستند. مردم برای در امام ماندن از نحسی ماه صفر در نخستین روز این ماه با قربانی کردن و صدقه دادن، خود و اعضای خانواده را از نحسی این ماه دور کنند. مردم با اعتقادی که به سنگین بودن ونحس بودن ماه صفر دارند کارهای مهمی چون سفر ، ازدواج و حتی خواستگاری را به ماههای دیگر موکول کنند زیرا احتمال دارد ازدواج و حتی خواستگاری در ماه صفر به طلاق منجر شود. سنگین بودن ماه صفر در روایات آمده به گونه ای که در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) آمده است:هرکس پایان ماه صفر را به من بشارت دهد به بهشت وارد می شود. برای دفع بلا در ماه صفر باید قربانی کرد و صدقه داد. اعمال ماه صفر: درباره اعمال مستحبی که در ماه صفر ذکر شده، اهم آن ها خواندن دعا، تلاوت قرآن، اقامه نماز و روزه داری است. همچنین درباره خواندن نماز دو رکعتی اول ماه نیز آمده است: در رکعت اول بعد از حمد ۳۰ مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد ۳۰ مرتبه سوره قدر بخواند و بعد از نماز صدقه ای در راه خدا بدهد. ۱۴۰۰/۶/۱۷
[السلام علیک یا رقیه بنت الحسین-ع-] پنجم ماه صفر مصادف است با روز شهادت حضرت رقیه(س) در سال ۶۱ هجری قمری، به همین مناسبت این یاد داشت به محبین آن دختر گره گشای عالم تقدیم می گردد. پدر حضرت رقیه(س) امام حسین(ع) و مادرش ام اسحاق است که ۱۷ یا ۲۳ شعبان سال ۵۷ قمری در مدینه متولد شد. نام «رقیه» در کتب و منابع تاریخی معتبر که درباب قیام حسینی و حوادث پیرامون آن چه قبل از قیام وچه بعد از شهادت امام حسین(ع) نگاشته شده، آمده است. سخن در این است که آیا این نام همان نام دختری از دختران امام حسین(ع) است و یا شخصیت دیگری است؟ زیرا برخی از محققین او را رقیه بنت علی(ع) یعنی خواهر امام حسین(ع) دانسته اند. با تحقیقات انجام شده در بعض کتب مختلفه و معتبره با قصیده و چکامه ای جانسوز از یکی از شاگردان امام صادق و امام کاظم(علیهماالسلام) مواجه می گردیم که از جناب «سیف بن عمیره نخعی کوفی» ایراد شده، سیف بن عمیره در زمان امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) می‌زیسته است و دو پسر وی به نام های حسن و حسین هر دو کتاب حدیثی داشته‌اند. اما نکته ی مهم و اساسی این است که سیف بن عمیره یکی از راویان ثقه و علمای دارای تالیفات می باشد. وی در قصیده ای که در رثای امام حسین(ع) سروده است، در دو جا صراحتا به نام رقیه اشاره می نماید که در کنار دختران دیگر امام حسین(ع) آورده شده است. این قصیده کهن ترین منبع و مدرکی است که دال بر وجود حضرت رقیه (سلام الله علیها) می باشد. هرچند بعضی از افراد ادعا نموده اند که شاید رقیه ی مورد نظر، رقیه بنت علی(ع) باشد، اما در جواب باید گفت کمترین دلیل در مردود دانستن این قول این است؛ که معنا ندارد نام رقیه بنت علی(ع) را در کنار دختران امام حسین(ع) بیاورند در حالی که رقیه بنت علی(ع) همسر مسلم بن عقیل است و ربطی دیده نمی شود که در ذکر مصائب توسط سیف بن عمیره بجای بیان مصیبت های دختران امام حسین(ع) توجه به همسر مسلم بن عقیل گردد. علاوه براین علامه سید محسن امین عاملی و سید جواد شبر هم در کتب خود از این ماجرا برای اثبات حضرت رقیه بنت الحسین(ع) استفاده کرده اند. مضافاً بر اینکه؛ اتفاقات و کرامات آن حضرت که در کتب موثق نقل شده و زبانزد است، خود دلیل بر اثبات وجود آن حضرت می باشد. نتیجه اینکه مطابق ادله ی عرضه شده و منبع کهن و موثق سیف بن عمیره ثابت می گردد وجود ذی جود حضرت رقیه بنت الحسین(سلام الله علیهما) قابل انکار نیست. منابع : (دایره المعارف تشیع ج ۴ ص ۳۱۴ / کتاب المنن عبد الوهاب بن احمد شافعی/ نوادر الحسینیه ص ۱۱۸۴ نادره ی ۱۸۷ -اعیان الشیعه ج ۷ ص ۱۹۶ /ادب الطف ص ۱۹۶) ۱۴۰۰/۶/۲۰
