💚 اگر فضیلت زیارت امام حسین(ع) را میدانستید، از اشتیاق، جان میدادید!
🌴 امام باقر (ع) فرمود:
🔸 اگر مردم میدانستند که چه ثوابی در زیارت امام حسین(ع) است،
جان میدادند و از حسرت زیارت امام حسین(ع) قالب تهی میکردند.
📜 قالَ الباقر ع: لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی زِیَارَةِ الْحُسَیْنِ مِنَ الْفَضْلِ لَمَاتُوا شَوْقاً وَ تَقَطَّعَتْ أَنْفُسُهُمْ عَلَیْهِ حَسَرَات
⬅️ کتاب معتبر کامل الزیارت، ص۱۴۲
♦️امام حسین علیه السلام کربلا ♦️اربعین
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚زیارت اربعین به نیابت از امام خامنه ای 💚
💥انتشار حد اکثری
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🚨✅ بزرگترین خرابکاری در زمینه ی موشکی و هوایی کشف و خنثی شده .
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🚨 پیشگیری از بزرگترین خرابکاریِ صنعتی ایران
🔹بزرگترین خرابکاری صنعتی در صنعت موشکی و هوافضای وزارت دفاع با هوشیاری حفاظت اطلاعات وزارت دفاع پیشگیری و خنثی شد.
🔹این خرابکاری با هدایت سرویسهای اطلاعاتی رژیم صهیونیستی و عوامل جهانی آنها صورت پذیرفته بود.
🔹جزئیات مهم این پروندۀ جاسوسی اطلاعرسانی خواهد شد.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🔻پاسخ ضرب المثل تصویری قبل
🟩معنی لنگ در هوا چیست؟
🔹 لنگ یا پا در هوا بودن کنایه از اوضاع نابسامان شخص است.
🔹 اصطلاحا به کسی می گویند که زندگی پر ریخت و پاش و بی برنامه ای دارد و نمی تواند به درستی تصمیم بگیرد.
🔻یعنی بلاتکلیف.
🔹 این ضرب المثل را زمانی به کار می برند که کسی در اوضاع سختی به سر ببرد یا اینکه شخص نامنظمی باشد که دیگران روی او حساب نمی کنند.
🔹یعنی بی پایه و اساس؛ مثلا فلان حرف هایش پا (لنگ) در هواست یعنی بدون منبع و سند است.
#ضرب_المثل_تصویری
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
2 جا سکوت کن:
1_کاری که به تو ربطی ندارد
و هیچ اطلاعی در
موردش نداری زیرا
ممکن است ندانسته
تهمت بزنی و قلبی بشکنی
2_در پیشگاه خداوند
سکوت کن تاصدای
خداوند بزرگ را بشنوی
او میگوید من کنارت هستم🌸
─━━━━⊱⭐️⊰━━━━─
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
🚨🔴جزئیات عملیات مقابله با خرابکاریِ صنعتی در صنایع موشکی
🔹یک مقام مسئول در حفاظت اطلاعات وزارت دفاع: طی ماههای گذشته شبکهای کاملا حرفهای که قصد داشت با همکاری برخی عوامل نفوذی قطعات معیوب و تجهیز شده را برای بکارگیری در تولید موشکهای پیشرفته در صنایع موشکی وزارت دفاع به چرخه تولید وارد کند، در تور اطلاعاتی سربازان گمنام امام زمان(ع) در سازمان حفاظت اطلاعات وزارت دفاع گرفتار و متلاشی شد.
🔹این شبکه با هدایت مستقیم سازمان موساد قصد داشت با فروش قطعه تجهیز شده، موشکهای تولید شده را به ابزاری انفجاری برای ضربهزدن به خطوط صنعتی و کارکنان شاغل در این حوزه تبدیل کند.
🔹با وجود برنامه بسیار پیچیده دشمن صهیونیستی، این اقدام دشمن از همان ابتدا تحت رصد اطلاعاتی و عملیاتی قرار گرفت و با دستگیری عوامل آن به طور کامل خنثی شد.
🔹با اجرای این پروژه کاملا موفق کلیه مسیرها و فعالیتهای موساد برای تامین و انتقال قطعه مورد نظر آنان به همراه افسران خارجی و عوامل داخلی آنان شناسایی و در چتر اطلاعاتی قرار گرفتند.
