eitaa logo
میوه دل من
10.7هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.9هزار ویدیو
23 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
━━🦋━━━⃟●⃟━━━━﷽ آموزش صدقه امام رضا علیه السلام: به کودک دستور بده که با دست خودش اگرچه به اندازه تکه نانی یا یک مشت از چیزی صدقه دهد، زیرا هر چیزی که در راه خدا داده می شود اگر با نیت پاک باشد هرچند کم باشد، بسیار زیاد است. کافی، ج4 نکته: در سنین زیر هفت سال، با بازی و شادی این کار انجام شود. (ع) ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━⃟●⃟━━🦋━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄ امروز با پسر بزرگم سر کلاس آنلاین ریاضی یه بازی انجام دادیم. این بازی دو نفره است.🙇‍♂🧕 چیزهائی که نیاز داریم: 🎈مقوا 🎈لوبیا، ۸ عدد، دو رنگ 🎈خودکار یا مداد روی یک مقوا شکل یه کندو کشیدیم و تقسیم بندیش کردیم و داخل هر کدوم از خونه ها یه عدد نوشتیم.✏️ نفر اول ۸ تا لوبیای خودشو می ریزه روی ۶ ضلعی(خونه ی کندوئی)، بعد اعدادی که لوبیا روش افتاده را با هم جمع می کنیم و یادداشت می کنیم.📝 اگه لوبیا روی خطوط یا بیرون از ۶ ضلعی بیوفته یک در نظر می گیریم.😉 بعد نفر دوم لوبیاهای خودشو می ریزه.😌 چند دور می تونیم این بازی را انجام بدیم.✅ پسر کوچکترم از این بازی خیلی خوشش اومد. اومد.🙇‍♂ خودش لوبیاها رو روی کندو می ریخت و ما اعداد را براش‌‌ جمع می کردیم.+🤗 البته می تونیم برای بچه های زیر ۷ سال اعدادی را داخل خونه ها بنویسیم که بلدِ و باهاشون آشنائی داره. (۱، ۲، ۳، ۴ …)😘✅ این بازی لحظات شادی را برای بچه ها فراهم کرد.👏👏👏🙂 با اعداد بیشتر آشنا شدن😎 با مفهوم جمع کردن آشنا شدن🙇‍♂ دقت و تمرکزشون تقویت شد🤔😊 ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄ 🥁 طبل 🥁 بچه‌ها عاشق بادکنک بازی هستن👌👌 اما وای از وقتی که بادکنکشون بترکه😬 ناراحت میشن☹️😔🥺 گریه می‌کنن😢😭 ولی با این طبل دیگه نه ناراحت میشن نه گریه می‌کنن😎🤩 هر وقت برای میوه‌های دلتون این اتفاق افتاد، خیلی راحت تکه‌های بادکنک رو روی یک استکان بکشید، بعد با انگشت اشاره و شست بادکنک را به سمت بالا بکشید و به صدای جذابی که درست میشه با هم گوش کنید😍 اونوقت بچه‌ها دیگه یادشون می‌ره که بادکنک ترکیده😌😉👌👏👏👏 ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
━━━━━✤✤﷽✤✤━━━━ بابایی😍 بازیییییییی😃 روزایی که باباجون خونست، فندق همه‌ش داره دور و برِش می‌چرخه و می‌خواد که باهاش بازی کنه 👶👪 بازی امروز پدر و پسر هم این حلقه‌ها بودن که زیرش چرخ داره😅☺️ باباش نخ رو می‌کشید و فندق هم با کلی خنده و جیغِ از خوش‌حالی می‌دویید و سعی می‌کرد که حلقه‌ها رو بگیره 😀😂 کلی با هم بازی کردن و توی این مدت فقط صدای خنده بود که توی خونه میومد 😍 انگاری فندق با بابا بیش‌تر بهش خوش می‌گذره 👌😀👏👏👏 ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ━━━━━✤✦✤✦✤━━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄━━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━━┄ بسم الله الرحمن الرحیم قایقو کنار یک دریاچه زندگی می کرد. قایقو مثل هر روز پاروهایش را جمع جور کرد. آماده شد برای اینکه صاحبش بیاید و با هم به دریاچه بروند تا ماهی بگیرند. اما آن روز هر چه صبر کرد، صاحبش نیامد. قایقو خودش را از کنار دریاچه کِشان کِشان به درخت جیک جیکو (همسایه اش)رساند و گفت: «جیک جیکو، جیک جیکو، بلند شو تنبل!!» جیک جیکو از خواب پرید و گفت: «چیه؟! چی شده؟!» قایقو را که دید زبانش بند آمد. چشمانش لوچ شد و گفت: «قایقو تو چه طوری اومدی اینجا!» قایقو گفت: «الان وقت این حرفا نیست! صاحبم! صاحبم!» جیک جیکو گفت: «صاحبت چی قایقو؟!» قایقو گفت: «از صبح تا الان صاحبم نیومده! نگرانشم؛ می تونی بری دنبالش؟» جیک جیکو گفت: «چرا باید بروم؟ نوه ی صاحبت فک می کنه ما باهاش دشمن هستیم! یادته؟! اون روز توی جنگل! با دوستانش آتش روشن کرده بود! ما برای نجات جنگل آن ها را از آنجا دور کردیم. آتش را به زحمت با کمک حیوانات جنگل خاموش کردیم. اما او در عوض چکار کرد؟! هر روز ما رو با تیرکمونش نشونه می گیره و می گه‌‌: «همون‌طور که ما را از جنگل بیرون کردید، شما هم باید از اینجا برید!» قایقو گفت: «امّا صاحبم اینطور نیست! شماها را خیلی دوست داره! خودتم می دونی! اون پسر هم بالاخره متوجه اشتباهش می شه.» جیک جیکو، جیک جیکی کرد و گفت: «باشه، حالا بگو از کدوم راه برم؟» قایقو گفت: «از راه روستا، از راه روستا!!» جیک جیکو راه افتاد. سریع بال می زد. یکدفعه مردی را دید که روی زمین افتاده است. نزدیک تر که شد فهمید که او صاحب قایقو است. هول شد، ولی به خودش گفت: «نه! نه! تو باید به خودت مسلط باشی!» به سراغ دوستانش رفت. اول به سراغ آقاشیرِ رفت. ماجرا را برایش گفت. دوم به سراغ آقا ببرِ رفت. ماجرا را برای او هم تعریف کرد. بعد به سراغ پلنگ، زرافه، فیل و دوستان پرنده اش رفت. همه با هم به سراغ صاحب قایقو رفتند و با کمک هم صاحب قایقو را بلند کردند. یکی سرش را بلند کرد. پرنده ها زیر کمرش رفتند. شیر و پلنگ پاهایش را گرفتند. دونفر دیگر هم دست هایش را. چند بار توی راه تلو تلو خوردند، اما بالاخره موفق شدند صاحب قایق را به روستا ببرند. نوه ی صاحب قایقو از دیدن آنها خیلی تعجب کرد. یکدفعه یاد پرنده هائی افتاد که با تیرکمانش زخمی شده بودند! خیلی خجالت کشید. دو سه روز بعد نوه ی صاحب قایقو آمد. او خبر خوبی به قایقو و جیک جیکو داد؛ او گفت: «حال پدربزگ خوب است و تا دو هفته ی دیگه کامل خوب می شه و می تونه دوباره بیاد پیشتون.» قایقو و جیک جیکو هر دو از این خبر خیلی خوش حال شدند. نوه ی پدربزرگ گفت: «ببخشید من با شما خیلی بد رفتاری کردم!» جیک جیکو و قایقو به هم نگاه کردند. خندیدند و او را بخشیدند. نوه ی صاحب قایقو از اینکه دوستان خوبی پیدا کرده بود بسیار خوشحال بود. ❁ علی معظم، ۱۱ ساله ╭┅──🏴—🏴—🏴——┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅──🏴—🏴—🏴——┅╯ ┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از طبیبِ جان
🌺 امام علی(ع): 🍼 ...شیر (مادر یا دایه) طبایع را تغییر می‌دهد! (باعث تغییرات اساسی و ژنتیکی میشود) 📚 | وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۶۸ 🔺 جامعه‌ای که افراد آن در نوزادی شیر مادر نخورده‌اند، جامعه‌ای مریض است! 🎙 علامه حسن‌ زاده آملی: ✳️ روزی از کلاس درس به منزل باز می‌گشتم در خیابان خانمی با یک بچه جلوی مرا گرفت و گفت: آقا، آقا دستم به دامنت، از دست این بچه خسته شدم، یه دعایی یه چیزی بگويید تا این بچه خوب بشود. 👈به ایشان گفتم مگه چی‌کار می‌کنه؟ گفت لج می‌کنه، لگد می‌زنه، همه جا را بهم می‌ریزه و خراب‌کاری می‌کنه! گفتم مادر به این بچه شیر خودت را دادی خورد؟ 🔹گفت نه آقا از شیر گاو به او می‌دادم! گفتم خب شما نمی‌دانيد اگر بچه شیر گاو بخورد گاوساله 🐄 می‌شود؟! مادرجان نمی‌دانستی بین غذا و مُغَذّی سنخیت است؟! @Javaher_Alhayat ◢ ࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام خدمت همه ی مادران گرامی! منتظر دریافت تجربیات گرانبهای شما را در این زمینه هستیم😍🙏
سلام برای خانمی که گفتن میخوان بچشونو از شیر بگیرن دختر منم خیلی وابسته شیر بود و زیاد میخورد ولی من براحتی از شیر ترکش دادم اگه قبل ۲ سالگی اقدام میکردن خیلی بهتر بود باید کم کم بچه رو از شیر گرفت نه اینکه یدفعه ای و یه شبه چون خدای نکرده مشکلاتی برای هم بچه هم مادر پیش میاد برنامه ریزی من اینطور بود که ۴ روز اول یک وعده از بعدازظهر شو کم کردم ۴ روز بعدی یک وعده بین صبح و ظهر رو قطع کردم ۴ روز بعدی فقط صبح بهش شیر میدادم تا غروب شب ها هم همیشه شیر میخورد یه هفته بعد وعده صبحشم حذف کردم فقط شب ها شیر میخورد بعد یک هفته وعده شب هم قطع کردم و دخترم به راحتی و آرامش شیرخوردنشو ترک کرد برای مرحله اخر که میخواستم وعده شبشو ترک بدم از صبر زرد که تو عطاری ها هست استفاده کردم وقتی بخواد بچه شیر بخوره بهش نشون بدین چون رنگ سیاهی داره دیگه بدش میاد بخوره از ترسوندن و هاپو خورده و ... استفاده نکنین ضربه روحی به بچه میخوره بگین زخم شده و بدمزه شده اگه هم بخواد با اون وضعیت که سیاه شده شیر بخوره بخاطر مزه تلخی که صبر زرد داره دیگه اصلا طرفش نمیاد هیچ ضرری هم برای بچه نداره خیالتون راحت البته این برنامه ای که من اجرا کردم کمتر از یه ماه شد اگه تا ۴۰ روز یا دو ماه طول بکشه که چه بهتر