eitaa logo
مـیــثــــاق
2.6هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
18.2هزار ویدیو
34 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1277689893C3e7a8a1f84 🌱 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ الله الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ سلام بر تو ای پیمان محکم خدا که از مردم گرفت و سخت محکمش کرد..🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
💫! و تو چه میدانی چیست کربلا ✨(پس از رسیدن به کربلا نامه کوتاه به برادرم محمد و خاندان بنی‌هاشم در مدینه فرستادم :) بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم نامه‌ای از سوی حسین‌بن‌علی برای محمدبن‌علی و کسانی از بنی‌هاشم که در نزد او هستند. سخنی که می‌خواهم بگویم این است: گویا دنیا از آغاز وجود نداشت، و گویا آخرت از ابتدا جاودانه بود! خداحافظ ! 📗حسین از زبان حسین،محمد محمدیان @Misaagh_Amin
🔴اون موقع که حضرت آقا گفتن مردم مؤمن و مسجدی بیشتر از بقیه به پروتکل‌های بهداشتی عمل می‌کنن، فکر نمی‌کردم قراره تو رعایت نظم هم در حد ارتش چین ظاهر بشیم :) ✍️ابن هوا
🏴🏴 بابا... پاهایم حریف خار مغیلان نمی شود....😭 @Misaagh_Amin
2.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹پیش بینی عجیب شهید اندرزگو درمورد آینده انقلاب(از زبان همسرش):۲سال بعداز انقلاب نامی رئیس جمهور خواهدشد و بعداز چند سال (عج)ظهور میکنند.
یعنی؛ حسین متنِ واقعیت ماست و هرچه غیر حسین است ، حاشیه! محرم ماه غلبه‌ی متن بر حاشیه هاست... @Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🥀🥀🥀🥀🥀🥀 🥀 🥀خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🥀فصل یازدهم قسمت صد و بیست و نه دفاعیه در د
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🍃فصل یازدهم قسمت صد و سی دفاعیه در دادگاه نظامی 🍃 هنگام تنفس دادگاه مراتب تحسین خود را ابراز کردند و از انتخاب الفاظ و معانی و کیفیت بیان دفاعیه تمجید کردند پس از پایان دادگاه از من خواستند از سالن دادگاه خارج شوم و بیرون در منتظر بمانم من در اشتیاق به اطلاع از حکم صادره لحظه شماری میکردم روز محاکمه با روز ملاقات زندانیان و خانواده هایشان مصادف بود خانواده برای دیدار با من آمده بودند و جلوی در زندان منتظر مانده بودند 🍃دادگاه چون در وسط پادگان قرار داشت از در ورودی دور بود خانواده تا ظهر انتظار کشیده بودند برخی رفته بودند و برخی مانده بودند البته حکم صادر شده بود اما بایستی روی برگ های خاصی تایپ می شد و سپس در حضور اعضای دادگاه و متهم قرائت می شد من در انتظار اعلام حکم بودم و وقت اداری به پایان رسید 🍃یکی از اعضای دادگاه بیرون آمد و هنگامی که به در ورودی پادگان رسید خانواده ای را دید که در انتظار زندانی مانده‌اند و مطلع شد که اینها خانواده من هستند به آنها خبر داد که حکم آزادی من صادر شده است و بدین ترتیب پیش از آنکه من از حکم دادگاه مطلع شوم خانواده از آن اطلاع یافتند وقتی انتظار آنها به درازا کشید یکی از نگهبانان پادگان به آنها گفت شما بروید او هم پس از آنکه آزاد شود خواهد آمد در نتیجه آنها به منزل بازگشتند 🍃 دو ساعت پس از ظهر مرا خواستند و حکم دادگاه را مبنی بر محکومیت من به مدتی کمتر از زمانی که در زندان گذرانده بودم اعلام کردند و قرار شد تا تشکیل دومین دادگاه که تا دادگاه تجدیدنظر است و معمولاً یک ماه پس از نخستین دادگاه تشکیل می‌شود مرا آزاد کنند ادامه دارد.... @Misaagh_Amin
✅نوکری واقعی اهل بیت : (ع) به معنی واقعی کلمه این است که انسان بتواند افکار اینها را.. خطّ مشی اینها را.. جهت‌گیری‌های اینها را در جامعه روزبه‌روز گسترش بدهد...
