هدایت شده از طبیبِ جان
🔰چگونه اقتدار مرد را حفظ کنیم؟!
⛔️فقط خانمها بخوانند
🔸یک تصور اشتباهی از اقتدار دهی به مرد وجود دارد که فکر کنیم زن باید چیزی به جز "بله و چشم" چیز دیگری نگوید و هیچ مخالفتی نکند!
🔹زن در منزل با همسر خود تعامل دارد، مانند یک دوست برخورد میکند، اگر اشتباهی ببیند با پیشنهاد و محبت و لطافت تذکر میدهد، مراقب همسرش است تا شهوت و محبت مرد کنترل شود و... اینها همگی وظیفه یک زن است
🔺👈اینها هیچ منافاتی با اقتدار دادن به مرد ندارد.
مثلا وقتی یک مرد درخواست میکند که منزل فلانی برویم و زن مشکلاتی دارد و نمیتواند، با زبانی بسیار با محبت و لبخند میگوید: "نمیتوانم بروم، الان شرایط جسمی و روحی مناسبی ندارم" . یعنی قرار نیست که حتما بگوید: "بله چشم قربان" تا بلکه اقتدار مرد حفظ شود.
⚠️هر نوع مخالفتی و هر نوع یپشنهادی #اقتدار_مرد را از بین نمیبرد. آن تحقیر، دستور، توهین و بدزبانی در فحوای کلام است که اقتدار مرد را تخریب میکند!
1⃣
#همسرداری
#تربیت_فرزند
#مهندسی_کلام
◣@Javaher_Alhayat ◢
࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
هدایت شده از طبیبِ جان
🔆نکته خاص بعدی این است که
⭕️اگر اعتراضی به رفتار همسرتان دارید، از حق و حقوق خود صحبت کنید نه درباره رفتار او
❇️بگذارید با یک مثال دقیقتر توضیح دهیم:
🔹مثلا مردی میخواهد با دوستانش، شب تا دیر وقت تفریح برود، شما بهشون نگید که کجا میخوای بری، با کیا میخوای بری، این قدر دنبال خوش گذرونی و... نباش، چرا به فکر ما نیستی، اصلا منو دوست نداری و...
✅👈بجاش بفرمایید : عزیزم من ساعت 11 شب به بعد نمیتونم تنها بمونم، از تنهایی میترسم، شبها میخوام پیش من باشی و...
🔸اعتراض شما متوجه حقوق و متوجه خودتون باشه و به رفتارهای همسرتون گیر ندید. وقتی به رفتارهای ایشون گیر میدید که مثلا با کیا میری و کی میای و به فکر نیستی و... اینها جملاتی هستند که لجبازی و تنش را زیاد میکنند، چون هدف مستقیم این جملات غرور مرد هست. اما وقتی احساسات خود و محبت خود را یپش بکشید، حتما میپذیرد
2⃣
#همسرداری
#قضاوت_نابجا
#مهندسی_کلام
◣@Javaher_Alhayat ◢
࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄
کامیون داره میاد بیببیب، بیببیب 📣
امروز برا گلپسر کامیون کشیدیم و با کمکِ هم اسباببازیها رو که باهاش بازی میکرد جمع کردیم تا بارِ کامیون بزنیم 😀
آخه مگه داریم از این نقاشی سادهتر و جذابتر برا بچهها 🙃 که خلاقیت و تخیلشون رو بالا ببریم؟
بعد از اینکه جمع کردن وسایل تموم شد با هم رنگش کردیم 😉😊
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادرانه
#مادر_خلاق
#نقاشی
#کامیون
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
¨‘°ºO✰┈•✦⚘﷽⚘✦•┈✰Oº°‘¨
یکی از بازی هائی که ته تغاری دوست داره باهاش بکنیم، بیشتر هم موقع نماز خوندنه، این بازیه😄
همین بازی که اکثر مامان بابا های خودمون و مادربزرگ، پدربزرگامون باهامون انجام می دادن😘
یادتونه؟
با انگشتاشون می دویدن دنبالمونو و قلقلکمون می دادن😅 ما با ترس و شادی انگشتاشونو و نگاه می کردیم و بعد هم کلی می خندیدیم و جیغ می کشیدیم👏👏👏
حتی بچه های الان هم دوست دارند.
