✤ ⃟♥️ ⃟⃟ ⃟❀ ﷽ ❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤
سلام عزیزان🌹
تفاوت های دو تصویر رو پیدا کنید و برامون بفرستید😍🙏
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
✤ ⃟♥️ ⃟⃟ ⃟❀❤️❤️❤️❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤
❀ೋ❀💕═ ﷽ ═💕❀ೋ❀
3)سومین دستور عبارت است از:
سپاس گزاری از درگاه احدیت بر سلامتی نوزاد.
چنانچه هر گاه امام سجاد(ع)را به نوزادی مژده می دادند نمی پرسید پسر است یا دختر.
تنها می پرسید آیا سالم است یا نه؟
و پس از شنیدن جواب رو به درگاه الهی کرده و عرضه می داشت:
«الحمد لله الذی لم یخلق منّی شیئاً مشوها»
خدا را سپاس گزارم که فرزند ناقص و معیوبی به من نداده است.
منبع: محمد زاده، راضیه،(1340)، مادر اگر این گونه می بود، تهران: چاپ اول، (1383).
#تولد_تا_هفت_سالگی
#نوزاد
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀
¨‘°ºO✰┈•✦⚘﷽⚘✦•┈✰Oº°‘¨
آکواریم غلتان⚙
بازی جذاب و سرگرم کننده برای کوچولوهای دوست داشتنی😍😘
وسایل مورد نیاز👇
بادکنک سایز کوچک🎈
بطری پلاستیکی🧴
چشم متحرک کوچک👀
آب🚰
برای درست کردن این کاردستی و بازی برای بچههای گل ابتدا بادکنک رو به کمک شیر آب پر میکنیم😊
بعد سر بادکنک ها رو گره میزنیم و برای آنها چشم میذاریم یا چشم متحرک یا با کمک ماژیک👁
ماهیهای ما آمادهاند حالا به آرامی آنها رو از سر بطری به داخل بطری میاندازیم🤪
(هر چی بطری ما بزرگتر باشه بهتر هست👌
چون هم ماهی بیشتری توش جا میشه هم ماهیها بهتر تکون میخورند👍🤗)
در آخر هم روی ماهیها آب میریزم🤩
این بازی رو میتونید برای بچهها از وقتی که چهار دست و پا میروند درست کرده و آنها رو سرگرم کنید😎❤️
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادر_خلاق
#مادرانه
#ماهی
#آکواریوم
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
¨‘°ºO✰┈•✦⚘⚘✦•┈✰Oº°‘¨
¨‘°ºO✰┈•✦⚘﷽⚘✦•┈✰Oº°‘¨
ایده بازی توپ🏀🏐🥎 تو لوله
وسایل مورد نیاز یه لوله ی مقوایی چند تا توپ کوچک🏀
نازگل خانوم باید توپ ها 🥎را مینداخت توی لوله.
خیلی خوشش میومد میرفت توپ ها را خودش جمع میکرد و یکی یکی مینداخت توی لوله و ذوق میکرد😁بعدم لوله را از دیوار کَند و کلی وقت دودور📢 و 📢دودور میکرد.
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادرانه
#مادر_خلاق
#توپ
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
¨‘°ºO✰┈•✦⚘⚘✦•┈✰Oº°‘¨
━━━━━━━━━━﷽◯✦━━━
#داستان_کودکانه
#جوراب_راهراه
جوراب راه راه همراه باد در هوا به این طرف و آن طرف می رفت. ترسیده بود. ناگهان روی زمین پرت شد.
سرش خیلی گیج میرفت. چشم هایش بسته شد.
کمی بعد با زحمت چشمش را باز کرد. اطرافش چمن های زیبا و بلندی بود.
به سختی از روی چمن بلند شد و راه افتاد.
در راه، کفشدوزک را دید. به او سلام کرد و گفت:
-شما لنگهی من رو ندیدید؟
کفشدوزک با دستش بینی اش را گرفت و گفت:
- نه...
کفشدوزک تند تند از آنجا دور شد.