مـیــثــــاق
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کن
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود. 🍃محمد حسين به روایت مرتضی حاج باقری 💫این قسمت: صادقی و موسایی پور سال شصت و سه بعد از عملیات خیبر، لشکر در خط شلمچه مستقر شد. بین خط ما و عراق چهار کیلومتر آب بود، برای شناسایی مجبور بودیم از این آب گرفتگی عبور کنیم و خودمان را به خط دشمن برسانیم. نفراتی که محمد حسین برای این کار در نظر گرفته بود، من بودم، موسایی پور، صادقی و یک نفر دیگر. حد نهایت شناسایی ما هم خاکریزی از عراق بود که پایان آب گرفتگی منطقه شلمچه قرار داشت. شب چهار نفری سوار بر قایق به طرف خط دشمن حرکت کردیم. قرار بود در قسمتی از منطقه که چولانهای زیادی داشت، توقف کنیم و بعد دو نفر از بچه ها خودشان را به خاکریز عراقی ها برسانند. آن شب نوبت موسایی پور و صادقی بود. وقتی به چولانها رسیدیم، قایق ها را وسط آنها زدیم و ایستادیم. موسایی پور و صادقی که هر دو لباس غواصی به تن داشتند از ما جدا شدند و جلو رفتندمدتی صبر کردیم آنها برنگشتند، اول فکر کردیم شاید امشب کارشان طول کشیده است و اگر کمی منتظر شویم حتما می رسند۔، اما وقتی تأخیرشان طولانی شد، فهمیدیم که اتفاقی برای آن ها افتاده است. قایق ها را حرکت دادیم و تا آنجا که امکان داشت به دشمن نزدیک شدیم تا شایدبتوانیم اثری از آنها پیدا کنیم، اما فایده ای نداشت. هیچ اثری نیافتیم، اطراف محل قرار را هم جستجو کردیم به این امید که شاید موقع برگشت، راه را گم کرده باشند، ولی آنجا هم هیچ خبری نبود. دیگر خیلی دیر شده بود و فرصت زیادی نداشتیم. وقتی کاملا از پیدا کردنشان ناامید شدیم تنهایی به خط مقدم برگشتیم. محمد حسین که تا آن وقت دل نگران و ناراحت منتظر ما ایستاده بود، با دیدن قایق ها سریع جلو آمد. من هر آنچه را که اتفاق افتاده بود، برایش تعریف کردم. چهره محمد حسین خیلی در هم شد. هم ناراحت بچه ها بود و هم فکر کار. نمی دانستیم چه بلایی سر بچه ها آمده است. شهادتشان یک مصیبت بود و اسارتشان مصیبتی دیگر. قاعده بر این بود که اگر در محوری یکی از بچه های شناسایی اسیر می شد، دیگر نباید روی آن محور کاری انجام می گرفت، چون خطر لو رفتن عملیات وجود داشت. همه نگران بودند. محمد حسین با روشن شدن هوا لب آب رفت و سعی کرد با دوربین اثری از بچه ها پیدا کند. ما را هم برای جستجو به طرف دیگری فرستاد. همه برای یافتن موسایی پور و صادقی بسیج شده بودند، اما حوالی ساعت ده ناامید برگشتند.... 💫 ادامه دارد 🖋️ @Misaagh_Amin
37.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمینه | گریه بر تو اوج بندگیمه.. بامداحی: حاج مهدی رسولی شب دوم محرم الحرام ۱۴۴۲ جمعه سی‌‌ویکم مردادماه ۱۳۹۹ هیئت‌ثاراللّه‌(رهروان‌امام‌وشهدا)
نظمِ ارتشِ جمهوریِ اسلامی ایران رو دیدید؟ حالا نظمِ ارتشِ میلیونیِ (ع) رو ببینید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا