°•~🕊✨
وَشَھـٰادَتنَصیبِڪَسـٰانۍمۍشَـود
کِہدررَهِ؏ِـشـقبِـۍتَرسبٰـاجـٰانِخود
بـٰازِ؎ڪُنَنَد...!:)♥️🙂
#شهیدرجبعلی_زمانینژاد 🥀
#شهیدحیدر_علیزاده 🥀
#شهیدابوالقاسم_رئیسدانایی 🥀
#شهیداحمد_چهارمحالیپور 🥀
#شهیدمحمود_حاجیزاده 🥀
🌹 #سالروزشهادت 🕊
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به همه مادران سرزمینم 😍🌸
پیشاپیش این روز رو به همه مادران عزیز تبریک عرض میکنیم ❤️
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 سردار قاآنی:
امروز ناوهای امریکایی در منطقه، بهترین هدف برای موشکهای جبهه مقاومت است
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👈هدیه کارهای خیر به امام زمان علیه السلام 👆
▪️آثار و فواید دعا برای فرج
و ذخیره ای برای لحظه جان دادن:
🖤کسی که برای فرج بسیار #دعا می کند:
در هنگام مرگ،بشارتها و مژده های خوشحال کننده ای دریافت کرده و با او به نرمی و مدارا رفتار خواهد شد.
📚مکیال المکارم جلد ۱ صفحه۴۷۴
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
💐🍃💐🍃💐 🍃💐🍃 💐🍃💐 🍃 💐 ⚡️ادامه داستان واقعی ✅🌷 #آرزوی_بزرگ 🌷✅ 💠#قسمت_پنجاه_و_چهار: رسم بندگی حال عجی
💐🍃💐🍃💐
🍃💐🍃
💐🍃💐
🍃
💐
⚡️ادامه داستان واقعی ✅🌷 #آرزوی_بزرگ 🌷✅
💠#قسمت_پنجاه_و_پنج: گرمای عشق
رفتم توی صف نماز ایستادم ... همه بچه ها با تعجب بهم نگاه می کردن ... بی توجه به همه شون ... اولین نماز من شروع شد ... .
.
از لحظه ای که دستم رو به آسمان بلند کردم ... روی گوشم گذاشتم ... و الله اکبر گفتم ... دوباره اشک مثل سیلابی از چشمم فرو ریخت ... اولین رکوع من ... و اولین سجده های من ... .
نماز به سلام رسید ...الله اکبر ... الله اکبر ... الله اکبر... با هر الله اکبر ... قلبم آرام می شد ... با هر الله اکبر ... وجودم سکوت عمیقی می کرد ... .
.
آرامش عجیبی بر قلبم حاکم شده بود ... چنان قدرتی رو احساس می کردم ... که هرگز، تجربه اش نکرده بودم ... بی اختیار رفتم سجده ... بی توجه به همه ... در سکوت و آرامش قلبم ... اشک می ریختم ... از درون احساس عزت و قدرت می کردم ... .
.
با صدای اقامه امام جماعت به خودم اومدم ... سر از سجده که برداشتم ... دست آشنایی به سمتم بلند شد ... قبول باشه ...
تازه متوجه هادی شدم ... تمام مدت کنار من بود ... اونم چشم هاش مثل من سرخ شده بود... لبخند شیرینی تمام صورتم رو پر کرد ... دستم رو به سمتش بلند کردم و دستش رو گرفتم ... دستش رو بلند کرد ... بوسید و به پیشانیش زد... .
.
امام جماعت ... الله اکبر گفت ... و نماز عشاء شروع شد ...
اون شب تا صبح خوابم نبرد ... حس گرمای عجیبی قلب و وجودم رو پر کرده بود ... آرامشی که هرگز تجربه نکرده بودم ... حس می کردم بین من و خدا ... یه پرده نازک انداختن ... فقط کافیه دستم رو بلند کنم و اون رو کنار بزنم ...