🔹دشمن صهیونیستی پس از وارد شدن ضربه اخیر به شبکه خرابکاری فوق از عمق شکستی که در جریان این عملیات متحمل شده همچنان در شوک است.
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدیما بیسکویت ها هم باوفا بودند «مادر»!
اما الان بیسکویت ها هم بی وفا شدند «های بای»..!!
نیومده میره........سلام خداحافظ
نمیدونم قد ما کوتاه بود
یا قدیما برف بیشتر میومد!!ĺ
نمیدونم دل ما خوش بود
یا قدیما بیشتر خوش میگذشت!!
نمیدونم سلامتی بیشتر بود
یا ما مریض نبودیم!!
نمیدونم ما بی نیاز بودیم
یا توقع ها پایین بود!!
نمیدونم همچی داشتیم
یا چشم و هم چشمی نداشتیم!!
نمیدونم اون موقع ها حوصله داشتیم
یا الان وقت نداریم!!
نمیدونم چی داشتیم چی نداشتیم
اما روزای خوبی داشتیم...
"مرتضی_خدام"
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯💯دیدی؟ دیدی گفتم؟!
دیگر تو را قبول ندارد...
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞💞احترام تولید کننده عشقه/دکتر شکوری
🎥 #دکتر_شکوری
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌👌تلافی خیانت، حال و روز خیانتدیده را بهتر نمیکند./دکتر اسلامی
🎥#دکتر_اسلامی
http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
مدافعان حرم ولایت
🚨🔴جزئیات عملیات مقابله با خرابکاریِ صنعتی در صنایع موشکی 🔹یک مقام مسئول در حفاظت اطلاعات وزارت دفا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨⭕️ تصاویری از قطعات معیوب و تجهیزشدۀ موساد که در تور حفاظت اطلاعات وزارت دفاع قرار گرفت
🆔http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
مدافعان حرم ولایت
#زن_زندگی_آزادی قسمت نهم: دردی شدید در پای چپ سحر پیچید و چشمان پر از اشکش را باز کرد و وقتی خود
#زن_زندگی_آزادی
قسمت دهم:
سحر سوار ماشین پلیس شد و ماشین حرکت کرد به طرف کلانتری..
رنگ او مثل دو دختر کناری اش، مانند گچ سفید شده بود و در ذهنش دنبال بهانه ای میگشت تا بتواند با توسل به آن از چنگ پلیس بگریزد، ذهنش آنقدر درگیر بود که اصلا نفهمید کی به کلانتری رسیدند.
جلوی درب کللنتری غلغله بود، یک لحظه به ذهن سحر رسید که از شلوغی استفاده کند و در حین ورود به کلانتری فلنگ را ببندد و از مهلکه بگریزد، با این فکر لبخندی کمرنگ روی لبانش نقش بست.
به محض پیاده شدن، سحر به آرامی خودش را به طرفی کشید که جمعیت بیشتر بود و در همین هنگام، صدای همان مأمور زن بلند شد، خانم کجا؟! در کلانتری از اونوره و با این حرف، سحر فهمید که فرار بی فرار
وارد کلانتری شدند و مستقیم به سمت اتاقی هدایت شدند.
داخل اتاق که بیشتر شبیه یک سالن بود، صندلی های زیادی چیده بودند که دختران و زنانی که پوششان شبیه به سحر بود، آنجا بودند.
سحر روی صندلی نشست، به نظر می رسید برای توبیخ شدن باید مناظر نوبت باشند.
چند مإمور زن هم در اطراف و جلوی درب به چشم میخورد و هیچ راه گریزی نبود.
زنها و دخترها یکی یکی جلو میرفتند و بعد از معرفی هود و دادن گوشی موبایل به ماموران به جایی دیگر راهنمایی میشدند.
دقایق به کندی می گذشت اما بالاخره نوبت سحر رسید.
از جا بلند شد و جلوی میز مأمور پیش رویش ایستاد و با لکنت گفت: ب... ب... بخدا منو اشتباهی گرفتین
مأمور پلیس که سرش روی برگه روی میز خم بود، سرش را بالا گرفت و نگاهی به موهای افشان و صورت آرایش کرده سحر انداخت و گفت: از واهر پیداست که واقعا اشتباهی اینجا هستید...
