وقتی بهم میگن چرا چادر میپوشی
به جای اینکه بگم چون اسلام گفته
و انتخاب خودم بوده
میگم عادت کردم دیگه🚶♀
پ.ن: حالا اگه عادت نکرده بودی
نمیپوشیدی؟
وقتی میرم عروسی
بهم میگن بیا برقص
به جای اینکه بگم
این کار گناهه و اهلش نیستم
میگم مثلا پام درد میکنه
یا حالم خوب نیست🚶♀
وقتی دوست صمیمی بهم زنگ میزنه بهم میگه میای بریم مثلا کافه؟
ولی چون من علاقه به حضور در کافه رو ندارم به جاش میگم مهمونیام یا کار دارم🚶♀
این یعنی ثبات شخصیتی ندارم
مهارت نه نگفتن هم
یکی از ثباتهای شخصیتی هستش
اینکه راحت به خیلی از درخواستها نه میگم
میدونم که فوریت و ضرورت نداره
پس برای خودم ارزش قائلم و قبول نمیکنم🌱
تو جمع مذهبیا غیرمذهبیم
تو غیرمذهبیا مذهبی
این یعنی شخصیت پایدار ندارم
آدم یا اینوره یا اونوره🚶♀
اینکه با شرایط محیطم تغییر کردم مثلا
شغل رده بالایی نصیبم شده
یا ازدواج کردم
دیگه مثل آدم سابق نیستم
و با اطرافیانم مثل قبل ارتباط نمیگیرم
یعنی شخصیتی پایدار ندارم🚶♀
شاید بپرسین یعنی تغییر نکنیم؟
نه قطعا همچین حرفی رو نزدم
منظورم اینه که تا یه بخشی از این تغییر طبیعیه اما غالبا نقض شخصیتیه😕
یکی از آسیبهای صنعت مد
دقیقا همینجاس
اینکه من طبق اقتضای جامعه تغییر بکنم
یعنی بیثباتم
یعنی من با مد سنجیده میشم
اون تعیین میکنه که من
چه پوششی داشته باشم🤷♀
از وقتی که دغدغهی من شده
که الان چی ترند شده یا مد شده
یعنی شخصیتی پایدار ندارم
که برای زندگی خودم تصمیم بگیرم
هرجایی میرم فاکتورهای رفتاری که بر محور خدا باشه رو محفوظ نگه میدارم و ازشون دفاع میکنم
اجازه نمیدم مطابق با جمع عوض بشم🤷♀