مبتـلا بـہ حࢪم...(:
ای کاش کبوتر حریمت باشم یا هم نفس صبح و نسیمت باشم از چشم دلم بیا و بردار حجاب تا زائر چشمان رحیم
کاش بنویسی مرا هم جزو این دلدادهها
با شفقها، با مویدها و اکبرزادهها
مبتـلا بـہ حࢪم...(:
کاش بنویسی مرا هم جزو این دلدادهها با شفقها، با مویدها و اکبرزادهها
هر کسی بیادعاتر بود، بالاتر نشست
آبرومندند، در درگاه تو، افتادهها(:
مبتـلا بـہ حࢪم...(:
هر کسی بیادعاتر بود، بالاتر نشست آبرومندند، در درگاه تو، افتادهها(:
آب سقاخانه و عطر ضریح و گَرد صحن
مست کردی شاعرانت را، تو با این بادهها
مبتـلا بـہ حࢪم...(:
آب سقاخانه و عطر ضریح و گَرد صحن مست کردی شاعرانت را، تو با این بادهها
این غزلها، این نفسها، پر شد از عطر حسین
بی رگِ غیرت، نمیخوانند شعر، آزادهها :)
مبتـلا بـہ حࢪم...(:
این غزلها، این نفسها، پر شد از عطر حسین بی رگِ غیرت، نمیخوانند شعر، آزادهها :)
با قلمها، با علمها، رو به میدان میروند
همدل یاران مهدی، در صف آمادهها