🌷 دشـمن، جهنمی از آتـش درسـت کـرده بـود. بیـش از ۹۰ نفــر در یک شـب به شهـادت رسیدند و تعداد زیادی هم مجروح شدند.حسین فـرمانده گـردان بود. باقیمانده نیروهـارا جمـع کرد وگفـت: «اینجــا دیگـه سـلاح کـار نمیکـنه! امشـب شـب عاشوراست.هرکس میخواد حضرت اباعبدالله ع را یاری کنه با من بیاد. باید با خون مبارزه کنیم! امشـب تکلـیف مـا اینـه.»
🌷 مقـابل دشـمن ایستـاد؛ رجـز خـواند و گفت:
« مـن فـرزند خمیـنیام! مـن سـرباز خمیـنیام!
مـن ســرباز حسـین بن عـلیام! »
دکمـههـای پیـراهنش را بــاز کـرد و گـفـت:
«سینـهای که به استقبـال گلولههای دشمن میره بـایـد بــاز بشــه! ای گـلولـههــا ببـاریـد! اگــر بــا
ریختن خـون مـن پرچـم اسـلام استـوار میشـه
ای تیـرهـا ببــاریـد.»
🌹 و حـالا نوبـت رمـل هـای فکــه بـود کـه بــا
در آغـوش گـرفتن جسـم خـونیـن او، اعتبــاری همچون مکـه بیـابند.
🎙 راوی: محمد جعـفری
#شهید_حاج_حسین_اسکندرلو
@Modafeaneharaam