eitaa logo
دیدگاه_محمدحسین روحی
83 دنبال‌کننده
575 عکس
249 ویدیو
4 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
( چرا ماه صفر دومین ماه قمری، در بین مردم به بد یمنی مشهور است)؟ در چرایی بدیمنی ماه صفر دلایلی از جمله رحلت پیامبر اکرم(ص)، شهادت امام حسن (ع) و امام رضا (ع) در این ماه را ذکر می کنند، همچنین ابتدای ماه صفر با ورود کاروان اسرا به شهر شام مصادف است،آغاز جنگ صفین نیز در نخستین روز صفر بوده است. در برخی از روایات اسلامی آمده است که مسلمانان از انجام کارهای مهم در ماه صفر، پرهیز و برای دفع آفات و بلایای این ماه بسیار صدقه دهند. از دیگر عللی که مسلمانان از این ماه به عنوان ماهی نحس و بدیمن یاد می کنند قطع وحی در این ماه است. حضرت علی (ع) در این مورد فرموده است: با رحلت پیامبر (ص) چیزی قطع شد که با فوت هیچ احدی قطع نشد. در ماه صفر بزرگترین مصیبت وارده به امت اسلامی یعنی رحلت پیامبر اعظم (ص) رخ داده است؛ از این رو این ماه را ماه مصیبت و عزا می خوانند و شیعیان در این ماه بسیار محزون هستند. مردم برای در امام ماندن از نحسی ماه صفر در نخستین روز این ماه با قربانی کردن و صدقه دادن، خود و اعضای خانواده را از نحسی این ماه دور کنند. مردم با اعتقادی که به سنگین بودن ونحس بودن ماه صفر دارند کارهای مهمی چون سفر ، ازدواج و حتی خواستگاری را به ماههای دیگر موکول کنند زیرا احتمال دارد ازدواج و حتی خواستگاری در ماه صفر به طلاق منجر شود. سنگین بودن ماه صفر در روایات آمده به گونه ای که در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(ص) آمده است:هرکس پایان ماه صفر را به من بشارت دهد به بهشت وارد می شود. برای دفع بلا در ماه صفر باید قربانی کرد و صدقه داد. اعمال ماه صفر: درباره اعمال مستحبی که در ماه صفر ذکر شده، اهم آن ها خواندن دعا، تلاوت قرآن، اقامه نماز و روزه داری است. همچنین درباره خواندن نماز دو رکعتی اول ماه نیز آمده است: در رکعت اول بعد از حمد ۳۰ مرتبه سوره توحید و در رکعت دوم بعد از حمد ۳۰ مرتبه سوره قدر بخواند و بعد از نماز صدقه ای در راه خدا بدهد. ۱۴۰۰/۶/۱۷
[السلام علیک یا رقیه بنت الحسین-ع-] پنجم ماه صفر مصادف است با روز شهادت حضرت رقیه(س) در سال ۶۱ هجری قمری، به همین مناسبت این یاد داشت به محبین آن دختر گره گشای عالم تقدیم می گردد. پدر حضرت رقیه(س) امام حسین(ع) و مادرش ام اسحاق است که ۱۷ یا ۲۳ شعبان سال ۵۷ قمری در مدینه متولد شد. نام «رقیه» در کتب و منابع تاریخی معتبر که درباب قیام حسینی و حوادث پیرامون آن چه قبل از قیام وچه بعد از شهادت امام حسین(ع) نگاشته شده، آمده است. سخن در این است که آیا این نام همان نام دختری از دختران امام حسین(ع) است و یا شخصیت دیگری است؟ زیرا برخی از محققین او را رقیه بنت علی(ع) یعنی خواهر امام حسین(ع) دانسته اند. با تحقیقات انجام شده در بعض کتب مختلفه و معتبره با قصیده و چکامه ای جانسوز از یکی از شاگردان امام صادق و امام کاظم(علیهماالسلام) مواجه می گردیم که از جناب «سیف بن عمیره نخعی کوفی» ایراد شده، سیف بن عمیره در زمان امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) می‌زیسته است و دو پسر وی به نام های حسن و حسین هر دو کتاب حدیثی داشته‌اند. اما نکته ی مهم و اساسی این است که سیف بن عمیره یکی از راویان ثقه و علمای دارای تالیفات می باشد. وی در قصیده ای که در رثای امام حسین(ع) سروده است، در دو جا صراحتا به نام رقیه اشاره می نماید که در کنار دختران دیگر امام حسین(ع) آورده شده است. این قصیده کهن ترین منبع و مدرکی است که دال بر وجود حضرت رقیه (سلام الله علیها) می باشد. هرچند بعضی از افراد ادعا نموده اند که شاید رقیه ی مورد نظر، رقیه بنت علی(ع) باشد، اما در جواب باید گفت کمترین دلیل در مردود دانستن این قول این است؛ که معنا ندارد نام رقیه بنت علی(ع) را در کنار دختران امام حسین(ع) بیاورند در حالی که رقیه بنت علی(ع) همسر مسلم بن عقیل است و ربطی دیده نمی شود که در ذکر مصائب توسط سیف بن عمیره بجای بیان مصیبت های دختران امام حسین(ع) توجه به همسر مسلم بن عقیل گردد. علاوه براین علامه سید محسن امین عاملی و سید جواد شبر هم در کتب خود از این ماجرا برای اثبات حضرت رقیه بنت الحسین(ع) استفاده کرده اند. مضافاً بر اینکه؛ اتفاقات و کرامات آن حضرت که در کتب موثق نقل شده و زبانزد است، خود دلیل بر اثبات وجود آن حضرت می باشد. نتیجه اینکه مطابق ادله ی عرضه شده و منبع کهن و موثق سیف بن عمیره ثابت می گردد وجود ذی جود حضرت رقیه بنت الحسین(سلام الله علیهما) قابل انکار نیست. منابع : (دایره المعارف تشیع ج ۴ ص ۳۱۴ / کتاب المنن عبد الوهاب بن احمد شافعی/ نوادر الحسینیه ص ۱۱۸۴ نادره ی ۱۸۷ -اعیان الشیعه ج ۷ ص ۱۹۶ /ادب الطف ص ۱۹۶) ۱۴۰۰/۶/۲۰