حس آرامش، وجودم رو پر کرد ... تمام زخم های درونم آرام گرفته بود ... و رفتار و زندگیم رو تحت شعاع خودش قرار داد ...
تازه مفهوم خیلی از حرف ها رو می فهمیدم ... حرف هایی که به همه شون پوزخند زده بودم ... خدا رو میشه با عقل ثابت کرد ... اما با عقل نمیشه درک کرد و شناخت ... در وادی معرفت، عقل ها سرگردانند ...
تازه مفهوم عشق و محبت به خدا رو درک می کردم ... دیگه مسلمان ها و اشک هاشون برای خدا، پیامبر و اهل بیت برام عجیب نبود ... این حس محبت در وجود من هم شکل گرفته بود و داشت شدت پیدا می کرد ...
من با عقل دنبال اسلام اومده بودم ... با عقل، برتری و نیاز مردم رو به تفکرات اسلام و قرآن، سنجیده بودم ... اما این عقل ... با وجود تمام شناخت دقیقی که بهم داده بود ... یک سال و نیم، بین من و حقیقت ایستاد ... و من فهمیدم ...
فهمیدم که با عقل باید مسیر صحیح رو به مردم نشون داد... اما تبعیت و قرار گرفتن در این مسیر، کار عقل نیست ... چه بسیار افرادی که با عقل شون به شناخت حقیقت رسیدند ... ولی نفس و درون شون مانع از پذیرش حقیقت شد ... .
.
به رسم استاد و شاگردی ... دو زانو نشستم جلوی هادی و ازش خواستم استادم بشه ... هادی بدجور خجالت کشید ...
- چی کار می کنی کوین؟ ... اینطوری نکن ...
.
- بهم یاد بده هادی ... مسلمان بودن و بنده بودن رو بهم یاد بده ... توهم مثل من تازه مسلمان بودی اما حتی اساتید تو رو تحسین می کنن ... استاد من باش ...
.
⬅️ادامه دارد...
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
💐🍃💐🍃💐 🍃💐🍃 💐🍃💐 🍃 💐 ⚡️ادامه داستان واقعی ✅🌷 #آرزوی_بزرگ 🌷✅ 💠#قسمت_پنجاه_و_پنج: گرمای عشق رفتم توی
💐🍃💐🍃💐
🍃💐🍃
💐🍃💐
🍃
💐
⚡️ادامه داستان واقعی ✅🌷 #آرزوی_بزرگ 🌷✅
💠#قسمت_پنجاه_و_شش : اسم کربلایی من
.
خیلی خجالت کشید ... سرش رو انداخت پایین ... من چیزی بلد نیستم ... فقط سعی کردم به چیزهایی که یاد گرفتم عمل کنم ... .
.
بلند شد و از توی وسایلش یه دفترچه در آورد ... نشست کنارم ...
- من این روش رو بعد از خوندن چهل حدیث امام خمینی پیدا کردم ... .
دفترش سه بخش بود ... اول، کمبودها، نواقص و اشتباهاتی که باید اصلاح می شد ... دوم، خصلت ها و نکات مثبتی که باید ایجاد می شد ... سوم، بررسی علل و موانعی که مانع اون برای رسیدن به اونها می شد ... به طور خلاصه ... بخش اول، نقد خودش بود ... دومی، برنامه اصلاحی ... و سومی، نقد عملکردش ... .
.
- من هر نکته اخلاقی ای رو که توی احادیث بهش برخوردم ... یا توی رفتار دیگران دیدم رو یادداشت کردم ... و چهله گرفتم... اوایل سخته و مانع زیادی ایجاد میشه ... اما به مرور این چهله گرفتن ها عادی شد ... فقط نباید از شکست بترسی...
خندیدم ... من مرد روزهای سختم ... از انجام کارهای سخت نمی ترسم ...
چند لحظه با لبخند بهم نگاه کرد ... خنده ام گرفت ... چی شده؟ ... چرا اینطوری بهم نگاه می کنی؟ ...
