🕊🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊
🕊🕊
🕊
#پـاࢪتبیستم✋🏻🍃
#ࢪمـانهرچےتوبخواے🌸🌱
چشمم به پاهاشون بود....
از یه چیزی مطمئن بودم،تا #جون دارم #نمیذارم دستشون بهم بخوره،نمیذارم #حجابمو ازم بگیرن...
تمام توانمو جمع کردم،با دستهام دوتا مچ پاهای یکیشونو گرفتم و محکم کشیدم...
با سر خورد زمین.
فکر کنم بیهوش شده باشه،یعنی خداکنه بیهوش شده باشه،نمرده باشه.
باشدت عصبانیت به اون یکی که هنوز چاقو داشت نگاه کردم.
ترسیده بود ولی خودشو از تک و تا ننداخت.
از تعللش استفاده کردم و سرپا شدم. اونقدر نزدیکم بود که اگه دستشو دراز میکرد خیلی راحت میتونست چاقوشو تو قلبم فرو کنه.با دستم چنان ضربه ای به ساق دستش زدم که چاقو دو متر اون طرفتر افتاد و دستش به شدت درد گرفت.
خیز برداشت چاقو رو برداره،پریدم و چاقو رو گرفتم...
اما..آی دستم....
با دست راست چاقو رو گرفتم ولی چون شکمم درد داشت تعادلمو از دست دادم و افتادم روی دست چپم.
تا مغز ستون فقراتم درد گرفت.فکرکنم شکست. پای چپش رو گذاشت روی کمرم و فشار میداد.
دیگه نمیتونستم تکون بخورم...
چیزی نمونده بود از درد بیهوش بشم.
پای راستش نزدیک گردنم بود. خوشبختانه دست راستم سالم بود و چاقو تو دستم بود.
ته مونده های توانم رو جمع کردم و چاقو رو فرو کردم تو ساق پاش.
ازدرد نعره ای زد که ماشینی به شدت ترمز کرد.
صدای پای راننده شو میشنیدم که بدو به سمت ما میومد.
خیالم نسبتا راحت شده بود.نفس راحتی کشیدم ولی دلم میخواست از درد بمیرم.
نیم خیز شدم،...
دیدم امین بالا سرم ایستاده.تا چشمش به من افتاد خشکش زد.
اونی که چاقو تو پاش بود لنگان لنگان داشت فرار میکرد.
فریاد زدم:
_بگیرش...
امین که تازه به خودش اومده بود رفت دنبالش و با مشت مرد رو نقش زمین کرد.
نشستم....
دست چپم رو که اصلا نمیتونستم تکون بدم،شکمم هم خونریزی داشت اما جای توضیح برای امین نبود.
پس خودم باید دست به کار میشدم.بلند شدم.آه از نهادم بلند شد.
چاقو رو از پاش درآوردم و گذاشتم روی رگ گردنش،محکم گفتم:
_تو کی هستی؟بامن چکار داشتی؟
از ترس چیزی نمیگفت...
چاقو رو روی رگش فشار دادم یه کم خون اومد.
-حرف میزنی یا رگتو بزنم؟میدونی که میزنم.
اونقدر عصبی بودم که واقعا میزدم.امین گفت:
_ولش کن.
گفتم:
_تو حرف نزن.
روبه مرد گفتم:
_میگی یا بزنم؟
از ترس به تته پته افتاده بود.گفت:
_میگم...میگم.یه آقایی مشخصات شما رو داد،گفت ببریمت پیشش.
داد زدم:_ کی؟
-نمیدونم،اسمشو نگفت
-چه شکلی بود؟
-حدود45ساله.جلو و بغل موهاش سفید بود.چهار شونه.خوش تیپ و باکلاس بود.
امین مثل برق گرفته ها پرید روش و یقه ش رو گرفت وگفت:
_چی گفتی تو؟؟!!
من باتعجب به امین نگاه کردم و آروم گفتم:
_استادشمس؟!!!
