eitaa logo
لحظه‌های بی‌ملاحظه (مبین اردستانی)
410 دنبال‌کننده
139 عکس
15 ویدیو
4 فایل
لحظه‌ها بی تو بی‌ملاحظه‌اند
مشاهده در ایتا
دانلود
یک جمله ذرات جهان مرآت اوست هرچه بینی مصحف آیات اوست دو جهان، قرآن مصوّر است و آیه‌ها در آن به جای اینکه بنشینند، ایستاده‌اند درخت یک مفهوم است دریا یک مفهوم است جنگل و خاک و ابر خورشید و خاک و گیاه با چشم‌های عاشق بیا تا جهان را تلاوت کنیم @mobin_ardestani
ما تیغِ غیرتیم، جلّاد صهیونی!
از صبحِ نخست، عشق جفتِ غم بود غم هم که فقط سهمِ بنی‌آدم بود بی‌دغدغه از عشقِ تو دل می‌کندم دل‌کندن و جان‌کندن اگر با هم بود @Mobin_Ardestani
یک چون پیشِ من خلایق رفتند بی‌شمار گرچه دراز مانم رفته شمر مرا دو ما را به حال خود بگذارید و بگذرید از خیل رفتگان بشمارید و بگذرید @Mobin_Ardestani
‍ هو الرئوف وقتی از ذوق و شوق زیارت التهابِ جنون در سرم بود چشمم افتاد به چشمهایش خادم زائران حرم بود دیدم از آتش عشق مولا سوخته جامه‌ٔ عقل و هوشش شال سبزی چنان عاشقانه دست انداخته روی دوشش بیدل و شاد بود او از اینکه حافظ حرمت شاه طوس است مولوی مستی‌اش را ندارد چون که او مست شمس‌الشموس است در طوافی خوش و کودکانه گشته بودم تمام حرم را گرچه هر سوی آن آشنا بود باز گم کرده بودم خودم را رفتم و گفتم آقا ببخشید! (محو در نور گنبدطلا بود) گفتم آقا کجایید؟ هستید؟ (غرقِ دریای لطف رضا بود) وه چه حال خوشی داشت سید. هرچه احوال خوش را چشیدم هرچه رفتم به هر سو به هرجا خوشتر از او به عمرم ندیدم عاشقی را چه زیبا بلد بود شور تازه به آب و گلم داد گرچه سرخیلِ گمگشتگان بود راه خوبی نشانِ دلم داد وه که عاشق به او می‌‌توان گفت هرکه اینگونه سرگشته باشد هرکه با پای دل صحن در صحن دم به دم، رفته... برگشته باشد آنطرف‌تر سوی کفشداری کفش‌های خودم را که بردم فارغ از دیگران، کفشها را ... نه! خودم را امانت سپردم با خودم گفتم اینجا بهشت است هیچ‌جا این‌قَدَر محترم نیست گفتم این من نه! این من نه! این من لایق پاکیِ این حرم نیست رفتم و در هوای زیارت عاشقانه، چه بی‌خویش رفتم هرچه از شرم پا پس کشیدم با خجالت کمی پیش رفتم چشم بستم، گشودم، چه دیدم؟ دیدم آری که ابر بهارم آری آن هم چه ابری! چه ابری! که ضریحی در آغوش دارم السلام علیکی شنیدم من نگفتم کس دیگری گفت آخر آنجا که من من نبودم آری از من من بهتری گفت من نبودم، چه بودم؟ که بودم؟ هرچه بودم فراموش کردم هرچه گفتم من دیگری گفت من فقط مو به مو گوش کردم هرچه دیدم به چشمی دگر بود من به گوشی دگر گوش کردم هرچه گفتم زبانی دگر گفت بودنم را فراموش کردم خیس باران فقط مویه کردم از خودم شکوه کردم دمادم حرفهای دلم را بلد بود چیز دیگر نیامد به یادم گفتم ای جان! دل من گرفته دوست دارد ببارد بموید ابر دلتنگِ هر سو دویده غیرِ باران چه دارد بگوید؟ یادِ او خوش که خطّ نگاهش دید بال کبوتر ندارم یادِ من داد هر سو که رفتم چشم از گنبدت برندارم کاشکی تا ابد تا همیشه بنده‌ی آستان تو باشم خادمِ زائرانت اگر نه، زائرِ خادمان تو باشم @Mobin_Ardestani
پیدا شدی، پیدا شدی، پیداتر از پیش ما همچنان در خویشتن گمگشتگانیم @Mobin_Ardestani
آیینه شکسته‌ست که خود با دلِ تنگم از دوست که بی دوست چه تنهاست بگوید تو زنده‌ای و زندگی از چشم تو جاری‌ست اخبار، بگو هرچه دلش خواست بگوید @Mobin_Ardestani
من در پناه لطف تو خواهم گریختن فردا که هر کسی رود اندر حمایتی @Mobin_Ardestani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هو الشهید . شهید زنده‌ترین است! کِی، کجا مرده؟ کسی که هر نفسش جانِ تازه آوُرده هوای هر نفسِ او شکوفه‌بارِ بهار بهار بی نفسِ او گلی‌ست پژمرده بر او که شادترین است گریه جایز نیست که از مهالکِ اندوه جان به در برده نمردن است مرامش که جان که نامیراست به گرمیِ نفسِ او پناه آوُرده نمردن است مرامِ هر آنکه عاشق شد نسیمی از نفسِ او به جانِ ما خورده @Mobin_Ardestani
گم کرده چنان شب‌زدگان فردا را خفتیم دو روزه فرصتِ دنیا را خورشید شدی، دمیدی از نو در خون خونِ تو مگر به خود بیارد ما را @Mobin_Ardestani
