eitaa logo
مـیــثــــاق
2.4هزار دنبال‌کننده
8.2هزار عکس
14.8هزار ویدیو
32 فایل
https://eitaa.com/joinchat/1277689893C3e7a8a1f84 🌱 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مِيثَاقَ الله الَّذِي أَخَذَهُ وَ وَكَّدَهُ سلام بر تو ای پیمان محکم خدا که از مردم گرفت و سخت محکمش کرد..🌷 ارتباط با ما @MN5286
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺سردار حسین دهقان: مقصر اصلی وقایع امروز فرانسه مکرون است. هیچ مسلمانی از روش‌های خشونت آمیز برای بیان عقیده استفاده نمی‌کند، همه ما فرزندان ابراهیم هستیم و یک خدا را می‌پرستیم. یک اقدام تروریستی تنها کشتن شهروندان نیست، بلکه توهین به پیامبر مهربان اسلام هم هست. مکرون باید سریعا عذرخواهی کند. هیچ استاندارد دوگانه‌ای در آزادی نیست."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سخنان دلنشین حاج قاسم در میان جنگ 🔹اسطوره‌ی توکل و توجه به خدا، با آرامش محض در میان صدای گلوله‌ها و انفجارات، چنان با عشق سخن می‌گوید که تاثیر آن بر رزمندگان و مجاهدان مقاومت کاملا مشهود است.
▪️سیدحسن نصرالله: در فرانسه آزادی بیان سرکوب می‌شود؛ نمونه این موضوع برخورد با تحقیق علمی روژه‌گارودی درباره بوده، در حالیکه تحقیقش اصلا سمت یهودیت هم نرفته بود! تاحالا تصور میکردم حاکمان فرانسه فقط جاهل هستند، با این حرف سید مشخص شد که احمق هم هستند:)
7.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥وحدت اسلامی در کلام امام و رهبری tn.ai/2380223
🔄 ماکرون عقب‌نشینی کرد‼️ 🔹رئیس‌جمهور فرانسه در گفت‌وگو با الجزیره: احساسات مسلمانان در قبال کاریکاتورهای موهن را درک می‌کنم. عده‌‌ای هستند که اسلام را تحریف می‌کنند و به نام این دین ادعای دفاع از آن را دارند. 🔹آن کاریکاتورها یک پروژه دولتی نیستند بلکه برآمده از روزنامه‌های آزاد، مستقل و غیروابسته به دولت هستند. به نظرم منشأ واکنش‌ها این برداشت مردم بود که من کاریکاتورها را تأیید می‌کنم. 🔸ماکرون پیش‌تر از کاریکاتورها حمایت کرده و تمام مسلمانان را مخاطب توهین‌های خود قرار داد بود.
مـیــثــــاق
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کن
🎇°•○●﷽●○•°🎇 ✨هر روز یک صفحه با کتاب حسین پسر غلامحسین 🌺زندگینامه شهیدی که حاج قاسم وصیت کرد در کنار او دفن شود. 🍃 محمد حسین به روایت مادر دوری و فراق تا آخرین دیدار 💫بهبودی نسبی روزها و ماهها می گذشت و محمد حسین از زخم حنجره، جراحت پا ومصدومیت شیمیایی، کم کم رهایی پیدا کرده بود. هر زمان به مرخصی می آمد، امکان نداشت که به گلزار شهدا سر نزند. یک روز به همراه برادرش، محمدهادی، توی حیاط خلوت خانه پدری، زیر درخت توت نشسته و گرم صحبت بودند. برادرش گفت: «محمدحسین دیگر بس است، چقدر به جبهه می روی؟ الآن نزدیک چهار سال است که داری می جنگی. فکر نمی کنی که وظیفه ات را انجام دادی و حالا باید به زندگی ات برسی؟» گفت: «داداش! این را بدان تا زمانی که جنگ هست، من در جبهه ها می مانم و این جنگ تمام نمی شود، مگر آنکه عده ای که خالصانه توی جبهه ها جنگیده اند به شهادت برسند. هیچ پاداشی جز شهادت نمی تواند پاسخگوی از خودگذشتگی و فداکاری این بچه ها باشد. داداش! خواهش می کنم در این باره دیگر صحبت نکن!» مرخصی اش تمام شد و دوباره راهی جبهه شد. زمستان بود و هوا خیلی سرد، اما دلگرمی خانه و خانواده، در کنار من نبود. گاهی اوقات دلم را با خیال پردازی های قشنگ آرام می کردم: خدایا! می شود به زودی این جنگ پایان یابد و پسرم برگردد؟ برایش آستینی بالا بزنیم و سختی های زندگی را برایش شیرین کنیم اما غافل از اینکه محمدحسین زمینی نبود. او اصلا به این چیزها فکر نمی کرد. از دیدگاه او شیرینی و زیبایی دنیا در رسیدن به محبوب حقیقی بود. چیزی نگذشت که رؤیاهای قشنگم با خبری ناگوار به کابوس تبدیل شد. محمدحسین دوباره از ناحیه پا مجروح شد و به کرمان برگشت. هر چه این اتفاق ها برای او می افتاد، مهر و محبت او در دل من عمیق تر می شد. وقتی او را روی تخت بیمارستان دیدم، هیچ اثری از ناله و ناراحتی در چهره اش نمایان نبود. گفت: من به زودی به خانه برمی گردم. نگاهی به پایش انداختم، خبری از بهبودی نبود، اما مجبور بودم که باور کنم خوب است و به زودی به خانه می آید. گفتم: «مادر جان! فکر نمی کنی دیگر بس است؟» آهی کشید و گفت: «بله! دیگه بس است. این حرفش بیشتر ته دلم را خالی کرد. چند روزی در بیمارستان ماند و بعد بدون اینکه مرخصش کنند به خانه آمد و چیزی نگذشت که با دوستانش به منطقه برگشت، در حالی که هنوز سلامتی اش را به دست نیاورده بود. ماجرای جراحتها و عروج بی صبرانه اش را دوستان و همرزمانش بهتر از من می گویند. ادامه دارد 🖋️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی زیبا به مناسبت میلاد و هفته وحدت 🌸پیشاپیش میلاد حضرت محمد (ص) و هفته وحدت مبارک.
