" اصْبِرُوا وَ صَابِرُوا وَ رَابِطُوا "
سوره آل عمران آیه ۲۰۰
صبر پیشه کنید ....
و با هم همبستگی داشته باشید
🍃 #لبیک_یا_خامنه_ای
🇮🇷 #ایران_قوی
✍ @Mnasim20
💫 #امام_زمانم
دلم آشفتــه و غم بی امان است
که غم از دوری صاحب زمان است
سه شنبه شور و حالم فرق دارد
دلم مهمــــان صحن جمکران است
✨ #ادركني_يابقيةالله
✨اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْــ
✨ #واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانه
✨ #فرج_مولا_صلواتـــــــ
✍ @Mnasim20
با تو از خود می گویم...
💢مروری کوتاه بر نهج البلاغه ✨ #خطبه223_امام_علی_ع 🔹تلاوت يا ايها الانسان... 🔸1.هشدار از غرور زدگ
💢مروری کوتاه بر نهج البلاغه
✨ #خطبه223_امام_علی_ع
🔹تلاوت يا ايها الانسان...
🔸2.چگونه بودن
⚜پس سستي دل را با استقامت درمان كن و خوابزدگي چشمانت را با بيداري از میان بردار و اطاعت خدا را بپذير و با ياد خدا انس گير و ياد آر كه تو از خدا روي گرداني و در همان لحظه او روي به تو دارد و تو را به عفو خويش ميخواند و با كرم خويش ميپوشاند!
⚜در حالي كه تو از خدا بريده، به غير او توجه داري! پس چه نيرومند و بزرگوار است خدا! و چه ناتوان و بي مقداري تو، كه بر عصيان او جرات داري، در حالي كه تو را در پرتو نعمت خود قرار داده و در سایه رحمت او آرميده اي.
⚜نه بخشش خود را از تو گرفته و نه پرده اسرار تو را دريده است بلكه چشم بر هم زدني، بي احساس خدا زنده نبودي، درحالی که يا در نعمتهاي او غرق بودي، يا از گناهان تو پرده پوشي شد و يا بلا و مصيبتي را از تو دور ساخته است. پس چه فكر مي كني اگر او را اطاعت كني؟
⚜بخدا سوگند! اگر اين رفتار ميان دو نفر كه در توانايي و قدرت برابر بودند وجود داشت (و تو یکی از آن دو بودی) تو نخستين كسي بودي كه خود را بر زشتي اخلاق و نادرستي كردار محکوم میکردی.
📖 #نهج_البلاغه_ترجمه_محمد_دشتی
✍ @Mnasim20
به خدا اگر نبودند
«همت»ها و «باکری»ها
و «درفشان» ها، مأذنه قلبها
به جای نغمه باصفای اذان
از صدای ناموزون کرکسها میاَفسرد
✨ #شهیدسعید_درفشان🕊
✨ #اللهـم_الحقنـی_بالشهداء🕊
✨ #یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات🕊
✍ @Mnasim20
💬 #یادآوری💬
گاهی در نبود تنها یک نفر
گویی جهان به تمامی خالی است...
✨ #شهیدقاسم_سلیمانی🕊
✨ #اللهـم_الحقنـی_بالشهداء🕊
✨ #یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات🕊
✍ @Mnasim20
#شهیده_فوزیه_شیردل
متولد ۱۳۳۸/۲/۲ در کرمانشاه
یکی از بهیاران در بهداری پاوه که در جریان حمله گروهک ضدانقلاب دموکرات به بهداری پاوه در ۲۵ مرداد ۱۳۵۸ به شهادت رسید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای کرمانشاه به خاک سپرده شد.
✍ @Mnasim20
با تو از خود می گویم...
#شهیده_فوزیه_شیردل متولد ۱۳۳۸/۲/۲ در کرمانشاه یکی از بهیاران در بهداری پاوه که در جریان حمله گروهک ض
🌸معرفی نامه#شهیده_فوزیه_شیردل🌸
در ۲ اردیبهشت سال ۱۳۳۸ در شهر ڪرمانشاه در ڪانون گرم خانوادهای متدین و مومن متولد و پس از طے دوران طفولیت در سن ۷ سالگے به مدرسه رفت و چون در خانوادهای مذهبی رشد ڪرده بود به نماز خوانـدن و روزه گرفتـن بسیار پای بند بود.
به گفته خواهر شهید، پدرشان با اینکه سواد کافی نداشت اما حافظ کل قرآن بود و شبهای جمعه جلسه قرآن در خانواده داشت و قرآن میخواند و ترجمه میکرد و با اینکه جو جامعه خیلی اسلامی نبود اما فرزندانش را به حفظ حجاب و فریضه نماز و قرآن تشویق میکرد.
فوزیه دوران ابتـدایی و راهنمـایی را با موفقیت پشت سر گذاشت، پس از گرفتن مدرڪ سیڪل در سال ۵۶ وارد بهـداری شد و مدتی در بهداری ڪرمانشاه خدمت ڪرد و پس از آشنایے با ڪارش به پـاوه منتقـل شد و در بیمـارستان آنجا مشغول بڪار شد.
