eitaa logo
میوه دل من
6.8هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
میوه دل من
╔═✿🌸﷽ 🌸✿══════╗ ساره سفید و چاقِ سردِ همیشه پاهاش دارِ یِ قدّ کوتاه مثل عمو و باباش بلغمِ طبعِ سا
╔═✿❀🌸❀✿═══════╗ طبع من بلغمیه☺️، به نظر شما صبحونه چی بخورم بهتره؟🤔 ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ╚══════✿❀🌸❀✿══╝
نرگس خانم خیرخواه، ۴ سال و ۱۱ ماه، از تهران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
━━🦋━━━⃟●⃟━━━━﷽ آموزش صدقه امام رضا علیه السلام: به کودک دستور بده که با دست خودش اگرچه به اندازه تکه نانی یا یک مشت از چیزی صدقه دهد، زیرا هر چیزی که در راه خدا داده می شود اگر با نیت پاک باشد هرچند کم باشد، بسیار زیاد است. کافی، ج4 نکته: در سنین زیر هفت سال، با بازی و شادی این کار انجام شود. (ع) ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━⃟●⃟━━🦋━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ امروز با پسر بزرگم سر کلاس آنلاین ریاضی یه بازی انجام دادیم. این بازی دو نفره است.🙇‍♂🧕 چیزهائی که نیاز داریم: 🎈مقوا 🎈لوبیا، ۸ عدد، دو رنگ 🎈خودکار یا مداد روی یک مقوا شکل یه کندو کشیدیم و تقسیم بندیش کردیم و داخل هر کدوم از خونه ها یه عدد نوشتیم.✏️ نفر اول ۸ تا لوبیای خودشو می ریزه روی ۶ ضلعی(خونه ی کندوئی)، بعد اعدادی که لوبیا روش افتاده را با هم جمع می کنیم و یادداشت می کنیم.📝 اگه لوبیا روی خطوط یا بیرون از ۶ ضلعی بیوفته یک در نظر می گیریم.😉 بعد نفر دوم لوبیاهای خودشو می ریزه.😌 چند دور می تونیم این بازی را انجام بدیم.✅ پسر کوچکترم از این بازی خیلی خوشش اومد. اومد.🙇‍♂ خودش لوبیاها رو روی کندو می ریخت و ما اعداد را براش‌‌ جمع می کردیم.+🤗 البته می تونیم برای بچه های زیر ۷ سال اعدادی را داخل خونه ها بنویسیم که بلدِ و باهاشون آشنائی داره. (۱، ۲، ۳، ۴ …)😘✅ این بازی لحظات شادی را برای بچه ها فراهم کرد.👏👏👏🙂 با اعداد بیشتر آشنا شدن😎 با مفهوم جمع کردن آشنا شدن🙇‍♂ دقت و تمرکزشون تقویت شد🤔😊 ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄ 🥁 طبل 🥁 بچه‌ها عاشق بادکنک بازی هستن👌👌 اما وای از وقتی که بادکنکشون بترکه😬 ناراحت میشن☹️😔🥺 گریه می‌کنن😢😭 ولی با این طبل دیگه نه ناراحت میشن نه گریه می‌کنن😎🤩 هر وقت برای میوه‌های دلتون این اتفاق افتاد، خیلی راحت تکه‌های بادکنک رو روی یک استکان بکشید، بعد با انگشت اشاره و شست بادکنک را به سمت بالا بکشید و به صدای جذابی که درست میشه با هم گوش کنید😍 اونوقت بچه‌ها دیگه یادشون می‌ره که بادکنک ترکیده😌😉👌👏👏👏 ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
━━━━━✤✤﷽✤✤━━━━ بابایی😍 بازیییییییی😃 روزایی که باباجون خونست، فندق همه‌ش داره دور و برِش می‌چرخه و می‌خواد که باهاش بازی کنه 👶👪 بازی امروز پدر و پسر هم این حلقه‌ها بودن که زیرش چرخ داره😅☺️ باباش نخ رو می‌کشید و فندق هم با کلی خنده و جیغِ از خوش‌حالی می‌دویید و سعی می‌کرد که حلقه‌ها رو بگیره 😀😂 کلی با هم بازی کردن و توی این مدت فقط صدای خنده بود که توی خونه میومد 😍 انگاری فندق با بابا بیش‌تر بهش خوش می‌گذره 👌😀👏👏👏 ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━━━✤✦✤✦✤━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄ بسم الله الرحمن الرحیم قایقو کنار یک دریاچه زندگی می کرد. قایقو مثل هر روز پاروهایش را