eitaa logo
با تو از خود می گویم...
143 دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
637 ویدیو
65 فایل
با هر حسی که دوست داری، بخون و با هر عقیده ای که هستی اگه دوست داشتی بمون! ولی . . . حرمت نگه دار اینجا خونه ی دل منه سرشار از افکار و عقایدم... انتقادات و پیشنهادات از طریق @Nasim20
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🍃🌸✨ ﷽ ✨🌸🍃 💢 امام علی عليه‌السلام: مـَنْ اءَصـْلَحَ سـَريـرَتـَهُ اءَصـْلَحَ اللّهُ عـَلانـِيـَتـَهُ وَ مَنْ عَمِلَ لِدينِهِ كَفاهُ اللّهُ اءَمْرَ دُنْياهُ وَ مَنْ اءَحْسَنَ في ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللّهِ اَحْسَنُ اللّهُ ما بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النّاسِ. آن كـه نـهـان خـود را اصـلاح نـمـايد، خدا آشكار او را نيكو گرداند و آن كه به كار دينش همّت گـمـارد، خـداونـد كار دنياى او را سامان دهد و آن كه رابطه خود و خدا را نيكو گرداند، خداوند رابطه او و مردمان را نيكو دارد. 📚نهج البلاغه ، ح ۴۱۵، ص ۱۲۸۴ ━━🍃🌸🍃━━ ✍ @Mnasim20
💫خداوندا . . . از دیده ای که به هنگام گریه کردن از خوف تو خشک است ولی برای نگریستن به مناظر خوشایندش،خیره و حریص به تو گلایه می کنم... 💫 💫 🔺 @Mnasim20
💬 #یادآوری💬 این #کانال ها که فراموش بشوند مردم می‌روند سراغ کانال‌های دیگر مرداد سال ۱۳۶۶ سلیمانیه عراق ، عملیات نصر۷ عکاس : یونس ذاکری ✨ #اللهـم_الحقنـی_بالشهداء🕊   ✨ #یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات🕊 ✍ @Mnasim20
با تو از خود می گویم...
#شهیدمحمدهادی_ذوالفقاری متولد۱۳۶۷/۱۱/۱۳ در تهران بسیجی و جانباز فتنه ۸۸ که در عراق طلبه بود و داوطلب
📌 #تلنگر📌 💢کلام شهید... من مطمئن هستم چشمے ڪه به نگاه حرام عادت ڪند خیلے چیزها رو از دست میده. #چشم گنهڪار لایق #شهادت نیست. ✨ #شهیدمحمدهادی_ذوالفقاری🕊 ✨ #اللهـم_الحقنـی_بالشهداء🕊   ✨ #یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات🕊 ✍ @Mnasim20
💫مهدی جان . . . با هرنفسی سلام کردن عشق است آقا به تو احترام کردن عشق است اسم قشنگت به میان چون آید از روی ادب قیام کردن عشق است ✨ #السلام_علیک_یا_بقیة_الله ✨ #ادركني_يابقيةالله ✨اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ ✍ @Mnasim20
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.    🌸مروری کوتاه بر نهج البلاغه🌸 🌸حکمت۲۱۶ الی۲۲۰-امام علی(ع)🌸 ⚜قدرت و تجاوزکاری =》و درود خدا بر او فرمود: كسي كه به نوايي رسيد تجاوزكار شد. ⚜دگرگونی روزگار و شناخت انسانها =》و درود خدا بر او فرمود: در دگرگوني روزگار گوهر شخصيت مردان شناخته مي شود. ⚜حسادت، آفت دوستی =》و درود خدا بر او فرمود: حسادت بر دوست، از آفات دوستي است. ⚜آرزوها، آفت اندیشه =》و درود خدا بر او فرمود: قربانگاه انديشه ها، زير برق آرزوهاست. ⚜عدالت در قضاوت =》و درود خدا بر او فرمود: داوري با گمان بر افراد مورد اطمينان، دور از عدالت است. 📖 ━━🍃🌺🍃━━ ✍ @Mnasim20
وصال حیدر و یارش مبارک وصال یاس و دلدارش مبارک زالطاف و عنایات الهی رسیده حق به حقدارش مبارک ✨ @Mnasim20
با تو از خود می گویم...
#شهیدسیدمجتبی_علمدار متولد ۱۳۴۵/۱۰/۱۱ در ساری مسئول فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقيل از
💢خاطراتی ناب از شهدا ✨ #شهیدسیدمجتبی_علمدار🕊 همان روز خواستگاری گفتند: که من تازه از جبهه آمده‌ام و پدر و مادرم هم وضع خوبی ندارند اگر امکانـش هست، رسمِ حزب‌اللهی‌ها را اجرا کن و همین عقدِ ساده را قبول کن که آن هم در خانه ما بود، نه طلایی و نه لباسی و ... 🔺 به نقل از : همسر شهید ✨ #اللهـم_الحقنـی_بالشهداء🕊   ✨ #یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات🕊 ✍ @Mnasim20
به نام‌های زیادی مُلَقَّــب است عـلــــی ولی به خانه‌ی خود مرتضایِ فاطمـــه است ... 💕 ✍ @Mnasim20
#شهیدمحمودرضا_حقیقی متولد ۱۳۴۶ در اهواز برادر کوچکتر شهیدمحمدرضاحقیقی که یک سال و هشت ماه کوچکتر از برادرش بود، در ۴ دی ماه سال ۶۵ در عملیات کربلای ۴ در جزیره سهیل به شهادت رسید و پیکر مطهرش مفقودالاثر بود تا اینکه بعد از ۱۴ سال بقایای پیکرش شناسایی و در کنار برادرش به خاک سپرده شد. ✍ @Mnasim20
با تو از خود می گویم...