(محل دفن حضرت زینب - س- در کدام کشور است؟) درباره این که قبر حضرت زینب در چه مکانى است، سه احتمال وجود دارد: مدینه، شام و قاهره. عمده سیره نویسان مرقد آن بانوى بزرگ را «قاهره» و «شام» گفته اند. یحیى بن حسن حسینى عبیدلى اعرجى در کتاب اخبار زینبیات و برخى دیگر از سیره نویسان گفته اند: حضرت زینب در مصر وفات نمود.[۱] حسنین سابقى در کتاب مرقد عقیله زینب و برخى دیگر نوشته اند که مرقد حضرت در شام و دمشق قرار دارد.[۲] برخى دیگر از نویسندگان مانند دکتر شهیدى در کتاب زندگانى فاطمه زهرا (س) مرقد آن بزرگ بانوى اسلام را به صورت مردّد بین مدینه ، شام و مصر مطرح کرده اند.[۳] آنان که گفته اند مقبره آن حضرت در مصر قرار دارد، این گزارش را نقل کرده اند که بعد از مراجعت کاروان باقى مانده واقعه کربلا از شام به مدینه، جوّ عمومى مدینه نا آرام شد. حاکم مدینه نامه اى براى یزید نوشت و وضع پیش آمده در مدینه و نقش حضرت زینب در بیدارى و مقاومت مردم را براى یزید توضیح داد. یزید در پاسخ نوشت که زینب را از مدینه اخراج کند. حاکم مدینه مُصِرّ بود که زینب از مدینه خارج شود. سرانجام حضرت زینب از مدینه به مصر هجرت کرد و مورد استقبال حاکم مصر و عده زیادى از اهالى مصر قرار گرفت. حضرت زینب بعد از گذشت حدود یک سال در غروب پانزدهم رجب سال ۶۳ در قاهره رحلت نمود.[۴] اما آنان که گفته اند: مقبره حضرت زینب در شام است. ضمن نقل این داستان که حاکم مدینه در پى اخراج و تبعید حضرت زینب بر آمد و سرانجام حضرت زینب به شام رفت، به نقل دیگرى پرداختند و آن این است : موقعى که واقعه حره و غارت و کشتار مردم مدینه در سال ۶۲ هجرى توسط یزیدیان رخ داد، عبدالله بن جعفر براى این که ناراحتى همسرش زینب تجدید نشود و قدرى غم و اندوه او کاسته شود، افزون بر این، مرض وبا و طاعون در مدینه شایع شده بود و براى در امان ماندن از آن ، به همراه حضرت زینب به سوی مزرعه ای در شام رفتند و در آن جا اقامت گزیدند تا این که حضرت زینب مریض شد و در آن دیار از دنیا رفت. پس از زینب کبرا ، ام کلثوم دختر دیگر حضرت علی(ع) که از غیر فاطمه زهرا (س) و نام او زینب صغرا بود، مشهور به زینب کبرا شد و به مصر رفت.[۵] حتی اگر نتوان به یقین مشخص کرد که قبر حضرت زینب علیها السلام در کجا واقع است باز می توان گفت: زیارتگاه ها و اماکنی که به این دودمان منسوبند همه از مصادیق آیه شریفه:" (این چراغ پرفروغ) در خانههایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بالا برند (تا از دستبرد شیاطین و هوسبازان در امان باشد)...[۶] می باشند." این خانه ها و زیارتگاه ها و لو منسوب به آن ها باشد، جای ذکر و توجه به خدا و انسان سازی و پیوند با شهیدان و اهل بیت است. محل دفن اهل بیت هر کجا که باشد یاد و خاطره شان زنده است و در سینه های مردم عاشق جای دارند. [۱] . عبیدلی نسابه ،اخبار الزینبات، ، صص ۱۲۲- ۱۱۵. [۲] . سابقی شیخ محمد حسنین مرقد العقلیه زینب علیها السلام، شیخ محمد حسنین ، ص ۴۵. [۳] .شهیدی،سید جعفر، زندگانى فاطمه زهرا (س) ، ص ۱۶۱و۱۶۲. [۴]. عبیدلی نسابه ،اخبار الزینبات، ، ص ۱۲۲- ۱۱۵ [۵] . شیخ جعفر نقدى ، زینب کبرا، نقل از ستارگان درخشان، ج ۲، ص ۱۸۳ ـ ۱۸۴. [۶]. نور،36:"فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ.."
(اربعین امسال به کام اغنیا ) امسال که خبر گشایش راه کربلا در منتشر شد، دنیایی از امید وشادمانی بر عاشقان چشم انتظار کربلا شکفت. اما در واپسین این ایام، شرائطی گذاشتند که بسیاری از علاقمندان را دلسرد ساخت و بغض در گلوها نشاند. وقتی گفتند این سفر مخصوص موکب داران است و سفر فقط هوایی است و... کسانی که عضو و وصل به موکبی نیستند نا امید شدند، هرچند نسبت به این شرط تجدید نظر شد ولی کارساز نگشت. از طرفی هزینه تهیه بلیت هوایی مبلغی نیست که از عهده هرکس بر آید چون بسیاری از مردم توان تهیه بلیت هوایی ندارند و انگار مسئولین از زندگی مردم به ویژه قشر عاشق اهل بیت بی خبرند. یادمان نرود در این سال های اخیر بسیاری از مردم برای سفر به کربلا ایام اربعین را انتخاب می کردند تا از عهده هزینه اش بر آیند و زیارت اربعین را درک و در همایش میلیونی جهانی اربعین شرکت کنند. بنابراین اربعین امسال بسیاری از عاشقان را حسرت به دل گذاشت. امسال حضور در کنگره عظیم اربعین سهم افراد توانمند شد و دیگران جامانده پیاده روی اربعین شدند و حسرت به دل ماندند! حسین جان فقط با تو می گویم؛ تو که آخر گره رو وا می کنی/ پس چرا امروز و فردا می کنی. ۱۴۰۰/۶/۲۷
(السلام علیک یا سفینة النجاة) در روز اربعین مراسم زیارت مخصوص اربعین با حضور مشتاقان زیارت اباعبدالله الحسین(ع) از ساعت ۷ صبح در مسجدجامع الجواد(ع) واقع در عظیمیه ۴۵ متری بسیج(کاج) برگزار می گردد. حضور برادران و خواهران تعظیم شعائر دینی است. با توجه به تداوم جولان ویروس کرونا رعایت دستورالعمل های بهداشتی اجتناب ناپذیر است.