بین نماز که می بینه نشستیم، میاد و با انگشتاش نشون می ده که این بازی را باهاش بکنیم🤗
سر نماز هم که همش رو سرو کول باباشه😘
اینطوری از لحظات نماز خاطره ی خوشی توی ذهنش می مونه👏👏👏🌸🤲
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادرانه
#مادر_خلاق
#بازی_سازی
#نماز
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
¨‘°ºO✰┈•✦⚘⚘✦•┈✰Oº°‘¨
•┈┈┈••✾🍃 ﷽ 🍃✾••┈┈┈•
رنگ رنگ از همه رنگ😊😌😍
مامانای خوب و دوست داشتنی هم بازی هم آموزش😌🤓
دکمه ها و مهرهها رنگارنگ، مروارید و... را روی یک کاغذ بریزید.🙂
کودک را دعوت به همکاری کنید😇
از کودک بخواهید دکمههای هم رنگ را کنار هم بگذارد.
در حین چیدن آنها کنار هم رنگها را با صدای بلند به کودک آموزش دهید، بعد با هم رنگها را بگویید😊
این کار رو خواهر یا برادرهای بزرگتر هم میتوانند برای بچههای کوچکتر از خودشون انجام بدن و با هم مشغول بازی و آموزش شوند و کنار هم لذت ببرند👌
وقتی هم میبینند که تو کارشون موفق بودن و خواهر یا برادر کوچکترشون رنگها رو خوب یاد گرفته خوشحال میشن که تو کارشون موفق بودند🤩
میتوانید بعد از اینکه کودک هر رنگ را جدا کرد تو این بازی تنوع ایجاد کنید مثلاً از کودک بخواهید که رنگها را دو به دو، سه به سه و... کنار هم بگذارد تا هم بیشتر تکرار شود و هم کودک زمان بیشتری سرگرم بازی باشد😊
و اعداد و شمارش را هم بیشتر آشنا بشود و الگوهای عددی ریاضی و ...
#تولد_تا_هفت_سالگی
#بازی
#بازی_سازی
#آموزش_رنگ_ها
#هماهنگی_بین_چشم_دست
#مادرانه
#مادر_خلاق
#دکمه
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
•┈┈┈••✾🍃🌺🍃✾••┈┈┈•
✤ ⃟♥️ ⃟⃟ ⃟❀ ﷽ ❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤
سلام عزیزان دل🌹
تفاوت های دو تصویر رو پیدا کنید و برامون بفرستید😍🙏
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
✤ ⃟♥️ ⃟⃟ ⃟❀❤️❤️❤️❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤
═════ ♥️ ⃟⃟ ⃟❀ ﷽ ❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ═════
اسرار گریه کودکان در کلام اهل بیت (علیهم السلام):
فواید گریه کودکان:
اى مفضّل! از منافع گریه کودکان نیز آگاه باش، بدان که در مغز کودکان رطوبتى است که اگر در آن بماند بیماریها و نارسایی هاى سخت و ناگوار به او رساند؛ مانند نابینایى و جز آن.
گریه آن رطوبت را از سر کودکان سرازیر و بیرون می کند و بدین وسیله سلامتى تن و درستى دیده ایشان را فراهم مى آورد. پدر و مادر از این راز آگاه نیستند و مانع آن مى شوند که کودک از گریه اش سود ببرد.
اینان همواره در سختى مى افتند و مى کوشند که او را ساکت کنند و با فراهم کردن خواسته هایش از گریه بازش دارند، ولى نمى دانند که گریه کردن به سود اوست و سرانجام نیکى پیدا مى کند.
شگفتیهاى آفرینش (ترجمه توحید مفضل) ؛ ؛ ص۵۱
(منظور از گریه اینجا، فقط برای چند روز اول پس از به دنیا آمدن هست.)
#تولد_تا_هفت_سالگی
#گریه
#گریه_کودک
#امام_صادق(ع)
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
═════ ♥️ ⃟⃟ ⃟❀❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ═════
هدایت شده از طبیبِ جان
♨️اهمیت اصلاح مزاج و اصلاح سبک زندگی زمانی مشخص میشود که بدانیم صفات جسمی و خُلق و خوی ما به فرزندانمان منتقل میشود!!!
