eitaa logo
مدافعان حرم
64 دنبال‌کننده
158 عکس
130 ویدیو
17 فایل
مدافعان حرم
مشاهده در ایتا
دانلود
مدافعان حرم
🌷 شهید #مدافع_حرم مرتضی عطایی ▫️بتاریخ ۴ اسفند ماه سال ۱۳۵۵ در شهر مقدس مشهد و به عنوان دومین فرزن
🌹 شهید ، «مرتضی عطایی» جانشین فرمانده تیپ عمار لشکر فاطمیون در کنار حاج قاسم سلیمانی 🆔 @Modafeane_Haram_ir ✔️JOIN
مصاحبه شهید عطایی با شهید سنجرانی.amr
حجم: 910.3K
📢 صوت | مصاحبه جالب و شنیدنی شهید مرتضی عطایی با بسیجی شهید محمدرضا سنجرانی 🎤 محل مصاحبه: العیس (منطقه ای در حلب سوریه) ⏳ بعدازظهر شنبه - یکم آذرماه ۱۳۹۴ 💕 عاشقان بی کفن ها با کفن بیگانه اند 🌈 روی جسم پاره ما بوریا باید کشید 🆔 @Modafeane_Haram_ir ✔️JOIN ✳️ به کانال: "مدافعان حرم" بپیوندید
4.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم | دختران شهید #مدافع_حرم بر بالین پدر💕 ا🌱🌿🌱🌿🌱🌿🌱 ➖ شعری برای فرزندان مدافعان حرم: شکستم بغض کردم سوختم از داغ تنهایی نشستم گریه کردم با خودم گفتم چه بابایی دوباره تلخ شد کامِ دلِ از غصه ناشادم به یاد آن تبسم های شیرین تو افتادم صدای خنده‌های آخرت پیچید در گوشم گرفتم عکس لبخند تُرا در قاب آغوشم تو شیرینی رویاهای شب های خودم هستی تمام شهر فهمیدند بابای خودم هستی 🆔 @Modafeane_Haram_ir ✔️JOIN ✳️ به کانال: "مدافعان حرم" بپیوندید
🌷 شهید ، حسین حریری 🌴 بسیجی تخریبچی لشکر فاطمیون 🆔 @Modafeane_Haram_ir
مدافعان حرم
🌷 شهید #مدافع_حرم ، حسین حریری 🌴 بسیجی تخریبچی لشکر فاطمیون 🆔 @Modafeane_Haram_ir
🌴 تشییع شهید ، حسین حریری - مشهد مقدس ▫️هوا بس ناجوانمردانه سرد است. و سرما سخت سوزان است. اما سرها در گریبان نیست. دست‌های محبت می‌فشارد شانه‌هایی را که تکیه‌گاه هم شده‌اند در گریه‌های فراق. "حریری" حرارت را باز گردانده است به رگ های شهر. این گل پرپر از کجا آمده از سفر شام بلا آمده ▪️پدر ایستاده به خوشآمد. پیراهن سیاهش را از تن در کرده مبادا گمان برند برای حسین است. سرو رعنای گلچهره‌اش . قمر الفاطمیون. که "تنها" نشانه شهادت است امروز در میدان شهدا. تجزیه طلب های تکنوکرات و سکولار، تهی کرده‌اند میدان «شهدا»ی «مشهد» را از کوچکترین –کمترین- جزئی ترین نشانه‌ای که بخواهد تداعی کند شهدا را و شهادت را؛ "مشهد" را. ▫️پدر چشم می‌گرداند در میدان شهدایی که در اِشغال است. ۵۷ را یادش می‌آید شاید؛ که آقای خامنه‌ای –امام مسجدکرامت- پیش می‌افتاد و پشت سرش ملت. یا سالهای جنگ را. دوشنبه‌ها و پنج شنبه‌ها. که شهید می‌آمد. صدام و پَهلَوی ها به خون شستند مشهد را به نه هزار شهید، مگر که بیفتد پرچم تاریخی استقلال –یادگار سربداران- از دستش و جواب ؟ اینک: حسین! ▪️انقلاب را ندید. و جنگ را. و نه حتی امام را. این متولد ۶۸ ▫️چه عزتی است در چشمان پیرمرد. قمر الفاطمیون پسر اوست. سر دست باید گرفت این پسر را که ببیند جهان. خونی است پاشیده بر آسمان. فریادی است برآمده از حنجر ام وهب. دوباره اینجا «مشهد» است : نه آویخته به حاشیه دنیای مدرن که سر برآورده در متن تمدن تاریخسازش . مشهد : شهر شهادت. ▪️حسین بر دوش ؛ می گذریم از خیابان های تجدد زده . یادگار اردوغان ها و ملک عبدالله های وطنی. عبور می کنیم به علمداری "حسین" از خشونت عریان مدرنیته، در شهر سنت و فرهنگ، به سوی قلب ایران بزرگ : حرم. که شکر خدا هنوز می تپد و بتن نشده است. ▫️زیر کجاوه حسین – گوش شیطان کَر- پر است از دهه شصتی‌ها و دهه هفتادی‌ها. اقتدا کرده به دهه هشتادی ها و دهه نودی های آمریکایی؛ در پاره کردن پرچم‌شیطان! نرسد به گوش آن استاد " دانش کاه" ؛ این «مرگ بر آمریکا»ها. و «مرگ بر اسرائیل»ها. و " شهادت افتخار ماست" ها چه می‌خواهند این جوانان دهه شصتی و دهه هفتادی از جان آمریکا و اسرائیل؟ مگر تمام نشده است انقلاب؟ مگر انکار نکرده‌ایم‌شان در تریبون‌ها و رسانه‌ها؟ مگر باطل نکردیم شناسنامه‌شان را در ثبت «احوال» و «اهوال» خودمان؟ مگر قرار نبود همین چندتا را هم دوستان داعشی (که از سالها پیش به "نه غزه نه لبنان"مان پشتشان را گرم کرده ایم)سر ببرند و تمام کنیم داستان استقلال خواهی ایرانی را. فضولی در کار کدخدا تا کی ؟ سر پیچیدن از قانون جنگل جهان تا کی؟ ▪️«عارفی» را برای اولین بار در شب وداع با حسین حریری دیدم. در مسجد هجرت. در سلفی همراه حسین می‌گفت:" ان شاءالله جنگ با اسرائیل" و حالا هر دو تکلیفشان را به شایستگی به فرجام رسانده‌اند – و نه به برجام- و لبخند می‌زند عکس‌هایشان به ما. یستبشرون باالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون. ▫️به حرم می رسد کجاوه وصل. پیچیده در پرچم سه رنگ دل انگیز جمهوری اسلامی... ایستاده ایم به نماز. پشت سر آقای علم الهدی . و حرم چه امن است در کنار مدافعان حرم. اگر چه دندان تیز کرده باشند مال‌ها و میل‌ها و حیف‌ها. و دهان گشوده باشند لیبرال‌ها و متحجرها به بلعیدن مشهد در مدرنیته ای که تق و توقش در حلب در آمده است و یمن: "چه می شود جدّه شود مشهد یا شارجه یا آنتالیا.استانبول لااقل. ایده آل ملک عبدالله سعودی و رجب خبیث اردوغان. صمیمی‌ترین رفقای آمریکا و اسرائیل و داعش." مشهدِ ایران و ایران مشهد ، امّا قرار نیست انگار، دست بکشد از تاریخش و سنتش و هویتش . استقلالش. عارفی می‌گوید این را و حریری و جهانی. و همین است که عصبانی می کند حضرات را. ▪️"جواد جهانی" را پنج‌شنبه دفن کردیم در بوستان خورشید. به مکافاتی. هیچکس موافق نبود. شهید اما گوش نکرد به حرف هیچکداممان. جلسه ها برگزار شد و دعواها ...در میان خودی ها. که می‌ترسیدند سنت شود: «آقا از فردا اگر هر کدام از شهدا بخواهند خونشان را خرج دفاع از حریم و فرهنگ و هویت مشهد کنند که سنگ روی سنگ ... پس ما چه کاره ایم که شهدا دخالت در مهندسی فرهنگی کنند ؟.... » وصیت کرده "جهانی" که در ارتفاعات جنوبی (همان جا که رانت‌خواران مشغول کارند) دفن شود. بر فراز بوستان خورشید. در میانه جنگ حلب؛ نگران این حریم هم هست مدافع حرم. فریاد حقیقتش را در فضای مجازی منتشر کرده است: «آنجا خاکم کنید شاید آنها که جانمان را فدای امنیت شان کردیم تجدید نظر کنند در رفتارشان. پوشش‌ها شاید بهتر بشود...» و پیچیده است صدایش در شهر. پس تکنولوژی را هم می شود ابزار کرد برای سنت! 🆔 @Modafeane_Haram_ir ✔️JOIN ✳️ به کانال: "مدافعان حرم" بپیوندید
مدافعان حرم
🌴 تشییع شهید #مدافع_حرم ، حسین حریری - مشهد مقدس ▫️هوا بس ناجوانمردانه سرد است. و سرما سخت سوزان ا
18.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلم | وداع شهید ، حسین حریری 🌴 بسیجی تخریبچی لشکر فاطمیون 🌈 خوش خرامان می روی ای جان جان، بی من مرو 💦 🆔 @Modafeane_Haram_ir ✔️JOIN ✳️ به کانال: "مدافعان حرم" بپیوندید
