مؤذّن بانگ بیهنگام برداشت
نمیداند که چند از شب گذشته است
درازىِ شب از چشمان من پرس
که یک دم خواب در چشمم نگشته است
@MobtalaGraphy
مو آن دل داده یکتا پرستم
که جام شرک و خود بینی شکستم
منم طاهر که در بزم محبت
محمد را کمینه چاکرستم
«باباطاهر»
@MobtalaGraphy
ز دل مهر تو ای مه رفتنی نی
غم عشقت بههر کس گفتنی نی
ولیکن شعله مهر و محبت
میان مردمان بنهفتنی نی
«باباطاهر»
@MobtalaGraphy
دلی دیرم خریدار محبت
کز او گرم است بازار محبت
لباسی دوختم بر قامت دل
ز پود محنت و تار محبت
«باباطاهر»
@MobtalaGraphy
روایتی ست که خالی ز هرچه اشکال است
ثقه ست چون سندش منتهی الآمال است
که بود حضرت صادق به خانه دورانی
رسید محضر او شیعه ای خراسانی
گلایه کرد به حضرت؛ که یا امام ششم!
برای معرکه آمادهاند این مردم
نظر کنید مساجد پر از مسلمان اند
کنون که شکر خدا شیعیان فراوان اند
به خلق حجت خود را دگر تمام کنید
زمان آن نرسیده ست تا قیام کنید؟
سخن رسید بدین جا، کلام کامل شد
غلام خانه حضرت به خانه داخل شد
امام گفت بیا و اطاعت از من کن
تنور خانه ما را بیا و روشن کن
همین که گشت تنور از حرارتش آذین
خلیل وار برو بین شعله ها بنشین
غلام خانه که هارون مکی است اسمش
بدون اینکه ببینند ترس در جسمش
بدون حرف اضافه در آن تنور نشست
امام صادق درب تنور را هم بست
پس از گذشت زمانی، میان خوف و رجا
امام گفت فلانی! تنور را بگشا
همین که باز شد آن از شراره ها گلگون
غلام سالم سالم پرید از آن بیرون!
امام گفت فلانی! عجیب ترسیدی!
نظاره کن که چنین است شیعه! فهمیدی؟
تویی که دعوی یاری شیعه ها داری
بگو که شیعه اینگونه چندتا داری؟
رها ز همهمه شیعیان صوری باش
اگر که شیعه شدی، شیعه تنوری باش
«پیمان طالبی»
@MobtalaGraphy
دلا! ز معرکهی محنت و بلا مگریز!
چو گردباد، به هم پیچ و چون صبا مگریز!
توراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس!
عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز!
تو موج غیرت و عزمی! ز بحر، بیم مدار!
حذر ز غرّش طوفان مکن! ز جا مگریز!
ز سستعهدی ایام، دلشکسته مشو!
نشانه باش چو پرچم! ز بادها مگریز!
چو صخره باش و مکن تکیه جز به دامن کوه!
به حق سپار دل خویش و از دعا مگریز!
تو از تبار دلیران خیبر و بدری
چو ذوالفقار و چو حیدر بزن صلا! مگریز!
به نوشخند منافق، ز ره، کناره مگیر!
به زهرخند معاند، به انزوا مگریز!
چو ره به قبلهی امن است، پایمردی کن!
خطا مکن! ز توهم به ناکجا مگریز!
چو تیر، راه هدف گیر و بر هدف بنشین!
ز کجروی به حذر باش و از خدا مگریز!
امین خلق و امانتگزار یزدان باش!
به صدق کوش و خطر کن! ز مدعا مگریز!
«سید علی خامنهای»
@MobtalaGraphy
هدایت شده از المُقاوَمَةُ
اهل دنیا را خیال مرگ حتی میکشد
عاشقان با مرگ اما زندهتر خواهند شد
#شهید_اسماعیل_هنیه
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
@MobtalaGraphy
کی حال فتاده هرزه گردی داند
بیدرد کجا لذت دردی داند
نامرد به چیزی نخرد مردان را
مردی باید که قدر مردی داند
@MobtalaGraphy