👈پس ابتدا به فکر تربیت خودمان باشیم
فرزندان می بینند
فرزندان یاد میگیرند
🔹ان شاءالله به زودی مباحث اصلاح مزاج و تغذیه کودکان را در این کانال به صورت عمومی آموزش میدهیم
💥 #انتشار_عمومی
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
࿐❁🍀❒◌🦋◌❒🍀❁࿐
میوه دل من
♨️اهمیت اصلاح مزاج و اصلاح سبک زندگی زمانی مشخص میشود که بدانیم صفات جسمی و خُلق و خوی ما به فرزندا
سلاااام به مادران عزیز 😍
قابل توجه شما مادران دغدغه مند👌
عزیزانی که برای رشد قدی و افزایش قوای کودکشون می پرسند
همراه ما باشید، در کانال طبیب جان، با موارد اصلاح مزاج و تغذیه کودکان
چله ی اصلاح تغذیه را هم برای سلامت جسم و روح مادران بزرگوار پیشنهاد می کنیم.
💥روح سالم در بدن سالم💥
❀ೋ❀💕═ ﷽ ═💕❀ೋ❀
اینم از یه نقاشیِ سادهی خرگوش با دایره 😊 و این شعر قشنگ برا سرگرمیِ بچهها 😉
خرگوش ناز کجایی؟
آی گوش دراز کجایی؟
قایم نشو زیر زمین
بیا بیرون منو ببین
من موش دُم درازم
به این دُمم می نازم
تو هم که گوش درازی
به اون گوشات مینازی
حالا بیا ناز نکن
اون چشاتو باز بکن
اینقد نباش گیج و ویج
برات آوردم هویج
بخور و با من بازی کن
دل کوچیکمو راضی کن
"منبع: سایت جسارت"
بعد از خوندن این شعر فندق جون همهش میگفت موش موش، مامان موش 😀 که براش این موش کوچولو رو هم کشیدیم.
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادرانه
#نقاشی
#موش
#خرگوش
#مادر_خلاق
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀
❀ೋ❀💕═ ﷽ ═💕❀ೋ❀
نقاشی تلفیقی با برگهای پاییزی🍂🍁🍂🍁
هم نقاشی هم کاردستی برای کوچولوهای دوست داشتنیمون😍😘
گردی صورت رو بکشید و با برگها برای صورت کشیده شده مو بذارید😳☺️
برا دختر خانما موهای بلند👧
برای گل پسرا موی کوتاه👦
تو این کاردستی میتونید در مورد چهارفصل سال
بهار🌸
تابستان🌿🌞
پاییز🍂🍁
زمستان❄️☃️
صحبت کنید و کودک رو با فصلهای سال و تفاوت آنها آشنا کنید😉😇
#تولد_تا_هفت_سالگی
#بازی
#کاردستی
#مادرانه
#مادر_خلاق
#نقاشی
#آشنایی_با_فصلها
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄
آخه مگه داریم از این کاموای گوگولی سرگرم کنندهتر برا فندق و مامانش 😊😀
شما هم امتحان کنید مطمئناً یه سرگرمی نسبتا یه ساعته میتونید برا کوچولوهاتون بسازید 😉 که کل خونه پر بشه از رشتهی کاموا 😀
البته ممکنه بعضی از فسقلیهاتون از این مدل کاموا چون پشمالو هست یه کم بترسن میتونید از مدلای دیگه براشون بیارید که پشمی نباشن 🙂
(میتونید باهاش قلقلک بدید صورتش رو و کمی بازی کنید و سرگرمش کنید
بعد رشته هاشو جدا کنید ببینه
بشینه با انگشتاش باهاش ور بره و کامواها رو جدا کنه😍👌😄
برای کودک زیر دو سال جذابه و همینجوری خودش باهاش طولانی مدت سرگرم میشه)
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادرخلاق
#بازی_سازی
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
¨‘°ºO✰┈•✦⚘﷽⚘✦
« به نام خدای مهربان»
#داستان_کودکانه
#اگه_گوشی_دستم_نبود!؟
تینا از خواب بیدار شد. چشمانش را مالید. موهایش را از دور گردنش جمع کرد. از تختاش پایین پرید. به سمت کمد لباسهایش که گوشه اتاقش بود، رفت. در کمد را باز کرد. نگاهی به پیراهنهای رنگارنگش انداخت. به پیراهن توری که مثل آسمان رنگش آبی بود رسید. لبخند روی لبهایش نشست.
-خودشه، همین رو میپوشم، که مثل عروس خانما بشم.
از بین لباسها آن را بیرون آورد. روی تختاش گذاشت.بعد به سمت آشپزخانه دوید.