امین که کارد میزدی خونش درنمیومد با سر گفت:.....
ادامہ داࢪد...✨🌿
مبتـلا بـہ حࢪم🚶🏻♀
🌱@Mobtala_Be_Haramm🌱
🕊
🕊🕊
🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊
🕊🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بغلم کن حسین....🌱
【🌿💔】
:
مَـنچہڪُنمباایـندِلشـورهیاحُسیـن؟!
دِلبـۍقَراره؛راهَـمدوره..
#یا_حسین
مبتـلا بـہ حࢪم...(:
【🌿💔】 : مَـنچہڪُنمباایـندِلشـورهیاحُسیـن؟! دِلبـۍقَراره؛راهَـمدوره.. #یا_حسین
دلمتنگه....
منافسردم!
راستشوبخوای
کمآوردم:)
حسینجانم!!
#الهمعجللولیکالفرجــ🤲
برو گریه کُن؛
التـماسِ خدا کن..
بگو نمــیتونم از موقعیتِ گناه فرار کنم
اونقد این خدا کریمه که موقعیتِ گناهو
فراری میده..
تو فَقط میونِ گریه هات بگو:
دیگه نا ندارم پاشَـم؛
بگو میخوام گناه نکنم ها ، زورم نمـیرسه!
معجزه مـیکنه برات..!
«استادپناهیان»
مبتـلا بـہ حࢪم...(:
💔🙂
•قلـبحسنےدارمواحسـاسحسیـنی..
زهࢪابـہدلـمساختـہبیـنالحرمیـنی..!:)🌿💚•
دوشنبہهاےامامحسنـی
مبتـلا بـہ حࢪم...(:
💔🙂
•خوشآندَماَیُّهاالسٰاقٖے؛بگیرݦحٰاجټخودرا
دُچٰارِحضرٺزهـرا؛فداۍمجتَبےٰگردد..•🌿💚
کریـماهلبیـتمولایغریبـم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسن آقا میشه امشب که آقا رو می بینی به جای همه بگی «سلام فرمانده»...(:💔
#شهید_حسن_صیاد_خدایاری🕊
مبتـلا بـہ حࢪم...(:
حسن آقا میشه امشب که آقا رو می بینی به جای همه بگی «سلام فرمانده»...(:💔 #شهید_حسن_صیاد_خدایاری🕊
+ در خیابان هایِ دمشق پۍِ شھادت بود ؛
غافل از آنکه آغوشِ مولایش . .
در خیابان هاۍ تھران برایش باز بود :)))))
مبتـلا بـہ حࢪم...(:
بس که آقاست به دنبالِ گدا میگردد
نازِ عُشاق کشیدن زِ مرامِ حسن است...
-سلام وقتتون بخیر تیادل انجام میدید؟
+سلام علیکم🌿
بله، لطفا شرایط رو مطالعه بفرمایید🙂🌱
مبتـلا بـہ حࢪم...(:
همچنین به اطلاع شما عزیزان میرسانم که با #ازچیزینمیترسیدم هم در خدمت عاشقان حاج قاسم هستیم🌱 زندگی
-سلام خیلی خیلی کتاب عالیی هستش ممنون از شما ببخشید که پیام نامربوط میدم. میشه لطف کنید عکس باکیفیت از حرم امامان(ع) بگذارید؟ برای پروفایل میخواستم ممنون میشم
+سلام علیکم🌿
الحمدلله که راضی هستین🌱
نه خواهش میکنم،
چشم حتما🙂🚶🏻♀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاشسمتحرَمَتبازشودپنجرهها؛
بازازدوریَتاُفتادهبهکارمگرهها...
بازهمدربهدرشبشدماینورسلام!
بازهمزائرتاننیستم؛ازدورسلام:)🖤✋🏻
#پیشنهاد_دانلود🌱
#به_وقت_دلتنگی💔
#دلتنگی✨
#امام_رضا📻