فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلینتون: هرکجا رفتم ایران آنجا بود...!!
سردار قاآنی:
ایران همه جا هست و در حالی که هیچ کجا نیست...!!
@Misaagh_Amin
🔻افسر صهیونیست :همچنان از غزه وحشت داریم
🔸نظامیان و افسران اسرائیلی در جنگ غزه حملات مسلحانه غیر قابل تحملی را به چشم خود دیدند ، در حالی که موشک ها هم در پشت آنها در حال ریزش مستمر بود ، آنها شرایطی را تجربه کردند که غیر قابل باور است.
🔸کابوس جنگ همچنان به سراغ نظامیان مجروح صهیونیست می آید ، آنها روح و عقلشان در معرض ضربات شدیدی قرار گرفته است.
@Misaagh_Amin
📸 شکست سنگین شبکه سعودی در مقابله با قرارداد ایران و چین
🔸بیش از ۹۰ درصد شرکت کنندگان در نظرسنجی شبکه سعودی ایران اینترنشنال در پاسخ به اینکه «نظر شما درباره قرارداد ایران و چین چیست؟» گزینه "موافقم" را انتخاب کردند.
🔹نتیجه نظرسنجی درحالی است که شبکه سعودی در روزهای اخیر از هیچ تلاشی برای سیاه نمایی و تخریب این توافقنامه فرو نگذاشت.
@Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️عبرتهای جام زهر، عبرتهای برجام!
🔸چند روز پس از جام زهری که هاشمی رفسنجانی با افتخار گفت من و آقای روحانی به امام نوشاندیم، و علی رغم هشدار امام مبنی بر حمله احتمالی دشمن، منافقین حمله سنگینی را در غفلت مسئولین جنگ آغاز کردند؛ کرمانشاه تا مرز سقوط رفت، منافقین به جاده اهواز خرمشهر رسیدند و فقط در پنج شبانه روز حدود بیست هزار اسیر (برابر با کل اسرای دفاع مقدس!) دادیم!
هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ بود و روحانی مسئول پدافند هوایی!
🔹بیست و هفت سال پس از این تجربه تلخ، همین دو بزرگوار باز هم با اعتماد به دشمن، صنعت هستهای و فضایی کشور رو تعطیل کردن، دانشمندان رو بیکار کردن، اقتصاد کشور رو به برجام گره زدن و با خوش خیالی به دشمن (باز هم علی رغم هشدار امام جامعه) ضربه سنگینی رو به کشور وارد کردن! و دشمن هم پس از برجام هفتصد هیئت تجاری فنی سیاسی برای تخلیه اطلاعات نظام وارد کشور کرد و اطلاعات رو با پوشش همکاری درچارچوب برجام و با دستور روحانی باخودشون بردن!!!
@Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ بازتاب گسترده کلیپ "ترامپ دروغگو" در داخل آمریکا
🔶 وعده هایی که ترامپ موفق به انجام آن نشد و آمریکا را به ورطه سقوط نزدیک کرد.
@Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 🌿خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🌿فصل نهم قسمت صد و هفت تو تحت تعقیبی! 🌿بی
🍃🍂🍂🍂🍂🍂
🍂
🌷خون دلی که لعل شد
زندگینامه مقام معظم رهبری
🌷فصل نهم قسمت صد و هشت
تعقیب تا بازداشت!
🌷من تصمیم گرفتم به مشهد بروم و آنجا مخفی شوم. هیچکس را از تصمیم آگاه نکردم. ساکم را بستم در اتوبوس نشستم و راهی مشهد شدم احتمال میدادم که به محض ورود به مشهد ساواک مرا دستگیر کند زیرا من به دلیل ماجرای کتابی که از آن یاد کردم هم تحت تعقیب بودم.