جوراب به راهش ادامه داد. ملخک را دید که روی گل قرمز نشسته بود. به او سلام کرد و گفت:
- شما لنگهی من رو ندیدید؟
ملخک گفت:
- نه ندیدم. ولی یه بو شبیه بوی تو از آن طرف می آمد. پیف... پیف...
ملخک هم در حالی که بینی اش را گرفته بود از روی گل پرید و دور شد.
جوراب از رفتار آنها خیلی ناراحت شد. رفت و رفت. سر راهش لنگه اش را دید که بیهوش روی چمن افتاده بود.
او را بلند کرد. لنگه جوراب هم سرش گیج میرفت. گفت:
- من کجا هستم؟
جوراب راه راه گفت:
- بلند شو... بلند شو... باید برویم خانه را پیدا کنیم.
جورابها رفتند و رفتند.
در راه، آقای قورقوری را دیدند که در برکه آب تنی می کرد.
به او سلام کردند و گفتند:
- آقای قورقوری شما خانهی لاکی را بلدید؟
آقای قورقوری گفت:
-لاکی... لاک پشت کوچولو... بله که بلدم.
جورابها به برکه نزدیک شدند. یکدفعه پای جوراب لیز خورد و در برکه افتاد. لنگه اش میخواست کمکش کند ولی او هم پایش سر خورد و در آب افتاد.
خورشید تابان، آب برکه را گرم کرده بود. جورابها انگار از آب بدشان نیامد. با خنده و شادی آب روی هم پاشیدند و خندیدند. خلاصه حسابی در برکه، آب بازی کردند.
بعد از کلی آب تنی، به همراه آقای قورقوری به طرف خانه لاکی رفتند.
ملخک و کفشدوزک آنها را دیدند و از روی تمیز و بوی خوب جورابها تعجب کردند. نگاهی به هم انداختند.
کفشدوزک با خوشحالی گفت:
- خط های قرمز جورابها شبیه رنگ بالهای منه!
کفشدوزک و ملخک با شادی با جورابهای راه راه همراه شدند.
بالاخره به خانه ی لاکی رسیدند.
در زدند. لاکی در را باز کرد.
آقای قورقوری گفت:
- جوراب هایت را آورده ایم.
- اینها جوراب های من هستند؟! چقدر تمیز شده اند! اینجا چکار میکنند؟ من آنها را پشت پنجره اتاقم انداخته بودم. بعد از باد تندی که آمد گم شدند.
چقدر دنبالشان گشتم. گفتم به جشن تولد دوستم نمیرسم.
لاکی از آقای قورقوری و دوستانش تشکر کرد. سریع رفت و با ظرف شیرینی برگشت.
-بفرمایید. امروز به کمک مامانم درستشان کردم. نوش جان.
آقای قورقوری و دوستان شیرینی را برداشتند. تشکر کردند و رفتند.
لاکی جوراب های تمیزش را برداشت. آنها را پوشید و با خوشحالی به جشن تولد دوستش رفت.
❁ ف.حاجی زادگان «بشارت»
#تولد_تا_هفت_سالگی
#داستان_کودکانه
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
━━━━━━✦◯◯᪥◯◯✦━━━━━━
❀ೋ❀💕═ ﷽ ═💕❀ೋ❀
4)شیر دادن:
پیامبر اکرم(ص):
«لیس للصّبی لبنٌ خیرٌ من لبن امّه»
برای طفل، هیچ شیری بهتر از شیر مادر نیست.
امام علی(ع):
«ما من لبنٍ رضع به الصّبی اعظم برکه علیه من لبن امّه»
برای کودک هیچ شیری با برکت تر از شیر مادر نیست.
اولین شیری که از پستان مادر خارج می شود آغوز نام دارد.
آغوز حاوی مواد مغذی فراوان و عوامل ایمن بخش است که نوزاد را بر علیه بسیاری از عفونت ها محافظت می نماید.