(محل دفن حضرت زینب - س- در کدام کشور است؟) درباره این که قبر حضرت زینب در چه مکانى است، سه احتمال وجود دارد: مدینه، شام و قاهره. عمده سیره نویسان مرقد آن بانوى بزرگ را «قاهره» و «شام» گفته اند. یحیى بن حسن حسینى عبیدلى اعرجى در کتاب اخبار زینبیات و برخى دیگر از سیره نویسان گفته اند: حضرت زینب در مصر وفات نمود.[۱] حسنین سابقى در کتاب مرقد عقیله زینب و برخى دیگر نوشته اند که مرقد حضرت در شام و دمشق قرار دارد.[۲] برخى دیگر از نویسندگان مانند دکتر شهیدى در کتاب زندگانى فاطمه زهرا (س) مرقد آن بزرگ بانوى اسلام را به صورت مردّد بین مدینه ، شام و مصر مطرح کرده اند.[۳] آنان که گفته اند مقبره آن حضرت در مصر قرار دارد، این گزارش را نقل کرده اند که بعد از مراجعت کاروان باقى مانده واقعه کربلا از شام به مدینه، جوّ عمومى مدینه نا آرام شد. حاکم مدینه نامه اى براى یزید نوشت و وضع پیش آمده در مدینه و نقش حضرت زینب در بیدارى و مقاومت مردم را براى یزید توضیح داد. یزید در پاسخ نوشت که زینب را از مدینه اخراج کند. حاکم مدینه مُصِرّ بود که زینب از مدینه خارج شود. سرانجام حضرت زینب از مدینه به مصر هجرت کرد و مورد استقبال حاکم مصر و عده زیادى از اهالى مصر قرار گرفت. حضرت زینب بعد از گذشت حدود یک سال در غروب پانزدهم رجب سال ۶۳ در قاهره رحلت نمود.[۴] اما آنان که گفته اند: مقبره حضرت زینب در شام است. ضمن نقل این داستان که حاکم مدینه در پى اخراج و تبعید حضرت زینب بر آمد و سرانجام حضرت زینب به شام رفت، به نقل دیگرى پرداختند و آن این است : موقعى که واقعه حره و غارت و کشتار مردم مدینه در سال ۶۲ هجرى توسط یزیدیان رخ داد، عبدالله بن جعفر براى این که ناراحتى همسرش زینب تجدید نشود و قدرى غم و اندوه او کاسته شود، افزون بر این، مرض وبا و طاعون در مدینه شایع شده بود و براى در امان ماندن از آن ، به همراه حضرت زینب به سوی مزرعه ای در شام رفتند و در آن جا اقامت گزیدند تا این که حضرت زینب مریض شد و در آن دیار از دنیا رفت. پس از زینب کبرا ، ام کلثوم دختر دیگر حضرت علی(ع) که از غیر فاطمه زهرا (س) و نام او زینب صغرا بود، مشهور به زینب کبرا شد و به مصر رفت.[۵] حتی اگر نتوان به یقین مشخص کرد که قبر حضرت زینب علیها السلام در کجا واقع است باز می توان گفت: زیارتگاه ها و اماکنی که به این دودمان منسوبند همه از مصادیق آیه شریفه:" (این چراغ پرفروغ) در خانههایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)...[۶] می باشند." این خانه ها و زیارتگاه ها و لو منسوب به آن ها باشد، جای ذکر و توجه به خدا و انسان سازی و پیوند با شهیدان و اهل بیت است. محل دفن اهل بیت هر کجا که باشد یاد و خاطره شان زنده است و در سینه های مردم عاشق جای دارند. [۱] . عبیدلی نسابه ،اخبار الزینبات، ، صص ۱۲۲- ۱۱۵. [۲] . سابقی شیخ محمد حسنین مرقد العقلیه زینب علیها السلام، شیخ محمد حسنین ، ص ۴۵. [۳] .شهیدی،سید جعفر، زندگانى فاطمه زهرا (س) ، ص ۱۶۱و۱۶۲. [۴]. عبیدلی نسابه ،اخبار الزینبات، ، ص ۱۲۲- ۱۱۵ [۵] . شیخ جعفر نقدى ، زینب کبرا، نقل از ستارگان درخشان، ج ۲، ص ۱۸۳ ـ ۱۸۴. [۶]. نور،36:"فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ.."