6.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 سکانسی از مستند "پرواز از حلب" ▫️به یاد شهید #مدافع_حرم حسین حریری 🆔 @Modafeane_Haram_ir ✔️JOIN ✳️ به کانال: "مدافعان حرم" بپیوندید
🌴شهدا پرکار بودند! 💠 خاطره ای از شهید #مدافع_حرم محمودرضا بیضایی: ▫️ اسفند سال۸۸ بود. در تالار وزارت کشور بمناسبت سالروز شهادت شهید باکری مراسم گرفته بودند. با اتفاق محمودرضا رفتیم آنجا. سخنران،سردار قاسم سلیمانی بود.تا سردار بیاید، با محمودرضا حرف می‌زدیم ولی وقتی روی سن آمد محمودرضا سکوت کرد و به سخنانش گوش می‌داد. دست آخر که سردار حرفهایش را جمع بندی میکرد، محمودرضا گفت: او خیلی ضیق وقت دارد. این کت وشلواری که تنش هست را می‌بینی؟ شاید اصرار کرده‌‌اند تا این کت و شلوار را بپوشد و الا همینقدر هم وقت ندارد. بعد از برنامه،از پله‌های ساختمان وزارت کشور پایین می‌آمدیم که به برادرم گفتم: کاش می‌شد حاجی را از نزدیک ببینیم گفت: من خجالت می‌کشم وقتی توی صورت او نگاه میکنم؛چهره‌اش خیلی خسته و تکیده است. ...محمودرضا خودش هم این مجاهده و پرکاری را داشت. از او شنیدم می گفت: یکبار پیش حاج قاسم برای بچه‌ها حرف میزدم، گفتم بچه‌ها من اینطور فهمیده‌ام که خداوند شهادت را به کسانی می‌دهد که پرکار هستند و شهدای ما غالبا اینطور بوده‌اند. حاج قاسم هم این حرف را تأیید کرد و گفت: بله همینطوره —(راوی:برادرشهید) 🆔 @Modafeane_Haram_ir ✔️JOIN ✳️ به کانال: "مدافعان حرم" بپیوندید
مدافعان حرم
🌴شهدا پرکار بودند! 💠 خاطره ای از شهید #مدافع_حرم محمودرضا بیضایی: ▫️ اسفند سال۸۸ بود. در تالار وزا
🌷شهید «محمودرضا ‌بیضائی» هجدهم آذرماه 1360 در شهر تاریخی و خاستگاه روحانیت یعنی تبریز به دنیا آمد. محمودرضا در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شد و در دوران دبیرستان به عضویت پایگاه مقاومت شهید بابایی مسجد چهارده معصوم (ع) شهرک پرواز درآمد. حضور مستمر و مداومش در جمع بسیجیان پایگاه نخستین بارقه‌های عشق به فرهنگ ایثار و شهادت را در دل محمودرضا شعله‌ور کرد. با آغاز جنگ در سوریه از سال 1390 برای یاری کردن جبهه‌ی مقاومت و دفاع از حریم آل‌الله (ع)، آگاهانه عازم سوریه شد. این جوان رشید سرانجام بعد از دو سال حضور مستمر در جبهه سوریه، بعدازظهر 29 دی‌ماه 1392 بر اثر اصابت ترکش‌های یک تله انفجاری از ناحیه سر و سینه در جنوب شرقی دمشق مجروح می‌شود و سرانجام به شهادت می‌رسد. در ادامه بُرشی از کتاب «تو شهید نمی‌شوی» که بخش‌هایی از حیات جاودانه شهید «محمودرضا بیضایی» به روایت برادرش احمدرضا بیضائی را می‌خوانید: «زیاد درباره‌ کارش از او سوال نمی‌کردم اما می‌دانستم که پرکار است. به قول خودمان توی کار اهل دودَر کردن نبود. کارش را واقعا دوست داشت. وقتی تهران باهم بودیم، از تماس‌های تلفنی زیاد، از چشم‌هایش که اغلب بی‌خواب و سرخ بود، از اکتفا کردنش گاهی به دو سه ساعت خواب در شبانه‌روز، از صبح خیلی زود سرکار رفتن‌هایش یا گاهی دوسه روز خانه نرفتنش، می‌دیدم که چطور برای کارش مایه می‌گذارد. در یکی از جلسات اداری در محل کارش به فرمانده‌ی مستقیمش اصرار کرده بود که روزهای جمعه کارش تعطیل نشود. در آن جلسه این موضوع