🌷 به همین جهت کمی مانده به مشهد جلوی جاده فرعی منتهی به اخلمد پیاده شدم .اخلمد روستای ییلاقی زیبایی در حدود ۱۰ فرسخی مشهد است .من قبلا بارها برای گذراندن تابستان به آنجا رفته بودم بهار هنوز پایان نیافته بود و هوا گرم نشده بود
🌷 برای رسیدن به این روستا در مجموع دو فرسخ راه را از میان دره های کوهستان که خالی از رهگذران بود پیاده پیمودم .تاریکی زودتر از وقت معمول در این دره ها و مناطق گودتر سایه گستر شد
اکنون که آن لحظه ها را به یاد می آورم خدا را شکر میکنم که به من در آن هنگام چنان جرئتی بخشید چون در آن راه روستایی همه چی خوف انگیز بود.
🌷 من در اوقات تابستان به این روستا میرفتم و برخی از اهالی آن را می شناختم معمولاً آنجا را شلوغ و پر ازدحام یافته بودم اما این بار که وارد آن شدم خلوت بود زیرا هنوز هوای روستا سرد بود و مردم شهر برای گذراندن تابستان راهی آنجا نشده بودند
خواستم در روستا با کسی ملاقات نکنم لذا به دکان شخصی رفتم که او را نمی شناختم از او سراغ اتاقی برای اجاره گرفتم به من خوش آمد گفت و مرا به همراه خود به خانه اش برد یک یا دو شب در خانه او ماندم ولی تصمیم گرفتم روستا را ترک کنم زیرا فرد غریب در روستا فوراً شناخته می شود به ویژه که روستا از مسافران تابستانی هم خالی بود.
🌷 بنابراین روستا را به مقصد مشهد ترک کردم در مشهد یک شب را در منزل پدرم و یک شب را در منزل پدر همسرم گذراندم چون خانه مستقلی نداشتم رفت آمد های من هنگام سحر یا پاسی از شب گذشته بود سه ماهه را به این روال گذراندم برادرم سیدمحمد نیز که جزو گروه ۱۱ نفره بود در منزل پدرم مخفی شد
🌷 در تابستان آن سال آقای هاشمی رفسنجانی با خانواده به مشهد آمدند همچنان که قبلاً گفته شد او نیز تحت تعقیب بود به یک منطقه ییلاقی رفتیم و من از آن ایام خاطراتی دارم که به موضوع ما ارتباطی ندارد.
📃ادامه دارد.....
@Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تصویری از شهر ویران شدهی پورتلند آمریکا
@Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رئیس حزب وطن ترکیه: آمریکا و تمدن غرب در حال افول و غروب است.
🔹شجاعت ایران در مقابله با آمریکا باید الگویی برای سایر کشورها باشد؛ باید در مقابل آمریکا جسور باشیم و مثل ایران سر خود را بالا بگیریم.
@Misaagh_Amin
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🚨شبیه سازی حمله به ناو هواپیمابر آمریکایی...!!
رزمایش سپاه در خلیج فارس..!!
@Misaagh_Amin
واکنش آمریکا به رزمایش سپاه در خلیج فارس
🔹نیروی دریایی آمریکا: رزمایش ایران در خلیج [فارس] اقدامی غیرمسئولانه و بدون ملاحظه است.
@Misaagh_Amin
مـیــثــــاق
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین✨ 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در ک
🎇°•○●﷽●○•°🎇
✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین✨
🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود.🌺
🍃 قسمت بیست و پنجم
💫 قبل از عملیات والفجریک
قبل از عملیات والفجر یک بود. زمان عملیات نزدیک می شد و هنوز معبرها آماده نشده بودند. فاصله ما با عراقی ها در بعضی نقاط هفتاد متر و در بعضی جاهای حتی کمتر از پنجاه متر بود. این باعث می شد بچه های اطلاعات نتوانند معبر باز کنند و دشمن را خوب شناسایی کنند. خیلی نگران بودم. محمد حسين يوسف الهی را دیدم و با او از نگرانی خودم صحبت کردم. او راحت و قاطع گفت: «ناراحت نباشید! فردا شب ما این قضیه را حل می کنیم.)
شب بعد بچه های اطلاعات طبق معمول برای شناسایی رفته بودند. آن قدر نگران بودم که نمی توانستم صبر کنم آنها از منطقه برگردند. تصمیم گرفتم با علیرضا رزم حسینی جلو بروم تا به محض اینکه برگشتند از اوضاع و احوال باخبر شود. دو تایی به طرف خط رفتیم. وقتی رسیدیم، گفتم: «من همین جا می مانم تا بچه ها از شناسایی برگردند و با آنها صحبت کنم و نتیجه کارشان را بپرسم.