دوباره خندید ... حیف این لبخند نبود، همیشه غضب کرده بودی؟ ... همیشه بخند ... و زد روی شونه ام و بلند شد ... .
یهو یه چیزی به ذهنم رسید ... هادی، تو از کی اسمت رو عوض کردی؟ ... منم یه اسم اسلامی می خوام ... .
حالتش عجیب شد ... تا حالا اونطوری ندیده بودمش ... بدون اینکه جواب سوال اولم رو بده ... یهو خندید و گفت ... یه اسم عالی برات سراغ دارم ... امیدوارم خوشت بیاد ... .
.
حسابی کنجکاویم تحریک شد ... هم اینکه چرا جواب سوالم رو نداد و حالت چهره اش اونطوری شد ... هم سر اسم ... .
- پیشنهادت چیه؟ ...
- جون ... [حرف ج را با فتحه بخوانید]
- جون؟ ... من تا حالا چنین اسمی رو بین بچه ها نشنیده بودم ... .
- اسم غلام سیاه پوست امام حسینه ... این غلام، بدن بدبویی داشته و به خاطر همین همیشه خجالت می کشیده ... و همه مسخره اش می کردن ... توی صحرای کربلا ... وقتی امام حسین، اون رو آزاد می کنه و بهش میگه می تونی بری ...
به خاطر عشقش به امام، حاضر به ترک اونجا نمیشه ... و میگه ... به خدا سوگند، از شما جدا نمیشم تا اینکه خون سیاهم با خون شما، در آمیزه و پیوند بخوره ... امام هم در حقش دعا می کنن ... الان هم یکی از 72 تن شهید کربلاست... تو وجه اشتراک زیادی با جون داری ... .
سرم رو انداختم پایین ... هم سیاهم ... هم مفهوم فامیلم میشه راسو ... .
- ناراحت شدی؟ ... .
سرم رو آوردم بالا ... چشم هاش نگران شده بود ... نه ... اتفاقا برای اولین بار خوشحالم ... از اینکه یه عمر همه راسو و بدبو صدام کردن ..
.
⬅️ادامه دارد...
@Modafeaneharaam
35.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬شعرخوانی حاج مهدی رسولی در حضور رهبر انقلاب😍
🌹ولادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ختم #صلوات به نیت🔰
#حضرت_فاطمه_ازهرا_علیها_سلام😍❤️
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها❤️😘
#حضرت_محمد_صلی_الله_علیه_و_آله_وسلم❤️😍
#مولاجانم_علی_علیه_السلام❤️😍
هدیه به حضرت فاطمه زهرا سیدة النساءالعالمین (سلام الله علیها) و مولى الموحدین امیر المومنین علی ( علیه السلام ) و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان و حاجت قلب نازنینشون (عجل الله تعالی فرجه الشریف)❤️
مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به پی وی بفرستید
@Ahmad_mashlab1115
#روز_مادر
✍ حاج قاسم سلیمانی:
⚡خداوندا! تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهل بیت و پیوسته در مسیر پاکی، بهرهمند نمودی. از تو عاجزانه میخواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهرهمند فرمایی!
📚فرازی از وصیت نامه شهید #حاج_قاسم سلیمانی
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
@Modafeaneharaam
🌸فاطمه یعنی شرف، یعنی حجاب
فاطمه فخر زنان، روز حساب🌸
🌸فاطمه یعنی رضای کردگار
شاهکار خلقت پروردگار🌸
🌸🌸سالروز میلاد خجسته فاطمه زهرا (س) سرور بانوان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثر قرآن، همتای امیر مومنان و الگوی بی بدیل تمام جهانیان مبارک باد.🌸🌸
@Modafeaneharaam
💝مادر...!
