مثلا در کتاب یادت باشد
تمرکز بر زندگی خاطرات عاشقانه اس
در صورتی که تمرکز باید
روی سبک زندگی شهدا باشه
مثلا یه بخشی از این کتاب میگه
که با موافقت همسرشون میان نیمی از هزینه رهن خونه رو به دوستشون میدن که دوستش با این پول خونه ای برای خودش اجاره بگیره و خودشون یه جای نقلی تری رو انتخاب میکنن و آنقدر خونه کوچیک بوده که مثلا جایی برای ماشین لباسی شون نداشتن🤷♀
با عرض معذرت؛ دارم گول به خودی میزنم به جامعه دخترا
ولی آهای دختری که دوست داری شخصی با روحیه جهادی و شهدایی بیاد بگیرتت آیا حاضر هستی در این جای کوچیک زندگی کنی؟
دقیقا حرفم اینه
که میایم فقط رفتارای عاشقانه
رو فاکتور میگیریم
ولی سبک زندگی رو نه
به خاطر همینه میگم چه فرقی داره
با اون فانتزی زندگی بلاگری و..🤦♀
۴. فضای اینستاگرام
خب دنیای بلاگرای عاشقانه یه دنیای خطرناکه🤕
یه بخشی اش به خاطر اینه بلاگرها سلبریتی نیستن، اصطلاحا میکرو سلبریتی هستن
یه زمانی دختر و پسرای دهه شصت عکس های بازیگرها رو رو میزدن رو در و دیوارا یا کمدهای لباس شون یا نیسان های آبی و...
ولی مطمئن بودن که قرار نیست بهشون برسن یا باهاشون ازدواج کنن
ولی مشکل بلاگرها اینه که
اونا آدمای عادی و معمولین
اونا همسن و سال ما هستن
شبیه ما هستن
امکانات شون تقریبا شبیه به ماعه
خانواده و شرایط معمولی دارن
ولی تنها تفاوت شون اینه که زندگی متاهلی شون با کلی ادیت و آهنگ وسط پیج شونه🤦♀
این مسئله موجب شده که آدما کم کم زمینه قیاس براشون فراهم بشه
که چرا این اتفاق برای من نمیوفته؟
چطور شد که اون آنقدر خوشبخت شد
و من نشدم؟
ولی تحقیقات نشون داده که اکثرشون خوشبخت نیستن و برای تبلیغات فقط اومدن ادعای خوشبختی میکنن و...
و همسرانشون از کارشون استعفا دادن و اومدن توی فضای اینستاگرام از طریق تبلیغات با لودگی بازی درآمد کسب میکنن🤕
ولی جالبه بعد از اینکه تحقیقات انجام شد
خیلی از آدما حتی با علم به اینکه دنبال کردن این افراد (یعنی بلاگرا) کار درستی نیست ولی همچنان دنبال شون میکنن
وقتی بررسی شد این مورد
متوجه شدیم در روان شناسی
یه اصطلاحی وجود داره به نام ارضای نیابتی
حالا یعنی چی؟🧐
یعنی ما چیزهایی که خودمون نداریم و بهشون نرسیدیم و آرزو و فانتزی اش برامون باقی مونده فقط میریم از دور تماشا ش میکنیم
انگار به ما یه جور حس حسرت میده
حسرتی که با وجود غمی که داره یه شیرینی هم داره
انگار همذات پنداری میکنیم و خودمونو میذاریم به جای اون فرد و لحظاتی رو از بودن تو اون شرایط لذت میبریم🤷♀
۵. خلأهای عاطفی
که آخرین ریشه فانتزی هاست
خلأ عاطفی با نیاز سالم روانی تفاوت داره
فردی که خلأ عاطفی داره، برطرف کردن نیازش رو به شکلی اغراق آمیز میخواد
مثلا میگه که خیلی به من توجه کنه
یا فقط به من توجه کنه
حواسش فقط به من باشه
البته شاید توی جمله یا بیان نباشه
ولی وقتی نارضایتی ش رو بررسی میکنیم
متوجه میشیم مشکلش همینه😶
یجور انحصارطلبی داره
خلأ عاطفی مثل چاهه
چاله نیست که قابل پرشدن باشه🤷♀
مثلا نیازه به مورد توجه قرار گرفتن یه نیاز طبیعیه
ولی انحصارطلبی توجه چه از طرف مرد چه از طرف زن خلأ عاطفیس
یا مثلاً
اگر شخصی احساس تنهایی کنه یا احساس درک نشدن داشته باشه و فکر کنه که اگه با یکی ازدواج کنه خیلی درکش میکنه و نبود همه رو براش جبران میکنه یا قدرشو بیشتر میدونه
متاسفانه این هم یک فانتزی
نشأت گرفته از خلأ عاطفیه🤕
هرگاه در نیاز طبیعی اغراق زیادی بشه
خلأ به وجود میاد😵💫
پس صرفا کمبودها و نقص های قبل از ازدواج که از خانواده یا جامعه داشتی رو نمیتونی با ازدواج پر کنی و وقتی هم محقق نمیشه احساس نارضایتی میکنی و فکر میکنی همسرت توانایی تامین نیازت رو نداره