یک ساعتی نگذشته بود که دیدم محمد حسین آمد، با همان لبخند همیشگی که حتی در سخت ترین شرایط روی لبانش بود. تا رسید، گفت: «دیدید من همان دیشب به شما گفتم که این قضیه را حل می کنم؟» با بی صبری گفتم: «خب چی شد؟ بگو ببینم چه کردید؟» خیلی خسته بود، نشست روی زمین و شروع کرد به تعریف کردن
امشب یک اتفاق عجیبی افتاد، موقع شناسایی وقتی وارد میدان مین شدیم و به معبر عراقی ها برخوردیم، هنوز چیزی نگذشته بود که سر و كله خودشان هم پیدا شد، آن قدر به ما نزدیک بودند که ما نتوانستیم کاری بکنیم. همگی روی زمین خوابیدیم و آیه «وجعلنا» را خواندیم. ستون عراقی ها در آن تاریکی شب هر لحظه به ما نزدیک تر می شد. بچه ها از جایشان تکان نمی خوردند. نفس در سینه ها حبس شده بود. عراقی ها به ما نزدیک شدند و از کنار ما عبور کردند. یکی از آنها پایش را روی گوشه ای از لباس یکی از بچه های ما گذاشت و رد شد، ولی با همه این حرف ها متوجه حضور ما نشدند، بی خبر از همه جا به سمت خط خودشان رفتند. ما هم معبر شان را خوب شناسایی کردیم و برگشتیم. خوشحالی در چشمان محمدحسین موج می زد.
گروه دیگری هم که در سمت راست آنها کار می کردند با عراقی ها برخورد می کنند و به خاطر فرار از دست دشمن مجبور شده بودند که روی میدان مین غلت بزنند، اما نکته عجیب اینکه هیچ یک از مین ها منفجر نشده بود و بچه ها خود را سالم به خط خودی رساندند.قرار شد همان اول شب، من و محمد حسین با همان گروه سمت راست که حدود صد متر با دشمن فاصله داشت، بار دیگر به شناسایی برویم. این کاری بود که معمولا ما در همه عملیات ها انجام می دادیم، یعنی تا آنجا که ممکن بود به دشمن نزدیک می شدیم و تمام موقعیت ها را بررسی می کردیم.
آن شب داخل محور تا پشت میدان مین عراقی ها پیش رفتیم. موانع، عمق خاک
دشمن و سایر مسائل را شناسایی کردیم. زمان برگشت به شیاری رسیدیم که
از قبل برای خوابیدن نیروهای عمل کننده پیش بینی شده بود. همین که وارد شیار شدیم، یکدفعه دیدم تمام بچه ها روی زمین افتادند. فکر کردم حتما به گشتیهای
عراقی برخوردیم، به اطراف نگاه کردم، می خواستم خودم را روی زمین بیندازم اما دیدم خبری از دشمن نیست و بچه ها خیز نرفته اند، بلکه در حال سجده هستند. گویا سجدۂ شکر بود. بعد همگی بلند شدند و دو رکعت نماز هم خواندند. خیلی تعجب کردم!
محمدحسین را کناری کشیدم: «این چه کاری بود که کردید؟!»
گفت: «سجده شکر به جا آوردیم و نماز شکر خواندیم. این کار هر شب ماست.) گفتم: «خب! چرا اینجا؟! صبر می کردید تا به خط خودمان برسیم، بعد!»
گفت: «نه! ما هر شبی که وارد معبر می شویم، موقع برگشت همان جا پشت میدان مین دشمن، یک سجدۂ شکر و دو رکعت نماز به جا می آوریم و بعد به عقب برمی گردیم.»این نمونه ای از حال و هوای بچه های اطلاعات بود؛ حال و هوایی که بیشتر به برکت وجود محمدحسین ایجاد شده بود.
ای دل! اگر دلی، دل از آن یار در مدزد
وی سر اگر سری، مکن این سجده سرسری. 💫
ادامه دارد 🖋️
@Misaagh_Amin