جمع جور کرد. آماده شد برای اینکه صاحبش بیاید و با هم به دریاچه بروند تا ماهی بگیرند. اما آن روز هر چه صبر کرد، صاحبش نیامد. قایقو خودش را از کنار دریاچه کِشان کِشان به درخت جیک جیکو (همسایه اش)رساند و گفت: «جیک جیکو، جیک جیکو، بلند شو تنبل!!» جیک جیکو از خواب پرید و گفت: «چیه؟! چی شده؟!» قایقو را که دید زبانش بند آمد. چشمانش لوچ شد و گفت: «قایقو تو چه طوری اومدی اینجا!» قایقو گفت: «الان وقت این حرفا نیست! صاحبم! صاحبم!» جیک جیکو گفت: «صاحبت چی قایقو؟!» قایقو گفت: «از صبح تا الان صاحبم نیومده! نگرانشم؛ می تونی بری دنبالش؟» جیک جیکو گفت: «چرا باید بروم؟ نوه ی صاحبت فک می کنه ما باهاش دشمن هستیم! یادته؟! اون روز توی جنگل! با دوستانش آتش روشن کرده بود! ما برای نجات جنگل آن ها را از آنجا دور کردیم. آتش را به زحمت با کمک حیوانات جنگل خاموش کردیم. اما او در عوض چکار کرد؟! هر روز ما رو با تیرکمونش نشونه می گیره و می گه‌‌: «همون‌طور که ما را از جنگل بیرون کردید، شما هم باید از اینجا برید!» قایقو گفت: «امّا صاحبم اینطور نیست! شماها را خیلی دوست داره! خودتم می دونی! اون پسر هم بالاخره متوجه اشتباهش می شه.» جیک جیکو، جیک جیکی کرد و گفت: «باشه، حالا بگو از کدوم راه برم؟» قایقو گفت: «از راه روستا، از راه روستا!!» جیک جیکو راه افتاد. سریع بال می زد. یکدفعه مردی را دید که روی زمین افتاده است. نزدیک تر که شد فهمید که او صاحب قایقو است. هول شد، ولی به خودش گفت: «نه! نه! تو باید به خودت مسلط باشی!» به سراغ دوستانش رفت. اول به سراغ آقاشیرِ رفت. ماجرا را برایش گفت. دوم به سراغ آقا ببرِ رفت. ماجرا را برای او هم تعریف کرد. بعد به سراغ پلنگ، زرافه، فیل و دوستان پرنده اش رفت. همه با هم به سراغ صاحب قایقو رفتند و با کمک هم صاحب قایقو را بلند کردند. یکی سرش را بلند کرد. پرنده ها زیر کمرش رفتند. شیر و پلنگ پاهایش را گرفتند. دونفر دیگر هم دست هایش را. چند بار توی راه تلو تلو خوردند، اما بالاخره موفق شدند صاحب قایق را به روستا ببرند. نوه ی صاحب قایقو از دیدن آنها خیلی تعجب کرد. یکدفعه یاد پرنده هائی افتاد که با تیرکمانش زخمی شده بودند! خیلی خجالت کشید. دو سه روز بعد نوه ی صاحب قایقو آمد. او خبر خوبی به قایقو و جیک جیکو داد؛ او گفت: «حال پدربزگ خوب است و تا دو هفته ی دیگه کامل خوب می شه و می تونه دوباره بیاد پیشتون.» قایقو و جیک جیکو هر دو از این خبر خیلی خوش حال شدند. نوه ی پدربزرگ گفت: «ببخشید من با شما خیلی بد رفتاری کردم!» جیک جیکو و قایقو به هم نگاه کردند. خندیدند و او را بخشیدند. نوه ی صاحب قایقو از اینکه دوستان خوبی پیدا کرده بود بسیار خوشحال بود. ❁ علی معظم، ۱۱ ساله ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از طبیبِ جان
🌺 امام علی(ع): 🍼 ...شیر (مادر یا دایه) طبایع را تغییر می‌دهد! (باعث تغییرات اساسی و ژنتیکی میشود) 📚 | وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۶۸ 🔺 جامعه‌ای که افراد آن در نوزادی شیر مادر نخورده‌اند، جامعه‌ای مریض است! 🎙 علامه حسن‌ زاده آملی: ✳️ روزی از کلاس درس به منزل باز می‌گشتم در خیابان خانمی با یک بچه جلوی مرا گرفت و گفت: آقا، آقا دستم به دامنت، از دست این بچه خسته شدم، یه دعایی یه چیزی بگويید تا این بچه خوب بشود. 👈به ایشان گفتم مگه چی‌کار می‌کنه؟ گفت لج می‌کنه، لگد می‌زنه، همه جا را بهم می‌ریزه و خراب‌کاری می‌کنه! گفتم مادر به این بچه شیر خودت را دادی خورد؟ 🔹گفت نه آقا از شیر گاو به او می‌دادم! گفتم خب شما نمی‌دانيد اگر بچه شیر گاو بخورد گاوساله 🐄 می‌شود؟! مادرجان نمی‌دانستی بین غذا و مُغَذّی سنخیت است؟! @Javaher_Alhayat ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام خدمت همه ی مادران گرامی! منتظر دریافت تجربیات گرانبهای شما را در این زمینه هستیم😍🙏
