واقعا بعضی از حرفا ظاهر قشنگی دارن
ولی به شدت مخربن
برا این که به قول بعضیا آدم افسردگی نگیره،
دائم بادش میکنن و بادش میکنن
بعد که باد شد، میترکه
و میمونن باهاش چی کار کنن
اما دین آدم رو باد نمیکنه، رشد میده
رشد آدم به نزدیک شدن به خداس
اینکه احساس پوچ بودن میکنی
این احساس هیچ بودن، یه دنیا نشاط توشه؛ چون در کنار خدا بهت دست داده
این، یکی از فرقای اساسی بین روانشناسی غربی و تربیت دینیه
که تو تفکر غربی هی میخوان آدم رو بزرگ کنن تا بتونن امیدش رو به زندگی زیاد کنن
اما تو تربیت دینی برا زیاد کردن امید به زندگی، انسان رو به یه بزرگ وصل میکنن
این دوتا به اندازه راه زمین
تا آسمون باهم فرق دارن
اولی بدون کمک گرفتن از قدرت توهم آدم، نمیتونه کاری رو پیش ببره؛ چون واقعیت اینه که آدم هیچه، هیچِ هیچ
شما اگه بخواین به یکی که هیچه، ثابت کنین که بزرگه، باید به قدری توهمش رو قوی کنین که بتونه این دروغ رو باور کنه
اما دین میگه: تو هیچی، هیچ هیچ هیچ
تا وقتی خودت هستی و خودت، هیچی نداری
عالم و آدمم که دست به دست هم بدن، نمیتونن تو رو بزرگ کنن
تو به جای این که بخوای آب تو هاون بکوبی تا بزرگ بشی، باید بری به یه بزرگ وصل بشی
اونموقع بازم تو نیستی که بزرگ شدی
تو غرق یه بزرگ شدی
درست مثل یه قطره که به دریا متصل میشه
این قطره بزرگ نشده، به یه بزرگ متصل شده
اون روانشناسی غربی هی
میخواد به این قطره بگه:
داداش تو بزرگی، بزرگ بزرگ
از اون طرف، قطره به خودش نگاه میکنه
میبینه خیلی کوچیکه...
پس چرا بهش میگن تو بزرگی؟
اما بازم غریبه نمیذاره به حقیقت خودش فکر کنه؛ به هر وسیلهای شده، توهمش رو قوی میکنه تا این که قطره باورش میشه که بزرگه و دردسر از همین جا شروع میشه
مشکل بشر امروز همینه که قبول کرده بزرگه و میخواد خودش کارایی رو انجام بده که فقط یه بزرگ میتونه انجام بده
مثل اینکه میخواد صفر تا صد برنامه زندگیش رو از تولد تا مرگ، خودش به تنهایی بریزه، بدون اینکه به خدا متصل بشه
یه چیزی که امروز برام جالب بود
اینکه یکی از انتخابای سخت برا خیلی از آدما وقتیه که باید یه کاری رو انتخاب کنن که با انجام اون کار، پیش خدا عزیز میشن و پیش مردم، ذلیل
معمولا افراد میمونن که تو چنین موقعیتایی، جایگاه خدایی رو باید انتخاب کنن یا جایگاه مردمی رو؟ چرا اصلا این تردید وجود داره؟
احساس میکنم چون عظمت
و بزرگی خدا برامون جای نیوفتاده
شاید شعارش رو بدن
اما حالا که تو عمل باید امتحان پس بدن
گیر میکنن و خیلی وقتا رد میشن
خیلی از ماها تو انجام دادن کارای خوب، دغدغهی اینو داریم که مردم دربارهمون چه جوری قضاوتمون میکنن
یکی از دلیلای اصلیش اینه که دوست نداریم پیش مردم ذلیل بشیم
میخوایم خودمون رو ثابت کنیم
میخوایم به مردم بگیم: ما بزرگیم
میخوایم بگیم: آهای مردم، ما رو بزرگ ببینین
نوع نگاه مردم برا ما دغدغه شده
چون بخشی از عزتمون رو
دست همین مردم میبینیم
آدم وقتی خدا رو بزرگ دید و همه عزت رو دست خدا دونست، از این دغدغه خلاص میشه و زندگیش خیلی راحت میشه
یه آرامشی وارد قلبش میشه که
احساس میکنه از زیر یه بار سنگین آزاد شده
دیگه خیلی از کارا رو راحت انجام میده
چون نگران این نیست که مردم دربارهش چه قضاوتی میکنن