(اربعین امسال به کام اغنیا ) امسال که خبر گشایش راه کربلا در منتشر شد، دنیایی از امید وشادمانی بر عاشقان چشم انتظار کربلا شکفت. اما در واپسین این ایام، شرائطی گذاشتند که بسیاری از علاقمندان را دلسرد ساخت و بغض در گلوها نشاند. وقتی گفتند این سفر مخصوص موکب داران است و سفر فقط هوایی است و... کسانی که عضو و وصل به موکبی نیستند نا امید شدند، هرچند نسبت به این شرط تجدید نظر شد ولی کارساز نگشت. از طرفی هزینه تهیه بلیت هوایی مبلغی نیست که از عهده هرکس بر آید چون بسیاری از مردم توان تهیه بلیت هوایی ندارند و انگار مسئولین از زندگی مردم به ویژه قشر عاشق اهل بیت بی خبرند. یادمان نرود در این سال های اخیر بسیاری از مردم برای سفر به کربلا ایام اربعین را انتخاب می کردند تا از عهده هزینه اش بر آیند و زیارت اربعین را درک و در همایش میلیونی جهانی اربعین شرکت کنند. بنابراین اربعین امسال بسیاری از عاشقان را حسرت به دل گذاشت. امسال حضور در کنگره عظیم اربعین سهم افراد توانمند شد و دیگران جامانده پیاده روی اربعین شدند و حسرت به دل ماندند! حسین جان فقط با تو می گویم؛ تو که آخر گره رو وا می کنی/ پس چرا امروز و فردا می کنی. ۱۴۰۰/۶/۲۷
(السلام علیک یا سفینة النجاة) در روز اربعین مراسم زیارت مخصوص اربعین با حضور مشتاقان زیارت اباعبدالله الحسین(ع) از ساعت ۷ صبح در مسجدجامع الجواد(ع) واقع در عظیمیه ۴۵ متری بسیج(کاج) برگزار می گردد. حضور برادران و خواهران تعظیم شعائر دینی است. با توجه به تداوم جولان ویروس کرونا رعایت دستورالعمل های بهداشتی اجتناب ناپذیر است.