سلام برای خانمی که گفتن میخوان بچشونو از شیر بگیرن دختر منم خیلی وابسته شیر بود و زیاد میخورد ولی من براحتی از شیر ترکش دادم اگه قبل ۲ سالگی اقدام میکردن خیلی بهتر بود باید کم کم بچه رو از شیر گرفت نه اینکه یدفعه ای و یه شبه چون خدای نکرده مشکلاتی برای هم بچه هم مادر پیش میاد برنامه ریزی من اینطور بود که ۴ روز اول یک وعده از بعدازظهر شو کم کردم ۴ روز بعدی یک وعده بین صبح و ظهر رو قطع کردم ۴ روز بعدی فقط صبح بهش شیر میدادم تا غروب شب ها هم همیشه شیر میخورد یه هفته بعد وعده صبحشم حذف کردم فقط شب ها شیر میخورد بعد یک هفته وعده شب هم قطع کردم و دخترم به راحتی و آرامش شیرخوردنشو ترک کرد برای مرحله اخر که میخواستم وعده شبشو ترک بدم از صبر زرد که تو عطاری ها هست استفاده کردم وقتی بخواد بچه شیر بخوره بهش نشون بدین چون رنگ سیاهی داره دیگه بدش میاد بخوره از ترسوندن و هاپو خورده و ... استفاده نکنین ضربه روحی به بچه میخوره بگین زخم شده و بدمزه شده اگه هم بخواد با اون وضعیت که سیاه شده شیر بخوره بخاطر مزه تلخی که صبر زرد داره دیگه اصلا طرفش نمیاد هیچ ضرری هم برای بچه نداره خیالتون راحت البته این برنامه ای که من اجرا کردم کمتر از یه ماه شد اگه تا ۴۰ روز یا دو ماه طول بکشه که چه بهتر
سلام.تجربه از شیر گرفتن کودک : اول از همه اینکه اضطراب نداشته باشید و با توکل و توسل با آرامش برید جلو🌸 از نظرات استاد تراشیون استفاده بفرمائید. تدریجی بودن،یعنی هرچند روز یه وعده از شیرخوردن رو حذف و جایگزین خوب قرار دادن برای اون ساعت مثال: پارک، بازی ، مهمانی و.. نوازش و محبت کردن و بغل کردن کودک نه تنها کم نباید بشه بلکه بیشتر هم بشه . نقش پدر هم موثر هست . قبل از آخرین باراز شیر گرفتن ، اگر امکانش رو دارید ب مکان زیارتی مثل امامزاده برید و توکل و توسل داشته باشید که فرزندتون اذیت نشه. چون احساسات در شب قوی ترهست پیشنهادم اینه اولین بار برای کامل از شیرگرفتن،از خواب عصر کودک شروع بفرمائید. دخترمن به هیچ عنوان روی پا نمیخوابید تا همون روز آخر که پدرش برای خواب عصر و شب راه بُرد بچه رو و خوابوند و اما طبیعیِ که با گریه ست..و چند بار بیدار میشه تاصبح و گربه میکنه .تا دو سه شب تا صبح رو پام بود . الحمدلله نه لجباز شد نه غذاش کم شد و..کاملا عادی. برای رفع تشنگی هم آب کنارش باشه . غذاهایی که بیشتر دوست داره درست کنید. اساتید و مشاوران با روش ترسوندن بچه و مواد تلخ یا ..مخالف هستن و من هم ب لطف خدا کاملا راضی بودم از اینکه از این روش اشتباه مرسوم استفاده نکردم.مثال یکی از مشاورها: تصور کنید یه نفر رو که باهاش مانوس و وابسته هستید و هر روز اون رو میبینید ، فردا که میرید سراغش میگن گُم شده یا از دنیا رفته!!چه حالی به شما دست میده؟؟ برای کودک شما هم با این روش های نادرست چنین حالت و چنین ضربه شدیدی وارد میشه !! انشاالله که حضرت علی اصغر(ع) عنایت میکنند و این پروژه رو ب بهترین صورت پشت سر میگذارین🤲