#شهیدمحمودرضا_حقیقی متولد ۱۳۴۶ در اهواز برادر کوچکتر شهیدمحمدرضاحقیقی که یک سال و هشت ماه کوچکتر از
🌸معرفی نامه🌸 یک سال و هشت ماه بعد از محمدرضا در سال۶۴ در اهواز و در خانواده ای متدین و مذهبی به دنیا آمد. مادر و پدر شهید اصالتشان یزدی بود اما در اهواز به دنیا آمده‌ و زندگی می کردند. مادر شهیدان محمدرضا و محمودرضا حقیقی در مورد پسرانش میگوید: پسرانم دوران کودکی پر جنب‌وجوشی داشتند. همسرم فرهنگی بود؛ لذا ما زندگی ساده و متوسطی داشتیم و همواره سعی می‌کردیم از گناه دوری کنیم. زمان طاغوت که ساز و غنا همه جا رواج داشت ما از غنا دوری می‌کردیم. همسرم همواره حساب مالش را داشت و خمس را پرداخت می‌کرد؛ بعدها که فرزندانم شهید شدند هرکس دلیلی برای این افتخار از ما می‌پرسید پاسخی به‌جز مال حلال نمی‌دادم. از کودکی بچه ها سعی می کردیم تا فرایض دینی را به آنها آموزش بدهیم مثلا: محمدرضا و محمودرضا از هشت سالگی روزه می گرفتند. محمودرضا بسیار با ادب و محجوب بود. محمودرضا حدود یک سال و هشت ماه از محمدرضا کوچک‌تر بود؛ ابتدا محمدرضا وارد جبهه شد و سپس محمودرضا. در شهادتشان هم کوچک‌تری و بزرگ‌تری را رعایت کردند. بچه‌ها قبل از اینکه به منطقه اعزام شوند و یا بعد از مرخصی، ابتدا به دیدن پدربزرگ و مادربزرگشان می‌رفتند، سپس به خانه می‌آمدند. محمودرضا سه ترکش از عملیات والفجر ۸ در بدنش به یادگار داشت که پزشکان تنها یک ترکش را درآورده بودند و دو ترکش هم در بدنش باقی مانده بود. به او تذکر داده بودند که وقتی شرایطش بحرانی شده بود باید ترکش‌های دیگر را هم از بدنش در بیاورد. قبل از عملیات کربلای چهار می‌گفت: مادر جان نگاه کن دیگر نمی‌توانم دمپایی را درست به پایم کنم. انگشتانم حس ندارد، هربار که از او می‌خواستم که برای عمل جراحی برود به شوخی می‌گفت: «هر وقت که کفش نو خریدم برای عمل هم می‌روم». وی در سال شهادتش آخر دبیرستان و از نظر درسی زرنگ بود. بچه ای با استعداد که در سال سوم مفقودالاثر بودنش از دانشگاه امام صادق(ع) نامه ای دریافت شد که از خانواده اش خواسته بودند تا مدارکش را که در این دانشگاه قبول شده بود برایشان ارسال کنند. مادر شهید در این باره می گفت: بعد از شهادت محمودرضا و دریافت آن نامه، از دانشگاه تماس گرفتند و گفتند چرا محمودرضا که با رتبه سه رقمی در دانشگاه پذیرفته شده برای تکمیل ثبت نامش به دانشگاه نمی‌آید؟ تا قبل از تماس از دانشگاه ما حتی نمی‌دانستیم که محمودرضا در دانشگاه قبول شده است؛ هیچ کدام از کارهای‌شان بوی ریا نداشت. یازده ماه بعد از شهادت محمدرضا؛ محمودرضا در عملیات کربلای ۴ شرکت کرد و در جزیره سهیل شهید شد. چهارده سال بعد در سال ۷۸ محمودرضا را به همراه ۶۰۰ شهید ابتدا به مزار امام خمینی(ره) و سپس به حرم امام رضا(ع) برده بودند. چند شب قبل از اینکه محمودرضا را بیاورند خواب دیدم که به همراه همسرم روبه‌روی حرم امام رضا(ع) ایستاده‌ام و خادم‌ها دور من را گرفته‌اند. یک مدال بزرگ و زیبا به گردن من انداختند، ابتدا مدال را از چشم مردم پنهان کردم؛ ولی دوباره خادم‌ها یک مدال دیگر به گردنم انداختند و گفتند «پنهانش نکنید همه باید این مدال را بر گردن شما ببینند». سه روز بعد جنازه محمودرضا رسید؛ چند تکه استخوان و یک پلاک و تکه‌ای از بادگیرش بود. گاهی از من می‌پرسند، از اینکه فرزندانت شهید شده‌اند ناراحت نیستی؟ اشک نمی‌ریزی؟ می‌گویم کسی ناراحت می‌شود و اشک می‌ریزد که خسارت دیده باشد؛ اما پسران من آبروی من را در دنیا و آخرت حفظ کردند. 🌺یادش گرامی و راهش پر رهرو باد🌺 ✍ @Mnasim20