به گفته خواهر شهید، یک روز اعلام کردند که تعدادی پرستار برای اعزام به منطقه محروم پاوه نیاز دارند. با اینکه برای پدرم بسیار سخت بود که دخترش تک و تنها به منطقه مرزی پاوه که دو ساعت با کرمانشاه فاصله داشت، برود و با وجود اینکه آن زمان امکانات بسیار محدود بود و وسایل ارتباطی مثل تلفن هم خیلی وجود نداشت، پدرم برای رضای خدا و به خاطر هموطنانمان که در مناطق بسیار محروم زندگی میکردند، با رفتن خواهرم موافقت کرد. بدین ترتیب خواهرم با یکی دیگر از خانمها به پاوه رفتند.
با رفتن فوزیه ما هر ۱۰ یا ۱۵ روز به وسیله نامه از احوال خواهرم مطلع میشدیم و نزدیک عید هم که میشد هنگام بازگشت به منزل برای همه سوغات و لباس محلی میآورد و همه ما را خوشحال میکرد. حتی اقساط خانهای که خریده بودیم را هم با حقوق خودش پرداخت میکرد و سعی می کرد ماهی یک بار به مرخصی بیاید.
خواهرم در اوج سال های منجر به انقلاب به پاوه رفته بود و بعد از مدتی صدای انقلاب به گوش رسید. بحث انقلاب و بیانیهها را اول بار فوزیه با پدرم مطرح کرد و به دنبال آن هم پدرم از آنجایی که قبلا سخنرانیهای امام(ره) را شنیده بود، ابراز رضایت کرد و به خواهرم سفارش کرد که از خودش مراقبت کند و با منافقین درگیر نشود.
بعد از حدود یک ماه که انقلاب پیروز شد و امام(ره) به ایران بازگشت، در اولین رأیگیری برای نظام جمهوری اسلامی، خواهرم پیشقدم شد و در حوزه رأی گیری با چادر و حجاب کامل به حوزه رأی گیری رفت و رأی خود را به صندوق انداخت.
این خبر وقتی به گوش رئیس بیمارستان رسید، خواهرم را به خاطر حمایت از امام(ره) بسیار آزار داد و بعد از آن حتی گاهی حقوقش را کسر و یا قطع میکرد. حتی خواهرم عکس امام خمینی(ره) را به دیوار اتاق محل کارش چسباند. دکتر عارفی رئیس بیمارستان وقتی برای بازدید به اتاقشان رفته بود عکس را میبیند و ایراد میگیرد که باید عکس را بردارید، وقتی با اصرار خواهرم روبرو میشود، دستور میدهد یک ماه جلوی حقوقش را بگیرند. بعدها معلوم شد که دکتر عارفی با گروههای کومله و دموکرات همدست بود و برای آنها جاسوسی میکرد.
حدود سه سال در پاوه بهیار بود. سال ۱۳۵۷ با پیروزی انقلاب اسلامے بخاطر حمایت از انقلاب بارها با رئیس بیمارستان درگیر شده بود. دوستش میگفت: فوزیـه در بیمارستان با صدای بلند اعلام میڪرد که من پیرو خط امام هستم آنزمان همه از ناجوانمردی و حملههای وحشیانه دموڪراتها و ضد انقلاب میترسیدند ولے فوزیـه دل شیر داشت.
خیلے به امامخمینے (ره) علاقه داشت. عڪس ایشان را در اتاقش زده بود. دیگران میگفتنـد: "فوزیـه ! اگر ضد انقلابها بو ببرنـد ڪہ این عڪس را بہ دیوار اتاقت زدهای حساب همهمـان را میرسند. میخندید و میگفت: ضد انقلاب هیـچ غلطے نمیتوانـد بڪند.
سرانجـام این بانـوی شجـاع و انقلابے در ۲۵ مرداد ۱۳۵۸ در جریـان حمله گروهڪ ضدانقلاب دموڪرات به بهداری پـاوه و محاصره بهـداری و درحالےکه مشغول ڪمک به یاران شهیــد دڪترمصطفی چمران در راهنمایے هلیڪوپتر براے فـرود در بهـداری پـاوه بود، مورد اصابت ناجوانمـردانه گلوله دموڪراتها قرار گرفت و پس از گذشت ۱۶ ساعت، به جهت نبـود امڪانات و خونـریزے فراوان از پهلـویش بہ درجه رفیـع شهـادت نائل گشت.
مدتی بعد از شهادتش هلی کوپتر برای حمل پیکر شهدا در میان رگبار منافقین به محل رسید که بعد از بلند شدن مورد اصابت گلوله هاي منافقين قرار گرفته و سقوط كرد که خلبان و كمك خلبان و مجروحان نیز همگي به شهادت رسيدند. نهایتا پیکر شهیده در گلزار شهدای باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شد.
شهید چمران در وصف رشادت این پرستار شهید نوشت: خداوندا! چه منظرهای داشت این خانه پاسداران! چه دردناک!.... دختر پرستاری که پهلویش هدف گلوله دشمن قرار گرفته بود خون لباس سفیدش را گلگون کرده بود، ۱۶ ساعت مانده بود و خون از بدنش میرفت و پاسداران هم که کاری از دستشان بر نمی آمد گریه می کردند.
🌺یادش گرامی و راهش پر رهرو باد🌺
✍ @Mnasim20