آغوز خواص ضد ویروسی قوی دارد، حاوی عواملی است که به باکتری ها حمله می کند، سیستم ایمنی نوزاد را تقویت می کند و منبع مهمی از ویتامین A می باشد.
همچنین آغوز دارای فاکتورهای رشد است که باعث تحریک روده ی نارس کودک شده و فاکتورهای رشد روده ی نوزاد را برای هضم و جذب شیر آماده می کند و از جذب پروتئین های غیر قابل هضم جلوگیری می نماید. تعداد گلبول های سفید و مقدار عناصر عفونی و ضد میکروبی موجود در آغوز ده ها، صدها و بعضاً هزاران برابر شیر مادر است و لذا به مادران توصیه می شود تا آنجا که می توانند آغوز را تمام و کمال به نوزادشان بدهند و شیردهی را هر چه زودتر بعد از تولد و به دفعات مکرر و مطابق میل شیرخوار آغاز نمایند. این طریق شیردهی باعث می شود بعد از چند روز شیر کامل در پستان ها جریان پیدا کند.
منبع: محمد زاده، راضیه،(1340)، مادر اگر این گونه می بود، تهران: چاپ اول، (1383).
#تولد_تا_هفت_سالگی
#نوزاد
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀
•┈┈┈••✾🍃 ﷽ 🍃✾••┈┈┈•
عروسک با سبد😳🤔
مامانای عزیز و مهربونی که میگن بچهمون موقع شونه زدن موهاش
گریه میکنه😢
فرار میکنه🏃♂
غر میزنه و جیغ میکشه😩😬
یا اینکه نمیذاره موهاشو کوتاه کنیم💇♂😭
این پست مخصوص خود خودتون🥰😃
👇وسایل مورد نیاز برای درست کردن این کاردستی ساده🤓
کمی کاموا🧶
یک سبد کوچک که دیگه مورد استفادهتون نباشه😊
یک جفت چشم که هم میتونید با مقوا درست کنید و هم از چشم متحرک استفاده کنید👀
کاموا رو به اندازههای یکسان ببرید✂️📏
بعد کامواهای آماده شده رو یک در میان یا دو در میان یا اینکه از کل سوراخهای سبد آنها را رد کنید و از پشت گره بزنید🙃
در آخر هم دو تا چشم روی اون بچسبونید🤗
حالا کاردستی آماده شده رو به کودک بدهید تا موهاش رو شونه بزنه🥰
با قیچی اونا رو کوتاه کنه😇
با کش مو اونا رو مرتب کنه و کلی وقت باهاش سرگرم باشه و در حین بازی آموزش هم ببینه😉😌
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادرانه
#مادر_خلاق
#شانه_زدن
#مو
#عروسک
#کاردستی
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
•┈┈┈••✾🍃🌺🍃✾••┈┈┈•
┄━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━┄
بادکنک😃
بادکنک🎈 بازی که همه بچه ها دوست دارند.
بادکنک رو گذاشتم بین کمر بچه ها 😃 بدون کمک دست، باید نگه میداشتن و با هم حرکت میکردن و هماهنگ میرفتن،
تا به خط پایان برسند👏👏👏
کوچکترین ناهماهنگی اینجا کار رو خراب می کنه😉
یه بازی دیگه با بادکنک🎈 انجام دادند، باید بادکنک را بین پاهاشون نگه میداشتن و می پریدن تا برسند به خط پایان، 😃
خیلی لذت بخشه👏👏👏
شما هم انجام بدید و هیجان بچه ها را ببینید 👏👏👏
#تولد_تا_هفت_سالگی
#بادکنک
#مادرانه
#مادر_خلاق
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
╔═✿❀🌸❀✿═══════╗
دوستان😍، راهنماییم می کنید؟
از کدوم مسیر برم؟ که هم غذاهاش خوشمزه باشه؟ و هم سالم؟☺️
#تولد_تا_هفت_سالگی
#طبع_و_مزاج
#ماز
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
╚══════✿❀🌸❀✿══╝
❀ೋ❀💕═ ﷽ ═💕❀ೋ❀
مشخصات و مراقبت های اولیه ی نوزاد:
1-تعریف نوزاد
2-سر، مو، چشمان، گردن، دست ها و پاهای نوزاد
3-وزن و قد نوزاد
1)تعریف نوزاد
منظور از نوزاد 4 هفته بعد از تولد است.