-سلام مامانی، صبح بخیر، کی میریم تولد ثمین؟
-سلام گل مامان صبح بخیر،میریم عزیزم، بعد از نهار، صبحونه رو میزِ، لقمه بگیرم برات بخوری؟
-نه، مامانی خودم بزرگ شدم، فقط یه سال دیگه مونده برم مدرسه، دیگه یاد گرفتم بخورم!
تینا همانطور که لقمه در دهانش میگذاشت. نگاهش به گوشی مامان افتاد. یاد بازی جدیدی که دیروز سارا دختر همسایه برایش در گوشی ریخت، حواسش را پرت کرد. دوست داشت زودتر برود، مرحله بعدی را بازی کند.
-مامانی، صبحونهام رو خوردم. گوشی رو بردارم؟
- باشه مامان، ولی الان میخوایم با آبجی مینا شیرینی درست کنیما، بیا تو هم مثل همیشه تخم مرغها رو بشکون تو آرد بهمون کمک کن.
- باشه مامانی، الان میام.
-تینا جون دیر میشهها، زود بیا.
تینا چشمی گفت. گوشی به دست، از آشپزخانه بیرون رفت.
مامان و مینا مشغول درست کردن شیرینی شدند، ولی خبری از تینا نشد.
-آخ جون، یه مرحله دیگه بردم. باید زودتر برسم به مرحلهای که ساراست. بعدشم تند تند همه مرحلهها رو میرم تا برسم مرحله آخر آقا غوله رو داغون کنم.
مامان چند باری تینا را صدا زد. اما تینا آنقدر گرم بازی بود، صدای مادر را نشنید.
تینا بازی کرد و بازی کرد. چشمانش خسته و قرمز شد. گوشی به دست خوابش برد.
وقتی بیدار شد. به سمت آشپزخانه رفت. مینا شیرینیها را در ظرف میچید.
-وای، مامان، مگه نگفتی بیام کمک، شما که شیرینیها رو درست کردید، تموم شد.
مامان که داشت برای درست کردن میرزاقاسمی بادمجانها را روی گاز کباب میکرد. گفت:
-تینا جون گفتم که زود بیا، هر چی منتظر شدیم نیومدی مامان!
تینا به شیرینیها نگاهی انداخت. لبهایش آویزان شد. دستش را روی شیرینیها کشید. از آشپزخانه بیرون رفت.
با خودش گفت:
-تا نهار حاضر میشه بهتره برم، سراغ بازی، فقط هفت تا مرحله دیگه میرسم به سارا
بعد دوباره روی مبل جلو تلویزیون دراز کشید. مشغول بازی با گوشی شد. مرحله به مرحله جلو رفت.
نهار که حاضر شد، مادر تینا را چند بار صدا زد، تا بالاخره صدای مامان را شنید.
- تینا، تینا جون، بدو مامان، دیر میشه، قبل از اومدن مهمونا باید همه چی آماده باشه.
- باشه مامان جون، اومدم، اومدم.
بعد از نهار، تینا دوباره دستش را به طرف گوشی برد تا آن را بردارد، آبجی مینا دستش را گرفت.
-تینا جون آجی، بیا بریم حاضر شیم. و الا از تولد جا میمونیما.
مینا و تینا به سمت اتاقشان رفتند.
-آجی، من اون لباس رو میخوام بپوشم. ببین گذاشتم رو تختم.
-وای، خیلی هم قشنگه، بیارش برات بپوشم.
مینا پیراهن تینا را برایش پوشید. به موهای لخت خرمایی رنگ او شانهای زد. تل پر از گلهای آبیِ، همرنگ لباسش را هم روی موهای تینا گذاشت. بعد کفشهای پر از نگین تینا را از کارتون درآورد، به او داد تا بپوشد.
خودش هم که آماده شد. با یک دست چادرش را و با دست دیگرش دست زهرا را گرفت. خواستند از اتاق بیرون بروند، که مینا نگاهش به کتاب علوم تجربی پایه ششم روی میزش افتاد.
میدانست بردن آن به خانه خاله زهرا فایدهای ندارد، در آن شلوغی حتی نمیتواند یه صفحه از آن را بخواند. با خودش گفت:
-چارهای ندارم، وقتی برگشتم، باید یه دور دیگه بخونمش ...
با تینا به آشپزخانه رفتند.
