اصلا این خود از کجا اومد؟
چی میشه که تا چشم باز کردم
دیدم از هر چهار طرف داره «خود»
میباره بر سر و روم؟
راستی جز خودت کسی رو میشناسی که از «خود»ش فرار کرده باشه؟
نکنه فرار از خود راهی نداره که من پیداش نمیکنم؟ میشه راهی باشه و یک عمر به دنبالش باشم اما نیابمش؟
راستش رو بخوای کم کم دارم شک میکنم
که ما باید از «خود»مون فرار کنیم یا در مقابلش قد خم کنیم
نکنه باید بندهی «خود»مون باشیم و اصلا خدا ما رو که آفرید بندهی «خود»مون آفرید و من دارم راه رو اشتباه میرم
اشتباه میرم؟
خب حرفی بزن...
من که مُردم در حیرت یافتن این راه...
این «خود» چه خداییه برای خودش
که وقتی رو به دنیا قدم برمیدارم خودنمایی میکنه و گاهی هم که رو به آخرت میکنم باز هم هست و عقب نمیکشه؟
آخرتم هم رنگ «خود»م رو گرفته
دیگه میخوای چی بشه تا راه فرار از خودم رو نشونم بدی؟ بدتر از این؟
بنده، از نماز، حالی به خدا نزدیکتر داره؟
من به نماز هم که میایستم
«خود»م رو در برابرم میبینم
این «خود» چه ابرقدرتیه که حتی نمازم رو به تسخیر خودش در آورده؟
تو که از خودت هیچ وقت خسته نشدی
اشتباه که نمیکنم؟ هوم؟
اما میدونم که حال خستهای چون منو خوب میفهمی...درست میگم؟
اگه راه فرار از «خود»م رو نشونم نمیدی
دست کم بگو خستهای چون من، چه کار کنه تا چشم بر هم زدنهای این دنیا براش به اندازهی سالی نگذره؟
زمان برای آدم خسته طولانی میشه
من از «خود»م خستهم
از طولانی شدن زمان خستهم
از حیرت و سردرگمی خستهم
و خستهتر از همه چیز خسته از پرسیدن از تو و پاسخ نگرفتنم
تا کی میخوای سکوت کنی در برابر التماسم؟ التماس میکنم بگو راه فرار از «خود»م کجاس؟
یکی دو ذره نیست خستگیم
به قدری خستهم که حتی یه قدم دیگه
هم تحمل با خود بودن رو ندارم😄
باید گلایه کنم از خودم پیش تو و این سفره گلایه رو اگه پیش تو باز نکنم به رشتهای بدل میشه و دور گردنم میپیچه
من این طور مردن رو دوست ندارم
نجاتم بده از این مرگ تدریجی...
خوش به حال تو که «خود»ت رو فدای خدا کردی و حالا جز خدا چیزی در وجودت نیست
بشین و کمی از خدایی برام بگو که شب و روز میچشیاش
من از زمزمههای «خود»م خستهم
گوشم توان شنیدن این جیر جیرها رو نداره
دلم رو با آهنگ نام خدات آروم کن...
حالا فهمیدم چرا راه رو پیدا نمیکنم
گمان من این بود که باید از «خود» فرار کرد تا به تو رسید ولی حالا فهمیدم که باید دست به دامان تو شد تا از «خود» فرار کرد
چه تصور اشتباهی
من تو رو از اون سوی «خود»م میدیدم
غافل از این که تو امام همهای
حتی امام کسایی که گرفتار «خود»ن
چه توهم دهشتناکی:
فرار از خود، بدون پناه آوردن به تو
یه دورهای قراره الان بهتون معرفی کنم
قبل از اینکه دوره رو دیده باشم و طی کرده باشمش؛ تضمین میکنم که استاد غلامی مثل همیشه فوق العاده عمل میکنن
دوره نظام حقوقی زنان در اسلام هست
که فرصت زیادی برای ثبت نام نیست
هر چه سریعتر در این سایت ثبت نام کنین🌱
دوره رایگان هستش
کانال سامانه آموزشی طنین
که بستری برای برگزاری کلی دورههای رایگانه
داشتم برنامه ریزی میکردم برای فردا
به یه بخش از دفتر برنامه ریزیم که اختصاص دادم به نمودار چرخهی زندگی رسیدم که خیلی کمکم میکنه که یه برنامه کلی از هفتهای که گذشته داشته باشم و متوجه نقاط ضعفم بشم و برای هفتهی بعد جبرانش کنم
که الان براتون میذارم🌱