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تحریم کالاهای فرانسوی همچنان ادامه دارد! گسترش جنبش مردمی تحریم کالاهای فرانسوی در کشورهای عربی در پی اظهارات اسلام‌ستیزانه امانوئل مکرون
مـیــثــــاق
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🌷 فصل پانزدهم قسمت ۱۹۳ اتومبيلم 🌷پیش از ت
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 خون دلی که لعل شد زندگینامه مقام معظم رهبری 🍃فصل پانزدهم قسمت ۱۹۴ در مسیر تبعیدگاه جدید 🍃برمیگردم به موضوع انتقال به تبعیدگاه جدید. پس از آنکه پلیس موافقت کرد از اتومبیلم استفاده کنم، پشت فرمان نشستم و برادر همسرم، آقای حسن خجسته هم - که به او «حسن آقا» میگفتیم و در آن ایام برای چند روزی نزد ما به ایرانشهر آمده بود کنار من نشست. او برای بردن نامه ها و پیامهای من برای تبعیدی ها در مناطق مختلف ویزد و شیراز، و آوردن نامه های آنها به من، به ایرانشهر رفت و آمد میکرد. اصغر پورمحمدی هم به همراه او این مأموریت را انجام میداد. روی صندلی عقب هم دو مأمور - هرکدام با یک تفنگ قدیمی بزرگ - نشستند. یک اتومبیل قديمي زهواردررفته ی پلیس هم خود را به زحمت به دنبال ما میکشید. طبیعی بود که من از اتومبیل پلیس جلو بزنم. لذا از من خواستند تا پشت سر آنها حرکت کنم مدتی بعد نظرشان برگشت و دیدند مصلحت آن است که من جلوی آنها حرکت کنم. آنها مانده بودند که چه کنند؛ گاهی جلو می افتادند، و گاهی عقب اتومبیل من دچار مشکل شد و آب رادیاتور آن جوش آورد؛ لذا من گاه به گاه می ایستادم و آنها اصرار میکردند که ادامه دهم. اما واقعیت مشکل را میدیدند. 🍃پیش از آنکه به شهر بم - در مسیر میان ایرانشهر و جیرفت - برسیم، مخزن اتومبیل را از آب پر کردم و به سرعت به طرف بم حرکت کردم، تا فاصله ی زمانی را کوتاه تر کرده باشم و خود را از دردسر رانندگی آن اتومبیل که در آن هوای داغ و سوزان ، آب در خود نگه نمیداشت، برهانم. اتومبیل پلیس از پشت سر چندین بار علامت داد که بایستم؛ ولی من اعتنائی نمیکردم. بعد که دو پلیس در اتومبيل من متوجه فاصله گرفتن ما از اتومبیل پلیس شدند، از من خواستند توقف کنم؛ اما من توجهی نکردم و فقط گفتم: ما به مرکز پلیس میرویم و اتومبیل پلیس همان جا به ما خواهد رسید. به مرکز پلیس رسیدیم. اتومبیل پلیس و افراد آن، که از شدت رنج و خستگی و تلاش برای رسیدن به ما، له له میزدند، بعد از ما رسیدند. 🍃هوا گرم بود و من فوق العاده خسته . دیدم در یک اتاق نزدیک به در ورودی مرکز پلیس، تختهای دوطبقه هست. به حسن آقا گفتم: برو پیش حاجی صدیقی (جوان یزدی ساکن بم، که راننده ی کامیون بود و در کمک به تبعیدی ها همتی عالی داشت و همراه عده ای به دیدن ما در ایرانشهر می آمد.) و به او خبر بده که من در مرکز پلیس هستم. و بدون اجازه گرفتن از کسی، روی یکی از همین تختها دراز کشیدم و به خواب عمیقی رفتم، که البته دیری نپائیده چون برادر یزدی ما با خوشامدگویی فراوان از راه رسید. 🍃به او گفتم: اتومبیل من خراب شده و تا جیرفت دوازده فرسخ راه داریم، جاده هم کوهستانی و ناهموار و باریک است؛ به طوری که در برخی جاهای جاده، بیش از یک اتومبیل نمیتواند عبور کند (این جاده در دوران جمهوری اسلامی به یکی از جاده های خوب تبدیل شد.)؛ اگر ممکن باشد، ما را با | اتومبیلت برسانی و اتومبیل مرا نزد تعمیرکار بگذاری. گفت: به روی چشم. رفت و اتومبیلش را آورد. اتومبیل شخصي کوچکی داشت. ادامه دارد....
7.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 ‌تهران پایتخت ایران است مستندی از تهران که تا سالها توقیف و پخش آن توسط رژیم پهلوی ممنوع شده بود. 🔺 این مستند تکان دهنده توسط گروه فرهنگ ملی، وابسته به سازمان زنان ایران در سال ۱۳۴۵ و به کارگردانی کامران شیردل ساخته شد که بلافاصله توسط وزارت فرهنگ و هنر در آن زمان توقیف شد و در سال ۱۳۵۹ بصورت اتفاقی نگاتیو این فیلم پیدا شده و اجازه پخش یافت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹کرونا بعد از دیدن این فیلم دارفانی را وداع کرد. 🔹نحوه عجیب ماسک زدن نخست وزیر رژیم صهیونیستی و تروریستی اسرائیل 😅🤦‍♂