تولد، خود یک تغییر ناگهانی و بزرگ برای کودک محسوب می شود. نوزاد با حرکت متغیر جهان خارج مواجه می گردد و مجبور است عمل تنظیم حرارت بدن را مستقلاً انجام دهد.
نوزاد در هفته ی نخست زندگی دارای خصوصیاتی است که در سنین بعدی مشابه اش را نمی توان یافت. نوزاد در روز اول تمام وقت می خوابد. این یک خواب طبیعی است و نباید مزاحمش شد.
منبع: محمد زاده، راضیه،(1340)، مادر اگر این گونه می بود، تهران: چاپ اول، (1383).
#تولد_تا_هفت_سالگی
#نوزاد
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀
┄━━•●❥-🌹﷽🌹-❥●•━━┄
عروسک بادکنکی🤔😊
یک بازی متفاوت و لذت بخش برای میوههای دل دوستداشتنی😘❤️
⏬وسایل مورد نیاز🤓
1⃣ بادکنک🎈
2⃣ آرد😳
3⃣ قیف😊
4⃣ ماژیک یا چشم متحرک👀
5⃣ کاموا🧶
ابتدا یک بادکنک بردارید (بادکنک بهتره خیلی ضخیم نباشه) بعد قیف را لبه بادکنک قرار دهید😊
آرد را توسط قیف داخل بادکنک بریزید تا جایی که خیلی پر نشود🙃
سپس سر بادکنک را گره بزنید و با ماژیک یا چشم متحرک جای چشمها را مشخص کنید👁
یک لب خندان برای عروسک بادکنکی آماده شده بکشید😃
و در آخر با کاموا برای آن مو بگذارید🤗
نرمی عروسک و قابلیت شکلدهی به آن برای بچهها و حتی بزرگترها جذاب هست و مورد استقبال بچههاست😍😌
بازی با این عروسک دست ورزی خوبی برای بچههایی که عادت به مکیدن انگشتان، بچههایی که استرس و اضطراب دارند و همچنین بچههایی که پرخاشگری دارند مناسب است👌👌
#تولد_تا_هفت_سالگی
#مادرانه
#مادر_خلاق
#بادکنک
#بازی_سازی
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━━•●❥-🌹❀🌹-❥●•━━━┄
¨‘°ºO✰┈•✦⚘﷽⚘✦•┈✰Oº°‘¨
امروز پسر بزرگم یه کلاژ درست کرد تا داداشیاشو با خیابون،
ماشینا،🚗🚕🚙
چراغ راهنمائی 🚥🚦
و علائم راهنمائی رانندگی 🚏
و آقای پلیس👮♂
بیشتر آشنا کنه.
بچه ها کلی ذوق کردن،
هم تو رنگآمیزی کمک کردند
و هم با ماشینای کاغذی کلی توی
خیابون کاغذی دور دور کردن👏👏👏
#تولد_تا_هفت_سالگی
#ماشین
#مادرانه
#مادر_خلاق
#بازی_سازی
#راهنمایی_رانندگی
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
¨‘°ºO✰┈•✦⚘⚘✦•┈✰Oº°‘¨
━━━━━━━━━━﷽◯✦━━━
#داستان_کودکانه
#چی_بهتر_است؟
صدای چرخاندن کلید در قفل آمد.
علی و حنانه از جا بلند شدند.
با عجله به طرف در دویدند.
پدر با پاکتی وارد شد.
سلام دادند. پدر جواب سلامشان را داد.
میخواستند مثل همیشه به آغوش پدر بپرند. اما پدر گفت:
- نه نه! فعلا نمیتوانم به شما دست بزنم.
حنانه بغض کرد و به طرف مادر رفت.