مانندِ دلشکسته‌ترینِ دریچه‌ها غرقیم در سکوت و تماشای هیچ‌جا مثل همان پلی که معلق‌تر از خودش مانده‌ست بین این‌طرف و آن‌طرف رها. باران دوباره آمده تا شست‌وشو دهد با لطفِ خویش غربت‌ِ دل‌های خسته را باران دوباره آمده تا زیر و رو کند خاکِ وجودِ باغچه را بی‌ سر و صدا آیینه باش و حالِ مرا از خودت بپرس بی چند و بی چگونه و بی چون و بی چرا باز آمده‌ست خواب و مرا باز برده‌ است بر دوشِ خویش تا شبِ پایانِ دردها تو سررسیده‌ای و من از خویش رفته‌ام دنبالِ تو به سوی سرآغاز ماجرا @Mobin_Ardestani
. طومار تنهایی و غم هستند هر شب به هم پیچیدهٔ دردند این کوچه‌های بی تو سرگردان تا صبح دنبال تو می‌گردند @Mobin_Ardestani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽️ببینید📺 شعرخوانی مبین اردستانی در «محفل شعر عروج» به مناسبت سالروز رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) 📎فیلم کامل این شعرخوانی را در آپارات https://www.aparat.com/khaneketab تماشا کنید. @khaneh_ketab_adabiat
هدایت شده از خلوتکده مستان
عالَم همه‌سو نشسته بر خوانِ غدیر مـایـیم هـمـه ز ریــزه‌خـوارانِ غدیر قــربان آمـد به پـیشـوازش، یـعـنی جـانِ هـمه‌ عاشـقان به قـربانِ غدیر مبین اردستانی @sobhan_man
🔸ویژه برنامه ولادت امام هادی(ع) 🔹️باحضور شاعران مطرح آئینی کشور 🔹️جمعی از هیئات مذهبی اراک 🔹️ مکتب ذاکران فاطمی اراک 🕗جمعه ۱۴۰۳/۴/۱ از نماز مغرب و عشاء 📍مکان: مسجد کربلایی ابوالحسن ،خیابان محسنی 🔰 به همت 🔰 وباحضور : 🔰 به میزبانی👇👇👇 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ 💠‌ مکتب ذاکران فاطمی اراک 🆔 @maktabzakeran
هو العلی العظیم تقدیم به مولا ای بی‌کران که هرچه جهان مبتلای توست هستی نفس نفس نفسش در هوای توست جاروکش حریم تو شهپرّ قدسیان جبریل، خادمِ درِ مهمانسرای توست در عرش و فرش و هرچه جهان‌های مختلف هر کس که هست، بوسه‌دهِ خاک پای توست خورشید ذرّه‌ای‌ست که همواره روز و شب پرّان در آستانه‌ٔ ایوان‌طلای توست صبح از کرانه‌های سکوت تو جاری است شب گوشِ جان سپرده به سوز صدای توست جان ریزه‌خوارِ خوانِ مناجاتِ مرتضاست دل خوشه‌چینِ ملتمسِ ربنای توست تبعیدیانِ گمشده در تیهِ ظلمتیم چشمان ما هنوز به دست دعای توست دل را چه غم، غریبِ دو عالم اگر شود؟ در قبر و در قیامت اگر آشنای توست پیوندِ غیر، سست‌تر از تار عنکبوت رکن رکین و حصن حصین هم ولای توست ردّ و قبولِ عامه نیرزد به ارزنی هرآینه رضای خدا در رضای توست @Mobin_Ardestani
عالَم همه‌سو نشسته بر خوانِ غدیر ماییم همیشه‌ریزه‌خوارانِ غدیر قربان آمد به پیشوازش، یعنی جانِ همه‌عاشقان به قربانِ غدیر @Mobin_Ardestani
پیش از آنکه بانگِ رحیلی برسد خوشبخت کسی که به دلیلی برسد تا کی شبها شطّ علیلی باشند؟ پلکی بگشا، صبحِ جلیلی برسد @Mobin_Ardestani
پیش از آنکه بانگِ رحیلی برسد خوشبخت کسی که به دلیلی برسد تا کی شبها شطّ علیلی باشند؟ پلکی بگشا، صبحِ جلیلی برسد @Mobin_Ardestani
با دو چشمِ تر آمدند این قوم که بیا دیگر! آمدند این قوم گفته بودی که یار می‌خواهی یارهایی سرآمدند این قوم امتحان را اشاره کن با چشم بِنِگر با سر آمدند این قوم این‌چنین آمدند منتظران این‌چنین مضطر آمدند این قوم تا تو پلکی به هم زدی رفتند با دوصد لشکر آمدند این قوم همه گفتند جمله پشتِ توایم همه با خنجر آمدند این قوم باز گفتند جمله پشتِ توایم رو به رویت درآمدند این قوم گر چه لَختی نیامدند ولی لحظه‌ی آخر آمدند این قوم پیِ دستت به شوقِ بیعت... نه! محضِ انگشتر آمدند این قوم آن‌همه نیزه با خود آوردند پیِ چندین سر آمدند این قوم؟ نیزه نیزه... چنین به دیدارِ سرِ بی پیکر آمدند این قوم نعلِ تازه... چنین به دیدارِ پیکرِ بی سر آمدند این قوم گفته بودی که یار می‌خواهی یارهایی سرآمدند این قوم این‌چنین آمدند منتظران این‌چنین مضطر آمدند این قوم آمدند و حسین را کشتند با دو چشمِ تر آمدند این قوم با دو چشمِ تر آمدند این قوم که بیا دیگر! آمدند این قوم ... @Mobin_Ardestani
هدایت شده از بافتار
‌🔹 اشعار عاشورایی اعتراضی 🔺رسانه بافتار 🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35