نابغه دهر، علامه حسن حسن زاده آملی( اعلی الله مقامه)، فقیه، اصولی، فیلسوف، منجم، ریاضی دان، عارف و سالک الی الله و تارک هوی و هوس بود. در رفتار وگفتارش کمترین تعلق به دنیا دیده نمی شد. استاد ذی نفوذ و درک محضرش اثر بخش و ذوفنون بود که از مهارت و دانش و تخصص عمیق در علوم مختلف برخوردار بود. متخصصین و دانشمندان در علوم را شیفته و مجذوب خود می ساخت. نفسی پاک و پاک کننده داشتند. در کلاس درس و مباحثات علمی به ندرت عصبانی می شدند و اگر در طول یکسال تحصیلی یک یا دوبار عصبانی می شدند فوری از طلاب و شاگردان حاضر در جلسه به دفعات و با کمال تواضع عذر خواهی می کردند. در منزل به شخصه از میهمانان پذیرایی می کردند و با دستان خود برای میهمان چای می آوردند.بی توجه به دنیا و مادیات بوده و اسیر شأن و شخصیت نبودند. آنچه می نویسم طی چهار سال که در درس اسفار در مسجد حضرت معصومه(ع) قم افتخار درک محضرشان داشتم، یافتم هر کلام استاد قابل استفاده بود و هیچگاه سخن بی ربط و بی معنا نمی گفتند. کلامشان نافذ و دل نشین بود و ملال آور و کسل کننده نبود. بسیار دقیق و وقت شناس بودند، شروع و پایان کلاس درس سرشار از نظم و انضباط بود. خوش مشرب و خوش محفل و اهل مطایبه های جذاب و شیرین بودند. در فراغ این استاد اشاره کنم به حدود دویست آثار علمی و سودمند ایشان و به حکم قطره ای از دریا یاد کنم از؛ رسالة لقاء الله- شرح فصوص الحکم- رساله نور علی نور- الاصول الحکمیه- صدکلمه- جزوه من کیستم- معرفت نفس- انسان و قرآن- رساله ای در اربعین- دیوان اشعار- هزار ویک نکته و... {ولد سعیدا و عاش سعیدا و مات سعیدا} ۱۴۰۰/۷/۶
مأمون، حکومت ایالت عراق را به یکی از عمال خویش واگذار کرده بود و خود در مرو اقامت گزید و فضل ‌بن ‌سهل را که مردی بسیار سیاستمدار بود، وزیر و مشاور خویش قرار داد. اما خطری که حکومت او را تهدید می‌کرد علویان بودند که بعد از قرنی تحمل شکنجه و قتل و غارت، اکنون با استفاده از فرصت دو دستگی در خلافت، هر یک به عناوین مختلف در خفا و آشکار عَلم مخالفت با مأمون را برافراشته و خواهان براندازی حکومت عباسی بودند؛ به علاوه آنان در جلب توجه افکار عمومی مسلمین به سوی خود، و کسب حمایت آنها موفق گردیده بودند و دلیل آشکار بر این مدعا این است که هر جا علویان بر ضد حکومت عباسیان قیام و شورش می‌کردند، انبوه مردم از هر طبقه دعوت آنان را اجابت کرده و به یاری آنها بر می‌خواستند و این، بر اثر ستم‌ها و نارواییها و انواع شکنجه‌های دردناکی بود که مردم و بخصوص علویان از دستگاه حکومت عباسی دیده بودند. از این رو مأمون درصدد بر آمده بود تا موجبات برخورد با علویان را برطرف کند. بویژه که او تصمیم داشت تشنجات و بحران‌هایی را که موجب ضعف حکومت او شده بود از میان بردارد و برای استقرار پایه‌های قدرت خود، محیط را امن و آرام سازد. لذا با مشورت وزیر خود فضل بن سهل تصمیم گرفت تا دست به خدعه‌ای بزند. او تصمیم گرفت تا خلافت را به امام پیشنهاد دهد و خود از خلافت به نفع امام کناره‌گیری کند، زیرا حساب می‌کرد نتیجه از دو حال بیرون نیست، یا امام می‌پذیرد و یا نمی‌پذیرد و در هر دو حال برای خود او و خلافت عباسیان، پیروزی است. زیرا اگر بپذیرد ناگزیر، بنابر شرطی که مأمون قرار می‌داد ولایت عهدی آن حضرت را خواهد داشت و همین امر مشروعیت خلافت او را پس از امام نزد تمامی گروه‌ها و فرقه‌های مسلمانان تضمین می‌کرد. بدیهی است برای مأمون آسان بود در مقام ولایتعهدی بدون این که کسی آگاه شود، امام را از میان بردارد تا حکومت به صورت شرعی و قانونی به او بازگردد. در این صورت علویان با خشنودی به حکومت می‌نگریستند و شیعیان خلافت او را شرعی تلقی می‌کردند و او را به عنوان جانشین امام می‌پذیرفتند. از طرف دیگر چون مردم حکومت را مورد تایید امام می‌دانستند لذا قیامهایی که بر ضد حکومت می‌شد جاذبه و مشروعیت خود را از دست می‌داد. او می‌اندیشید اگر امام خلافت را نپذیرد ایشان را به اجبار ولیعهد خود می‌کند که در اینصورت بازهم خلافت و حکومت او در میان مردم و شیعیان توجیه می‌گردد و دیگر اعتراضات و شورشهایی که به بهانه غصب خلافت و ستم، توسط عباسیان انجام می‌گرفت دلیل و توجیه خود را از دست می‌داد و با استقبال مردم و دوستداران امام مواجه نمی‌شد. از طرفی او می‌توانست امام را نزد خود ساکن کند و از نزدیک مراقب رفتار امام و پیروانش باشد و هر حرکتی از سوی امام و شیعیان ایشان را سرکوب کند. همچنین او گمان می‌کرد که از طرف دیگر شیعیان و پیروان امام، ایشان را به خاطر نپذیرفتن خلافت در معرض سئوال و انتقاد قرار خواهند داد و امام جایگاه خود را در میان دوستدارانش از دست می‌دهد.
(چرا البرز عقب است؟) تا این لحظه استانداران ۱۳ استان تعیین و مشغول به کار شده اند، اما استان البرز از این توفیق هم عقب است. این وضعیت، هشدار دهنده و فرصتی مغتنم است تا شهروندان در پی یافتن عوامل عقب ماندگی سی و یکمین و نوپاترین استان کشور باشند و برای همیشه راه چاره ای برای آن بیابند. علیرغم اینکه استان البرز فرزندانی مستعد دارد که می توانند به رشد و آبادانی آن کمک کنند آنگونه که در خدمت نظام و موفق هستند، اما خبرها حاکی است، در انتخاب استاندار باز هم نگاه به بیرون است و باز هم البرزی ها را ناتوان و نادیده می گیرند و در عوض غیر بومی ها را برتر و توانمندتر می دانند! راستی تا کی باید البرز قربانی کج اندیشی برخی باشد و ضربات مهلک بی تدبیری ها را تحمل کند؟! هر چند این نیز محصول منسجم نبودن البرزی ها و قدر ناشناسی و ناسپاسی ظرفیت های بالفعل و موجود استان است.