را به تصویب رسانده بود. کمردرد شدیدی پیدا کرده بود؛ طوری که وقتی برمی‌گشت نمی‌توانست پشت فرمان بنشیند. می‌گفت: آن‌جا برای این کمردرد رفتم دکتر، مُسَکنی بهم زد که گفت این مُسَکن فیل را از پا می‌اندازد؛ ولی فرقی به حال کمردرد من نکرد. سفر آخر را هم با همین کمردرد رفت و در عملیاتی که به شهادت رسید، جلیقه‌ی ضدگلوله را به‌خاطر وزن آن به تن نکرده بود. محمودرضا در حد خودش حق مجاهدت و کار برای انقلاب را ادا کرد و رفت. من اعتقاد دارم شهادتش مزد پرکاری‌اش بود. بعد از شهادتش دوبار به پادگان محل کارش در تهران رفتم. با یکی از همکارانش به اتاقی که کمد وسایل شخصی محمودرضا در آن بود رفتیم. روی کمدش این جمله از امام خامنه‌ای را با فونت درشت تایپ کرده و چسپانده بود: «در جمهوری اسلامی هرجا که قرار گرفته‌اید، همان جا را مرکز دنیا بدانید و آگاه باشید که همه‌ی کارها به شما متوجه است.» 🆔 @Modafeane_Haram_ir ✔️JOIN ✳️ به کانال: "مدافعان حرم" بپیوندید
16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ | شهید #مدافع_حرم ، محمودرضا بیضایی 🎤 با صدای حامد زمانی 🆔 @Modafeane_Haram_ir ✔️JOIN ✳️ به کانال: "مدافعان حرم" بپیوندید
💕 عشق به فرزند ▫️«وقتی تماس می‌گرفت، بعد از دوسه کلمه احوال‌پرسی، معمولا اولین حرفش دخترش بود. با آب و تاب تعریف می‌کرد که کوثر چقدر بزرگ شده و چه کار‌های جدیدی انجام می‌دهد. به دوستان خودش هم که زنگ می‌زد، اگر دختر داشتند، با آن‌ها درباره اینکه «دختر من بهتر است یا دختر تو» بحث می‌کرد. عشق «محمودرضا» به دخترش، مثل عشق همه‌ی پدر‌ها به دخترشان بود، اما محمودرضا پُز دخترش را زیاد می‌داد. یک‌بار در شهرک شهید محلاتی قرار گذاشته بودیم. آمد دنبالم و راه افتادیم سمت اسلامشهر. توی راه گفت: کوثر را برده آتلیه و ازش عکس گرفته. مرتب درباره‌ ماجرای آن روز و عکاسی رفتنشان گفت. وقتی رسیدیم اسلامشهر، جلوی یکی از دستگاه‌های خودپرداز نگه داشت. پیاده شد. رفت پول گرفت و آمد، تا نشست توی ماشین گفت: «اصلا بگذار عکس‌ها را نشانت بدهم» ماشین را خاموش کرد. لپ‌تاپش را از کیفش بیرون آورد و عکس‌های کوثر را یکی‌یکی نشانم داد. درباره بعضی هایشان خیلی توضیح داد و با دیدن بعضی هایشان هم می‌زد زیر خنده. شبی که برای استقبال از پیکر محمودرضا رفتیم اسلامشهر، در منزل پدرخانمش جلسه‌ای بود، چند نفر از مسئولان یگانی که محمودرضا در آن مشغول خدمت بود هم آن‌جا حاضر بودند. یکی از همان برادران به من گفت: «محمودرضا رفتنش این دفعه، با دفعات قبل فرق داشت. خیلی عارفانه رفت.» فضای جلسه، سنگین بود، برای همین ادامه ندادم. بعد از جلسه با چند نفر و آن برادر بزرگوار مسئول رفتیم محل کار محمودرضا. توی ماشین، قضیه عارفانه، رفتن محمودرضا را از ایشان پرسیدم. گفت: وقتی داشت می‌رفت، پیش من هم آمد و گفت: فلانی این دفعه از کوثر دل بریده‌ام و می‌روم. دیگر مثل همیشه شوخی و بگوبخند نمی‌کرد و حالش متفاوت بود.» —(راوی: احمدرضا بیضائی، برادر شهید) 📚 برگرفته از کتاب: 🆔 @Modafeane_Haram_ir ✔️JOIN ✳️ به کانال: "مدافعان حرم" بپیوندید
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 زیباترین نماهنگ شهید #مدافع_حرم ، محمودرضا بیضایی 🆔 @Modafeane_Haram_ir ✔️JOIN ✳️ به کانال: "مدافعان حرم" بپیوندید