وقتی رفتند، مامان هم آماده بود. گوشی به دست به آژانس سر کوچه زنگ زد.
- الو، سلام یه ماشین میخواستم...
گوشی را که قطع کرد روی میز گذاشت. تینا چشمانش برقی زد، به گوشی نگاه کرد.
- تا خونه خاله زهرا دو تا مرحله دیگه رو میرم، برسم به سارا.
آژانس جلو در رسید. با صدای بوق، مادر و مینا شیرینیها و وسایلی که لازم بود را برداشتند.
تینا که کنار گوشی مامان بود. گفت:
-مامان من گوشی رو برات میارم.
سوار ماشین شدند. تینا شروع به بازی کرد.
وقتی رسیدند. مادر درِ ماشین را باز کرد. تینا که تمام حواسش جمع بازی بود. از ماشین پیاده شد. چند قدم که برداشت، زیر پایش خالی شد.
تینا در جوی افتاد. گوشی از دستش پرت شد.
مادر و مینا که داشتند شیرینیها و وسایل را از ماشین بیرون میآوردند، با صدای جیغ تینا، پشت سرشان را نگاه کردند.
⏬⏬
تینا تمام لباسش خیس و کثیف شد. حتی موها وتنش، تل پر از گل تینا در آب جوی شنا میکرد. تینا با صدای بلند شروع به گریه کرد.
مامان و مینا، تینا را بیرون آوردند.
-مامانی، مامانی، هق هق گریه کرد.
مامان که دستانش میلرزید. گفت:
-اشکال نداره دخترم، خودت خوبی؟ جاییت درد نمیکنه؟
تینا همینطور که با صدای بلند گریه میکرد، هقهق کنان گفت:
-مامانی، اگه جلو پامو نگاه میکردم، اینطوری نمیشد.
-بله دخترم، درسته، اگه جلو پات رو نگاه میکردی اینطور نمیشد. حالا هم خدا رو شکر که برای خودت اتفاقی نیفتاده و سلامتی عزیزم.
تینا صدای گریه اش بلندتر شد.
-مامانی، از این ناراحتم که، به خاطر بازی با گوشی، امروز تو پختن شیرینی کمک نکردم، تازه به غیر از اینکه لباس قشنگم هم کثیف شد، تلام رو آب برد، گوشی شما رو هم شکوندم. حالا شما دیگه گوشی نداری.
مامان دستش را روی صورت تینا کشید. اشکهایش را پاک کرد، به اوگفت:
-نه عزیزم ناراحت نباش، اینم گوشیم، فقط قابش شکسته، حالا هم دیگه غصه نخور، بدو بریم تا مهمونا خاله نرسیدن بشورمت، خاله زهرا هم لباست رو میندازه لباسشویی تا شب خشک میشه...
❁م.سیاوشی«گل نرجس»
#تولد_تا_هفت_سالگی
#داستان_کودکانه
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
¨‘°ºO✰┈•✦⚘⚘✦•┈✰Oº°‘¨
صدا ۰۱۶.m4a
8.97M
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄
#داستان_کودکانه
اگه گوشی دستم نبود!؟
#میوه_ی_دل_من
#تولد_تا_هفت_سالگی
#داستان_صوتی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
هدایت شده از طبیبِ جان
_________○🌷○____________
🔸کارگاه:مهندسی گفتار والدین با فرزندان
🔹در دو جلسه آموزشی
🔸همراه با پرسش و پاسخ
👈ویژه همه گروههای سنی فرزندان شما
👈این دوره مناسب برای والدین،معلمان و مربیان تربیتی و... می باشد.
📖برخی از سرفصل های این دوره:
❇️نحوه زیباسازی کلام
❇️تاثیر گفتار اطرافیان بر فرزند
❇️نحوه تقویت مهارتهای کلامی فرزند
❇️مدیریت گفتار فرزندان
❇️تکریم شخصیت فرزندان
❇️نوع رفتار فرزندان با طبایع مختلف
❇️اصول نصیحت کردن کلامی فرزند
❇️مهارتهای کلامی ارتباط با فرزند
❇️نحوه برخورد با فرزند خجالتی و...
💵هزینه کارگاه فقط ۲۰ هزار تومان
🔴ظرفیت ثبت نام محدود🔴
آیدی ثبت نام:
🆔@ORGANIC98S
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
࿐❁🍀❒◌🦋◌❒🍀❁࿐