نابغه دهر، علامه حسن حسن زاده آملی( اعلی الله مقامه)، فقیه، اصولی، فیلسوف، منجم، ریاضی دان، عارف و سالک الی الله و تارک هوی و هوس بود. در رفتار وگفتارش کمترین تعلق به دنیا دیده نمی شد. استاد ذی نفوذ و درک محضرش اثر بخش و ذوفنون بود که از مهارت و دانش و تخصص عمیق در علوم مختلف برخوردار بود. متخصصین و دانشمندان در علوم را شیفته و مجذوب خود می ساخت. نفسی پاک و پاک کننده داشتند. در کلاس درس و مباحثات علمی به ندرت عصبانی می شدند و اگر در طول یکسال تحصیلی یک یا دوبار عصبانی می شدند فوری از طلاب و شاگردان حاضر در جلسه به دفعات و با کمال تواضع عذر خواهی می کردند. در منزل به شخصه از میهمانان پذیرایی می کردند و با دستان خود برای میهمان چای می آوردند.بی توجه به دنیا و مادیات بوده و اسیر شأن و شخصیت نبودند. آنچه می نویسم طی چهار سال که در درس اسفار در مسجد حضرت معصومه(ع) قم افتخار درک محضرشان داشتم، یافتم هر کلام استاد قابل استفاده بود و هیچگاه سخن بی ربط و بی معنا نمی گفتند. کلامشان نافذ و دل نشین بود و ملال آور و کسل کننده نبود. بسیار دقیق و وقت شناس بودند، شروع و پایان کلاس درس سرشار از نظم و انضباط بود. خوش مشرب و خوش محفل و اهل مطایبه های جذاب و شیرین بودند. در فراغ این استاد اشاره کنم به حدود دویست آثار علمی و سودمند ایشان و به حکم قطره ای از دریا یاد کنم از؛ رسالة لقاء الله- شرح فصوص الحکم- رساله نور علی نور- الاصول الحکمیه- صدکلمه- جزوه من کیستم- معرفت نفس- انسان و قرآن- رساله ای در اربعین- دیوان اشعار- هزار ویک نکته و... {ولد سعیدا و عاش سعیدا و مات سعیدا} ۱۴۰۰/۷/۶
مأمون، حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد. او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.
(چرا البرز عقب است؟) تا این لحظه استانداران ۱۳ استان تعیین و مشغول به کار شده اند، اما استان البرز از این توفیق هم عقب است. این وضعیت، هشدار دهنده و فرصتی مغتنم است تا شهروندان در پی یافتن عوامل عقب ماندگی سی و یکمین و نوپاترین استان کشور باشند و برای همیشه راه چاره ای برای آن بیابند. علیرغم اینکه استان البرز فرزندانی مستعد دارد که می توانند به رشد و آبادانی آن کمک کنند آنگونه که در خدمت نظام و موفق هستند، اما خبرها حاکی است، در انتخاب استاندار باز هم نگاه به بیرون است و باز هم البرزی ها را ناتوان و نادیده می گیرند و در عوض غیر بومی ها را برتر و توانمندتر می دانند! راستی تا کی باید البرز قربانی کج اندیشی برخی باشد و ضربات مهلک بی تدبیری ها را تحمل کند؟! هر چند این نیز محصول منسجم نبودن البرزی ها و قدر ناشناسی و ناسپاسی ظرفیت های بالفعل و موجود استان است.
(کم اما زیاد) پس از روی کار آمدن دولت آقای رئیسی مردم امیدوار به کنترل بازار و ارزانی اجناس به ویژه اقلام ضروری و قوت غالب جامعه شدند. وزیر صمت دولت هم، مکرر از ارزانی فولاد و آهن و سیمان و لبنیات و.. صحبت می کند و وعده ارزانی بیشتر می دهد، اما مردم هر روز با گرانی بیشتر از دیروز، روبرو می شوند. گرانی نان همراه با افت وزن، گرانی لبنیات علی رغم اعلام ارزانی چند قلم از آن، گرانی مرغ، تخم مرغ، گوشت و لوازم خانگی و... کسی هم پاسخگو نیست. مگر این که هر از چند گاه اعلام می شود؛ «با متخلفین برخورد می شود»! بدون آن که وعده ها عملی شود. شایسته است دولت سیزدهم به نیازهای ضروری، به ویژه مواد خوراکی پر مصرف و عمومی، بیشتر اهتمام ورزد. مردمی که طی چهل و دو سال مدافع نظام و انقلاب اسلامی بوده اند، حقشان این نیست که با گرانی روزانه مواجه باشند و سفره ها خالی و عرق شرم بر چهره سرپرست خانواده جاری باشد. قیمت اقلامی مانند نان، پنیر و.. هرچند دارای افزایش اندک و تدریجی باشد، اما چون مصرف عمومی دارد، کم آن هم زیاد است. ۱۴۰۰/۷/۲۶ 🔴⚪🔴⚪🔴⚪🔴 ‌برای عضویت، از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/joinchat/111345667Cec370a7c3d