سحر همزمان دست و سرش را تکان داد و گفت: به جان مادرم دو تا از این اغتشاشگرها منو به زور سوار ماشینشون کردند و داشتند میبردند، روسری هم همونا از سرم درآوردند، شانس اوردم ماشین پلیس زسید وگرنه معلوم نبود چه بلایی سرم میمود
مامور پلیس که انگار به حرفهای سحر شک کرده بود سری تکان داد که از بدشانسی سحر در همین هنگام ناگهان....
ادامه دارد..
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#زن_زندگی_آزادی
قسمت یازدهم:
ناگهان گوشی سحر زنگ خورد و سحر با شک و تردید دست داخل جیب مانتویش کرد و گوشی را بیرون آورد، چشمش به شماره روی گوشی خیره مانده بود که مأمور روبرویش، گوشی را از دست سحر گرفت و گفت: مگر جلو در گوشی هاتون را ندادین؟
سحر شانه ای بالا انداخت و با من و من گفت: از من نگرفتن...
مامور پلیس اول نگاهی سرسری به گوشی انداخت و ناگهان نگاهی عجیب به سحر انداخت و گفت: از خارج کشور هست... در همین حین ماموری دیگه به آنها نزدیک شد و بدون آنکه بداند چه بحثی بین آنها است نگاه تندی به سحر انداخت و گفت: عه موش معرکه گیر هم که به دام افتاد، با اون میدان داری که میکردی فکر کردم زرنگ تر از این حرفایی و رو به مامور پشت میز گفت: اینو یک راست ببرین بازداشتگاه، خودم شاهد هنرمایی هاش بودم...
سحر که به شانس بدش لعنت می گفت با لکنت گفت: ا... ا... اشتباه میکنید، منو چند تا اراذل دزدیدن چرا باور نمی کنید؟!
در همین حین مامور پشت میز بلند شد و گفت: ببینم همین اراذل نیستن که الان از خارج کشور باهات تماس گرفتن؟!
و سحر دوباره به بخت بدش لعنت گفت، آخه بعد از اینهمه انتظار، درست همین موقعی که گیر پلیس افتاده بود، جولیا هم میباست به او زنگ بزنه؟!
سحر خوب می دانست الان به هر کسی هم قسم بخورد، محال است که پلیس باور کند این زنگ خارج کشور هیچ ربطی به اغتشاش نداره...
سحر با خود فکر می کرد الان اینا فکر میکنن که سحر لیدر اغتشاشات هست که از خارج کشور دستور میگیره اما نمی دانستند...
سحر غرق در افکارش بود که دو تا مامور زن پلیس، انگار یک فرد جانی را گرفته باشند، دو طرف او را گرفتند و به سمت دیگری از کلانتری راهنمایی کردند.
ادامه دارد..
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
#زن_زندگی_آزادی
قسمت دوازدهم:
سحر با ترس و بهت اطراف را نگاه می کرد، او را وارد اتاقی کردند که هیچ کس نبود، داخل اتاق شد و قبل از اینکه در را ببندند، با پایش مانع بسته شدن در شد و گفت: میشه بگین منو چرا اینجا آوردین؟ چرا مثل بقیه بازجویی نکردین؟ لااقل به خانواده ام خبر بدین...
یکی از مامورین پاکتی را به طرف سحر داد و گفت: این روسری را بپوش لااقل مامورین مرد که برا بازجویی میان، حرمت نگه دارین و مامور دیگر بی انکه جوابی به سوالات سحر بدهد در را بست و قبل از اینکه درب کامل بسته شود گفت: فعلا حرف نزن، برو یه گوشه بشین، عجب اعتماد به نفسی داری تو..
در اتاق بسته شد و صدای چرخش کلید نشان از زندانی شدن سحر میداد.
دخترک نگاهی به اتاق کرد، اتاقی که تقریبا شش متری بود و کف آن با موکت کرم رنگی که جای جایش لکه های سیاه رنگ به چشم می خورد، پوشیده شده بود و پنجره ای بسیار کوچک نزدیک سقف تعبیه شده بود که از آن نور کم جانی وارد اتاق میشد.