سلام خدمت شما و این مادر بزرگوار🥀 اتفاقا بچه ی من هم خیلی خیلی وابسته به شیرم بود، 😅اونقدر که من و همسرم مطمئن بودیم برای از شیرگرفتنش یه بحران‌‌ در پیش داریم.😢🤕 از دو سه ماه قبل مایعات و غذاهای آبکی و کلا گرم و ترها را زیاد بهش دادم.🍉🍇🍎🍜🍵🥤☕️ شربت سه شیره، معجون سویق عام و سه شیره و ...درست می کردم و با شیشه پستونک بهش می دادم🍼( بچه عادت نکنه بهترِ) ولی در شرایط اضطراری ( مثلاً اگر دیر شروع کردید به از شیر گرفتن، طوری نیست) بعد ان‌‌ شاالله یه لیوان نی دار شیک براش بگیرین و از شیشه بگیرینش🙂🥤 خلاصه با شیشه که بدین در طول روز مایعات بیشتری هم میل خواهد کرد، پسر من خودش زیاد درخواست داشت خدارو شکر و اصلا نیاز بود زیاد مایعات بخوره، چون در طبعش خشکی هست و ضعیف بود.😥 یه کم که رطوبت بدنش را بالابردیم، از شیرگرفتن‌‌ را شروع کردم. شیر صبح که خوشمزه هست را بهش ندادم،❌ سعی کردم سه وعده کامل غذا و میان وعده های سالم و مقوی بهش بدم✅ تا کمتر سراغ شیر را بگیره و وعده های کمتری بخوره.( مخصوصا معجون سه شیره، سویق کودک همراه با شیر یا آب جوشیده ی ولرم شده) اما شب ها بهش کامل می دادم.✅ کم کم بعد، شیر روز را که خیلی کم شده بود، کامل قطع کردم. با همه ی این ها هنوز اضطرابش را داشتیم. خدا قسمتون کرد و رفتیم زیارت امام رضای مهربان🕌. قبل از حرکت سیب قرمز خریدم 🍎و نیت کردم و همه چیزو به امام مهربانی ها سپردم.🤲این هم که همش تو راه حرم بودیم خیلی کمک کرد به پرت شدن حواسش. مخصوصا که توی حرم هم همش با برادراش مشغول بازی بود.🙇‍♂👦🏃‍♂ جاتون خالی رفتیم زیر زمین، آئینه خونه😍 همونجا که به مزار حضرت خیلی نزدیکه. نشستیم به سیب ها سوره ی مبارکه ی « یس » خوندم.🌅 یواش یواش بهش دادم. وقتی برگشتیم، از همون سیب ها می دادم می خورد. و به عنوان آخرین کار خیلی کم سر سینه ام را تلخ کردم. 🙊خورد، اول ازم خواست بشورمش، من هم شستمش و بدون اینکه متوجه بشه، 😉دوباره کمی تلخش کردم و خدارو شکر به همین راحتی باورش شد که سینه ام تلخ شده. یادمه گاهی خودش می گفت: « می می تَخ شده! » و می خندید و می رفت.😄 در همین حال که شیر روز کاملا قطع شده بود و کودک باورش شده بود شیرش تلخ شده،✅ شب ها وقتی در خواب کاملا عمیق بود، سینه ام را دهانش می گذاشتم، هم سینه ام تخلیه می شد و راحت می شدم و هم اینکه کودک چون در خواب عمیق بود، فردای اون روز هم حتی اگر بهانه ی سینه و شیرم را می گرفت، چون یادش نبود دیشب شیرخورده، فکر می کرد شیرش هنوز تلخه و به راحتی صرف نظر می کرد.😅 دقت داشته باشین روش تلخ کردن به عنوان آخرین مرحله باشه وقتی تمام مقدمات را درست و اصولی پیش آمدین( تدریجی بودن این امر، غنی کردن غذای کودک، بالابردن رطوبات بدنش قبل از شروع کار و ...) و البته که با همیشه سیر نگه داشتن کودک این مرحله را هم به لطف خدا و امام رضای مهربان پشت سر گذاشت و گذاشتیم🙂🌹 من و همسرم واقعا همه را از عنایات امام رئوف می دونیم، واقعا فکرش را هم نمی کردیم اینقدر آسون باشه.😊🌹 پسر دیگرم هم همین که سر شیشه ی پستونک را نشونش دادم و گفتم: « بیا ببین شبیه می میه! » به راحتی قبول کرد و از شیر گرفتمش. ببخشید طولانی شد. واقعا دوست داشتم هر چی می دونم در اختیارتون بگذارم🤗🌸🤗 ان شاالله به سلامتی این مرحله را هم پشت سر بگذارید✅😍
میوه دل من
سلام خدمت شما و این مادر بزرگوار🥀 اتفاقا بچه ی من هم خیلی خیلی وابسته به شیرم بود، 😅اونقدر که من و
این مادر عزیز 🔶 در فصل زمستان کودک رو از شیر گرفتند که در فصل سرما چون از شیر گرفتن، ممکن است کودک را ضعیف کند و بخاطر پیشگیری از سرماخوردگی و ... مایعات و تغذیه گرم و مرطوب را بیشتر می کنیم 🔶در فصل تابستان که کودک عطش بیشتری پیدا می کند، بهتر است از نوشیدنی ها و آبمیوه های خنک بیشتر استفاده کرد
سلام.خداقوت. در مورد مادری که میخواستند بچه شون رو از شیر بگیرند دوستان تجربه های خیلی خوب و ارزشمندی داشتند. بنده سه دختر دارم و سه دخترم را با توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام و یک نذری که براشون کردم به طور عجیب و فوق تصوری خیلی راحت از شیر گرفتم. به هر کدوم از دوستانم هم که این توسل رو گفتم همگی بهم می گفتند ما خیلی متعجیبم که چقدر بچه هامون راحت از شیر گرفتیم. حالا شاید فکر کنید بچه هام بهم وابسته نبودند... ولی دختر اولم خییلی وابسته بهم بود. دختر دوم در حالیکه یک سالش بود باردار شدم و واقعا برام خیلی سخت بود از شیر گرفتنش...همه ش به این فکر می کردم خدایا چطور این طفل معصوم رو از شیر بگیرم...الحمدلله به عنایت حضرت زهرا و حضرت علی اصغر علیهماالسلام به صورت عجیبی خودش دیگه شیر نخورد... بچه های دوستانم هم خیلی وابسته بودند. بعد از این توسل بعد از اینکه بچه رو از شیر گرفتیدش حتی دیگه بهانه گیری یا بی قراری هم نمی کنه یا خیلی کم در حد یکی دوشب که اون هم همکاریِ همسر رو می طلبه. نذر میتونه به این صورت باشه که یک روضه نذر کنند که خونده بشه به هر صورتی. اصلا خودتون بنشینید چیزهایی که شنیدید رو برای خودتون بخونید.‌...یه شعر آیینی برای شهادت حضرت علی اصغر بخونید....به هر نحوی...نیاز نیست حتما مجلس روضه برگزار کنید. یا اینکه نذر کنید شب هفتم یا روز هفتم محرم که متعلق به حضرت علی اصغر علیه السلام هست شیرِ نذری بدهید که به چه تعداد باشه و کجا پخش بشه هم دستِ خودتونه. ببخشید خیلی طولانی شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
━━🦋━━━⃟●⃟━━━━﷽ آسانی کارها امام رضا علیه السلام:  برای خانه هایتان بهره ای از قرآن قرار دهید که اگر در خانه ای قرآن خوانده شود کارها بر اهلش آسان و خیرش زیاد می شود و ساکنان آن در فزونی هستند و اگر در خانه ای قرآن تلاوت نشود آن خانه بر اهلش تنگ شده خیرش کم می شود و ساکنانش در نقصان قرار می گیرند. (عده الدعی و نجاج الساعی، ص287) (ع) ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━⃟●⃟━━🦋━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
═════ ❀ೋ❀🌹﷽ امروز پسرم گفت: «می خوام یه چیزی درش کنم!» وشایلی😉 هم که نیاژ دارم اینه:😃 یه بطری که تهش را ببرم یا قوطی ای چیزی😁🙃 یه نخ کاموا یه شَرِ بطری ازم خواست ته قوطی و وسط سر بطری را براش‌‌ سوراخ کنم، این کار را با میخ داغ انجام دادم (شما هم حتما این قسمت از کار را به مامان جون یا بابا بسپارین😉😘) بعد نخ کاموا را از سوراخ ها رد کردیم و گره زدیم.💪 دیگه وقت بازی بود👏👏👏🙂🤗 هر کسی که نوبتش بود باید سعی می کرد، در بطری را داخل قوطی بندازه.😎 بطری را توی دستمون می گیریم و توی هوا یواش حرکتش می دیم و به نخ کاموا کمک می کنیم سر بطری را داخل قوطی بندازه🤗😂 این بازی هم هیجان خودش را داره😍 و هم به تقویت و هماهنگی چشم و دست کمک می کنه✅ ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ •━━━ೋ❀🌹❀ೋ•━━━•