(لعن بر دشمنان) نقل شده است در هنگامه جنگ صفین زمانی که حضرت امیرمؤمنان علیه السلام در جنگ صفین آگاه شد حُجْر بن عَدِی و عَمْرو بن حَمِق ، آشکارا اهل شام را لعن می کنند، کسی را نزد آن ها فرستاد تا به آن ها بگوید از این کار دست بردارند. آن ها [با تعجب] نزد امام آمدند و عرض کردند: «ای امیرالمؤمنین، آیا ما برحق نیستیم؟» ایشان فرمود: «آری.» عرض کردند: «آیا آن ها باطل نیستند؟» حضرت فرمود: «آری.» عرض کردند: «پس چرا ما را از دشنام دادن به آن ها منع کردید؟» حضرت خطاب به آن ها فرمود: «نمی پسندم که از دشنام گویان و لعن کنندگان باشید و آنان را لعن و ناسزا گویید [که درنتیجه ایشان نیز شما را ناسزا گویند و از شما بیزاری جویند]؛ بلکه چه بهتر است اعمال ناشایست ایشان را یادآور شوید و بگویید: ازجملۀ سیرۀ [زشت] آنان چنین وچنان است و از اعمال [نادرست ]شان این و آن است. این بهترین بیان و نافذترین استدلال است. نیز به جای نفرین صرفِ آنان و بیزاری جستن از ایشان، چنین بگویید [و دعا کنید]: ‘خداوندا، جان ما و ایشان را حفظ کرده و بین ما و ایشان را اصلاح کن و آنان را از گمراهی شان نجات ده، تا آن که حق را نمی داند، بشناسد و آن که از آن سرپیچی می کند، به آن گردن نهد. این را من بیشتر دوست دارم و برای شما [نیز] بهتر است.» آن ها گفتند: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَقْبَلُ عِظَتَکَ وَ نَتَأَدَّبُ بِأَدَبِک؛ ای امیرمؤمنان، نصیحت شما را پذیرفتیم و به ادب شما مؤدب شدیم. ادب شیعه ادب امیرالمومنین است. علامه امینی در مقدمۀ جلد هشتم الغدیر ضمن نقل این روایت از کتاب "وقعة صفین"می گوید: «ادبِ امیرالمؤمنین، ادبِ شیعه است، ادبِ امینی است و ما نیز همچون حُجْر بن عَدِی و عَمْرو بن حَمِق می گوییم: ای امیرالمؤمنین، ما نصیحتِ شما را پذیرفتیم و به ادبِ شما مؤدب شدیم. و این گفتۀ تمام شیعیان است.» برخورد امام صادق(ع) با شیعه ای که لعن کرد در تفسیر صافی از قول فیض کاشانی ذیل آیه؛ « وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْم ٍ» حدیثی نقل کرده که یک شیعه ای در مسجد به خلیفه دوم توهین کرد. وقتی امام صادق «ع» این را شنیدند، فرمود: خدا این شیعه را لعنت کند! برای اینکه در مسجد به خلیفه ای که برای اهل سنت محترم و مقدس است، توهین کرده. این نشان می دهد که ائمه مخالف توهین شیعیان به مقدسات اهل سنت بوده اند. مواردی که حضرت علی(ع) به عمر کمک کردند آنقدر زیاد است که جمله "لو لا علی لهلک عمر" ترجیع بند عمر شده بود! امامان مذاهب اهل سنت از شاگردان امام صادق(ع) هستند چرا حضرت اجازه حضور آنها را در کلاس خودشان می دادند؟ این سیره حضرت علی(ع) و امامان هست، اگر شیعه ایشان هستیم باید از سیره ایشان پیروی کنیم. برخورد حضرت علی(ع) بعد از جنگ جمل با عایشه پس از جنگ جمل، حضرت على عليه السلام به محمد بن ابوبكر دستور داد خواهرش ـ عايشه ـ را به خانه بنى خلف انتقال دهد تا در باره او تصميم بگيرد. محمد بن ابوبكر گويد: ((او را به آنجا منتقل كردم در حالى كه مدام به من و حضرت على عليه السلام ناسزا مى گفت و بر اصحاب جمل رحمت مى فرستاد.)) هنگامى كه حضرت على عليه السلام تصميم گرفت به سوى كوفه حركت كند, 40 نفر زن را با لباس مردانه و مسلح، همراه عايشه نمود تا او را به مدينه برسانند. در بين راه عايشه مرتب به امير مومنان(ع) ناسزا مى گفت كه حضرت على(ع) حرمت پيامبر(ص) را نگه نداشته، او را همراه مردان به مدينه فرستاد و ... او آن قدر به حضرت على عليه السلام ناسزا گفت كه وقتى به مدينه رسيدند، يكى از زنان نگهبان تاب خوددارى از كف بداد، نزديك آمد و گفت: ((واى بر تو اى عايشه! آيا آنچه انجام دادى كافى نبود كه در باره ابوالحسن عليه السلام اين چنين سخن مى گويى؟ آنگاه ديگر زنان نزديك آمدند، نقاب از چهره برگرفتند عايشه با پى بردن به حقيقت شرمگين شد، كلمه استرجاع بر زبان جارى كرد و از اعمال خود در پيشگاه خدا استغفار نموده، گفت: خداوند به فرزند ابوطالب جزاى خير عطا كند كه حرمت رسول خدا(ص) را نگه داشت.)) حضرت على عليه السلام در باره عايشه فرمود: ((افكار و عقده هاى درونى كه نسبت به من داشت او را به جوشش در آورد، آزارى به من رساند كه در باره هيچ كس چنين آزارى روا نمى داشت. با اين حال در آينده از احترام گذشته خود برخوردار است و رسيدگى به اعمال با خداست، هر كس را بخواهد عفو مى كند و هر كس را بخواهد عذاب مى كند.)) عايشه آن چنان تحت تاثير برخورد كريمانه و بزرگوارانه حضرت على عليه السلام قرار گرفت كه پس از جنگ مى گفت: ((آرزو داشتم 20 سال قبل از آن حادثه مرده بودم. )) 1400/7/28
روزی یکی از اولیا به حضرت الیاس و حضرت خضر (ع) شکایت کرد که مردم زیاد غیبت می کنند و غیبت هم از گناهان کبیره است و هر چه آنها را نصحیت می کنم و آنها را منع از غیبت می کنم ، به حرفم اعتنایی نمی کنند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند . چه کنم ؟ حضرت الیاس (ع) فرمود : چاره این کار این است که وقتی وارد چنین مجلسی شدی و دیدی غیبت می کنند ، بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد» پروردگار، ملکی را بر اهل مجلس موکل می کند که هر وقت کسی خواست غیبت کند آن ملک جلوی این عمل زشت را می گیرد و نمی گذارد غیبت شود . سپس حضرت خضر (علیه السلام) فرمود : وقتی کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد» , حضرت حق ملکی را می فرستد تا نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را کنند. منبع: داستان های صلوات ص۵۷ص۵ ۱۴۰۰/۷/۲۹
(میخ و عصبانیت!) پدری ، پسر بداخلاقی داشت که زود عصبانی می شد. یک روز پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب. روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته های بعد كه پسرك توانست خلق و خوی خود را كنترل كند و كمتر عصبانی شود، تعداد ميخهايی كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد.. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد. روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر كرد و گفت: «دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. يك زخم فيزیكي به همان بدي يك زخم شفاهي است.» 1400/7/29