کمی جلو رفت و کلید برق را زد و لامپ صد وسط اتاق روشن شد..
سحر گوشه دیوار نشست و همانطور که آه کوتاهی می کشید به سقف خیره شد...
یعنی قرار بود چه بلایی سرش بیاد؟ با خودش می گفت کاش امروز قلم پام میشکست و نمی آمدم راهپیمایی.... کاش لااقل مثل بچه آدم فقط ناظر بودم و جو گیر نمیشدم و میدان داری نمی کردم...
و کاش که جولیا همین امروز زنگ نمیزد... و با یاد آوری اون تماس، پشتش شروع به لرزیدن کرد... یعنی واقعا چه چیزی انتظارش را می کشید؟!
وااای اگر بابا بفهمه درجا سکته میکنه.... اگر بیاد و منو آزاد کنه، حتما یه زهر چشم درست حسابی ازم میگیره و شاید از همه چیز محروم بشم و مجبورم کنه با اولین خواستگار سر سفره عقد بنشینم، اونم تازه اگر خواستگاری وجود داشته باشه...
هزاران فکر به مغز سحر خطور کرده بود و دقایق به کندی می گذشت...
بعد از گذشت ساعتی، صدای چرخش کلید بلند شد، سحر که انگار در عالمی دیگر بود، مانند فنر از جاپرید و قبل از باز شدن درب، صاف سرجایش ایستاد.
در اتاق باز شد، مامور پلیس که خانم و ناآشنا بود، سرش را داخل اتاق کرد و گفت: دنبال من بیا...
سحر آب دهانش را به سختی قورت داد و سرش را به نشانه بله تکان داد و بی صدا به دنبال او راه افتاد..
📝 به قلم : ط_حسینی
#کپی_فقط_با_لینک_زیر_و_نام_نویسنده_مورد_رضایت_است.
🆔 @Modafeane_harame_velayat
کپی از رمان و حذف لینک کانال مدافعان حرم ولایت پیگرد الهی در بر دارد.⚠️
May 11
قبله ی دلها.mp3
9.24M
قبله ی دلها
🎧 مناسب گوش دادن در مسیر زیارت اربعین
🎤 سخنرانی و مداحی
🏷 #امام_حسین_علیه_السلام #اربعین #امام_زمان_عج
✨کانال معنـــــــــــــــوی بیت الشـــــــــهدا مدافعان حرم ولایت
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها
╲\ ╭``┓
╭``🥀╯
┗`╯ \╲
🆔https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🕊💐🕊💐🕊💐🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋تا ابد یاد عزیزان ز دل و جان نرود
🕯جان اگر رفت ولی خاطر خوبان نرود
🕯پنج شنبه است
🦋یاد کنیم از گذشتگان
🕯كه جايشان هميشه
🦋در كنار ما خالیست
🕯برای شادی روح آنها
🦋فاتحه و آیهای از قرآن بخوانیم
جایگاه رفتگان تان بهشت 🙏
╲\ ╭``┓
╭``🦋╯http://eitaa.com/joinchat/2779840717C9639a56865
┗`╯ \╲
🤍🕊
🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊
لینک کانال برای دعوت از دوستان جهت شرکت در "چله ی توسل به شهدا وچهارده معصوم علیه السلام"
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
♻️لطفا در ترویج فرهنگ جهاد و شهادت سهیم شوید و لینک را انتشار دهید شهدا را بشناسیم و به دیگران بشناسانیم...
شهدا حواسشان به این واسطه ها هم هست📲📱 لطفا نیت کنید و انگشت مبارک را روی کلمه بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 بگذارید شک نکنید شما هم دعوت هستید به واسطه الشـھــ🕊ـــدا🥀
📲📱فوروارد کردن خیلی وقت شما را نمیگیره عزیزان ♻️
♥️ان شاء الله اجرتان با مادر شهیدان خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها♥️
🎁کانال معنوی بيت الشـھــ🕊ـــدا🥀 مدافعان حرم ولایت
https://eitaa.com/joinchat/2274230632C8382139615
أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
🕊💐🕊💐🕊💐🕊💐🕊