#امام_سجاد علیه السلام: حق مادرت
این است که بدانی او... با گوش و چشم
و دست و پا و مو و پوست (و خلاصه)
تمام جوارحش تو را حفاظت نموده و از
تو نگهداری کرده و از این کارش هم خرم
و شاد بوده.
📚تحف العقول،ص۲۴۲
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوربین مخفی غافلگیری سرباز؛ وقتی مادر تو پادگان پسرش رو غافلگیر میکنه
@Modafeaneharaam
❀ بانوی مُلکِ قلبِ محبّانِ اهلِ بیت
❀ بانی آفرینشِ دنیا یا فاطمه
#مناقب_حضرت_زهراسلاماللهعلیها
🌺 نامگذاری حضرت زهرا سلام الله علیها از طرف خداوند متعال میباشد،
همانند اسم محمد صلی الله علیه و آله و سلم، و علی و حسن و حسین علیهمالسلام ؛ همین مطلب دلالت دارد بر اینکه این پنج نفر در برابر پروردگار از خود هیچگونه اختیاری ندارند ، و تمام امورشان حتی انتخاب نامشان ، مربوط به خدای متعال می باشد.🌹🍃🌹🍃🌹🍃
📗فاطمه الزهرا سلام الله علیها ص ۳۴۱
@Modafeaneharaam
ایشان لباس پاسداری کمتر به تنش میکرد
در زمان جبهه ما دونوع اورکت داشتیم یک
نوع اورکت خوب و شیک بود ما فرماندهان
این را میپوشیدیم ولی اقای خرازی آن اورکت
که بسیجیها میپوشیدند را می پوشید به او
میگفتم اقا خرازی شما چرا لباس پاسداری
نمی پوشید گفت میخوام بسیجی ها نشناسند
من فرمانده ام ...
خاطره سرلشکر رحیم صفوی
#شهید_حسین_خرازی🌷
@Modafeaneharaam
🔅روز مادر بر مادرانی که؛
بدنِ فرزندانشان، ذره ذره ی خاک وطن شد
مبارک...💎⚘
کسی که گهواره ات را تکان داد..!
میتواند با دعایش دنیایت را هم تکان دهد ✨🤍
#مادر_بزرگوار_شهید_سیدرضا_طاهر🌷
#مادران_زهرایی🌿
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب:
باید کاری بکنیم که بچهها دست #مادر را حتماً ببوسند... ✨❤️
🔹 قوانین مهمی لازم است وجود داشته باشد که جلوی مظلومیت زنان ضعیف و ستمزده و مظلوم را بگیرد.
#روز_مادر
✾͜͡🕊࿐✰•.
@Modafeaneharaam
🌹 #روز_مادر 🌹
خاطره ای از #شهید_رضا_دامرودی🌹
شب تولد حضرت زهرا سلام الله تو راه برگشت به خونه بودیم .
یه پیرزن تنها جلوی در خونش نشسته بود... از کنارش رد شدیم چند قدمی که گذشتیم رضا ایستاد و برگشت به اون پیرزن نگاه کرد گفت خانوم میای بریم به اون حاج خانم روز مادر رو تبریک بگیم؟
نگاه خسته و تنهای اون پیرزن داشت اشک چشم رضا رو در میاورد...
رفتیم نزدیک...سلام کرد و گفت مادر چرا تنها نشستی؟
پیرزن لبخند زد و هیچی نگفت
رضا گفت روزتون مبارک. ان شالله که سلامت باشین وعمرتون با عزت...
پیرزن لبخند روی لبهاش نشست و گفت ممنون پسرم خیلی خوشحالم کردین 4 تا بچه دارم که هر کدوم تو شهر دیگه هستن و نشد که امشب بیان دیدنم بعدچند تا شکلات از تو جیبش دراورد و اصرار کرد که حتما اینو ازم قبول کنید...😊
👈همسر شهید رضا دامرودی
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_زهرا سلام الله❤️
#اخلاق_خوش
#تکریم_مادر
@Modafeaneharaam