(هفت عمل نیک و توکّل و اعتماد به خداوند) در زمان حضرت عیسی بن مریم علیهما السلام زنی بود پرهیزکار و صالحه..وقت نماز کارش را رها می کرد و مشغول نماز می‌شد. روزی مشغول پختن نان بود که موذن با بانگ اذان مردم را به نماز فرا خواند. این زن دست از نان پختن کشید و مشغول نماز شد، زمانی که به نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه کرد و گفت: ای زن تا تو از نماز فارغ شوی همه نان های تو می‌سوزد.زن در دل خود جواب داد: اگر همه نان ها بسوزد، بهتر است تا این که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد و به عذاب گرفتار شوم. شیطان بار دیگر وسوسه کرد: ای زن! پسرت در تنور افتاد و بدنش سوخت! زن در دل جواب داد: اگر خداوند مقدر کرده است که من در حال اقامه نماز باشم و پسرم در آتش تنور بسوزد، من به قضای خدا راضی‌ام و نماز خود را رها نمی‌کنم اگر خدا مصلحت بداند او را از سوختن نجات می‌دهد. در این هنگام شوهر زن از راه رسید، زن را مشاهده کرد که مشغول نماز است و تنور هم روشن می‌باشد. درون تنور نان ها را دید که پخته شده ولی نسوخته و فرزندش در میان آتش مشغول بازی است و به قدرت خدا آتش در او اثر نکرده است. وقتی زن از نماز فارغ شد مرد دست او را گرفت نزدیک تنور آورد و گفت: "داخل تنور را نگاه کن، وقتی زن به درون تنور آتش نظر کرد، دید فرزندش سالم و نان ها کاملاً پخته شده بدون آنکه سوخته باشد، زن فوراً سجده شکر و سپاس خداوند بزرگ را به جای آورد!"شوهر، فرزند خود را برداشت و پیش حضرت عیسی علیه السلام برد و داستانش را برای حضرت تعریف کرد. حضرت عیسی علیه السلام فرمود: برو از همسرت بپرس چه کرده و با خدای خود چه رابطه ای داشته؟ شوهر آمد و از او سوال نمود؟ زن پرهیزکار پاسخ داد: من با خدای خود عهد کرده ام چند عمل نیک را انجام دهم؛ که آن اعمال نیک از این قرار است: ۱- اول؛ اعمال آخرت را بر کار دنیا مقدم بدارم! ۲- دوم؛ از آن روزی که خود را شناختم، بدون وضو نبوده ام! ۳- سوم؛ همیشه نماز خود را در اول وقت می‌خوانم! ۴- چهارم؛ اگر کسی بر من ستم کرد و مرا دشنام داد، کینه او را در دل نمی‌گیرم و او را به خدا واگذارم! ۵- پنجم؛ در کارهای خود به قضای الهی راضی هستم! ۶- ششم؛ سائل را از در خانه ام مأیوس نکنم! ۷- هفتم؛ نماز شب را ترک ننمایم! حضرت عیسی علیه السلام فرمودند: اگر این زن مرد بود، پیغمبر می‌شد، بدلیل اینکه اعمال پیغمبران را انجام می‌دهد و شیطان نمی‌تواند او را فریب دهد.! مسئله نسوختن طفل در تنور آتش مسئله ای است که دو بار قرآن مجید بر آن شهادت داده است، یکی ابراهیم علیه السلام در زمان نمرود و دیگر موسی علیه السلام در دوران کودکی در عصر فرعون و البته هرکس با تمام وجود تسلیم حق گردد، خداوند هر مشکلی را برایش سهل و هر چیزی را به فرمان او قرار خواهد داد! مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از آیت الله سیدعلی قاضی(ره) نقل می کنند که می فرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اوّل وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند!!» منبع: منتخب رونق المجالس؛ بستان العارفين؛ تحفة المريدين: ۲۴۳ و شیطان در کمین گاه، صفحه ۲۳۳ ۱۴۰۰/۸/۵
( محبوب ‌ترین عبادت در روز جمعه) امام محمد باقر عليه‌السلام: ما مِنْ شَیْءٍ يُِعْبَدُ اللهُ بِهِ يَوْمَ الجُمُعَةِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الصَّلاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ در روز جمعه نزد من هیچ عبادتی ‌محبوب‌تر از صلوات بر محمد و آل محمد نيست. منبع: وسائل الشيعه، جلد ۷، صفحه ۳۸۸۰ ‌۱۴۰۰/۸/۷