مادر او را بغل کرد. حنانه سرش را روی دوش مادر گذاشت. مادر نوازشش کرد و گفت:
-دخترم پدر درست میگوید. فعلا صبر کن.
علی با تعجب به رفتار پدر نگاه کرد.
او پاکت را زمین گذاشت. از داخل آن ظرفی را بیرون آورد.
با لبخند رو به آنها کرد و گفت:
- بچهها، من از صبح بیرون بودم. الان دستهای من آلوده است. اول باید دستهایم را با این مایع بشویم و ضد عفونی کنم.
بعد به طرف دستشویی رفت.
مادر حنانه را بوسید و زمین گذاشت.
و گفت:
-بهتر است ما هم برای پدر دمنوش بیاوریم.
حنانه هنوز ناراحت بود.
علی حوله به دست، منتظر پدر نشست.
مادر چند استکان دمنوش آورد.
پدر از دستشویی بیرون آمد. حوله را از علی گرفت و تشکر کرد.
دستهایش را خشک کرد. به اتاق رفت و لباسهایش را عوض کرد.
با لبخند از اتاق بیرون آمد و
علی و حنانه را بغل گرفت و بوسید.
و گفت:
- خیلی دلم برایتان تنگ شده. ولی برای اینکه شما بیمار نشوید. باید این کار را میکردم.
مادر خندید و گفت:
-ان شاءالله هیچ کس بیمار نشود.
برای آوردن شام به آشپزخانه رفت.
وقتی بیرون آمد، دید،
بچهها حسابی با پدر مشغول بازی و خنده هستند.
مادر گفت:
-خب، حالا ببینید این بهتر است.
❁ فرجام پور
#تولد_تا_هفت_سالگی
#داستان_کودکانه
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
━━━━━━✦◯◯᪥◯◯✦━━━━━━
#دعاي_ندبه
أيْنَ الْخِيَرَةُ بَعْدَ الْخِيَرَةِ
کجاست بهترين برگزيده بعد از بهترين برگزيده...
#امام_زمان(عج)
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
میوه دل من
═════ ♥️ ⃟⃟ ⃟❀ ﷽ ❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ═════ «اصلاح تغذیه» اولین پیشنهاد برای رفع بسیاری از مشکلات روحی و
═════ ♥️ ⃟⃟ ⃟❀ ﷽ ❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ═════
توصیههای اهلبیت(ع) دربارۀ وضعیت جسمی انسان، نشاندهندۀ اهمیت آن است:
تأثیرات جسم و تغذیۀ انسان بر روح او بسیار جدّی هستند.
توصیههای اهلبیت(ع) هم دربارۀ وضعیت بدنی انسان توصیههای بسیار جدّی و مهمی هستند؛
مثلاً چرا طرز خوابیدن، اینقدر برای ائمۀ هدی(ع) مهم بوده که تأکید کردهاند «به این شیوه نخوابید...» مگر آن شیوۀ خوابیدن چه تأثیراتی بر روح و روان انسان باقی میگذارد؟
امیرالمؤمنین(ع) در شب نوزدهم ماه رمضان(شب ضربت خوردن ایشان) وقتی از کنار ابنملجم ملعون رد شدند، او را بیدار کردند و فرمودند: «دَمر نخواب!»
این خودش یک پیام مهم است. بااینکه ابنملجم خودش نسبتاً فقیه بود(او قبلاً در مدینه برای مردم، مسئلۀ احکام میگفت و آدمِ باسوادی بود) اما یکسری مسائل را در زندگی فردیِ خودش رعایت نمیکرد و شاید همینها در عاقبت بهخیر نشدن او، اثر داشته است.
استاد پناهیان
مکان: مسجد انصارالمهدی(عج)
زمان: 1395/10/15
#استاد_پناهیان
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
═════ ♥️ ⃟⃟ ⃟❀❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ═════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" نمی دونم این چندمین جمعه بود
حساب زمانو ندارم بیا"
اللهم عجل لولیک الفرج🤲
#امام_زمان(عج)
#جمعه
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