(کم اما زیاد) پس از روی کار آمدن دولت آقای رئیسی مردم امیدوار به کنترل بازار و ارزانی اجناس به ویژه اقلام ضروری و قوت غالب جامعه شدند. وزیر صمت دولت هم، مکرر از ارزانی فولاد و آهن و سیمان و لبنیات و.. صحبت می کند و وعده ارزانی بیشتر می دهد، اما مردم هر روز با گرانی بیشتر از دیروز، روبرو می شوند. گرانی نان همراه با افت وزن، گرانی لبنیات علی رغم اعلام ارزانی چند قلم از آن، گرانی مرغ، تخم مرغ، گوشت و لوازم خانگی و... کسی هم پاسخگو نیست. مگر این که هر از چند گاه اعلام می شود؛ «با متخلفین برخورد می شود»! بدون آن که وعده ها عملی شود. شایسته است دولت سیزدهم به نیازهای ضروری، به ویژه مواد خوراکی پر مصرف و عمومی، بیشتر اهتمام ورزد. مردمی که طی چهل و دو سال مدافع نظام و انقلاب اسلامی بوده اند، حقشان این نیست که با گرانی روزانه مواجه باشند و سفره ها خالی و عرق شرم بر چهره سرپرست خانواده جاری باشد. قیمت اقلامی مانند نان، پنیر و.. هرچند دارای افزایش اندک و تدریجی باشد، اما چون مصرف عمومی دارد، کم آن هم زیاد است. ۱۴۰۰/۷/۲۶ 🔴⚪🔴⚪🔴⚪🔴 ‌برای عضویت، از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/joinchat/111345667Cec370a7c3d
(لعن بر دشمنان) نقل شده است در هنگامه جنگ صفین زمانی که حضرت امیرمؤمنان علیه السلام در جنگ صفین آگاه شد حُجْر بن عَدِی و عَمْرو بن حَمِق ، آشکارا اهل شام را لعن می کنند، کسی را نزد آن ها فرستاد تا به آن ها بگوید از این کار دست بردارند. آن ها [با تعجب] نزد امام آمدند و عرض کردند: «ای امیرالمؤمنین، آیا ما برحق نیستیم؟» ایشان فرمود: «آری.» عرض کردند: «آیا آن ها باطل نیستند؟» حضرت فرمود: «آری.» عرض کردند: «پس چرا ما را از دشنام دادن به آن ها منع کردید؟» حضرت خطاب به آن ها فرمود: «نمی پسندم که از دشنام گویان و لعن کنندگان باشید و آنان را لعن و ناسزا گویید [که درنتیجه ایشان نیز شما را ناسزا گویند و از شما بیزاری جویند]؛ بلکه چه بهتر است اعمال ناشایست ایشان را یادآور شوید و بگویید: ازجملۀ سیرۀ [زشت] آنان چنین وچنان است و از اعمال [نادرست ]شان این و آن است. این بهترین بیان و نافذترین استدلال است. نیز به جای نفرین صرفِ آنان و بیزاری جستن از ایشان، چنین بگویید [و دعا کنید]: ‘خداوندا، جان ما و ایشان را حفظ کرده و بین ما و ایشان را اصلاح کن و آنان را از گمراهی شان نجات ده، تا آن که حق را نمی داند، بشناسد و آن که از آن سرپیچی می کند، به آن گردن نهد. این را من بیشتر دوست دارم و برای شما [نیز] بهتر است.» آن ها گفتند: یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَقْبَلُ عِظَتَکَ وَ نَتَأَدَّبُ بِأَدَبِک؛ ای امیرمؤمنان، نصیحت شما را پذیرفتیم و به ادب شما مؤدب شدیم. ادب شیعه ادب امیرالمومنین است. علامه امینی در مقدمۀ جلد هشتم الغدیر ضمن نقل این روایت از کتاب "وقعة صفین"می گوید: «ادبِ امیرالمؤمنین، ادبِ شیعه است، ادبِ امینی است و ما نیز همچون حُجْر بن عَدِی و عَمْرو بن حَمِق می گوییم: ای امیرالمؤمنین، ما نصیحتِ شما را پذیرفتیم و به ادبِ شما مؤدب شدیم. و این گفتۀ تمام شیعیان است.» برخورد امام صادق(ع) با شیعه ای که لعن کرد در تفسیر صافی از قول فیض کاشانی ذیل آیه؛ « وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْم ٍ» حدیثی نقل کرده که یک شیعه ای در مسجد به خلیفه دوم توهین کرد. وقتی امام صادق «ع» این را شنیدند، فرمود: خدا این شیعه را لعنت کند! برای اینکه در مسجد به خلیفه ای که برای اهل سنت محترم و مقدس است، توهین کرده. این نشان می دهد که ائمه مخالف توهین شیعیان به مقدسات اهل سنت بوده اند. مواردی که حضرت علی(ع) به عمر کمک کردند آنقدر زیاد است که جمله "لو لا علی لهلک عمر" ترجیع بند عمر شده بود! امامان مذاهب اهل سنت از شاگردان امام صادق(ع) هستند چرا حضرت اجازه حضور آنها را در کلاس خودشان می دادند؟ این سیره حضرت علی(ع) و امامان هست، اگر شیعه ایشان هستیم باید از سیره ایشان پیروی کنیم. برخورد حضرت علی(ع) بعد از جنگ جمل با عایشه پس از جنگ جمل، حضرت على عليه السلام به محمد بن ابوبكر دستور داد خواهرش ـ عايشه ـ را به خانه بنى خلف انتقال دهد تا در باره او تصميم بگيرد. محمد بن ابوبكر گويد: ((او را به آنجا منتقل كردم در حالى كه مدام به من و حضرت على عليه السلام ناسزا مى گفت و بر اصحاب جمل رحمت مى فرستاد.)) هنگامى كه حضرت على عليه السلام تصميم گرفت به سوى كوفه حركت كند, 40 نفر زن را با لباس مردانه و مسلح، همراه عايشه نمود تا او را به مدينه برسانند. در بين راه عايشه مرتب به امير مومنان(ع) ناسزا مى گفت كه حضرت على(ع) حرمت پيامبر(ص) را نگه نداشته، او را همراه مردان به مدينه فرستاد و ... او آن قدر به حضرت على عليه السلام ناسزا گفت كه وقتى به مدينه رسيدند، يكى از زنان نگهبان تاب خوددارى از كف بداد، نزديك آمد و گفت: ((واى بر تو اى عايشه! آيا آنچه انجام دادى كافى نبود كه در باره ابوالحسن عليه السلام اين چنين سخن مى گويى؟ آنگاه ديگر زنان نزديك آمدند، نقاب از چهره برگرفتند عايشه با پى بردن به حقيقت شرمگين شد، كلمه استرجاع بر زبان جارى كرد و از اعمال خود در پيشگاه خدا استغفار نموده، گفت: خداوند به فرزند ابوطالب جزاى خير عطا كند كه حرمت رسول خدا(ص) را نگه داشت.)) حضرت على عليه السلام در باره عايشه فرمود: ((افكار و عقده هاى درونى كه نسبت به من داشت او را به جوشش در آورد، آزارى به من رساند كه در باره هيچ كس چنين آزارى روا نمى داشت. با اين حال در آينده از احترام گذشته خود برخوردار است و رسيدگى به اعمال با خداست، هر كس را بخواهد عفو مى كند و هر كس را بخواهد عذاب مى كند.)) عايشه آن چنان تحت تاثير برخورد كريمانه و بزرگوارانه حضرت على عليه السلام قرار گرفت كه پس از جنگ مى گفت: ((آرزو داشتم 20 سال قبل از آن حادثه مرده بودم. )) 1400/7/28
روزی یکی از اولیا به حضرت الیاس و حضرت خضر (ع) شکایت کرد که مردم زیاد غیبت می کنند و غیبت هم از گناهان کبیره است و هر چه آنها را نصحیت می کنم و آنها را منع از غیبت می کنم ، به حرفم اعتنایی نمی کنند و آن عمل قبیح را ترک نمی کنند . چه کنم ؟ حضرت الیاس (ع) فرمود : چاره این کار این است که وقتی وارد چنین مجلسی شدی و دیدی غیبت می کنند ، بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد» پروردگار، ملکی را بر اهل مجلس موکل می کند که هر وقت کسی خواست غیبت کند آن ملک جلوی این عمل زشت را می گیرد و نمی گذارد غیبت شود . سپس حضرت خضر (علیه السلام) فرمود : وقتی کسی در وقت بیرون رفتن از مجلس بگوید: «بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد» , حضرت حق ملکی را می فرستد تا نگذارد که اهل آن مجلس غیبت او را کنند. منبع: داستان های صلوات ص۵۷ص۵ ۱۴۰۰/۷/۲۹
(میخ و عصبانیت!) پدری ، پسر بداخلاقی داشت که زود عصبانی می شد. یک روز پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب. روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته های بعد كه پسرك توانست خلق و خوی خود را كنترل كند و كمتر عصبانی شود، تعداد ميخهايی كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد.. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد. روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد. پدر رو به پسر كرد و گفت: «دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. يك زخم فيزیكي به همان بدي يك زخم شفاهي است.» 1400/7/29
(هفت عمل نیک و توکّل و اعتماد به خداوند) در زمان حضرت عیسی بن مریم علیهما السلام زنی بود پرهیزکار و صالحه..وقت نماز کارش را رها می کرد و مشغول نماز می‌شد. روزی مشغول پختن نان بود که موذن با بانگ اذان مردم را به نماز فرا خواند. این زن دست از نان پختن کشید و مشغول نماز شد، زمانی که به نماز ایستاد، شیطان در وی وسوسه کرد و گفت: ای زن تا تو از نماز فارغ شوی همه نان های تو می‌سوزد.زن در دل خود جواب داد: اگر همه نان ها بسوزد، بهتر است تا این که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد و به عذاب گرفتار شوم. شیطان بار دیگر وسوسه کرد: ای زن! پسرت در تنور افتاد و بدنش سوخت! زن در دل جواب داد: اگر خداوند مقدر کرده است که من در حال اقامه نماز باشم و پسرم در آتش تنور بسوزد، من به قضای خدا راضی‌ام و نماز خود را رها نمی‌کنم اگر خدا مصلحت بداند او را از سوختن نجات می‌دهد. در این هنگام شوهر زن از راه رسید، زن را مشاهده کرد که مشغول نماز است و تنور هم روشن می‌باشد. درون تنور نان ها را دید که پخته شده ولی نسوخته و فرزندش در میان آتش مشغول بازی است و به قدرت خدا آتش در او اثر نکرده است. وقتی زن از نماز فارغ شد مرد دست او را گرفت نزدیک تنور آورد و گفت: "داخل تنور را نگاه کن، وقتی زن به درون تنور آتش نظر کرد، دید فرزندش سالم و نان ها کاملاً پخته شده بدون آنکه سوخته باشد، زن فوراً سجده شکر و سپاس خداوند بزرگ را به جای آورد!"شوهر، فرزند خود را برداشت و پیش حضرت عیسی علیه السلام برد و داستانش را برای حضرت تعریف کرد. حضرت عیسی علیه السلام فرمود: برو از همسرت بپرس چه کرده و با خدای خود چه رابطه ای داشته؟ شوهر آمد و از او سوال نمود؟ زن پرهیزکار پاسخ داد: من با خدای خود عهد کرده ام چند عمل نیک را انجام دهم؛ که آن اعمال نیک از این قرار است: ۱- اول؛ اعمال آخرت را بر کار دنیا مقدم بدارم! ۲- دوم؛ از آن روزی که خود را شناختم، بدون وضو نبوده ام! ۳- سوم؛ همیشه نماز خود را در اول وقت می‌خوانم! ۴- چهارم؛ اگر کسی بر من ستم کرد و مرا دشنام داد، کینه او را در دل نمی‌گیرم و او را به خدا واگذارم! ۵- پنجم؛ در کارهای خود به قضای الهی راضی هستم! ۶- ششم؛ سائل را از در خانه ام مأیوس نکنم! ۷- هفتم؛ نماز شب را ترک ننمایم! حضرت عیسی علیه السلام فرمودند: اگر این زن مرد بود، پیغمبر می‌شد، بدلیل اینکه اعمال پیغمبران را انجام می‌دهد و شیطان نمی‌تواند او را فریب دهد.! مسئله نسوختن طفل در تنور آتش مسئله ای است که دو بار قرآن مجید بر آن شهادت داده است، یکی ابراهیم علیه السلام در زمان نمرود و دیگر موسی علیه السلام در دوران کودکی در عصر فرعون و البته هرکس با تمام وجود تسلیم حق گردد، خداوند هر مشکلی را برایش سهل و هر چیزی را به فرمان او قرار خواهد داد! مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از آیت الله سیدعلی قاضی(ره) نقل می کنند که می فرمودند: «اگر کسی نماز واجبش را اوّل وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد، مرا لعن کند!!» منبع: منتخب رونق المجالس؛ بستان العارفين؛ تحفة المريدين: ۲۴۳ و شیطان در کمین گاه، صفحه ۲۳۳ ۱۴۰۰/۸/۵
( محبوب ‌ترین عبادت در روز جمعه) امام محمد باقر عليه‌السلام: ما مِنْ شَیْءٍ يُِعْبَدُ اللهُ بِهِ يَوْمَ الجُمُعَةِ أحَبُّ إلَيَّ مِنَ الصَّلاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ در روز جمعه نزد من هیچ عبادتی ‌محبوب‌تر از صلوات بر محمد و آل محمد نيست. منبع: وسائل الشيعه، جلد ۷، صفحه ۳۸۸۰ ‌۱۴۰۰/۸/۷
(آیت الله آقای حاج شیخ حسین مظاهری: راه درمان وسواس) استاد بزرگوار ما مرحوم آيت الله العظمىٰ محقّق داماد(قدّس سرّه) نقل مى‌كردند: يكى از روحانيون سر حوض مدرسه‌ فيضيّه با خودش كلنجار مى‌رفت،يعنى يك مقدار وضويش را طول مى‌داد. مؤسّس بزرگ حوزه‌ علميّه‌ قم مرحوم آيت‌ الله‌ العظمىٰ حاج شيخ عبد الكريم حائرى(قدّس سرّه) اين صحنه را ديدند،جمله‌ اى درِ گوشش گفتند و رفتند. آيت الله داماد(قدّس سرّه) مى‌گفتند: اين فرد ديگر تا عمر داشت،براى وضو گرفتن سر حوض مدرسه ديده نشد. بعداً از او پرسيدم: حاج شيخ چه گفت‌؟ گفت: مرحوم حاج شيخ عبدالكريم گفت: اگر مردم اين وضو را از تو ياد بگيرند و خيال كنند وضوى اسلام اين است،در روز قيامت چه جوابى دارى‌؟ و چنانكه نقل كرده‌ اند خود مرحوم آيت الله العظمىٰ حائرى(قدّس سرّه) وقتى براى وضو گرفتن سر حوض مى‌آمدند،يك مُشت آب به صورت مى‌زدند،يك مُشت آب به دست راست و يك مُشت آب به دست چپ و مسح سر و پاها را مى‌ كشيدند و میرفتند زير كتابخانه‌ مدرسه‌ فيضيه و نماز میخواندند. يعنى وضوى ايشان يك دقيقه بيشتر طول نمیكشيد. اين وضوى يك مرجع تقليد است! استاد بزرگوار ما مرحوم آيت الله العظمىٰ بروجردى(قدّس سرّه) مى‌فرمودند: من در اصفهان نزد مرحوم آيت الله العظمىٰ ميرزا ابوالمعالى كلباسى(ره) در مسجد حكيم درس مى‌خواندم. به ايشان گفته بودند كه من به وقت نماز،دير يقين پيدا مى‌كنم و ايشان متوجّه شدند كه من در معرض آن هستم كه در اين مورد وسواسى شوم. بنابراين يك روز ظهر در مسجد حكيم بعد از اتمام درس به من گفتند: آقا حسين! اذان مى‌گويند،برخيز و نماز بخوان. آقاى بروجردى(قدّس سرّه) مى‌فرمودند: من يك مقدار صبر كردم و حرف ايشان را نشنيده گرفتم. دوباره فرمودند: آقا حسين! پا شو و بگو چهار ركعت نماز باطل به جا مى‌آورم قربةً إلَى‌ الله! آدرس: راهکارهای عملی درمان وسواس؛ص۳۵و۳۸ ۱۴۰۰/۸/۸
(حرمت مومن از کعبه بالاتر است، به هم رحم کنیم) قال جابر: نظر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم إلى الكعبه فقال: مرحبا بك من بيت ما اعظمك و أعظم حرمتك و اللّه انّ المؤمن أعظم حرمه منك عند اللّه عزّ و جلّ، لأنّ اللّه حرّم منك واحده‌‌ و من المؤمن ثلاثه: دمه و ماله و أن يظنّ به ظنّ السّوء ... . جابر روايت كرده است كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به كعبه نظر افكند و فرمود: آفرين بر تو، خانه‏ اى كه چقدر بزرگى و احترام تو چقدر زياد است سوگند به خدا، احترام مؤمن نزد خدا از تو بيشتر است، زيرا حرمت تو فقط از يك جهت است (كه خونريزى در تو حرام است‏)، ولى مؤمن از سه جهت احترام دارد: ۱- خون وى محترم است.۲- مال او حرمت دارد.۳- بدگمانى نسبت به او حرام است. چیزی که اخیرا رایج شده هر چند زیبنده یک جامعه دینی نیست، به اشخاصی سمت داده، هنوز جوهر حکم خشک نشده، که اعلام می شود انتصاب با ضوابط و تعهدات وزیر یا... سازگاری ندارد. آیا نمی شود قبل از انتصاب بررسی سوابق انجام شود و سپس حکم ریاست بزنند؟ شناخت پیشینه افراد با مراجعه به سوابق کاری بسیار آسان است! چرا با این اقدامات عجولانه با آبرو و حیثیت اشخاص بازی می شود و امنیت فعالیت اجتماعی و اقتصادی سلب می گردد؟ از عمر یک فرد چقدر بگذرد تا تجربه و آبرو و توفیقات کسب کند؟! و با طرح در رسانه ها به ویژه رسانه ی پر بیننده ای مانند ۲۰:۳۰ نابود و از هستی ساقط شود؟ این روش ضمن این که مصداق بازی با آبروی مومن است، انسان ها را برای همیشه از زندگی و فعالیت اجتماعی محروم می سازد. این گونه افراد که مورد ظلم و بی مهری و زیر ذره بین قرار می گیرند، ادامه زندگی اجتماعی برایشان سخت و آینده آن ها و بستگانشان تباه می شود و دیگر نمی توانند به این کشور خدمت کنند. ۱۴۰۰/۸/۹ 🔴⚪🔴⚪🔴⚪🔴 ‌برای عضویت، از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/joinchat/111345667Cec370a7c3d
