السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَاللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ.
سلام بر تو اى حجّت خدا در زمينش، سلام بر تو اى ديده خدا در ميان مخلوقاتش، سلام بر تو اى نور خدا كه رهجويان به آن نور ره مىيابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مىشود، سلام بر تو اى پاكنهاد و اى هراسان از آشوب دوران، سلام بر تو اى همراه خيرخواه، سلام بر تو اى كشتى نجات، سلام بر تو اى چشمه حيات، سلام بر تو، درود خدا بر تو و بر خاندان پاكيزه و و پاكت، سلام بر تو، خدا در تحقق وعدهاى كه به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرمايد، سلام بر تو اى مولاى من، من دلبسته تو و آگاه به شأن دنيا و آخرت توام و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب میجويم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار میكشم.
#امام_زمان
✨✨✨✨✨
رمان: #قصهدلبری
قسمت_سیوششم
خیلی دوست داشتم پشت سرش نماز را به جماعت بخوانم
از دوران دانشجویی تجربه کرده بودم.
همان دورانی که به خوابم هم نمی آمد روزی با او ازدواج کنم
در اردوها،کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه، آقایان می ایستادند ما هم پشت سرشان ، صوت و لحن خوبی داشت
بعداز ازدواج فرقی نمی کرد خانه خودمان باشد یا خانه پدر مادر هایمان، گاهی آن ها هم می آمدند پشت سرش اقتدا می کردند
مواقعی که نمازش را زود شروع می کرد، بلندبلند می گفتم:
(وَاللهٌ یٌحِبٌ الصـابِرِین.)
مقید بود به نماز اول وقت
درمسافرت ها زمان حرکت را طوری تنظیم می کرد که وقت نماز بین راه نباشیم.
و زمان هایی که در اختیار ماشین دست خودش نبود ودباکسی همراه بودیم، اولین فرصت در نمازخانه های بین راهی یا پمپ بنزین می گفت:((نگه دارین!))
اغلب در قنوتش این آیه از قران را می خواند:
((ربنا هب لنامن ازواجنا وذریاتنا قرة اعین واجعلنا للمتقین اماما.))
قرآنی جیبی داشت وبعضی وقت ها که فرصتی پیش می آمد، میخواند.
گاهی اوقات هم از داخل موبایلش قرآن می خواند.
باموبایل بازی می کرد.
انگری بردز!
و یکی دیگر هم هندوانه ای بود که با انگشت آن را قاچ قاچ می کرد، که اسمش را نمی دانم .
و یک بازی قورباغه که بعضی مرحله هایش را کمکش می کردم
اگر هم من در مرحله ای می ماندم، برایم رد می کرد
✨✨✨✨✨✨
مدافعان حـــرم
✨✨✨✨✨ رمان: #قصهدلبری قسمت_سیوششم خیلی دوست داشتم پشت سرش نماز را به جماعت بخوانم از دوران دا
✨✨✨✨✨✨
رمان: #قصهدلبری
قسمت_سیوهفتم
می گفتم:((نمی شه وقتی بازی می کنی،صدای مداحی هم پخش بشه؟))
بازی را جوری تنظیم کرده بود که وقتی بازی می کردم به جای آهنگش، مداحی گوش می دادیم
اهل سینما نبود، ولی فیلم اخراجی هارا باهم رفتیم دیدیم.
بعداز فیلم نشستیم به نقد و تحلیل.
کلی از حاجی گیرینف های جامعه را فهرست کردیم، چقدر خندیدیم!
طرف مقابلش را با چند برخورد شناسایی می کرد و سلیقه اش را می شناخت.
ازهمان روزهای اول، متوجه شد که جانم برای لواشک درمی رود
هفته ای یک بار راحتما گل می خرید ، همه جوره می خرید
گاهی یک شاخه ساده،گاهی دسته تزیین شده.
بعضی وقت ها یک بسته لواشک، پاستیل یا قره قورت هم می گذاشت کنارش
اوایل چند دفعه بو بردم از سرچهار راه می خرد.
بهش گفتم:((واقعا برای من خریدی یا دلت برای اون بچه گل فروش سوخت؟))
از آن به بعد فقط می رفت گل فروشی
دل رحمی هایش را دیده بودم ، مقید بود پیاده های کنار خیابان را سوار کند، به خصوص خانواده هارا ..
یک بار در صندوق عقب ماشین عکس رادیولوژی دیدم ، ازش پرسیدم:
((این مال کیه؟))
گفت:((راستش مادر و پسری رو سوار کردم که شهرستانی بودن واومده بودن برای دوا درمون. پول کم آورده بودن و داشتن بر می گشتن شهرستون!))
به مقدارنیاز، پول برایشان کارت به کارت کرده بود و دویست هزار تومان هم دستی به آن ها داده بود
بعد برگشته بود وآن ها را رسانده بود بیمارستان.
می گفت:((ازبس اون زن خوشحال شده بود،یادش رفته عکسش رو برداره!))
رفته بود بیمارستان که صاحب عکس را پیدا کند یا نشانی ازشان بگیرد و بفرستد برایشان.
✨✨✨✨✨
#تلنگرانه❗️
• چشمات گوگل نیست🚫👀!
کہ بعد از جستجو بتونے سریع
سابقشو پاک کنی !
اونها روز قیامت ، همہ چیز رو
بازگو میکنند...
پس مراقب سابقہاشون باش ...
#اَللّهُــمَّعَجـِّــللِوَلیِّــکَالفَــرَج🤍
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
💠💠فاتحه کبیره چیست💠💠
🍂آیت الله بهجت می فرماید؛
💕سوره حمد یک مرتبه
💞سوره های(توحید، کافرون، ناس و فلق) هر کدام یک مرتبه
💕سوره قدر هفت مرتبه
💞آیت الکرسی سه مرتبه
✍شیخ مهدی فقیهی می گوید:
به روستای خودمان رفتم و بر سر قبر پدر و مادرم فاتحه کبیره را خواندم و به قم بازگشتم. شب عمه ام خواب پدر و مادرم را میبیند که خمره ای از طلا و جواهرات در مقابل شان است.
عمه ام از من پرسید:چه خیراتی برای پدر و مادرت فرستادی؟
گفتم: فاتحه کبیره را خواندم.
مشخص شد روزی که من فاتحه ی کبیره را برای پدر و مادرم خواندم، رحمت واسعه ای از طرف خداوند شامل حالشان شده است.
در ضمن به برکت خواندن فاتحه کبیره، گشایشی نیز در زندگی ام مشاهده کردم.
🌺امام جواد سلام الله علیه:
هرکس بربالین قبر مومنی حضور یابد رو به قبله بنشیند و دست خود را روی قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مبارکه قدر انا انزلنا را بخواند از شدایدوسختی های صحرای محشر در امان خواهد ماند.
┅┅┄┄┅✾🌸🍃🌸
مدافعان حـــرم
✨✨✨✨✨ رمان: #قصهدلبری قسمت_سیوپنجم جزو آرزوهایش بود در خانه روضه هفتگی بگیریم ، اما نشد چون
"تو همونی که دلم می خواست
کاش منم همونی شم که تو دلت میخواد!"
#شهیدمحمدحسین_محمدخانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو از تمام ِبغض هایی
که در گلو دفن شده آگاهی ... (:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهشت پایین پای حرم علی اکبر♥️
#شهزاده_علیاکبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میشه برگردم آقا دوباره...❤️🩹