( حدیث روز) پيامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله): من أرادَ أن يَرزُقَهُ اللّهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِبُ فَليَتَوَكَّل عَلَى اللّهِ هر كس بخواهد خداوند از جايى كه گمان ندارد روزى‌اش ببخشد، بايد بر خدا توكّل كند. منبع: إرشاد القلوب، صفحه ۱۲۰ ۱۴۰۰/۸/۱۲
( حدیث روز/ انواع و اقسام ظلم) پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله): اَلظُّلْمُ ثَلاثَةٌ: فَظُلْمٌ لايَغْفِرُهُ اللّه ُ وَظُلْمٌ يَغْفِرُهُ وَظُلْمٌ لايَتْرُكُهُ، فَأَمَّا الظُّلْمَ الَّذى لايَغْفِرُ اللّه ُ فَالشِّرْكُ قالَ اللّه ُ: «إنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظيمٌ» وَأَمَّا الظُّلْمَ الَّذى يَغْفِرُهُ اللّه ُفَظُلْمُ الْعِبادِ أَنْفُسَهُمْ فيما بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الظُّلْمَ الَّذى لا يَتْرُكُهُ اللّه ُ فَظُلْمُ الْعِبادِ بَعْضُهُمْ بَعْضا؛ ظلم سه قسم است: ظلمى كه خدا نمى‌آمرزد، ظلمى كه مى‌آمرزد و ظلمى كه از آن نمی‌گذرد. اما ظلمى كه خدا نمى آمرزد، شرك است. خداوند مى فرمايد: «حقا كه شرك ظلمى بزرگ است» و اما ظلمى كه خدا مى‌آمرزد، ظلم بندگان به خودشان ميان خود و پروردگارشان است؛ اما ظلمى كه خدا از آن نمی‌گذرد ظلم بندگان به يكديگر است. منبع: نهج الفصاحه، ح ۱۹۲۴ 🔴⚪🔴⚪🔴⚪🔴 ‌برای عضویت، از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/joinchat/111345667Cec370a7c3d
( آیا اسلام دین غم است؟!) برخی می‌گویند دین اسلام دین غم است و آیا دین غمگین می‌تواند راهی برای سعادت انسان مطرح کند؟ برای پاسخ به این سوال باید گفت غم انسان دو نوع است. ۱- نوع اول غم انسان ریشه دنیوی و ناکامی در امور دنیوی دارد. به جهت نرسیدن به آرزوهای دنیوی و طمع مال دنیا و یا شهوت‌رانی و... است. که این نوع غم، بی‌ارزش و گذراست و باعث از بین رفتن هدف از زندگی می‌شود. ۲- نوع دوم غم که غمی عارفانه است. این غم معلول شناخت آخرت و دنیای دیگر است. عارف چون آن دنیا را می‌شناسد و فرق آن دنیا و این دنیا را می داند، اگر به فرق مس و طلا هم تشبیه کنیم، باز این تشبیه ناقص است. لذا برای رفتن به آن دنیا و لذت بردن از نعمت‌های ابدی و بدون رنج آن، بی‌تابی می‌کند و در حالت غم و فکرت و اندوه است. غم عارف ناشی از، دوری از وصال معبودی که کمال محض است و کمال خواه در فراغش بی تابی می کند. غم مشکلات دیگران؛ فقرا و ایتام، غم گذر سریع و بدون فایده عمر، غم معصیت‌ها و گناهان، غم دیدن خلایقی که از یاد خدا غافل هستند، غم دیدن ظلم بشر به بشر و.... غم اول که ریشه در مادیات و امور دنیوی دارد، غمی تحمیلی و جبری است و باعث پریشانی روح و روان می گردد و گاه ممکن است به جنون نیز برسد. اما غم عارفانه نه تنها تحمیلی نیست بلکه باعث رشد عقل و اندیشه می‌شود. غم عارفانه شیرین است و گوارا. مانند کسی‌که نوای نی را به اختیار گوش می‌دهد درحالی‌که می‌توانست نوای تنبک هم گوش دهد و برقصد. پس در نوای نی شیرینی خاصی حس می‌کند که انتخابش کرده است. هر دو غم باعث بی‌خوابی شبانه می‌شود ولی بی‌خوابی برای عارف جهت عبادت کجا و بی‌خوابی برای انتظار مرگ برای کسی که خسته از زندگی است کجا؟ غمگین دنیا آرزوی مرگ می‌کند برای رهایی از زندگی دنیا، اما عارف آرزوی مرگ دارد برای رسیدن به زندگی آخرت و وصول الی الله. به همین علت است که عارفان جملگی، ترک دنیا کرده و زهد اختیار می‌کنند تا غمی از دنیا و ناکامی‌های آن نداشته باشند. غم دنیوی خوردنش تاثیری در نتیجه ندارد. ولی غم عارف تاثیر دارد و باعث کسب معرفت و تغییر مسیر می‌شود. غم دنیوی آرامش را می‌گیرد، غم آخرت آرام بخش است. ۱۴۰۰/۸/۱۵ یزدی 🔴⚪🔴⚪🔴⚪🔴 ‌برای عضویت، از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/joinchat/111345667Cec370a7c3d
(گل به خودی) البرزی ها در یک چیز اتفاق نظر دارند و آن اینکه در اداره استان و انتصابات چرا از وجود فرزندان توانمند و صاحب تجربه استان استفاده نمی شود؟! به نظر می رسد این سوال از جانب بعضی و بیشتر البرز نشینان در حد حرف است. زیرا تجربه نشان داده، کسانی در این منطقه بیشتر زیر ذره بین هستند که فرزند و کارآزموده البرز باشند و میهمانان از نگاه این ذره بین در امان هستند! هرگاه فردی از استان برای عهده دار شدن مسئولیتی در استان یا هر نقطه کشور مطرح می شود، سوابق اجداد ونیاکانش و نسلش واکاوی می شود و یا وقتی در جایگاهی هست عملکردش با نگاه منفی زیر سؤال می رود! چهره های خدوم و پر تلاش که در عرصه خدمت زبانزدند و در آب و آتش و بحران ها مجاهدت خالصانه داشته و دارند و در شرایط و مناسبت های مختلف و میدان های ایثار، خوش درخشیده و موجب مباهات دوستان و شهروندان گشته اند، این وارثان شهدا و رزمندگان چرا باید اینگونه مورد بی مهری قرار گیرند؟ و بدخواهان در آرزوی عدم موفقیت آنان باشند! هرچند اینان در آزمون های بزرگ سربلند بوده و هستند اما چرا چنین است که باغرض ورزی نا سپاسی می شود؟! بگذاریم البرز را البرزی آباد کند. زیرا کمترین امتیاز مدیر خودی شناخت از اقلیم و افراد و ضرورت ها و ایستادگی و پاسخگویی از عملکرد خویش است. به همین جهات با نگاه به فردا و آینده نگری خدمت می کند. بیاییم به جای این همه ایرادهای بی مورد، دست به دست هم داده و یاری رسان فرزندان این خطه غنی و پر قابلیت باشیم و بجای اینکه تحت القائات دیگران باشیم، به فکر سربلندی البرز و البرزی ها باشیم. به امید فردایی که البرز به دست فرزندانش آباد و توسعه یابد. ۱۴۰۰/۸/۱۶ یزدی 🔴⚪🔴⚪🔴⚪🔴 ‌برای عضویت، از لینک زیر استفاده کنید. https://eitaa.com/joinchat/111345667Cec370a7c3d
. حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) یکی از شخصیت‌های بزرگ علمی، عملی و جهادی است که در چهارم ربیع الثانی در سال ۱۷۳قمری در مدینه به دنیا آمد و در نیمه شوّال سال ۲۵۲ نیز وفات و در شهر ری از توابع تهران دفن شد. حضرت عبدالعظیم حسنی که نسبت وی با چهار واسطه به امام حسن مجتبی‏(علیه السلام) برمی گردد، از علمای بزرگ و از صحابه امام های هشتم، نهم و دهم می باشد و حدیث های فراوانی را از این سه امام نقل کرده است. این عالم در عصر خود دارای موقعیّت برجسته ای بوده و با عده زیادی از اصحاب امام صادق(علیه السلام) ، امام کاظم (علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) مانند هشام بن حکم، ابن ابی عُر، علی بن جعفر و حسن بن محبوب ارتباط داشته است. این عالم چگونه و چرا به ایران آمده است؟ زندگی این عالم بزرگوار همزمان با دوران حاکمیت بنی عباس بود و در این دوره بیشتر سادات و علویان از آن جهت که ایران یکی از کانون‌های علاقه‌مندی به اهل بیت به شمار می‌آمد، به سوی ایران مهاجرت می‌کردند. آن طور که از تاریخ برمی آید بهترین مقطع زندگی عبدالعظیم(علیه السلام) دوران امام هادی(علیه السلام) بود که در آخرین دیدار با حضرت هادی(علیه السلام) به او دستور داده شد که از عراق هجرت کرده و به ری برود. پس از عزیمت به ری ، وی در منزل یکی از شیعیان ساکن و در سرداب خانه زندگی می کرد. ۱۴۰۰/۸/۱۹
یک سال بعد از تبعید امام رضا به خراسان، حضرت معصومه (س) نیز به شوق دیدار برادر به همراه عده اى از برادران و برادرزادگانش به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد با استقبال مردم ایران روبرو شد. در این شهر‌ها حضرت معصومه (س)، همانند حضرت زینب (س) با شجاعت تمام، پیام مظلومیت و غربت برادرش را به گوش مردم مؤمن و مسلمان مى‌رساند و مخالفت خود و اهل بیت (ع) را با حکومت ظالم عباسیان اظهار مى‌کرد. به همین دلیل وقتی که کاروان ایشان به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهل بیت که از پشتیبانى مأموران حکومت عباسی برخوردار بودند، سر راه آن‌ها را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند. در این جنگ نابرابر، تقریباً همه مردان كاروان شهید شدند. درباره مرگ حضرت معصومه (س) نیز که مدتی پس از این جنگ روی داد، روایت های مختلفی هست. بنا بر نقلى حضرت معصومه (س) را در همان جنگ مسموم و بیمار كردند. بنابر نقلی دیگر زمانی که حضرت معصومه (س) به شهر ساوه رسید بر اثر اندوهی که با حمله دشمنان به کاروان‌شان به ایشان دست داد بیمار گشت و چون به دلیل بیماری دیگر امكان ادامه حرکت به سمت خراسان را نداشت راهی شهر قم که در آن نزدیکی بود شد. حضرت معصومه(س) ١٧ روز در شهر قم زندگى كرد و در این مدت به عبادت و راز و نیاز پرداخت تا اینکه سرانجام در روز ۱۰ ربیع الثانى و بنا بر قولى ۱۲ ربیع الثانى سال ٢٠١ هجرى، مظلومانه و بدون آن که برادر عزیز را زیارت کند، در ۲۸ سالگی از دنیا رفت. حضرت معصومه (س) هیچگاه ازدواج نکرد و تنها با تکیه بر خویش در تمام عمر از حق و حقیقت دفاع کرد. ۱۴۰۰/۸/۲۵
«اجازه ندهیم استان البرز بیش از این درجا بزند!» خبرهای محفلی از برخی انتصابات مدیریتی بی قاعده، در استان البرز حکایت دارد که بدون توجه به خرد جمعی و شایستگی فردی انجام می شود و موجب نگرانی و برای تصمیم گیرندگان پشیمان کننده است. ای کاش سوابق عدم موفقیت افراد مورد نظر در کار اداری، ملاک تصمیم گیری قرار می گرفت. چون آنچه نمایان است، صرفاً بر اساس رابطه و سابقه فعالیت در ستاد انتخاباتی و...،بدون توجه به پیشینه مفید، تخصص و تجربه منصوب می شوند. این روش نادیده گرفتن مصالح استان و شهروندان است. رئیس جمهور محترم بارها در سخنان خود گفته است؛ ملاک در انتصابات شایستگی و توانمندی است نه وابستگی افراد. متأسفانه این گزینه های شنیده شده در استان نه تنها حداقل معیارها را ندارند، بلکه نامزدی و انتصاب این افراد بر مبنای قاعده سهم خواهی و سهم دهی است! اجازه ندهیم استان بیش از این درجا بزند! ۱۴۰۰/۹/۱۱